زمزمه هاى ظهور
ابراهيم شفيعى سروستانى
برخى حوادث ورويدادهايى كه در يكى دو سال گذشته در جهان رخ داده، بويژه انتشار اخبارى در زمينه انتظار مسيحيان براى بازگشت حضرت عيسى مسيح عليه السلام، در آغاز هزاره سوم ميلادى، شور وشوق ظهور مصلح آخرالزمان، حضرت بقية الله الاعظم ارواحنافداه، را در جامعه ما دامن زده است واين زمزمه را در ميان بسيارى از مشتاقان ومنتظران قدوم آن حضرت پديده آورده كه آيا ظهور نزديك نيست؟ آيا نبايد در آينده نزديك در انتظار وقوع واقعه خوش ظهور بود؟ و...
حتى عده اى در اين ميان به پيش بينى زمان ظهور پرداخته ومردم را به آمادگى براى استقبال از قدوم حضرت مهدى عليه السلام، در آينده اى بسيار نزديك فرا خوانده اند!
اگر چه گسترش شور وشوق عمومى براى ظهور حضرت حجت عليه السلام، پديده مباركى است وجاى اين دارد كه علاقه مندان آن حضرت اشتياق ظهور را بيش از پيش در جامعه ما گسترش دهند ومردم را براى ظهور آماده سازند; اما اگر اين پديده منجر به تعيين زمان براى ظهور واميدوار ساختن مردم به ظهور حضرت حجت عليه السلام، در زمانى معين گردد، جاى تامل بسيار دارد. زيرا بر اساس روايات نقل شده از ائمه اهل بيت عليهم السلام، هيچكس جز خداى تبارك وتعالى از زمان دقيق ظهور آگاهى ندارد ولذا تعيين وقت براى ظهور (توقيت) جايز نيست وهيچكس حق ندارد كه بر اساس برداشتهاى شخصى خود، به پيش بينى زمان رخداد عظيم ظهور بپردازد.
براى روشن شدن بيشتر موضوع ياد شده در اين مقاله در ضمن چند عنوان به بررسى جوانب مختلف موضوع تعيين زمان براى ظهور مى پردازيم.
۱. انتظار، رمز پايدارى وپويايى شيعيان
پيش از اين در باب مفهوم، فلسفه وكاركرد انتظار در عصر غيبت سخن گفته ايم(۱) ودر اينجا قصد تكرار مباحث پيشين را نداريم وتنها به ذكر خلاصه اى از اين مباحث بسنده مى كنيم.
انتظار منجى از سويى عاملى براى پايدارى وشكيبايى در برابر سختيها ومشكلات عصر غيبت واز سويى ديگر عاملى براى پويايى وتحرك شيعيان وآماده باش هميشگى آنان است. بر اساس تعاليم ائمه معصومين عليهم السلام، منتظر بايد هر لحظه آماده ظهور باشد وزندگى خود را چنان سامان دهد كه هر زمان كه اراده خدا به ظهور تعلق گرفت بتواند با سربلندى در پيشگاه حجت خدا ظاهر شود.
به عبارت ديگر انتظار ظهور حجت در آينده اى نامشخص هم بيم دهنده وهم نويدبخش است. بيم دهنده است; چرا كه منتظر با خود مى گويد شايد همين سال، همين ماه ويا همين روز ظهور رخ دهد ولذا بايد آماده حضور در پيشگاه جت خدا وارائه اعمال خود به آن حضرت باشم. واميدبخش است; چرا كه منتظر مى انديشد شايد در آينده اى نزديك ظهور رخ دهد وسختيها ومشكلات او به پايان برسد ولذا بايد پايدارى ومقاومت ورزيد وتسليم جريانهايى كه در پى غارت سرمايه هاى ايمانى واعتقادى اند نشد.
با توجه به مطالب ياد شده مى توان گفت كه تعيين زمان براى ظهور بر خلاف مفهوم وفلسفه انتظار است وچه بسا منتظر را به سستى ويا نااميدى بكشد. زيرا وقتى گفته شود كه تا فلان زمان مشخص، هر چند آينده اى نه چندان دور، ظهور به وقوع نخواهد پيوست، ما به طور طبيعى دچار سكون وركود مى شويم وبه اين بهانه كه هنوز تا ظهور فاصله داريم از به دست آوردن آمادگى لازم براى ظهور خوددارى مى كنيم.
از سويى ديگر اگر ظهور به هر دليل در زمانى كه به ما وعده داده شده رخ ندهد ما دچار نااميدى وياس مى شويم وچه بسا كه در اصل اعتقاد به ظهور منجى آخرالزمان نيز دچار ترديد شويم. اين نكته اى است كه در روايات نيز مورد توجه قرار گرفته است.
