بررسی چند حدیث شبهه ناک درباره عدالت آفتاب عالمتاب
علی اکبر مهدی پور
مجله انتظار موعود-شماره ۱۴
اشاره:
آیا مهدی موعود برای کشت وکشتار می آید؟
آیا کعبه مقصود تشنه خون است؟
آیا قبله جود دشمن هر موجود است؟
آیا حجت معبود مظهر خشونت است؟
آیا یوسف زهرا هدفی جز نسل کشی ندارد؟
ویا این ها تهمت های ناروایی است که از سوی شیادان، قصه سرایان، دروغ پردازان وبدعت گذاران، آگاهانه جعل ونقل شده، تا چهره جهان تاب خورشید عدالت را در هاله ای از شبهه ها وپرسش های ابهام آمیز قرار دهند؟
شماری از این روایات - یا به تعبیر صحیح تر، خرافات - در این نوشتار نقد وبررسی می گردد.
پیشینه بس دراز این کرشمه وناز
ای پرچم نجات در آغوش؛ ای چشمه سار عاطفه را نوش؛ ای غایب ناگشته فراموش.
ای همه غم ها را تو پایان؛ ای همه دردها را تو درمان؛ ای همه نابسامانی ها را تو سامان.
ای هر کجا فساد، تو هادم؛ ای هر کجا نظام، تو ناظم؛ ای هر کجا قیام، تو قائم.
ای چشمه جوشان حیات! پهنه گیتی خشکید؛ گل بوته ها همه پژمردند، جز لاله خون رنگ دل باختگان.
شب تیره غیبت به درازا کشید؛ دریای سیاه زندگی طوفانی شد، پهن دشت انسانیت به کویر سوزان مبدل گشت ومن در این شب تار وحشت زا لحظه های حضور تو را شماره می کنم، ای زداینده غم وموعود امم.
این نه تنها منم که در این غار دهشت زا، دقایق انتظار تو را شماره می کنم؛ بلکه همه پیامبران الهی در انتظار ظهور واپسین حجت خدا ثانیه شماری کرده، در آتش هجر او سوخته، در فراق جانکاهش اشک ها ریخته اند.
در تاریخ وصل وهجران ودر دفتر عشق وحرمان، محبتی چنین دیرپا ومحبوبی چنان گریزپا، چشمی ندیده وگوشی نشنیده است. اینک یکهزار ویکصد وهفتاد سال تمام است که این جذبه وناز واین راز ونیاز ادامه دارد.
سرودها ودرودهای حضرت داود(ع) که برگ های زرین عهد عتیق را به خود اختصاص داده، همه وصف جذبه وشور عشق توست. در هر فصلی از زبور، از ظهور موفورالسّرور، آن محبوب قرون ودهور، پایان بخش شب دیجور ومطلع صبح امید وسرور، سخن ها گفته ونغمه ها نواخته است.
شادی آسمانیان، مسرت خاکیان، غرش دریاها، به وجد آمدن صحراها، ترنم درختان جنگل، آبادانی جهان، آسایش انسان وآرامش همگان، در جای جای این کتاب آسمانی به نمایش گذاشته شده است.۲
هر پیامبری از پیامبران پیشین روزهای طلایی وخواستنی پیشوای موعود را برای امت خود ترسیم ونوید بهروزی وگسترش عدل مهدوی را بازگو کرده اند.
اشعیای نبی که گسترش عدل وبرچیده شدن ستم را به دست آن یگانه دوران خبر داده، ازرجعت مردگان سخن گفته ومنتظران ظهور را ستوده است.۳
حضرت دانیال از حوادث آخر زمان به تفصیل سخن گفته، در پایان فرموده است:
(خوشا به حال آنان که انتظار کشند).۴
حضرت حیقوق نیز نوید ظهور داده، از طول غیبتش سخن گفته وبه امت خود فرموده است:
(اگرچه تأخیر نماید، برایش منتظر باش، که البته خواهد آمد).۵
حضرت عیسی (ع) در بیش از ۵۰ مورد از منجی عالم سخن گفته،۶ به انتظار سازنده فرمان داده واز غفلت وبی توجهی بر حذر داشته است.۷
رسول گرامی اسلام حضرت ختمی مرتبت (ص) پس از مشاهده نور درخشان حجت قائم (عج)، چون ستاره ای فروزان در شب معراج۸ به خیل منتظران پیوسته وبا منطق وحی از این سوز وگدازپرده برداشته، ۹ با یک دنیا شور واشتیاق می فرماید:
(طوبی لمن لقیه، وطوبی لمن أحبه، وطوبی لمن قال به).۱۰
خوشا به حال کسی که او را دیدار نماید؛ خوشا به حال کسی که او را دوست بدارد؛ خوشا به حال کسی که به امامت او معتقد باشد.
امیر بیان، پیشوای پرواپیشگان که بر فراز منبر کوفه با یک دنیا شوق وشعف از آن میر هدایت سخن گفته، می فرماید:
(برترین قله شرف، دریای بی کران فضیلت، شیر بیشه شجاعت، ویرانگر کاخ های ستم، جهادگر همیشه پیروز، قهرمان دشمن شکن و...) ودر پایان، آهی از اعماق دل بر کشیده، دست روی سینه نهاده می فرماید: (هاه، شوقاً الی رؤیته؛ آه، چقدر مشتاق دیدار اویم).۱۱
چون از یاران مهربان آن محبوب دل ها سخن می گوید، می فرماید:
(ویا شوقاه الی رؤیتهم فی حال حضور دولتهم).۱۲
(آه، چقدر مشتاقم که آن ها را به هنگام ظهور دولتشان دیدارنمایم).
سبط اکبر امام حسن مجتبی (ع) حکومت شکوهمند آن حضرت را تشریح نموده ودر پایان می فرماید:
(فطوبی لمن ادرک أیامه وسمع کلامه).۱۳
(خوشا به حال آنان که روزگار همایونش را درک نموده به فرمانش گوش جان بسپارند).
سالار شهیدان نیز در شب عاشورا به تفصیل از قیام جهانی آن مصلح آسمانی سخن می گوید.۱۴
سید ساجدان در مجلس یزید در آن خطبه تاریخی خود، از مهدی موعود(عج) یاد کرده، با یاد ونامش مباهات می کند.۱۵
باقر علوم اولین وآخرین خطاب به ام هانی می فرماید:
(فان أدرکت زمانه قرت عینک).۱۶
(اگر آن روزگار میمون را درک کنی، دیدگانت روشن گردد).
صادق آل محمد(ص) در شأن آن امام همام می فرماید:
(ولو أدرکته لخدمته أیام حیاتی).۱۷
(اگر من زمان او را درک می کردم، همه عمر دامن خدمت به کمر می بستم).
عالم اهل بیت، امام کاظم (ع)، به هنگام تشریح آن ایام مسعود به برادر ارجمندش علی بن جعفر می فرماید:
پسر جان! عقل های شما از درک آن ناتوان واستعدادهای شما از دریافت آن عاجز است. اگر زنده بمانید، آن را در می یابید.۱۸
امام ثامن وضامن چون نام نامی (قائم آل محمد) را می شنود، بر می خیزد، دست بر سرمی گذارد وبرای تعجیل فرج آن بزرگوار دعا می کند.۱۹
جوادالائمه (ع) از قیام شکوهمند آن حضرت وبرنامه های اصلاحی اش در مدینه منوره سخن گفته، با یاد آن، دل خود را تسکین می بخشد.۲۰
امام هادی (ع) در زندان سامرا به یاد یوسف زهرا اشک می ریزد واز اختصاص روزهای جمعه به آن حضرت سخن می گوید.۲۱
امام حسن عسکری (ع) نیز فرزند دلبندش را چون قرص قمر در شب بدر، به شیفتگان ودلدادگان نشان داده، خطاب به احمدبن اسحاق فرمود:
(اگر نبود که تو در نزد خدا واولیای خدا منزلت خاصی داری، فرزندم را به تو ارایه نمی دادم).۲۲
جان جانان، کعبه خوبان، حجت یزدان، حضرت صاحب العصر والزمان (عج) نیز هم چون پدران خود از طول غیبت در سوز وگداز است وبه شیعیان شیفته ومنتظران دل سوخته اش می فرماید:
(واکثروا الدعاء بتعجیل الفرج، فان ذلک فرجکم).۲۳
(برای تعجیل در امر فرج فراوان دعا کنید که فرج شما در آن است).
این سوز وگداز برای طولانی شدن دوران غیبت را همه معصومان داشتند، که تنها به تعدادی از آن ها اشاره می کنیم:
پیشوای پرواپیشگان بیش از دو قرن پیش از ولادت حضرت مهدی (ع) در قنوت نمازشان می فرمود:
اللهم انا نشکو الیک فقد نبینا وغیبه امامنا، ففرج ذلک اللهم بعدل تظهره وامام حق نعرفه.۲۴
بار خدایا ما به تو شکایت می کنیم رحلت پیامبرمان وغیبت اماممان را، خدایا گشایشی فراهم نما، با عدالتی که ظاهر سازی وپیشوای حقی که شناخت داریم.
شهید اول می گوید:
امام صادق (ع) به شیعیان فرموده بود این قنوت امیرمؤمنان (ع) را در قنوت های خود بعد از کلمات فرج بخوانند.۲۵
امام باقر(ع) نیز همین مضمون را به زراره تعلیم فرموده بود که در روزهای جمعه در قنوت نمازش بخواند.۲۶
امام هشتم نیز دعایی به این مضمون به شیعیان خود آموزش داده بود که روزهای جمعه در قنوت نمازظهر بخوانند.۲۷
امام جواد۲۸، امام هادی۲۹ وامام عسکری ۳۰ (علیهم السلام) هر کدام در قنوت نماز خود برای تعجیل در امرفرج، سپری شدن شب دیجور غیبت وگسترش عدل در زمین، به دست آن امام موعود، دعا می کردند.
پیشوای ساجدان وزینت عابدان در صحرای عرفات در دعای مشهور روز عرفه عرضه می دارد:
واصلح لنا امامنا... اللهم املأ الارض به عدلاً وقسطاً... واجعلنی من خیار موالیه وشیعته ... وارزقنی الشهاده بین یدیه.۳۱
خدایا امر امام ما را اصلاح فرما... خدایا زمین را به وسیله او پر از عدل وداد نما... خدایا مرا از دوستان وشیعیان برگزیده اش قرار بده ... وشهادت در محضر او را به من روزی بفرما.
این ها قطره ای از دریا، مشتی از خروار واندکی از بسیار مواردی است که پیشوایان معصوم، به هنگام نیایش درقنوت ها یا تعقیبات نمازها، از یوسف گم گشته سخن گفته، از دوران غیبتش شکوه ها نموده، در فراقش ندبه ها سرداده، برای پریشانی شیعیان در عصر غیبت، سیلاب اشک بر چهره های خود روان ساخته اند.
* * *
راز ورمز این همه سوز وگداز
معشوق ومحبوبی که در دل ها نفوذ می کند، معمولاً یک یا چند ویژگی دارد که در دل عاشقان وشیفتگانش، در پرتو آن نقاط کمال وقوت تأثیر می گذارد وآن ها را به سوی خود می کشد.
کمال جویی به صورت فطری در نهاد بشر جای دارد. هر انسانی در هر عصر وزمانی ودر هر شرایطی به سوی کمال جذب می شود وعشق می ورزد.
محبوب ما همه کمالات بشری را به خود اختصاص داده، مجمع همه کمالات عالم است. او تنها مصداق حقیقی (آن چه خوبان همه دارند تو تنها داری) است.
