ديدگاه كلى قرآن درباره ى پايان تاريخ
خدامراد سليميان
ديدگاه قرآن درباره سرانجام بشر، ديدگاهى خوش بينانه است ودر آن پايان دنيا پايانى روشن وسعادت آميز دانسته شده است. سرانجامِ سعادت مند جهان، همان تحقّق كامل غرض از آفرينش انسان ها است كه چيزى جز عبادت خداوند نخواهد بود: (ومَا خَلَقتُ الجِنَّ وَالإِنسَ إِلاَّ لِيَعْبُدونَ).(۱) عبوديّت الهى در سطوح گوناگون فردى واجتماعى آن، براساس برنامه ريزى خداوند ودر چارچوب اصل اختيار واقع شده وغالب انسان ها از آن بهره مند مى شوند: (وَعدَاللّهُ الَّذِينَ ءَامَنُوا مِنْكمْ وَعَمِلُوا الصَّلِحتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِى الأَرْضِ... وَلَيُمَكننَّ لَهُمْ دِينَهُم الَّذِى ارْتَضَى لَهُمْ وَلَيُبدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعدِ خَوفِهِمْ أَمْناً يَعْبُدُونَنِى لاَيُشْرِكونَ بِى شَيئاً)(۲) و(هُوَ الَّذِى أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالهُدى وَدِينِ الحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كلِّهِ)(۳).(۴)
آيات ناظر به آينده جوامع انسانى، بر عنصر خوش بينى در جريان كلّى نظام طبيعت وطرد عنصر بدبينى درباره پايان كار بشر، تأكيد ورزيده، به نوعى فلسفه تاريخ بر اساس سير صعودى وتكاملى آن اشاره دارد.(۵) از نگاه اسلام، دين با پشت سر گذاشتن مراحل مختلف، در كامل ترين شكل خود به بشر عرضه شده است: (اَليَومَ أَكمَلْتُ لَكمْ دِينَكمْ وَأَتمَمتُ عَلَيْكمْ نِعْمَتى وَرَضيتُ لَكم الإِسلمَ دِيناً)(۶) وهمواره با انتقال از جامعه اى به جامعه ديگر شكوفاتر مى گردد: (مَنْ يَرتَدَّ مِنْكمْ عَنْ دِينِهِ فَسَوفَ يَأتِى اللّهُ بِقَومٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ)(۷)،(۸) خداوند از پيامبران گذشته، پيمان گرفته كه به پيامبر خاتم صلى الله عليه وآله ايمان آورده، به او يارى رسانند.(۹)
بنابراين، تمام نبوّت ها وشرايع پيشين، مقدمه وپيش در آمد شريعت ختميّه اند.(۱۰) از ظاهر برخى آيات، چون (والسَّبقونَ السَّبِقونَ، أُولئِك المُقرَّبوُنَ...، ثُلَّةٌ مِن الأَوَّلين، وَقَليلٌ مِن الأَخِرين)(۱۱) ونيز بعضى روايات(۱۲) بر مى آيد كه پيشينيان از مردم آخِرُالزّمان، فضيلت ومرتبه بالاترى داشته اند؛(۱۳) امّا اهل تفسير، سبقت گرفتگان را پيامبران واصحابشان دانسته وسبقت را فضيلتى براى اقوام گذشته نشمرده اند؛ زيرا طبيعى است كه اصحاب پيامبر صلى الله عليه وآله، نسبت به تمام پيامبران ديگر واصحابشان بسيار كمتر باشند.(۱۴) البته رواياتى نيز حاكى از نسخ آيه مزبور نقل شده(۱۵) كه درست به نظر نمى رسد(۱۶) وبه دليل سطح بالاى معرفت مردم آخِرُالزّمان، معجزات حسّى اقوام گذشته، جاى خود را در اسلام به معجزه عقلى وعلمى (قرآن) مى دهد.(۱۷)