از جمله در روايتى كه فضيل بن يسار از امام محمد باقر عليه السلام، نقل كرده، آن حضرت در پاسخ اين پرسش كه (آيا براى اين امر (برخاستن قائم عليه السلام) وقت (مشخص) وجود دارد، فرمود:
كذب الوقاتون، كذب الوقاتون، كذب الوقاتون، ان موسى عليه السلام، لما خرج وافدا الى ربه واعدهم ثلاثين يوما، فلما زاده الله على الثلاثين عشرا قال قومه: قد اخلفنا موسى فصنعوا ما صنعوا...(۲)
كسانى كه براى اين امر وقت تعيين مى كنند، دروغ مى گويند (آن حضرت سه مرتبه اين سخن را تكرار كرد وآنگاه فرمود:) زمانى كه موسى عليه السلام، قومش را براى رفتن به قرارى كه با پروردگارش داشت ترك كرد، به آنها وعده داد كه تا سى روز ديگر برمى گردد، اما زمانى كه خداوند ده روز ديگر بر آن سى روز افزود، قومش گفتند: موسى خلاف وعده كرد پس آن كردند كه كردند...
داستان ارتداد قوم يهود وگوساله پرست شدن آنها در پى تاخير ده روزه حضرت موسى در تاريخ مشهور است واين هشدارى است به همه كسانى كه در پى تعيين وقت براى ظهورند.
آنچه در روايت امام باقر عليه السلام، در مورد فلسفه تعيين نشدن وقت ظهور آمده بود، به بيانى ديگر در روايتى كه از امام موسى كاظم عليه السلام، نقل شده، آمده است. آن حضرت در اين زمينه مى فرمايد:
فلو قيل لنا: ان هذا الامر لا يكون الى مائتى سنة او ثلاث مائة سنة لقست القلوب ولرجع عامة الناس عن الاسلام، ولكن قالوا: ما اسرعه وما اقربه تالفا لقلوب الناس وتقريبا للفرج.(۳)
اگر به ما گفته شود: اين امر (ظهور قائم) تا دويست سال ويا سيصد سال ديگر واقع نمى شود; دلها سخت مى شد وبيشتر مردم از اسلام برمى گشتند. اما گفته اند: اين امر چه باشتاب پيش مى آيد وچه نزديك است! تا دلهاى مردم الفت گيرد وفرج نزديك احساس شود.
بنابراين همه نويسندگان وگويندگانى كه به عشق امام عصر عليه السلام، قلم مى زنند وسخن مى رانند بايد تلاش خود را متوجه اصل قضيه انتظار فرج، منتظر نگه داشتن مردم، حفظ شادابى وسرزندگى انتظار در آنها ويادآورى وظايف منتظران كنند واز نوشته ها وسخنانى كه مردم را بدون دليل به وقوع ظهور در وقت مشخصى اميدوار مى كند، خوددارى نمايند.
۲. ظهور ناگهانى فرا مى رسد
در بسيارى از رواياتى كه از پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه وآله، وامامان معصوم عليهم السلام، نقل شده، اين نكته مورد تاكيد قرار گرفته كه ظهور نيز همانند قيامت، ناگهانى وغيرمنتظره فرا مى رسد وزمان آن را هيچكس جز خداوند حكيم نمى داند. از جمله در روايتى كه امام رضا عليه السلام، به واسطه پدران بزرگوارش از پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله، نقل مى كند چنين آمده است:
ان النبى صلى الله عليه وآله، قيل له: يا رسول الله متى يخرج القائم من ذريتك؟ فقال عليه السلام: مثله مثل الساعة التى (لا يجليها لوقتها الا هو ثقلت فى السموات والارض لا ياتيكم الا بغتة)(۴).(۵)
به پيامبر صلى الله عليه وآله، عرض شد: اى رسول خدا آن قائم كه از نسل شماست چه وقت ظهور مى كند؟ آن حضرت فرمود: ظهور او مانند قيامت است. (تنها خداوند است كه چون زمانش فرا رسد آشكارش مى سازد. فرارسيدن آن بر آسمانيان وزمينيان پوشيده است. جز به ناگهان بر شما نيايد).
امام باقر عليه السلام، نيز در تفسير اين آيه شريفه:
(هل ينظرون الا الساعة ان تاتيهم بغتة وهم لا يشعرون).(۶)
آيا چشم به راه چيزى جز آن ساعتند كه ناگاه وبى خبرشان بيايد؟
مى فرمايد:
هى ساعة القائم عليه السلام، تاتيهم بغتة.(۷)
مراد از ساعت، ساعت (قيام) قائم عليه السلام، است كه ناگهان برايشان بيايد.