اگر قهرمانان با توجه به نیروی جسمانی خدادادی، هزاران طرفدار وعلاقه مند دارند، در زیر آسمان، هیچ انسانی به قدرت جسمانی او یافت نمی شود. امام رضا(ع) در این باره می فرماید:
از نظر نیروی جسمانی آن قدر قوی ونیرومند است که اگر دست مبارکش را به سوی بزرگ ترین درخت روی زمین دراز کند، آن را از ریشه وبن برآورد واگر در میان کوه ها بانگ بزند، صخره های آن فرو ریزد.۳۲
اگر یوسف کنعان از نظر جمال بی نظیرش، زیباترین تابلوهای عهد کهن را به خود اختصاص داده، یوسف زهرا در میان دلبران بهشتی عنوان (طاووس اهل الجنه)۳۳ را از آن خود ساخته است.
پیامبر اکرم (ص) در شأن او فرموده:
(وجهه کالکوکب الدرّی ۳۴؛ چهره اش چون ستاره سحر است).
اگر پدران ومادران با مهر ومحبت وشفقت خود گوی سبقت را از همگان ربوده اند، امام هشتم می فرماید:
(واشفق علیهم من ابائهم وامهاتهم).۳۵
(مهدی موعود از پدران ومادران بر امت خود مهربان تر می باشد).
اگر پدر ومادر همواره نگران سلامتی اولاد ودلسوز ومراقب فرزندان هست، این پدر بی نظیر امت درتوقیع خود به شیخ مفید می فرماید:
(انّا غیر مهملین لمراعاتکم ولاناسین لذکرکم).۳۶
(ما هرگز در رعایت ومراقبت شما کوتاهی نمی کنیم ویاد شما را از خاطر نمی بریم).
اگر پدر ومادر تلاش می کنند که فرزندان خود را در برابر حوادثی که سلامتی آن ها را تهدید می کند حفظ کنند، آن پدر بی همتای انسان ها همواره بلاگردان امت بوده، می فرماید:
(بی یدفع الله البلاء عن اهلی وشیعتی).۳۷
(خداوند به وسیله من بلاها را از شیعیان وخاندانم دفع می کند).
نه تنها شیعیان، نه فقط آدمیان، بلکه وجود زمین وآسمان، گردش خورشید وماه، بقای نظام هستی، همه وهمه طفیل آن یگانه دوران ها، محبوب دل ها وموعود ملت ها می باشد؛ چنان که در احادیث فراوان به صراحت آمده:
(اگر یک لحظه حجت خدا در روی زمین نباشد، زمین ساکنان خود را در کام خود فرو می برد).۳۸
نقش امام زمان در جهان هستی، همان نقش خورشید در منظومه شمسی می باشد؛ به گونه ای که بقای منظومه به وجود خورشید وبه تعادل جاذبه ودافعه بین خورشید وکرات منظومه بستگی دارد. اگر یک لحظه جاذبه خورشید قطع شود، کرات منظومه در فضای لایتناهی پرت وپخش می شوند؛ اگر یک لحظه خورشید جهان افروز آفرینش در روی زمین نباشد، نشانی از زمین وزمان باقی نمی ماند؛ لذا در احادیث فراوان، وجود امام در عصر غیبت به خورشید پنهان در پشت ابر تشبیه شده است.۳۹ این تشبیه بسیارلطیف وپرمعنایی است که نگارنده در برخی از آثار خود آن را بیان کرده است.۴۰
او با این همه ویژگی یکی از امامان نور است که امام هشتم در شأن آن ها فرموده:
امام، ماه تابان، مشعل فروزان، نور درخشان، ستاره هدایتگر در شب های دیجور در گوشه وکنار دریاها وخشکی هاست ....
امام، یگانه روزگار، بی نظیر دوران، که هرگز به گرد راهش نرسد، هیچ دانشمندی با او برابری نکند، هیچ چیزی نظیر، مثل وجای گزین او نشود، می باشد.۴۱
دیگر ویژگی هایش را امیر بیان مولای متقیان چنین می ستاید:
او قله شرف عرب، اقیانوس بی کران کرامت بشر، عزیز اهل خود وبرگزیده تبار خویش می باشد که اگر رگبار مرگ فرو ریزد نمی هراسد. اگر پیروانش در محاصره افتد، احساس زبونی نمی کند. از پیکار با سلحشوران عقب گرد نمی کند؛ سلحشور همیشه پیروز وشیر ژیانی است که دشمن را از ریشه وبن برمی کند؛ شمشیر برنده ای از شمشیرهای خداوندی است. دست بخشنده خدا در زمین است. بلندترین قله های جهان در برابر بزرگواری اش پست نماید. کوه های بلند وبالا در برابر جود وکرمش سست نماید. دژی محکم وپناهگاهی مستحکم است. دانش او از همه گسترده تر وکرامتش از همه افراشته تر است ....۴۲
* * *
بنیان گذار جهانی آباد وآزاد
او گذشته از این همه فضایل ومناقب، دست نیرومند خداوند منّان است که روزی از آستین غیبت بیرون آمده، کاخ های ستمگران را بر سرشان فرو ریزد، تیرگی های جهل، ظلم، ستم، فقر، تبعیض، تحقیر، نابسامانی ها وناهنجاری ها را بزداید، جهانی آباد وآزاد براساس عدل وداد در سرتاسر گیتی بنیاد نهد، حکومت واحد جهانی براساس عدالت وآزادی، با محوریت (عدل) و(قسط) تأسیس نموده، آرزوی همه پیامبران ومصلحان را برآورده، حاکمیت الله را تحقق بخشیده، اراده تعالی را از جعل خلیفه بر روی زمین عینیت می بخشد.
در ۱۴۸ حدیث از پیشوایان معصوم این مضمون آمده است که:
(یملأ الارض قسطاً وعدلا، کما ملئت ظلماً وجوراً).۴۳
(جهان را پر از عدل وداد کند، آن چنان که پر از ظلم وستم شده است).
به چند نمونه از این احادیث اشاره می کنیم:
۱. ابوسعید خدری از رسول اکرم (ص) روایت می کند که فرمود:
(تأوی الیه امته کما تأوی النحله یعسوبها، یملا... لا یوقظ نائماً ولا یهریق دماً).۴۴
امتش به سوی او پناه می برند، چنان که زنبوران عسل به ملکه خود پناهنده می شوند. زمین را پر از عدل وداد کند؛ آن گونه که پر از جور وستم شده، خفته ای را بیدار نکند وخونی را نریزد.
۲. اصبغ بن نباته در ضمن حدیثی از مولای متقیان نقل می کند که فرمود:
الحادی عشر من ولدی، هو المهدی یملأها عدلا کما ملئت جوراً وظلماً، تکون له حیره وغیبه، یضل فیهااقوام ویهتدی فیها آخرون.۴۵
او یازدهمین فرزند منست، او همان مهدی است که جهان را پر از عدل کند؛ آن گونه که پر از جور وستم شده است. برای او دوران حیرت وغیبتی خواهد بود، که گروه هایی در آن گم گشته وگروه های دیگری در آن هدایت خواهند یافت.
۳. پیامبر رحمت در لحظات واپسین خود، برای تسلی خاطر حضرت فاطمه (س) به تفصیل از حضرت مهدی (ع) سخن گفته، از گشودن قلعه های ضلالت ودل های بسته، از احیای دین وپرکردن زمین با عدل وداد خبر داده، در پایان فرمود: (المهدی من ولدک؛ دخترم این مهدی از تبار توست).۴۶
۴. از سالار شهیدان پرسیدند: آیا شما صاحب این امر هستید؟ فرمود:
نه، صاحب الامری که جهان را پراز عدل وداد کند، آن گونه که پر از جور وستم شده باشد، در دوران فترت امامان می آید؛ چنان که پیامبراکرم (ص) در دوران فترت پیامبران مبعوث گردید.۴۷
۵. امام باقر(ع) از سالار شهیدان نقل می کند که در تفسیر آیه شریفه (والنهار اذا جلیها(۴۸ فرمود:
(او قائم آل محمد(ص) است که زمین را پر از عدل وداد نماید).۴۹
۶. امام ششم در ضمن حدیثی فرمود:
او پایان بخش امامان، قائم به حق، بقیه الله در زمین، صاحب زمان وخلیفه رحمان است که اگر به مقدار درنگ حضرت نوح در میان امتش، در غیبت باقی بماند، از دنیا بیرون نرود جز این که ظاهر شده، جهان را پر از عدل وداد نماید، چنان که از جور وستم پر شده باشد.۵۰
۷. امام حسن عسکری (ع) به احمدبن اسحاق فرمود:
سپاس خدایی را که مرا از دنیا بیرون نبرد، تا امام بعد از خود را دیدم. او شبیه ترین مردمان است به رسول خدا، در خلقت وسیرت. خداوند او را در عالم غیبت نگه می دارد، سپس ظاهر می سازد تا جهان را پر از عدل وداد کند؛ چنان که از ظلم وستم پر شده باشد.۵۱
* * *
گستره عدل مهدوی (عج)
عدالت ریشه در فطرت انسان دارد. هر انسانی به طور فطری تشنه عدالت است. این تشنگی وشیفتگی از اعماق وجود او نشأت می گیرد.
عدالت قانونی است فراگیر که همه ابعاد زندگی اجتماعی را در بر می گیرد ونظام هستی بر محور آن می چرخد.
اگر در جامعه ای حق هر صاحب حقی به او برسد، عدالت اجتماعی در میان آن ها رعایت شده است.
عدالت اجتماعی مفهوم بسیار گسترده ای دارد که همه ابعاد روحی، جسمی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، قضایی و... را در بر می گیرد.
همان گونه که فرشتگان به هنگام خلقت انسان بر روی زمین پیش بینی کردند وگفتند:
(اتجعل فیها من یفسد فیها ویسفک الدماء)۵۲؛ (آیا بر روی زمین کسانی را قرار می دهی که در آن فساد می کنند وخون می ریزند؟)
از همان آغاز، فساد حاکم شد؛ جور وستم آغاز گردید، پسر آدم، قابیل برادرش، هابیل، را به قتل رسانید وتا کنون این فساد وتباهی سرتاسر گیتی را فرا گرفته است. اگر در زمان خاصی در مکان معینی (چون عهد رسالت وایام خلافت مولای متقیان) عدالت حاکم بوده، از نظر زمان ومکان آن قدر محدود بوده که در برابر جور وستم حاکم بر کره خاکی در طول قرون واعصار بسیار ناچیز است.
بنابراین به جرأت می توان گفت هدف نهایی از بعثت پیامبران هنوز جامه عمل پوشانده نشده است.
قرآن کریم هدف از ارسال رسل وانزال کتب را (لیقوم الناس بالقسط)۵۳ بیان فرموده.
بر این اساس، هدف از بعثت پیامبران هنگامی تحقق می یابد که شالوده زندگی مردمان بر اساس (عدل) و(قسط) استوار شود.
این معنی جز در حکومت عدل حضرت بقیه الله - ارواحنافداه - اتفاق نیفتاده واتفاق نخواهد افتاد.
شاخصه های عدل مهدوی (عج)
شاخصه هایی که در کلمات پیشوایان معصوم درباره حکومت عدل حضرت مهدی (عج) بیان شده، بسیار فراوان است. به شماری از آنها فقط اشاره می کنیم:
۱) امام حسن مجتبی (ع) در ضمن یک حدیث بسیار طولانی می فرماید:
(تصطلح فی ملکه السباع).۵۴
(در سلطنت ودوران فرمان روایی او درندگان با یکدیگر آشتی می کنند).