طبق روايات، سوره توحيد وشش آيه آغازين حديد، براى اقوامى در آخِرُالزّمان نازل شده كه در كاوش هاى دينى، از اقوام پيشين ژرف انديش تر ودقيق اند.(۱۸) در روايات متعدد ديگر نيز دوره آخِرُالزّمان ومردم آن - به رغم وقوع فتنه ها وآشوب هاى بسيار - بهترين زمان وبهترين مردم شناسانده شده اند.(۱۹) بنابراين، ميان ديدگاه خوشبينانه اسلام درباره پايان تاريخ وظهور آفت هاى اجتماعى بسيار در آن دوره، هيچ گونه تنافى وجود ندارد. برخى از پيامبران نيز به دليل فضيلت مردم آخِرُالزّمان، از خداوند خواسته اند كه نام وراهشان در ميان آنان جاويد بماند.(۲۰)،(۲۱) قرآن، امت پيامبر را معتدل ترين ودر نتيجه كامل ترين (وكذلِك جَعَلنكمْ أُمَّةً وَسَطاً)(۲۲)،(۲۳) وبهترين امّت (خَيرَ أُمَّةٍ اُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ)(۲۴) معرفى مى كند.(۲۵) بر همين اساس، خوارق عادت در آخِرُالزّمان به كمترين ميزان رسيده، خداوند از طريق سنت هاى طبيعى تاريخ، جوامع بشرى را با آزمايش هاى مختلف به حدى از بلوغ، شعور وتجربه مى رساند كه زمينه حكومت جهانى صالحان مهيا شده(۲۶) وبراساس سنّت هميشگى خويش، مؤمنان را بر همه موانع چيره ساخته، به فتح وپيروزى پايدار مى رساند: (إِنَّهُم لَهُم المَنصُورونَ، وِإِنَّ جُندَنا لَهُمُ الغَلِبونَ).(۲۷)
از مجموعه مباحث گذشته مى توان نتيجه گرفت كه دوره اسلامى، همان دوره آخِرُالزّمان است كه تحقّق كامل ديدگاه مثبت اسلام، درباره پايان تاريخ، در عصر ظهور امام مهدى عليه السلام به وقوع خواهد پيوست.(۲۸)
پى نوشت ها:
ــــــــــــــــــــــ
(۱) ذاريات (۵۱)، آيه ۵۶.
(۲) نور (۲۴)، آيه ۵۵.
(۳) توبه (۹)، آيه ۳۳؛ فتح (۴۸) آيه ۲۸؛ صف (۶۱)، آيه ۹.
(۴) تاريخ الغيبة الكبرى، ص ۲۳۹ - ۲۳۳؛ تاريخ ما بعد الظهور، ص ۳۳.
(۵) قيام وانقلاب مهدى، ص ۶ و۱۴.
(۶) مائده (۵)، آيه ۳.
(۷) مائده (۵)، آيه ۵۴.
(۸) فلسفه تاريخ، ص ۲۵۱ - ۲۴۷.
(۹) آل عمران (۳)، آيه ۸۱.
(۱۰) نهج البلاغه، ص ۲۰؛ خاتميّت، ص ۲۱.
(۱۱) واقعه (۵۶)، آيه ۱۳ - ۱۰ و۱۴.
(۱۲) صحيح بخارى، ج ۴، ص ۲۲۸ و۲۲۹.
(۱۳) بيضاوى، ج ۵، ص ۲۸۴؛ من وحى القرآن، ج ۲۱، ص ۳۲۹.
(۱۴) نهج البيان، ج ۵، ص ۱۳۵؛ نمونه، ج ۲۳، ص ۲۰۷.
(۱۵) الدرّالمنثور، ج ۸، ص ۸.
(۱۶) الكشاف، ج ۴، ص ۴۵۹.
(۱۷) الاتقان، ج ۲، ص ۲۵۲.
(۱۸) الكافى، ج ۱، ص ۹۱.
(۱۹) بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۱۲۴ و۱۲۵؛ الغيبة، ص ۲۰۶.
(۲۰) شعرا (۲۶)، آيه ۸۴.
(۲۱) البرهان، ج ۴، ص ۱۷۴.
(۲۲) بقره (۲)، آيه ۱۴۳.
(۲۳) خاتميت، ص ۱۹.
(۲۴) آل عمران (۳)، آيه ۱۱۰.
(۲۵) نمونه، ج ۲۳، ص ۲۰۸.
(۲۶) تاريخ الغيبةالكبرى، ص ۲۴۴ - ۲۴۲.
(۲۷) صافات (۳۷)، آيه ۱۷۲ و۱۷۳.
(۲۸) دايرة المعارف قرآن كريم، ج ۱، ص ۱۱۹ - ۱۱۵.