حضرت صاحب الامر عليه السلام، نيز در يكى از توقيعات خود بر اين نكته تاكيد مى ورزند كه ظهور ناگهانى ودور از انتظار فرا مى رسد:
فان امرنا بغتة فجاة حين لا تنفعه توبة ولا ينجيه من عقابنا ندم على حوبة.(۸)
فرمان ما به يكباره وناگهانى فرا مى رسد ودر آن زمان توبه وبازگشت براى كسى سودى ندارد وپشيمانى از گناه كسى را از كيفر ما نجات نمى بخشد.
اين دسته از روايات از يك سو هشدارى است به شيعيان كه در هر لحظه آماده ظهور حجت حق باشند واز سويى ديگر تذكرى به همه كسانى كه در پى تعيين وقت براى ظهورند.
۳.نهى از تعيين وقت براى ظهور
چنانكه گفته شد تعيين وقت براى ظهور جايز نيست وبر اساس روايات معصومين عليهم السلام، ما وظيفه داريم كسانى را كه به تعيين وقت براى ظهور مى پردازند تكذيب كنيم. در اينجا براى آشنايى شما عزيزان به برخى از اين روايات اشاره مى كنيم.
امام صادق عليه السلام، در روايتى خطاب به محمدبن سلم مى فرمايد:
يا محمد، من اخبرك عنا توقيتا فلاتهابن ان تكذبه، فانا لانوقت لاحد وقتا.(۹)
اى محمد! هر كس براى تو خبرى از ما درباره تعيين وقت (ظهور) نقل كرد در تكذيب او درنگ نكن; زيرا ما (اهل بيت) براى هيچكس وقت ظهور را تعيين نكرده ايم.
در روايت ديگرى وقتى (مهزم) به امام صادق عليه السلام، عرض مى كند:
جعلت فداك، اخبرنى عن هذا الامر الذى ننتظر، متى هو؟
فدايت شوم، در مورد اين امرى كه ما در انتظار آنيم، مرا آگاه كنيد كه چه زمانى واقع مى شود؟
آن حضرت مى فرمايد:
يا مهزم كذب الوقاتون وهلك المستعجلون، ونجا المسلمون.(۱۰)
اى مهزم! آنان كه (براى اين امر) تعيين وقت مى كنند دروغ مى گويند وآنها كه (در اين امر) شتاب مى كنند نابود مى شوند وكسانى كه تسليم مى شوند نجات مى يابند.
همچنين در توقيعى كه از ناحيه مقدسه صاحب الزمان عليه السلام، در پاسخ به پرسشهاى (اسحاق بن يعقوب) وارد شده چنين مى خوانيم:
واما ظهور الفرج فانه الى الله تعالى ذكره، وكذب الوقاتون.(۱۱)
اما آشكار شدن فرج، به اراده خداوند است وآنان كه (براى ظهور) وقت تعيين مى كنند دروغ مى گويند.
توجه به روايات ياد شده بخوبى اين نكته را بر ما روشن مى سازد كه ما نه تنها حق نداريم به استناد برخى رويدادهاى اجتماعى ويا حوادث طبيعى به پيش بينى زمان ظهور وتعيين وقت براى آن بپردازيم. بلكه بر ما لازم است كه ادعاى كسانى را كه مدعى دانستن زمان ظهورند تكذيب كنيم وجلوى نشر اين گونه ادعاها را بگيريم.
فلسفه اين حكم نيز روشن است; شما تصور كنيد اگر هر از چند گاهى زمانى براى ظهور تعيين شود وظهور به وقوع نپيوندد چه پيش خواهد آمد. آيا مردم رفته رفته نااميد نمى شوند واعتقاد خود را نسبت به اصل انديشه مهدويت وظهور منجى از دست نمى دهند؟ بنابراين بايد بسيار مواظب بود واجازه نداد كه (انتظار فرج) به عنوان ارزشمندترين سرمايه اعتقادى شيعه در عصر غيبت بازيچه دست جاهلان ويا شهرت طلبان گردد.
۴. ظهور را از نزديك ببينيم
اگر چه ما از تعيين زمان براى ظهور نهى شده ايم اما اين بدان معنا نيست كه با موضوع ظهور به عنوان واقعه اى دور از دسترس كه در آينده اى دور ونامعلوم به وقوع مى پيوندد برخورد كنيم، بلكه بايد همواره خود را در چند قدمى ظهور ببينيم واميدوار باشيم كه در زمان حيات خود، ظهور حضرت حجت عليه السلام، را درك كنيم.