علاوه بر روایات فراوان که این معنی را بیان کرده اند، در بسیاری از کتب آسمانی نیز بر آن تصریح شده که تنها به یک مورد از آن ها اشاره می کنیم:
مسکینان را به عدالت داوری خواهد کرد؛ برای مظلومان زمین به راستی حکم خواهد کرد؛ گرگ با بره سکونت خواهد کرد وپلنگ با بزغاله خواهد خوابید وگوساله پرواری وشیر با هم، وطفل کوچک آن ها را خواهد راند... در تمام کوه مقدس من ضرر وفسادی نخواهند کرد؛ زیرا که جهان از معرفت خداوند پر خواهد شد. ۵۵
۲. در کلمات قدسی آمده است:
در آن زمان، امنیت وآسایش را در روی زمین حکمفرما می کنم؛ چیزی به چیزی صدمه نمی زند؛ چیزی از چیزی نمی ترسد؛ حشرات وحیوانات به مردمان ویکدیگر آسیب نمی رسانند.۵۶
۳. امام هشتم در فرازی از یک حدیث بسیار زیبا می فرماید:
(ووضع میزان العدل بین الناس، فلا یظلم احد احداً).۵۷
۴. رسول اکرم (ص) در ضمن یک حدیث بسیار طولانی می فرماید:
هنگامی که حضرت آدم (ع) نور مقدس منجی بشریت را مشاهده کرد، خطاب شد: (با این بنده سعادتمند خود، بندها وزنجیرها را از بندگانم می گشایم وزمین را پر از مهر ومحبت ورأفت ورحمت می نمایم، آن گونه که پیش از او پر از جور وشقاوت وسنگدلی شده بود.۵۸
۵. نبی مکرم (ص) در بیانی کوتاه، امنیت وآرامش را این گونه ترسیم می کند:
زنی بر هودجی نشسته، از حجاز تا عراق در کمال آسایش طی طریق می کند واز چیزی نمی هراسد.۵۹
۶. شاگرد برجسته مکتب ولایت، ابن عباس می گوید:
(لا ینتطح فیه عزان جماء وذات قرن).۶۰
(در عهد او دو بز شاخ دار وبی شاخ به یکدیگر شاخ نمی زنند).
۷. امام باقر(ع) این واقعیت را در یک بیان جالب وجامع چنین ترسیم می کند:
(حتی لایری اثر من الظلم).۶۱
(تا جایی که دیگر نشانی از ظلم دیده نشود).
۸. امام صادق (ع) گستره عدل مهدوی را در یک جمله چنین خلاصه می کند:
(اما والله لیدخلن علیهم عدله جوف بیوتهم، کما یدخل الحر والقر).۶۲
به خدا سوگند عدالت او در داخل خانه هایشان به آن ها می رسد، همان گونه که سرما وگرما به داخل خانه هایشان نفوذ می کند.
۹) پیشوای پروا پیشگان می فرماید:
آن گاه حضرت مهدی (ع) فرمانده هانش را به همه شهرها می فرستد وفرمان می دهد که عدالت را در میان مردم برقرار کنند. گرگ وگوسفند در کنار یکدیگر می چرخد، کودکان با مارها وعقرب ها بازی می کنند وآسیبی به آن ها نمی رسد.۶۳
۱۰) منطق وحی در این رابطه می فرماید:
(اعلموا أن الله یحیی الارض بعد موتها(.۶۴
(بدانید که خداوند زمین را زنده می کند پس از مرگ آن).
امام صادق (ع) در تفسیر این آیه می فرماید:
(ای یحییها الله بعدل القائم عند ظهوره، بعد موتها بجور ائمه الضلال).۶۵
خداوند آن را با عدل حضرت قائم (عج) زنده می کند به هنگام ظهورش، پس از آن که با جور وستم زمامداران گمراه، مرده باشد.
ابن عباس نیز در همین رابطه گوید:
خداوند زمین را پس از مردن آن، به وسیله ستم کشورداران، به وسیله قائم آل محمد(عج) زنده می کند.۶۶
این ها قطره ای از دریا واندکی از بسیار روایات وارد شده از امامان نور درباره گستره عدل تنها بازمانده ازحجج الهی وتنها ذخیره پروردگار برای گسترش عدل وداد بر فراز پهن دشت جهان بود.۶۷
* * *
تهاجم فراوان بر دادگستر جهان
اگرچه روایات فراوانی که از پیشوایان معصوم، درباره دادگستر جهان حضرت صاحب زمان (عج)، با اسناد معتبر وقابل استناد رسیده، روایات مجعول وموهومی هم از سوی افراد مجهول ویا غیر موثّق جعل شده وبا روایات مهدویت خلط شده که شخصیت بی نظیر آن امام رئوف را زیر سؤال برده واز سیمای نورانی وملکوتی آن امام همام، چهره ای خشن، خون ریز وسنگ دل ترسیم نموده است. ما در این نوشتار در پی آنیم که شماری از این احادیث ضعیف ویا مجعول را مورد نقد وبررسی قرار دهیم.
نگارنده سطور با بررسی اجمالی به این نتیجه رسیده است که این احادیث بر سه دسته اند:
الف) احادیثی که افراد کذاب، حقه باز، دروغ پرداز وطردشده از جامعه تشیع جعل ومنتشر کرده اند؛
ب) احادیثی که افراد مجهول وناشناخته انتشار داده اند؛
پ) احادیثی که از افراد وابسته به یکی از مذاهب باطل نقل شده است.
واینک برای هر یک از سه گروه، یک نمونه به عنوان مثال آورده می شود:
۱. محمد بن علی کوفی
یکی از افراد بارز دسته اول، ابوجعفر محمد بن علی بن ابراهیم بن موسی، قرشی، صیرفی، کوفی وملقب به (ابوسمینه) می باشد که در سند روایات با عناوین (محمدبن علی کوفی)، (محمدبن علی صیرفی) ویا (ابوسمینه)آمده است. اینک دیدگاه علمای رجال:
یک - پیشوای رجالیون مرحوم نجاشی در حق او می نویسد:
بسیار ضعیف وفاسد العقیده است. در هیچ چیز به او اعتماد نمی شود. پس از آن که در کوفه به دروغ پردازی شناخته شد، وارد قم گردید، مدتی بر احمدبن محمدبن عیسی (اشعری) وارد بود، سپس به غالی بودن مشهور شد، مورد آزار قرار گرفت. احمدبن محمدبن عیسی او را از قم بیرون کرد وبرای آن داستانی است.۶۸
دو - شیخ الطائفه، مرحوم شیخ طوسی در فهرست خود از او یاد کرده، طریق خودش را به او بیان نموده، سپس می فرماید:
جز این که او خلط می کرد، غالی بود، تدلیس می کرد ودر مواردی متفرد بود، مطالبی نقل می کرد که به جز او از طریق دیگری معهود نیست.۶۹
سه - کشی نیز فرموده: (او رمی به غلو شده بود).۷۰
چهار - ابن غضائری از او به عنوان (کذاب وغالی) یاد کرده، اضافه می کند:
وارد قم شد، در آن جا وضعش آفتابی شد. احمدبن محمدبن عیسی اشعری او را از قم بیرون کرد. مشهور به غلو بود، به او توجه نمی شود واحادیثش نوشته نمی شود.۷۱
پنج - ابن داود در بخش دوم کتابش (ضعفا) از او یاد کرده، عین عبارت نجاشی را آورده است.۷۲
شش - علامه حلی۷۳، تفرشی۷۴ وابو علی حائری نیز عین تعبیر نجاشی را آورده اند.۷۵
هفت - شیخ طوسی از علی بن حمدبن قتیبه نیشابوری نقل کرده که فضل بن شاذان۷۶ می گفت:
نزدیک شده که در قنوت نماز بر ابوسمینه، محمدبن علی صیرفی لعنت ونفرین کنم.۷۷
سپس اضافه می کند: فضل بن شاذان در برخی از آثار خود فرموده است که دروغ گویان مشهور عبارتند از:
۱. ابوالخطاب ??؛
۲. یونس بن ظبیان؛
۳. یزید صائغ؛
۴. محمدبن سنان؛
۵. ابوسمینه، که مشهورترین آن هاست.۷۸
هشت - علامه مجلسی که در مواردی از ابوسمینه روایت نقل کرده، در رجال خود به صراحت به ضعیف بودن اوداوری کرده است.۷۹
نه - مرحوم کلباسی در مقام تشریح جلالت قدر ابوجعفر، احمدبن محمدبن عیسی اشعری می نویسد:
(همو بود که ابوسمینه، محمدبن علی غالی فاسد العقیده را از قم بیرون کرد).۸۰
ده - مرحوم آیه الله خویی (قدس سره) پس از نقل عین عبارات نجاشی، کشی وشیخ طوسی، نکاتی را متذکر می شود؛ از جمله این که:
در ضعیف بودن محمد بن علی ملقب به (ابوسمینه) جای تردید نیست، جز این که شخصی به نام (محمدبن علی قرشی) در اسناد کامل الزیارات آمده با توجه به اینکه ابن قولویه ملتزم شده که در این کتاب از افراد غیرموثق روایت نکند،۸۲ هرگز نمی توان ادعا کرد که او همان (ابوسمینه) باشد. آن گاه شواهدی آورده که او غیر از ابوسمینه دروغ پرداز می باشد.۸۳
پس از نقل دیدگاه بزرگان علم رجال وروشن شدن وضع محمدبن علی کوفی، یادآور می شویم که نقد وبررسی منقولات او فرصت بیش تری می طلبد. ما در اینجا صرفاً?? به برخی از منقولات او در کتاب (غیبت نعمانی) می پردازیم:
در کتاب نعمانی، محمدبن علی کوفی، در سند ۲۸ حدیث واقع شده، که ۲۲ مورد آن را ممکن است توجیه کرد وبا کمک گرفتن از دیگر احادیث ضعف سند آن ها را نادیده گرفت، ولی ۶ مورد آن احتیاج به نقد وبررسی دارد:
یک. محمدبن علی کوفی با سلسله اسنادش از زراره نقل می کند که از امام باقر(ع) پرسیدم: آیا قائم (عج) از سیره پیامبر(ص)پیروی می کند؟ فرمود: نه، هرگز با سیره آن حضرت رفتار نمی کند. گفتم: چرا جانم به فدایت؟ فرمود:
ان رسول الله سار فی امته بالمن، کان یتألف الناس، والقائم یسیر بالقتل، بذلک امر فی الکتاب الذی معه،ان یسیر بالقتل ولا یستتیب احداً، ویل لمن ناواه.