اين نكته اى است كه از مجموع رواياتى كه در اين زمينه از ائمه معصومين عليهم السلام، نقل شده استفاده مى شود; كه از جمله مى توان به بخشى از دعاى عهد كه از امام صادق عليه السلام، نقل شده، اشاره كرد. در بخشى از دعاى ياد شده چنين مى خوانيم:
اللهم اكشف هذه الغمة عن هذه الامة بحضوره وعجل لنا ظهوره انهم يرونه بعيدا ونريه قريبا...(۱۲)
بارخدايا! اندوه ودلتنگى اين امت را با حضور ولى خود برطرف ساز ودر ظهور او شتاب كن. ديگران ظهور او را دور مى بينند ولى ما آن را نزديك مى بينيم...
۵. توجه به نشانه هاى ظهور
بخش عمده اى از رواياتى كه در زمينه مهدويت وانتظار از پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه وآله، امامان معصوم عليهم السلام، نقل شده مربوط به نشانه هاى ظهور است. كه اين نشانه ها عبارتند از برخى رويدادهاى اجتماعى مانند جنگها، شورشها، كشته شدن افرادى خاص، زوال برخى حكومتها و...؛ برخى رويدادهاى طبيعى مانند، سيلهاى ويرانگر، قحطى، خشكسالى، خورشيدگرفتگى وماه گرفتگى غير عادى و... وهمچنين برخى حوادث غيرعادى مانند برخاستن ندايى در آسمان كه نام قائم عليه السلام، را در همه جا طنين انداز مى سازد.(۱۳)
چنانكه در روايات تصريح شده وقوع برخى از نشانه هاى ياد شده حتمى است وتا آنها واقع نشوند ظهور رخ نخواهد داد. برخى از آنها نيز غير حتمى بوده وچه بسا كه واقع نشوند. اين نشانه ها از يك سو هشدار وآماده باشى براى منتظران واز سويى راهى براى شناخت ادعاهاى بى اساس ومدعيان دروغين مهدويت وبه عبارت ديگر وسيله اى براى حفظ مردم از درافتادن در خطا واشتباه است. بنابراين همه ما وظيفه داريم كه نشانه هاى ظهور را بر اساس روايات صحيح وقابل اعتماد بشناسيم واز كم وكيف آنها بدرستى آگاه شويم تا هر ادعايى را بدون دليل نپذيريم.
۶. دعا براى تعجيل فرج
يكى از وظايف اصلى ما در دوران غيبت دعا واستغاثه به درگاه الهى براى تعجيل فرج است وهيچ چيز نبايد ما را از اين وظيفه باز دارد.
چنانكه در توقيعى كه از طرف وجود مقدس امام عصر عليه السلام، صادر شده مى خوانيم:
واكثروا الدعاء لتعجيل الفرج فان ذلك فرجكم.(۱۴)
براى تعجيل فرج بسيار دعا كنيد، كه فرج شما در همان است.
اين دعا واستغاثه ضمن اينكه اسباب نزديك شدن فرج مولايمان حضرت صاحب الامر عليهم السلام، را فراهم مى كند موجبات ارتباط مستمر وهميشگى ما با آن حجت الهى را فراهم آورده وجلوى ياس ونوميدى ما را در دوران طولانى غيبت مى گيرد.
بنابراين شايسته است كه همه منتظران امام عصر عليه السلام، كه اميدوارند در اين زمانها شاهد ظهور آن حضرت باشند، بيش از پيش به دعا وتوسل براى تعجيل فرج روى آورند وآتش سوزان سينه خود را با خنكاى دعاهاى دلنشينى همچون دعاى عهد، دعاى ندبه، زيارت آل ياسين وديگر ادعيه وتوسلات، آرامش بخشند. باشد تا خداوند رحمان بر همه ما ترحم كند وظهور پربركت آن امام انس وجان را نزديك سازد.
سخن خويش را با بيان بخشى از دعاهايى كه مرحوم سيد بن طاووس آن را در (جمال الاسبوع) نقل كرده ومرحوم شيخ عباس قمى نيز آن را با عنوان (دعا در غيبت امام زمان عليه السلام) در (مفاتيح الجنان) آورده است، به پايان مى بريم. با اميد به اينكه خداوند همه ما را در دوران غيبت ثابت قدم بدارد واز فتنه ها وآشوبهاى اين زمان حفظ كند.