رسول خدا در میان امت با من (منت نهادن بر اسیران وآزاد کردن آنان) رفتار نمود، تا در میان مردم الفت ایجادکند، ولی قائم (عج) با کشتار رفتار می کند. در نامه ای که در دست اوست، به او امر شده که کشتار را پیشه سازد وتوبه ا حدی را نپذیرد. وای بر کسی که با او به دشمنی برخیزد.۸۴
این حدیث گذشته از ضعف سند ودروغ گو بودن راوی آن، ناهنجاری های دیگری دارد، که از آن جمله است:
۱. این حدیث معارض است با روایات فراوانی که می گوید: حضرت قائم (عج) دقیقاً همانند سیره رسول اکرم (ص) رفتار می کند:
- امام باقر(ع) می فرماید: (او همانند سیره پیامبر رفتار می کند.)۸۵
- امام صادق (ع) می فرماید: (آن چه رسول خدا انجام داد، او نیز انجام می دهد).۸۶
- امام باقر(ع) می فرماید: شیوه های پیشینیان را از بین می برد، چنان که رسول خدا(ص) شیوه های جاهلیت را از بین برد.۸۷
- امام صادق (ع) می فرماید: اما پیروی او از سنت پیامبر(ص): از شیوه هدایتی او هدایت گشته، براساس سیره او رفتارمی کند.۸۸
- حضرت بقیه الله به هنگام ظهور، بر فراز منبر نشسته، با مردم پیمان می بندد که همانند سیره پیامبر با آن ها رفتار کند وهمانند عمل پیامبر(ص) عمل کند.۸۹
- پیامبر اکرم (ص) می فرماید: (در میان آن ها با سنت پیامبرشان رفتار می کند).۹۰
- رسول اکرم (ص) می فرماید: (صورتش همانند صورت من وسیرتش همانند سیرت من است.)۹۱
- پیامبر اکرم (ص) می فرماید: او مردی از تبار من است، براساس سنّت من پیکار می کند، چنان که من براساس وحی پیکارنمودم.۹۲
- پیامبر رحمت می فرماید: (او قدم جای پای من می گذارد وهرگز از آن خطا نمی کند.)۹۳
- امام زمان (عج) در میان رکن ومقام فرماید: (هر کس با سنّت رسول خدا با من محاجه کند، من از هرکسی برای سنّت آن حضرت شایسته تر هستم).۹۴
۲. این حدیث معارض است با احادیث فراوانی که می گوید: او شبیه ترین مردمان به رسول خداست:
- رسول اکرم (ص) می فرماید: مهدی (عج) از فرزندان من، همنام من، هم کنیه من است، او در خلقت وسیرت شبیه ترین مردمان است به من.۹۵
این تعبیر در چندین حدیث از رسول خدا روایت شده است.۹۶
- امام عسکری (ع) می فرماید: او شبیه ترین مردم است به رسول خدا، در سیرت وصورت.۹۷
- پیامبر اکرم در مورد نهمین فرزند امام حسین (ع) می فرماید: او قائم اهل بیت ومهدی امت من می باشد. او درشکل وشمایل ودر رفتار وگفتار شبیه ترین مردمان است به من.۹۸
۳. این حدیث معارض است با احادیثی که می گوید: او از سیره امیرمؤمنان (ع) پیروی می کند:
- امام صادق (ع) می فرماید: چون قائم ما قیام کند، جامه علی (ع) را می پوشد وسیره او را می پوید.۹۹
- امام صادق (ع) می فرماید: هنگامی که این امر به دست ما برسد، همان زندگی پیامبر(ص) وسیره امیرالمؤمنین (ع)شیوه ما خواهد بود.۱۰۰
- امیر بیان، خود در این رابطه می فرماید: او راه وروش عدالت در حکومت را به شما نشان می دهد واحکام مرده قرآن وسنت را احیا می کند.۱۰۱
۴. این حدیث با آیات قرآن کریم همخوانی ندارد. قرآن کریم رسول اکرم (ص) را برای همگان (اسوه) والگو معرفی کرده، رأفت ورحمت ونرمش او را مهم ترین وسیله جذب مردم بیان فرموده است.بسیار طبیعی است که خلیفه وجانشین او نیز باید از همین طریق تألیف قلوب نموده، با نرمش ومحبت، دلها را به سوی خود جذب نماید.
۵. این حدیث معارض است با احادیثی که خلق آن حضرت را همانند خلق رسول اکرم (ص) بیان کرده وما چند نمونه از آنها را در بالا یاد آور شدیم.
دو- محمد بن علی کوفی با اسناد خود از امام صادق (ع) روایت می کند که علی (ع) فرمود:
کان لی ان اقتل المولی واجهز علی الجریح، ولکنی ترکت ذلک للعاقبه من اصحابی ان جرحوا لم یقتلوا، والقائم له ان یقتل المولی ویجهز علی الجریح.۱۰۴
من حق داشتم که فراری ها را بکشم وزخمی ها را از پای درآورم؛ ولی برای مصلحت اصحابم این کار را انجام ندادم تا اگر زخمی شدند کشته نشوند. ولی برای قائم (ع) رواست که فراری را بکشد وزخمی را از پای در آورد.
این حدیث نیز علاوه بر ضعف سند، از چند جهت مورد تأمل است:
۱. این حدیث معارض است با حدیث امام صادق (ع) که می فرماید:
منادی آن حضرت به هنگام نبرد با سپاه سفیانی ندا سر می دهد که هرگز فراری را دنبال نکنید ومجروحی را از پای در نیاورید. پس در مورد آنان به سیره امیرمؤمنان در روز بصره رفتار می کند.۱۰۵
۲. این حدیث بر خلاف سیره پیامبر اکرم (ص) ومولای متقیان (ع) در جنگ ها می باشد:
- ابن ابی الحدید گوید: هنگامی که صفها آراسته شد، امیرمؤمنان خطبه ای ایراد کرد ودر ضمن آن فرمود:
شما هرگز به جنگ مبادرت نکنید... در میدان جنگ هرگز زخمی را از پای در نیاورید واگر آن ها راشکست دادید، هرگز فراری را دنبال نکنید.۱۰۶
- امیر مؤمنان در جنگ صفین همان سیره پیامبر اکرم در فتح مکه را دنبال کرد وفرمان داد:
کودکان را اسیر نگیرید، مجروحان را نکشید وفراری ها را دنبال نکنید.۱۰۷
- نصربن مزاحم گوید: در جنگ صفین امیرمؤمنان (ع) فرمان داد:
هر اسیری که از اهل شام گرفته اند آزادکنند، مگر این که کسی را کشته باشد وسیره آن حضرت این بود که زخمی را نمی کشت وفراری را دنبال نمی کرد.۱۰۸
- امیرمؤمنان (ع) پیش از آغاز جنگ صفین به اصحاب خود فرمود:
شما آغازگر جنگ نباشید، اگر خدا خواست که پیروز شوید، کسی را که پشت کرده نکشید، متعرض افراد بی دفاع نشوید، مجروحی را از پای در نیاورید، به هیچ زنی آزار نرسانید، اگرچه به شما دشنام دهند وامیران شما را ناسزا گویند.۱۰۹
۳. این حدیث بر خلاف سیره رأفت ورحمت وشفقتی است که در کلمات معصومین در مورد آن حضرت آمده است، که برخی از آنها را در نقد حدیث بعدی خواهیم آورد.
سه - محمد بن علی کوفی با اسناد خود از امام باقر(ع) روایت کرده که فرمود:
اگر مردم می دانستند که حضرت قائم (عج) به هنگام خروج چه رفتاری دارد، بیشتر مردم دوست داشتند که هرگز آن روز را نمی دیدند، به جهت کشتاری که انجام می دهد. او از قریش آغاز می کند، فقط شمشیر مبادله می کند، تا جایی که بسیاری از مردم گویند: او از آل محمد نیست؛ اگر از آل محمد(ص) بود، رحمی بر دل داشت!.۱۱۰
این حدیث نیز علاوه بر ضعف سند، نقاط ضعف فراوانی دارد که از آن جمله است:
۱. معارض است با احادیثی که از رأفت ورحمت وشفقت آن حضرت سخن می گویند:
- در لوحی که از سوی حضرت احدیت به حضرت ختمی مرتبت نازل شده وبه لوح حضرت زهرا شهرت یافته، از حضرت بقیه الله (رحمه للعالمین) تعبیر شده است.۱۱۱
- در زیارت آل یاسین که از ناحیه مقدسه صادر شده، از آن حضرت (الرحمه الواسعه) تعبیر شده است.۱۱۲
- براساس نقل امام صادق (ع)، حضرت بقیه الله - ارواحنافداه - از رحمت واسعه پروردگار سخن رانده، سپس می فرماید: (وانا تلک الرحمه؛ آن رحمت گسترده حضرت احدیت من هستم).۱۱۳
۲. با متن پیام آن حضرت معارض است که روز ۲۵ ذیحجه الحرام، در میان رکن ومقام، توسط نفس زکیه قرائت می شود. آغاز این پیام چنین است:
ایها الناس، من فرستاده فلانی هستم، او به شما می فرماید: ما اهل بیت رحمت هستیم، ما معدن رسالت وخلافت هستیم ....۱۱۴
۳. این حدیث معارض است با ده ها حدیث صحیح ومعتبری که از خشنودی اهل زمین وآسمان ازحکومت حقه حضرت ولی عصر - ارواحنافداه - خبر می دهند:
- رسول اکرم (ص) می فرماید:
(اهل زمین وآسمان، حتی پرندگان هوا از خلافت او خشنود می شوند).۱۱۵
- امیرمؤمنان (ع) برفراز منبر کوفه عصر ظهور را ترسیم کرده، در پایان می فرماید:
هیچ مؤمنی در قبرش نمی ماند، جز این که از ظهور آن حضرت شادمان می شود. آن ها در قبرهای خود به دیدار یکدیگر می روند وقیام قائم (عج) را به یکدیگر بشارت می دهند.۱۱۶
- پیامبر رحمت می فرماید:
(زندگی در زمان او گوارا می شود).۱۱۷
- حضرت رسول (ص) می فرماید:
به هنگام ظهور قائم (ع) منادی از آسمان فریاد بر می آورد: ایهاالناس، دیگر دوران ستمکاران سپری شد، اینک بهترین فرد از امت محمد(ص) زمام امور را به دست گرفت.۱۱۸
- امام صادق (ع) فرمود:
(به هنگام قیام قائم (ع) مؤمنان به نصرت پروردگار شادمان شوند).۱۱۹
- پیامبر اکرم (ص) می فرماید:
در عهد او، زندگان مرده های خود را آرزو می کنند که ای کاش زنده بودند واین روزهای مبارک را می دیدند.۱۲۰
۴. این حدیث معارض است با احادیثی که آن حضرت را از پدر ومادر شفیق تر ومهربان تر معرفی کرده اند.۱۲۱
- امیر بلاغت در وصف آن حضرت می فرماید:
از نظر پناه دادن از همه وسیع تر، از نظر دانش از همه برتر واز نظر دل رحم بودن از همه بیش تر.۱۲۲
۵. این حدیث معارض است با احادیثی که او را تنها ملجأ وپناه معرفی می کنند.
- پیامبر رحمت می فرماید:
(امت من به سوی او پناه می برند، آن گونه که مرغان به آشیانه های خود).۱۲۳
- پیامبر اکرم (ص) در مقام تشریح نبرد سفیانی در دمشق می فرماید:
خداوند به جبرئیل فرمان می دهد که از فراز مسجد دمشق بانگ برآورد که: ای امت محمد(ص)، پناه وپناهگاه شما آمد. او فرج وگشایش شما، حضرت مهدی (ع) است که از مکه خروج می کند. پس او را اجابت کنید.۱۲۴
چهار- محمدبن علی کوفی با اسنادش از امام باقر(ع) روایت کرده که فرمود:
حضرت قائم (ع) با فرمانی جدید، کتابی جدید وداوری جدید قیام می کند، پذیرفتنش بر عرب بسیار سخت است. او کاری جز شمشیر ندارد، توبه احدی را نمی پذیرد، از نکوهش نکوهش کننده ای پروا ندارد.۱۲۵
این حدیث نیز علاوه بر ضعف سند، مشکلات دیگری در بردارد:
۱. تعبیر کتابی جدید قابل توجیه است وتوجیه ساده اش این است که حقایق تابناک قرآن کریم وتعالیم حیات بخش پیشوایان معصوم، در طول اعصار وقرون توسط اولیای امور دستخوش تغییر وتفسیر نادرست می شود؛ به گونه ای که چون مهدی موعود(عج) قرآن مجید را با تفسیر صحیح عرضه می کند، مردم تصور می کنند که کتابی تازه وشیوه ای تازه آورده است. ولی ما نمی دانیم که آیا منظور از داوری جدید چیست؟
اگر منظور این است که به هنگام داوری مطالبه شاهد وبینه نمی کند وبه اصطلاح قضاوت داوودی می کند، چنان که در برخی از احادیث آمده،۱۲۶ این معنی برای ما ثابت نشده است، زیرا:
نخست: آن چه از روایات استفاده می شود، این است که حضرت داوود(ع) فقط یک بار از آن قضاوت خاص استفاده کرده،
- امام صادق (ع) می فرماید: در کتاب حضرت علی (ع) آمده است که حضرت داوود(ع) عرضه داشت:
بار خدایا حق را آن چنان که هست بر من ارایه کن، تا براساس آن داوری کنم. خطاب شد تو نمی توانی طاقت بیاوری. چون اصرار ورزید، خدایش اجابت نمود. پس مردی آمد وعلیه مرد دیگری اقامه دعوا نمود وگفت: این شخص مال مرا گرفته است.
خداوند به حضرت داوود(ع) وحی فرمود: این فرد که اقامه دعوا می کند، پدر آن شخص را کشته واموالش را گرفته است. حضرت داوود(ع) امر کرد که او را بکشند واموالش را به کسی که از او شکایت شده بود، بدهند.
مردم از این کار دچار شگفت شدند وهمه جا علیه حضرت داوود سخن گفتند. حضرت داود(ع) سخت دچار غم واندوه شد واز خداوند خواست که این قضیه را از او برطرف کند. خدایش اجابت نمود ووحی فرمود که در میان مردم با شاهد وبینه داوری کند وآن ها را به نام خدا سوگند دهد.۱۲۷
براساس این حدیث واحادیث دیگری که مؤید این معنی است، حضرت داوود(ع)، تنها یکبار بدون بینه - آن هم بر اساس وحی - داوری کرده ودچار مشکل شده واز خداوند خواسته که دیگر از این نوع داوری معاف شود وخداوند اجابت فرموده است.
ثانیاً: قرآن کریم می فرماید:
(وآتیناه الحکمه وفصل الخطاب)۱۲۸
(ما به حضرت داوود(ع) حکمت وفصل الخطاب عطا کردیم).
حضرت علی(ع) در تفسیر (فصل الخطاب) می فرماید:
هو قوله: (البَیّنَه علی المدّعی والیمین علی المدّعی علیه).۱۲۹
کسی که اقامه دعوا کرده (چیزی را ادعا نموده) باید دو شاهد (بیّنه) بیاورد وطرف مقابل باید قسم بخورد.
- وبه تعبیر دیگر: (البینه علی المدعی والیمین علی من انکر؛ ادعا کننده باید دو شاهد بیاورد وانکارکننده قسم بخورد). ۱۳۰
- وبه تعبیر جمعی از اصحاب پیامبر(ص): (اَلشُّهودُ وَالأیمانُ؛ فصل الخطاب عبارت است از داوری بر اساس گواهان وسوگندها). ۱۳۱
- در این جا شایسته است یادآور شویم که مشکل حضرت داوود(ع)، همان مشکل قضاوت بود؛ چنان که در متن قرآن به صراحت آمده.۱۳۲ اما داستان ازدواج حضرت داوود(ع) با همسر (اوریا) بعد از کشته شدن او، از ریشه دروغ است۱۳۳ واز اسرائیلیات است. این داستان از تورات گرفته شده وعیناً در کتب عهدین (فعلی) موجود است.۱۳۴
مولای متقیان امیرمؤمنان(ع) با قاطعیت تمام آن را تکذیب کرده، می فرماید:
اگر کسی را به نزد من بیاورند که معتقد باشد که حضرت داوود(ع) با زنِ (اوریا) ازدواج کرده، به او دو بار حدّ جاری می کنم؛ یکی حدّ افترا در اسلام، دیگری حدّ پایین آوردن جایگاه نبوّت.۱۳۵
ودر حدیث دیگر فرمود:
اگر کسی داستان حضرت داوود(ع) را آن گونه که داستان سرایان نقل می کنند بگوید، به او یکصد وشصت تازیانه می زنم.۱۳۶
بنابراین حضرت داوود(ع) فقط یک بار بدون بیّنه داوری نموده، دیگر داوری هایش بر اساس بیّنه وسوگند بود.
ثالثاً: شیوه داوری رسول خدا(ص) نیز منحصراً براساس بینه وسوگند بود:
- پیامبر اکرم(ص) فرمود: (انّما أقضی بَینَکُمْ بِالْبَیِّناتِ وَالْأیمانِ؛ من در میان شما منحصراً با شهادت شاهدان وسوگندهای (منکران) داوری می کنم).۱۳۷
- امیرمؤمنان(ع) می فرماید:
(رسول خدا در میان مردم با بیّنه (گواهان) وسوگند داوری می کرد).۱۳۸
- علی(ع) می فرماید:
خداوند به حضرت داوود(ع) وحی فرمود: (ای داود، در میان مردم با بیّنه وسوگند داوری کن...).
حضرت داوود(ع) اصرار کرد که بر حقایق امور آگاه شود وبراساس واقعیت ها داوری کند... خداوند فرمود:
ای داوود، تو چیزی از من خواستی که هیچ پیامبری پیش از تو آن را نخواسته است. من تو را بر آن آگاه می کنم، ولی تو طاقت آن را نداری وهیچ کدام از بندگانم در دنیا بر آن طاقت ندارند.۱۳۹
بنابراین قضاوت داوودی فقط یک بار به عنوان (قضیّه فی واقعه) بوده که بر خلاف شیوه داوری پیامبر اکرم(ص) وامیرمؤمنان(ع) وخارج از طاقت وتحمّل مردمان می باشد.
۲. این حدیث معارض است با احادیثی که دلالت می کند بر این که در عصر آن حضرت نیز داوری ها براساس قرآن وسنت خواهد بود:
- امام باقر(ع) می فرماید:
در زمان آن حضرت، به شما حکمت عطا می شود، تا جایی که زن ها در خانه های خود براساس قرآن وسنت پیامبر خدا داوری می کنند.۱۴۰
۳. تعبیر (او کاری جز شمشیر ندارد) بسیار به دور از منطق است. او امام عادل، رئوف، مهربان، هدایت گر واصلاح گر است؛ ولی چه می توان کرد که دروغ پردازانی چون محمدبن علی کوفی این تعبیر را در حق آن حضرت جعل کرده اند.
۴. تعبیر (لایستَتیبُ أحَداً؛ هرگز توبه کسی را نمی پذیرد) بسیار به دور از واقعیت است ومعارض است با احادیث فراوانی که به صراحت دلالت بر قبول توبه دارند.
- امام حسن مجتبی(ع) به هنگام شمارش ویژگی های آن حضرت می فرماید:
(لایَبْقی کافِرٌ اِلاّ آمَنَ بِهِ وَلا طالِحٌ اِلاّ صَلُحَ).۱۴۱
هیچ فرد کافری نمی ماند جز این که به آن حضرت ایمان می آورد وهیچ فرد تبه کاری نمی ماند جز این که اصلاح می شود.
این حدیث صریح است در این که توبه کافر ومسلمان فاسق پذیرفته می شود.
- امام باقر(ع) در تفسیر آیه ۱۵۹ از سوره نساء۱۴۲ فرمود:
به هنگام نزول عیسی(ع)، هیچ فردی از یهود ونصارا نمی ماند، جز اینکه به آن حضرت ایمان می آورد، پیش از وفاتش.۱۴۳
از این حدیث نیز پذیرش توبه یهود ونصارا در عهد امام عصر(عج) استفاده می شود.
۵. علامه مجلسی که این حدیث را از غیبت نعمانی نقل کرده، به جای: (لایَسْتَتیبُ)، (لا یَسْتَنیبُ) روایت کرده۱۴۴ وتوضیح داده که معنای حدیث این است که امور مهم را شخصاً به عهده می گیرد، به دست دیگران نمی سپارد ونایب نمی گیرد.
- امّا آیه شریفه ۱۵۸ از سوره انفال که می فرماید: (هنگامی که برخی از نشانه های پروردگارت پدید آید، دیگر کسی که ایمان نیاورده، ایمان آوردنش سودی نبخشد)، معانی مختلفی دارد که از آن جمله است:
۱. منظور طلوع خورشید از مغرب است.۱۴۵
۲. منظور نزول عذاب است.۱۴۶
۳. منظور ایامی است که دیگر حجت خدا روی زمین نباشد؛ یعنی در چهل روز پیش از رستاخیز.۱۴۷ وتوجیه شده که در آن ایام دیگر تکلیف برداشته می شود.۱۴۸
۴. نشانه های فرارسیدن مرگ است.۱۴۹
بر این اساس، تا لحظه ای که خورشید از مغرب طلوع نکرده، درِ توبه باز است. فقط در آن هنگام است که درِ توبه بسته می شود.
پنج - محمدبن علی کوفی با اسناد خود از امام صادق(ع) روایت کرده که فرمود:
چرا برای خروج قائم(ع) این گونه شتاب می کنید؛ در حالی که جامه اش خشن وخوراکش بی خورشت است وخروجش چیزی جز شمشیر ومرگ در زیر ضربات شمشیر نیست.۱۵۰
این حدیث نیز علاوه بر ضعف سند، مشکلات فراوانی دارد که از آن جمله است:
۱. معارض است با ده ها حدیث دیگر، که تعدادی از آن ها را در بخش آغازین این گفتار آوردیم وهمه حاکی از شدّت اشتیاق معصومین(ع) به دیدن آن روزگار بسیار مسعود ومبارک بود.
- حدیثی از امام صادق(ع) خطاب به مهزم اسدی داریم که فرمود:
(یا مِهْزَمُ، کَذِبَ الوَقّاتُونَ، وَهَلَکَ الْمُسْتَعْجِلُونَ، وَنَجَا الْمُسَلِّمُونَ).۱۵۱
ای مهزم، آنانکه وقتی تعیین کنند دروغ گفته اند. آنها که شتاب کنند هلاک می شوند وآنان که تسلیم (اراده پروردگار) شوند نجات یافتند.
این حدیث در مقام توصیه به صبر وشکیبایی بر آتش هجران ونهی از وارد شدن در خیزش ها وفتنه ها می باشد وهیچ منافاتی با اشتیاق وسوز وگداز ندارد.
۲. معارض است با ده ها حدیث دیگر که دعا برای تعجیل فرج را از مهم ترین وظایف شیعیان شیفته ومنتظران دل سوخته در عصر غیبت معرفی کرده است:
- امام حسن عسکری(ع) خطاب به احمدبن اسحاق قمی فرمود:
به خدا سوگند، او پشت پرده غیبت قرار می گیرد؛ به طوری که نجات پیدا نمی کند از هلاکت، به جز کسی که خداوند او را در اعتقاد به امامت آن حضرت ثابت قدم بدارد واو را برای دعا به تعجیل فرج موفق نماید.۱۵۲
- حضرت بقیه الله - ارواحنافداه - نیز در توقیع شریف می فرماید:
(وَ اَکْثِرُوا الدُّعاءَ بِتَعْجیلِ الْفَرَجِ، فَاِنَّ ذلِکَ فَرَجُکُمْ).۱۵۳
۳. خوراک بدون خورشت وپوشاک درشت ویژه شخص حضرت بقیه الله - ارواحنافداه - ویاران خاص آن حضرت می باشد، اما دیگران آن چنان در نعمت های بی کران خداوند منان غوطه ور می شوند که هرگز در هیچ زمانی نظیر آن نبوده است:
- پیامبر رحمت(ص) می فرماید:
امت من در زمان مهدی(عج) آن چنان غرق در نعمت می شوند که هرگز در هیچ زمانی چنین وفور نعمت نبوده است.۱۵۴
- روایات فراوانی که خشنودی اهل زمین وآسمان را از حکومت آن حضرت بیان می کنند۱۵۵ شاهد دیگری است بر این موضوع.
۴. تفسیر آن قیام اصلاح گرانه به کشت وکشتار، بسیار به دور از واقع است؛ زیرا در روایات فراوان تصریح شده که درگیری مسلحانه تنها به مدت هشت ماه خواهد بود۱۵۶، که در برابر سیصد ونه سال حکومت۱۵۷، بسیار ناچیز است.