اللهم فثبتنى على دينك واستعملنى بطاعتك ولين قلبى لولى امرك وعافنى مما امتحنت به خلقك وثبتنى على طاعة ولى امرك الذى سترته عن خلقك وباذنك غاب عن بريتك وامرك ينتظر وانت العالم غير المعلم بالوقت الذى فيه صلاح امر وليك فى الاذن له باظهار امره وكشف سره فصبرنى على ذلك حتى لا احب تعجيل ما اخرت ولا تاخير ما عجلت ولا كشف ما سترت ولا البحث عما كتمت ولا انازعك فى تدبيرك ولا اقول لم وكيف وما بال ولى الامر لا يظهر وقد امتلات الارض من الجور وافوض امورى كلها اليك.
خداوندا! بر دين خود پايدارم دار ومرا به طاعت خود وادار ساز. قلبم را براى ولى امرت نرم كن ومرا از آنچه آفريدگانت را با آن مى آزمايى معاف فرما ومرا به طاعت ولى امرت ثابت قدم بدار. همو كه از آفريدگانت نهانش داشتى وبه اذن تو از ديده ها پنهان شد وفرمان تو را انتظار مى كشد.
تو دانايى به وقتى كه به صلاح ولى امر توست تا اجازه اش دهى امرش را آشكار كند وپرده (غيبت)اش را بردارد، بى آنكه تو را معلمى باشد. پس مرا بر اين امر شكيبا ساز تا دوست ندارم تعجيل در آنچه را كه تو به تاخير انداخته اى وتاخير در آنچه تو تعجيلش را خواسته اى وپرده برداشتن از آنچه تو پوشيده اش داشته اى وكاوش در آنچه تو نهانش داشته اى وبه ستيز برنخيزم با تو در آنچه كه تدبير فرموده اى ونگويم: براى چه، چگونه وچرا ولى امر ظهور نمى كند، با اينكه زمين از ستم پر شده است؟ وهمه كارهايم را به تو واگذارم.
پى نوشت ها:
ــــــــــــــــــــــ
(۱) ر.ك: نگارنده، (نقش انتظار در پويايى جامعه اسلامى)، موعود، پيش شماره ۲، آذر ۱۳۷۵; (چشم به راه حجت در آرزوى منجى)، موعود، ش ۱۵، مرداد وشهريور ۱۳۷۸.
(۲) الكلينى، محمد بن يعقوب، الكافى، ج ۱، ص ۵; النعمانى، محمد بن ابراهيم، الغيبة، ص ۲۹۴، ح ۱۳; الطوسى، محمدبن الحسن، الغيبة، ص ۲۶۱.
(۳) الكلينى، محمدبن يعقوب، همان، ص ۳۶۹، ح ۶; النعمانى، محمد بن ابراهيم، همان، ص ۲۹۵، ح ۱۴; الطوسى، محمدبن الحسن، همان، ص ۲۰۷.
(۴) سوره اعراف (۷)، آيه ۱۸۷.
(۵) الصدوق، محمدبن على بن الحسين، كمال الدين وتمام النعمة، ج ۲، ص ۳۷۲.
(۶) سوره زخرف (۴۳)، آيه ۶۶.
(۷) المجلسى، محمدباقر، بحارالانوار، ج ۲۴، ص ۱۶۴، ح ۴.
(۸) همان، ج ۵۲، ص ۱۷۶.
(۹) النعمانى، محمد بن ابراهيم، همان، ص ۲۸۹، ج ۳; الطوسى، محمدبن الحسن، همان، ص ۲۶۲.
(۱۰) الكلينى، محمد بن يعقوب، همان، ص ۳۶۸، ح ۲; النعمانى، محمد بن ابراهيم، همان ص ۱۹۷ و۱۹۸، ح ۸; الطوسى، محمدبن الحسن، همان، ص ۲۶۲.
(۱۱) الصدوق، محمدبن على بن الحسين، كمال الدين وتمام النعمة، ج ۲، ص ۴۸۳، ح ۴; الطوسى، محمد بن الحسن، همان، ص ۱۷۶.
(۱۲) المجلسى، محمدباقر، بحارالانوار، ج ۱۰۲، ص ۱۱۱.
(۱۳) ر.ك: المفيد، محمد بن محمد نعمان، الارشاد فى معرفة حجج الله على العباد، ص ۳۵۶-۳۶۱; الصدر، السيد محمد، تاريخ الغيبة الكبرى، ص ۴۴۲ به بعد.
(۱۴) المجلسى، محمدباقر، همان، ج ۵۳، ص ۱۷۷.