۵. در این حدیث، علاوه بر محمدبن علی کوفی، (علی بن ابی حمزه بطائنی) نیز در سند واقع شده که از ارکان واقفیّه است ودر پایان این نوشتار، درباره اش سخن خواهیم گفت.
شش - محمدبن علی کوفی با اسنادش از امام صادق(ع) روایت می کند که فرمود:
در آن هنگام که شخصی بالای سرِ حضرت قائم(عج) مشغول امر ونهی است، فرمان می دهد که او را بچرخانند. پس او را به طرف پیش روی آن حضرت می آورند، دستور می دهد که او را گردن بزنند. پس دیگر کسی در شرق وغرب جهان نمی ماند جز این که از او می ترسد.۱۵۸
این حدیث علاوه بر ضعف سند، ناهنجاری متنی دارد؛ زیرا از این حدیث استفاده می شود که آن شخص یکی از کارگزاران حضرت می باشد. طبیعی است که کارگزاران دولت حقه، آن هم کسی که در مرکز ودر محضر آن حضرت انجام وظیفه می کند، با تعیین، صلاح دید، یا دست کم جلب اعتماد ونظر آن حضرت انتخاب می شود. پس چگونه است که در حال انجام وظیفه، بدون تفهیم جرم وتوضیح مطلب بیاورند وگردن بزنند، احیاناً برای این که دیگران حساب ببرند.
مشکل دیگری که در سند این حدیث واقع شده، این است که (علی بن حسن بن علی بن فضال) در سند این حدیث قرار گرفته واز پدرش روایت کرده؛ در حالی که نجاشی تصریح کرده که او هرگز از پدرش چیزی روایت نکرده است.۱۵۹
مرحوم آیت الله خویی(قدس سره) چندین مورد پیدا کرده که وی از پدرش روایت کرده؛۱۶۰ جز این که در پایان فرموده: ظاهر این است که ملتزم شدن به عدم صحت این روایات آسان تر است از این که گفتار نجاشی را نادیده بگیریم؛ زیرا سند همه این ها ضعیف است.۱۶۱
آیت الله شبیری زنجانی نکته دیگری تذکر داده وآن این که علی بن حسن تیملی (ابن فضال) از حسن بن علی بن یوسف ومحمدبن علی کوفی به صورت فردی ودسته جمعی به وفور روایت کرده، ولی بعد از جست وجوی فراوان، حتی یک مورد پیدا نکردیم که پدرش از آن ها روایت کرده باشد.۱۶۲
به جز حدیث ششم، در احادیث پنج گانه پیشین، محمدبن حسّان رازی نیز در سند واقع شده که او نیز به شدّت ضعیف است.۱۶۳
نتیجه
شش حدیث یاد شده که از غیبت نعمانی نقل شد وهر یک به بُعدی از ابعاد خشونتی شیوه امام رئوف اشاره نموده، عدالت آن امام هدایتگر عدالت پیشه را زیر سؤال برده است، عموماً از (محمدبن علی کوفی) نقل شده، که به تصریح علمای رجال دروغ گو ودروغ پرداز است. این احادیث هریک دست کم یک ضعف سندی دیگر دارد وهریک با چند دسته از احادیث مورد اعتماد واستناد در تعارض می باشند.
یکی از مراجع معاصر، پس از استقصاء تام به این نتیجه رسیده که تعداد روایاتی که حضرت بقیه الله - ارواحنافداه - را مرد خون وشمشیر معرفی می کنند، بالغ بر ۵۰ حدیث می باشد، که در ۳۰ مورد آن شخص دروغ پردازی چون محمدبن علی کوفی قرار گرفته است.۱۶۴
این ها نمونه ای از احادیث منتشر شده توسط افراد دروغ گو وشیاد می باشد. اینک چند نمونه از احادیث منتشر شده از سوی افراد مجهول وناشناخته:
احمد بن محمد ایادی
(ایادی) لقب دو تن می باشد، که یکی معروف ودیگری مجهول است:
۱. ایادی معروف، (احمدبن ابی داود بن جریر) قاضی القضاه معتصم والواثق می باشد، که فتنه (خلق قرآن) از بدعت های او می باشد که وسیله کشته شدن افراد بی شماری گردید.۱۶۵ هنگامی که وضع او را از احمد حنبل پرسیدند، گفت: (سوگند به خدای بزرگ که کافر است).۱۶۶
۲. ایادی مجهول: (احمدبن محمد ایادی) می باشد، که در هیچ یک از کتب رجال عنوان نشده وبه اصطلاح مهمل است؛ چون مدحی ویا قدحی در حق او به ما نرسیده است.
فقط یک بار در طریق نجاشی به (محمدبن علی بن جاک) قرار گرفته است.۱۶۷
مرحوم آیت الله حاج شیخ موسی زنجانی فرموده: از این نظر که حمزه بن قاسم کتاب هایِ محمدبن علی بن جاک را از او نقل کرده، ظاهر این است که می توان به او اعتماد کرد.۱۶۸
ولی همه هیجده حدیثی که از طریق او به دست ما رسیده، (مرفوعه) می باشد؛ یعنی او سلسله سندش را ذکر نکرده وروایات مرفوعه حجت نمی باشد، مگر در مواردی که رفع کننده از امثال (ابن ابی عمیر) باشد، که برخی از بزرگان مرسلات او را حجت ومستند دانسته اند.۱۶۹
پس روایاتی که توسط احمد بن محمد ایادی، آن هم به صورت مرسل نقل شده، ارزش اعتماد واستناد را ندارد.
واقع شدن او در طریق نجاشی نیز موجب تقویت او نمی گردد؛ زیرا بر اساس نقل اردبیلی در جامع الرواه، در نسخه میرزا محمد استرآبادی،۱۷۰ به جای (احمدبن محمد ایادی)، (محمد بن احمد ایادی) بوده است.۱۷۱
از احمد بن محمد ایادی تعدادی حدیث پیرامون حضرت بقیّه الله(عج) روایت شده، که از نظر سند از اعتبار ساقط است، ولی از نظر مضمون، برخی درست وبرخی دیگر نادرست است.
شماری از این احادیث را (علی بن عبدالحمید نسابه) در کتاب (الأنوارالمضیئه) آورده است.۱۷۲
تعداد هیجده حدیث از آن ها را نیلی در منتخب۱۷۳ نقل کرده۱۷۴، وبه همان تعداد علامه مجلسی(ره) در بحارالانوار نقل فرموده است.۱۷۵
ما در این جا به چند نمونه از این احادیث اشاره می کنیم:
یک - احمدبن محمد ایادی به صورت مرفوعه (مرسل) در ضمن یک حدیث طولانی از امام باقر(ع) نقل می کند که فرمود:
گروهی از بنی امیه از لشکر قائم(ع) شکست خورده، به پادشاه روم پناهنده می شوند. آن ها به این شرط به آن ها پناه می دهند که به آیین مسیحیت وارد شوند، صلیب بر گردن بیفکنند، زنّار به کمر ببندند، از گوشت خوک استفاده نمایند، مشروب بخورند وبه آن ها (مسیحیان) دختر داده، از آن ها دختر بگیرند... حضرت قائم(عج) آن ها را از چنگ مسیحیان در می آورد، مردانشان را می کشد وشکم زنان حامله شان را می شکافد وصلیب هایشان را بر فراز نیزه می زند!!۱۷۶
این روایت از درجه اعتبار ساقط ومجعول است؛ زیرا:
۱. راوی ناشناخته وروایت مهمل است.
۲. تعدادی از راویان یاد نشده، روایت مرفوعه می باشد.
۳. متن آن بسیار مستهجن است؛ زیرا رفتاری که از کسانی مثل حجاج بن یوسف ساخته است، به امام رئوف ومهربانی چون یوسف زهرا نسبت داده شده است.
۴. از نظر فقه اسلام، اگر زنی عمل ناشایستی انجام دهد واز گناه حامله شود، تا زایمان نکرده، او را نمی توان رجم کرد.
زنی به خدمت مولای متقیان آمد واعتراف به گناه کرد وتقاضای اجرای حکم نمود. امیرمؤمنان(ع) پرسید:
آیا شوهر داشتی؟ گفت: آری. فرمود: آیا شوهرت در سفر بود؟ گفت: نه. فرمود: پس برو تا بچه ات را به دنیا بیاوری.
پس از مدتی آمد وهمان گفت وگو انجام یافت، فرمود: برو دو سال تمام او را شیر بده، آن گونه که خدایت فرمان داده.
بعد از دو سال آمد واعتراف کرد وتقاضای اجرای حکم نمود. امام(ع) فرمود: برگرد واو را تربیت کن تا بزرگ شود. به حدی برسد که از بام نیفتد ودر چاه سقوط نکند. او در حالی که اشکش جاری بود، برگشت.
عمروبن حریث مخزومی از سبب گریه اش پرسید، گفت: من چندین بار به خدمت مولایم آمده، از او تقاضای اجرای حکم خدا را کرده ام، هر بار آن را برای مدتی به تأخیر انداخته. اینک می ترسم پیش از آن که بچه ام بزرگ شود، مرگم فرا رسد وحکم الهی بر من جاری نشده ومن از پی آمد گناه تطهیر نشده از دنیا بروم.۱۷۷
در جایی که شیوه رفتاری امیرمؤمنان(ع) با یک زنِ تبهکار چنین باشد، چگونه ممکن است به امام رئوف ومهربانی که سیره اش مطابق روایات، همان سیره جد بزرگوارش امیرمؤمنان(ع) خواهد بود۱۷۸، چنین رفتار ناشایستی را نسبت داد؟!
۵. امیرمؤمنان(ع) به هنگام تشریح عملکرد سفیانی در آستانه ظهور می فرماید:
سفیانی به فرمانده سپاهش دستور می دهد که به سوی مدینه حرکت کند. او نیز وارد مدینه شده، ۴۰۰ تن از قریش را قتل عام می کند، شکم ها را می شکافد وکودکان را از دمِ تیغ می گذراند.۱۷۹
۶. ابن عباس نیز در این باره می گوید:
سفیانی خروج کرده، می جنگد، تا جایی که شکم زنان را پاره می کند وکودکان را در دیگ ها می جوشاند.۱۸۰
احمدبن محمد ایادی مجهول، عملکرد سفیانی را از روی عمد یا خطا به یوسف زهرا، حجت خدا، مظهر رحمت ورأفت ایزد یکتا، نسبت داده است!
۷. براساس روایات، در روزهای آغازین قیام، حضرت بقیه الله(عج) لشکری به سوی روم گسیل داشته، روم را فتح می کند، مسجدی در آن جا بنیان می نهد ویکی از یارانش را به عنوان نماینده خویش در آن جا نصب می کند.۱۸۱
بنابراین دیگر دولت رومی در کار نیست که ورشکسته های اموی به او پناهنده شوند.
دو- احمدبن محمد ایادی، به صورت مرسل (مرفوعه) از امام صادق(ع) روایت کرده که فرمود:
(یَقْتُلُ القائِمُ(ع) حَتّی یَبْلُغَ السّوقَ۱۸۲؛ قائم(ع) به قدری می کشد که به سوق برسد.)
در مورد (سوق) دو احتمال است:
الف) سُوق: جمع ساوق، به معنای ساق پا.
ب) سُوَق: جمع سُوقَه، به معنای افراد معمولی.۱۸۳
اگر (سوُق) باشد، یعنی: به قدری می کشد که خون به ساق پا می رسد!!
واگر (سُوَق) باشد، یعنی: به قدری می کشد که نوبت به افراد عادی (غیرنظامی) می رسد!!
۱. کسی که این حدیث را جعل کرده، ظاهراً از گستره واژه ای که ساخته چیزی متوجه نشده است.
در سابق که همه حجاج برای ذبح قربانی شخصاً به مسلخ (قربانگاه) می رفتند، این معنی را با چشم خود دیده بودند که در مسلخ های بسیار محدود منی، بیش از یک میلیون گوسفند ذبح می شد وهرگز خون به قوزک پا نمی رسید، چه رسد به این که برسد به ساق پا!!
۲. جعل کننده حدیث غفلت داشته از این که هدف از قیام حضرت، اصلاح وارشاد است، نه قتل وفساد.
۳. او غفلت کرده از این که در قوانین جنگی اسلام تعرّض به افراد غیر نظامی محکوم است.
۴. در ادامه حدیث آمده: یکی از عموزادگان حضرت که از شوکت خاصی برخوردار است، به آن حضرت عرض می کند:
(شما مردم را همانند چهارپایان از خود رم می دهید)!!
آیا شیوه حضرت (جذب) است یا (دفع)؟
۵. قرآن کریم در مقام امتنان بر امت وتکریم پیامبر رحمت می فرماید:
(فَبِما رَحْمَهٍ مِنَ اللهِ لِنْتَ لَهُمْ، وَلَوْ کُنْتَ فَظاً غَلیظَ القَلْبِ لانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ(۱۸۴
از رحمت خدا بر آنها نرم ومهربان شدی، اگر تند وسنگ دل بودی، از اطرافت پراکنده می شدند.
مگر نه این است که حضرت مهدی(عج) ادامه دهنده راه پیامبر، احیاگر سنت آن حضرت واجراکننده شریعت نبوی است.
۶. این حدیث معارض است با بیان رسول اکرم(ص) که می فرماید:
(امت به او پناه می برد؛ آن گونه که زنبوران عسل به ملکه خود پناه می برند).۱۸۵
۷. این حدیث معارض است با حدیث رسول اکرم(ص) که می فرماید:
(امت من به او پناه می برد، همان گونه که پرندگان به آشیانه های خود).۱۸۶
۸. در ادامه حدیث آمده که یکی از کارگزاران حضرت به شخصی معترض می گوید:
(ساکت شو، وگرنه گردنت را می زنم)!
جعل کننده حدیث چقدر جاهل واز شیوه اهل بیت، به ویژه از سلوک آنان با معترضان، بی خبر بوده است.
سه - احمدبن محمد ایادی به امام باقر(ع) نسبت می دهد که حضرت قائم(عج) به شیوه حضرت آدم(ع) داوری می کند. گروهی از یارانش اعتراض می کنند، آن ها را گردن می زند. آن گاه به شیوه حضرت داوود(ع) داوری می کند ومعترضان را گردن می زند. سپس به شیوه حضرت ابراهیم(ع) داوری می کند ومعترضان را گردن می زند. آن گاه به شیوه پیامبر(ص) داوری می کند، دیگر کسی اعتراض نمی کند.۱۸۷
۱. در ذیل حدیث چهارم محمدبن علی کوفی، به تفصیل درباره قضاوت داوودی سخن گفتیم ودیگر تکرار نمی کنیم.
۲. امین الاسلام طبرسی در پاسخ اهل خلاف در مورد قضاوت داوودی می فرماید:
آن چه روایت شده که آن حضرت به حکم حضرت داوود داوری می کند ومطالبه بیّنه نمی کند، قطعی نیست واگر صحیح باشد، تأویلش این است که در قضاوت به علم خود عمل می کند.۱۸۸
۳. آیت الله صافی نیز آن را پسندیده ودر اثر ارزشمند خود آورده است.۱۸۹
۴. آیت الله شیرازی نیز در مقام اثبات قطعی نبودن آن، فرموده:
نخست: حضرت داوود(ع) تنها یک مرتبه بر طبق علم خود قضاوت کرد ودچار مشکل شد.
دوم: این روش با شیوه قضایی رسول خدا(ص) منافات دارد.۱۹۰
۵. مرحوم صدر معتقد است که سیره قضایی حضرت بقیه الله - ارواحنافداه - همان سیره قضایی رسول اکرم(ص) می باشد؛ جز این که یک بار برای آزمودن یاران، سیره قضایی حضرت داوود(ع) را به کار می بندد.۱۹۱
۶. علامه مجلسی نیز نظر مرحوم طبرسی را پسندیده، عیناً در بحار آورده است.۱۹۲
این ها چند نمونه بود از یک فرد مجهول الهویّه، که احادیثی جعل کرده، بدون ذکر سند (به صورت مرسل) به معصومین(ع) نسبت داده است.
* * *
واینک یک نمونه از یک فرد وابسته به یکی از مذاهب باطله:
علی بن ابی حمزه بطائنی
او یکی از پایه گذاران واقفیّه است واینک نمونه ای از گفتار علمای رجال پیرامون وی:
۱. مرحوم نجاشی:
از امام صادق(ع) روایت کرده، سپس قائل به وقف شد وخود یکی از ارکان واقفیه می باشد.۱۹۳
۲. ابن الغضائری:
خدایش لعنت کند که پایه واقفیه است وشدیدترین مردمان از لحاظ عداوت ودشمنی با حجتِ خدای پس از امام کاظم(ع) - یعنی امام رضا(ع) - است.۱۹۴
۳. شیخ طوسی:
علی بن حمزه بطائنی واقفی مذهب است.۱۹۵
۴. وهم چنین فرمود:
او از اول کسانی بود که مذهب واقفی را بنیاد نهادند، علی بن ابی حمزه بطائنی، زیاد قندی وعثمان بن عیسی رواسنی بودند، به طمع مال دنیا.۱۹۶
۵. مرحوم کشی: امام رضا(ع) در مورد ابن ابی حمزه فرمود:
آیا دروغِ او بر شما آشکار نشد؟ مگر او نمی گفت که سرِ مهدی (مهدیِ عباسی) به عیسی بن موسی اهداء می شود واو صاحب سفیانی است؟! همو می گفت که امام کاظم بعد از هشت ماه رجعت می کند!!۱۹۷
۶. کشی: امام رضا(ع) پس از مرگ علی بن ابی حمزه فرمود:
از او پرسیدند که بعد از امام کاظم(ع)، امام کیست؟ گفت: من بعد از او امامی نمی شناسم. پس ضربه ای بر او زدند که قبرش پر از آتش شد ودر حدیث دیگر: قبرش از آتش مشتعل شد.۱۹۸
۷. شیخ طوسی: در محضر امام رضا(ع) از وی یاد کردند، فرمود:
علی بن ابی حمزه می خواست که خداوند در آسمان وزمین پرستیده نشود، ولی خداوند اراده فرمود که نورش را به کمال برساند؛ اگرچه آن مشرکِ ملعون نخواهد.۱۹۹
۸. علی بن بابویه:
به هنگام ارتحال حضرت موسی بن جعفر(ع) در نزد هر یک از کارگزاران آن حضرت اموالی بود، هفتاد هزار دینار در نزد (زیاد قندی)، سی هزار دینار نزد (علی بن ابی حمزه)، و... هنگامی که امام رضا(ع) این پول ها را از آنها مطالبه کردند، گفتند که پدرت نمرده است.۲۰۰
۹. شیخ طوسی از یونس بن عبدالرحمن روایت کرده که گفت:
چون بعد از درگذشت امام کاظم(ع) امامت حضرت رضا(ع) بر من ثابت شد، مردم را به امامت آن حضرت فرا می خواندم. زیاد قندی وابن ابی حمزه کسی را به نزد من فرستادند وگفتند: از این دعوت وتبلیغ چه منظوری داری؟ اگر منظور تو پول باشد، ما تو را کفایت می کنیم ومبلغ ده هزار درهم برای من ضمانت کردند. چون نپذیرفتم با من به دشمنی برخاستند.۲۰۱
۱۰) ابن شهرآشوب از (حسن بن علی وشّا) روایت کرده که روزی در مرو امام رضا(ع) مرا فرا خواند، پس فرمود:
ای حسن، امروز علی بن ابی حمزه بطائنی در گذشت وهمین الان او را وارد قبر کردند. دو فرشته بر او وارد شد. از او در مورد خدا وپیامبر وامامان سؤال کردند، همه را پاسخ داد وامامان را تا موسی بن جعفر(ع) بر شمرد. پرسیدند: بعد از او؟ زبانش بند آمد، او را آزردند. باز هم پرسیدند، ساکت شد، گفتند: آیا موسی بن جعفر به تو چنین امر فرموده است؟! پس با تازیانه ای آتشین بر سرش کوبیدند، قبرش پر از شعله های آتش شد، تا روز رستاخیز.
حسن وشّا گوید:
من از محضر امام(ع) بیرون آمدم، آن روز وآن ساعت را تاریخ گذاشتم، طولی نکشید که نامه های کوفیان واصل شد. در آن نامه ها از درگذشت بطائنی در همان روز ودفن او در همان ساعت خبر داده بودند.۲۰۲
اکنون که با شمّه ای از سلوک رفتاری، اعتقادی وعاقبت به شرّ شدن بطائنی آشنا شدیم، به یک حدیث منقول از وی اشاره می کنیم:
علی بن ابی حمزه، از ابوبصیر، از امام صادق(ع) روایت کرده که فرمود:
چون قائم(عج) خروج کند، در میان او، عرب وقریش، چیزی جز شمشیر نباشد. از آن ها جز شمشیر دریافت نکند وبه آنها جز شمشیر ارزانی ندارد. چرا درباره خروج او شتاب می کنید؟ به خدا سوگند جامه اش جز (جامه) درشت، خوراکش جز جُوِ خشن - سبوس ناگرفته وبدون خورشت - وشیوه زندگی اش جز شمشیر ومرگ در زیر ضربات شمشیر نمی باشد.۲۰۳
فرازهای این حدیث در ضمن حدیث سوم وپنجم محمدبن علی کوفی نقل شد ونقاط ضعف آن ها در زیر آن دو حدیث بیان گردید.
* * *
قطره ای از دریا
این ها قطره ای از اقیانوس، مشتی از خروار واندکی از بسیار احادیث غیرقابل اعتماد واستنادی است که توسط شیادان، دروغ پردازان، بدعت گذاران، دوستان نادان ودشمنان کاردان جعل ونقل شده است که ما صرفاً برای آگاهی دوستان آگاه، شیعیان درد آشنا، منتظران درد هجران کشیده وچشم به راهانِ شیفته وشیدایِ یوسف زهرا، حجّت خدا، محبوب دل ها، معدن جود وسخا، مظهر رحمت ورأفت خدا، احیاگر سنت وشریعت رسول خدا(ص)، یکتا مصلح جهان از عترت طاها، حضرت ولیّ عصر، ناموس دهر، امام زمان(عج) همراه با نقد وبررسی تقدیم گردید، تا عزیزان با دیدن یک یا چند حدیث در یک کتاب معتبر یا مشهور، تصوّر شیوه رفتاری خشونت آمیز در سیره آن امام رئوف ومهربان نکنند.
از صاحبان قلم وبیان انتظار می رود که بیش از پیش در سند ومتن احادیث که در تألیف، ترجمه، ارشاد وهدایت خود به آن ها استناد می کنند، بررسی کنند. تا دچار نقل احادیث مجعول نشوند که نقل حدیثی پس از یقین به مجعول بودن آن - جز برای نقد وبررسی - حرام واز مصادیق اعانت براثم، اشاعه فحشا واضلال مسلمانان می باشد.۲۰۴
رسول خدا(ص) در این باره می فرماید:
(کسی که روایتی از من نقل کند، در حالی که می داند دروغ است، او نیز در زمره دروغ پردازان می باشد).۲۰۵
به امید روزی که آن مظهر رأفت ورحمت حضرت احدیت، آیینه تمام نمای شفقت ومرحمت حضرت ختمی مرتبت، یادآور سیرت وعطوفت میرِ هدایت، صدرنشین سریرِ عدالت ظهور کرده، ظلم، فساد، تبعیض، فقر، جهل، خفقان وهمه مظاهر خشونت را از سرتاسر گیتی بزداید. حکومت واحد جهانی را براساس عدالت، آزادی، عواطف انسانی، رأفت وشفقت بشری، بر معیارهای واقعی ومقیاس های الهی بنیاد نهد.
پى نوشت ها:
ــــــــــــــــــــــ
۲. عهد عتیق، مزامیر، مزمور ۳۷، بندهای ۹-۱۸ و۹۶، بندهای -۱۳.
۳. همان، اشعیای نبی، فصل ۶۵، بندهای ۹-۱۳ و۲۰-۱۸.
۴. همان، دانیال نبی، فصل ۱۲، بندهای ۱- ۵ و۱۰-۱۳.
۵. همان، حیقوق نبی، فصل ۲، بندهای ۳- ۵.
۶. در اناجیل چهارگانه وملحقات آنها ۸۰ بار واژه (پسر انسان) تکرار شده، که تنها ۳۰ مورد آن با حضرت عیسی (ع) تطبیق می کند و۵۰ مورد دیگر از منجی دیگری در آخرالزمان خبر می دهد. [مستر هاکس آمریکایی، قاموس کتاب مقدس، ص ۲۱۹ِ.
۷. عهد جدید، انجیل لوقا، فصل ۱۲، بندهای ۳۵ و۳۶.
۸. عیون الاخبار، ج ۱، ص ۴۷.
۹. یونس، ۲۰.
۱۰. کمال الدین، ج ۱، ص ۲۶۸.
۱۱. بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۱۱۵.
۱۲. اصول کافی، ج ۱، ص ۲۷۰.
۱۳. یوم الخلاص، ص ۳۷۴.
۱۴. اثبات الهداه، ج ۳، ص ۵۶۹.
۱۵. نفس المهموم، ص ۴۱۱.
۱۶. اصول کافی، ج ۱، ص ۲۷۶.
۱۷. نعمانی، الغیبه، ص ۲۴۵.
۱۸. کمال الدین، ج ۲، ص ۳۶۰.
۱۹. قاموس الرجال، ج ۴، ص ۲۹۰.
۲۰. اعلام الوری، ج ۲، ص ۲۴۳.
۲۱. کمال الدین، ج ۲، ص ۳۸۳.
۲۲. اعلام الوری، ج ۲، ص ۲۴۸.
۲۳. طبرسی، احتجاج، ج ۲، ص ۴۷۱.
۲۴. مستدرک وسایل، ج ۴، ص ۴۰۴.
۲۵. ذکری، ص ۱۸۴.
۲۶. مصباح المتهجد، ص ۳۶۶.
۲۷. جمال الاسبوع، ص ۴۱۳.
۲۸. بحارالانوار، ج ۸۵، ص ۲۲۶.
۲۹. مهج الدعوات، ص ۶۲.
۳۰. همان، ص ۶۴.
۳۱. مصباح المتهجد، ص ۶۹۸.
۳۲. بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۳۲۲.
۳۳. الفردوس بمأثور الخطاب، ج ۴، ص ۲۲۲.
۳۴. میزان الاعتدال، ج ۳، ص ۴۴۹.
۳۵. روزگار رهایی، ج ۱، ص ۱۲۹.
۳۶. طبرسی، احتجاج، ج ۲، ص ۴۹۷.
۳۷. طوسی، الغیبه، ص ۲۴۶.
۳۸. همان، ص ۱۳۲؛ علل الشرایع، ص ۱۹۸؛ نعمانی، الغیبه، ص ۱۴۱؛ اصول کافی، ج ۱، ص ۱۷۹؛ عیون الاخبار، ص ۲۱۲؛ کمال الدین، ج ۱، ص.
۳۹. صدوق، امالی، ص ۱۵۷؛ اعلام الوری، ص ۳۷۵؛ کفایه الاثر، ص ۵۳؛ کمال الدین، ج ۱، ص ۲۵۳؛ فرائد السمطین، ج ۱، ص ۴۶؛ ینابیع الموده، ج، ص ۲۳۸.
۴۰. او خواهد آمد، چاپ یازدهم، ص ۱۴۱-۱۵۷.
۴۱. نعمانی، الغیبه، ص ۲۱۸- ۲۲۰.
۴۲. روزگار رهایی، ج ۱، ص ۸۴.
۴۳. فهرست این احادیث را در کتاب گرانسنگ (منتخب الاثر) ج ۲، ص ۲۲۲-۲۳۵ ملاحظه فرمایید.
۴۴. نعیم بن حماد، الفتن، ص ۲۵۲، ح ۹۸۵.
۴۵. کمال الدین، ج ۱، ص ۲۸۸.
۴۶. ذخائرالعقبی، ص ۱۳۶.
۴۷. عقدالدرر، ص ۱۵۹.
۴۸. شمس، ۳.
۴۹. تفسیر فرات، ج ۲، ص ۵۶۳.
۵۰. بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۱۴۵.
۵۱. کمال الدین، ج ۲، ص ۴۰۹.
۵۲. بقره، ۳۰.
۵۳. حدید، ۲۵.
۵۴. طبرسی، احتجاج، ج ۲، ص ۲۹۱.
۵۵. عهد عتیق، کتاب اشعیای نبی، فصل ۱۱، بندهای ۱-۱۰.
۵۶. سعدالسعود، ص ۳۴.
۵۷. کمال الدین، ج ۲، ص ۳۷۲.
۵۸. بحارالانوار، ج ۲۶، ص ۳۱۲.
۵۹. کنزالعمال، ج ۱۴، ص ۵۷۲.
۶۰. نعیم بن حماد، الفتن، ص ۲۶۶، ح ۱۰۵۴.
۶۱. تفسیر مجمع البیان، ج ۷، ص ۸۸.
۶۲. نعمانی، الغیبه، ص ۲۹۷.
۶۳. عقدالدرر، ص ۱۵۹.
۶۴. حدید، ۱۷.
۶۵. نعمانی، الغیبه، ص ۲۴؛ اثبات الهداه، ج ۳، ص ۵۳۱.
۶۶. طوسی، الغیبه، ص ۱۰۹.
۶۷. فهرست ۱۴۸ حدیث در این رابطه در کتاب ارزشمند (منتخب الاثر) ج ۲، ص ۲۲۲- ۲۳۵ آمده است.
۶۸. نجاشی، رجال، ص ۳۳۲، رقم ۸۹۴.
۶۹. شیخ طوسی، فهرست، ص ۲۲۳، رقم ۶۲۴.
۷۰. اختیار معرفه الرجال، ص ۵۴۵، رقم ۱۰۳۲.
۷۱. رجال ابن الغضائری، ص ۹۴، رقم ۱۳۴.
۷۲. رجال ابن داود، ص ۲۷۴، رقم ۴۶۹.
۷۳. خلاصه الاقوال، ص ۲۵۳، رقم ۲۹.
۷۴. نقدالرجال، ص ۳۲۱، رقم ۵۵۹.
۷۵. منتهی المقال، ج ۶، ص ۱۱۳، رقم ۲۷۵۱.
۷۶. فضل بن شاذان شخصیت برجسته جهان تشیع در عصر امامان نور بود که امام حسن عسکری (ع) در حق او فرموده: (من به حال اهل خراسان غبطه می خورم که شخصی چون فضل بن شاذان در میان آنهاست). (رجال کشی، ص ۵۴۲).
۷۷. اختیار معرفه الرجال، ص ۵۴۶، رقم ۱۰۳۳.
۷۸. همان.
۷۹. الوجیزه، ص ۳۰۸، رقم ۱۷۲۲.
۸۰. سماءالمقال، ج ۲، ص ۲۶۷.
۸۱. کامل الزیارات، ص ۵۸، باب ۱۶، ح ۷.
۸۲. همان، ص ۴، دیباچه کتاب.
۸۳. معجم رجال الحدیث، ج ۱۶، ص ۲۹۹، رقم ۱۱۲۵۹.
۸۴. نعمانی، الغیبه، ص ۲۳۱، ب ۱۳، ح ۱۴.
۸۵. تهذیب الاحکام، ج ۶، ص ۱۵۴.
۸۶. نعمانی، الغیبه، ص ۲۳۱، ح ۱۳.
۸۷. حلیه الابرار، ج ۲، ص ۶۲۹.
۸۸. کمال الدین، ج ۲، ص ۳۵۰.
۸۹. شیخ مفید، ارشاد، ج ۲، ص ۳۸۲.
۹۰. الحاوی للفتاوی، ج ۲، ص ۲۸۹.
۹۱. کمال الدین، ج ۲، ص ۴۱۱.
۹۲. عقدالدرر، ص ۱۷.
۹۳. فتوحات مکیه، ج ۳، ص ۳۳۲.
۹۴. منتخب الاثر، ج ۳، ص ۱۲.
۹۵. کمال الدین، ج ۱، ص ۲۸۶.
۹۶. کفایه الاثر، ص ۶۶؛ کشف الغمه، ج ۲، ص ۵۲۱؛ فرائدالسمطین، ج ۲، ص ۳۳۴؛ اثبات الهداه، ج ۳، ص ۴۶۰؛ بحارالانوار، ج، ص ۷۳.
۹۷. بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۱۶۱.
۹۸. کفایه الاثر، ص ۱۱.
۹۹. کافی، ج ۶، ص ۴۴۴.
۱۰۰. راوندی، دعوات، ص ۲۹۶.
۱۰۱. نهج البلاغه، خطبه ۱۳۸.
۱۰۲. احزاب،۲۱.
۱۰۳. آل عمران، ۱۵۹.
۱۰۴. نعمانی، الغیبه، ص ۲۳۱، ب ۱۳، ح ۱۵.
۱۰۵. بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۳۸۷.
۱۰۶. شرح نهج البلاغه، ج ۶، ص ۲۲۸.
۱۰۷. کافی، ج ۵، ص ۱۲.
۱۰۸. وقعه صفین، ص ۵۱۹.
۱۰۹. نهج البلاغه، نامه ۱۴.
۱۱۰. نعمانی، الغیبه، ص ۲۳۳، ب ۱۳، ح ۱۸.
۱۱۱. شیخ مفید، اختصاص، ص ۲۱۲.
۱۱۲. طبرسی، احتجاج، ج ۲، ص ۴۹۳.
۱۱۳. بحارالانوار، ج ۵۳، ص ۱۱.
۱۱۴. بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۳۰۷.
۱۱۵. فردوس الاخبار، ج ۴، ص ۴۹۶؛ ینابیع الموده، ج ۳، ص ۲۶۳.
۱۱۶. کمال الدین، ج ۲، ص ۶۵۳.
۱۱۷. شرح الاخبار، ج ۳، ص ۳۹۴.
۱۱۸. شیخ مفید، اختصاص، ص ۲۰۸.
۱۱۹. ینابیع الموده، ج ۳، ص ۲۴۶.
۱۲۰. المستدرک، ج ۴، ص ۴۶۵.
۱۲۱. روزگار رهایی، ج ۱، ص ۱۲۹.
۱۲۲. اثبات الهداه، ج ۳، ص ۵۳۸.
۱۲۳. دلائل الامامه، ص ۲۳۵.
۱۲۴. عقدالدرر، ص ۹۴.
۱۲۵. نعمانی، الغیبه، ص ۲۳۳، ب ۱۳، ح ۱۹.
۱۲۶. اصول کافی، ج ۱، ص ۳۹۷، ح ۱.
۱۲۷. کافی، ج ۷، ص ۴۱۴؛ تهذیب الاحکام، ج ۶، ص ۲۲۸.
۱۲۸. ص، ۲۰.
۱۲۹. تفسیر کشاف، ج ۴، ص ۸۰؛ تفسیر جوامع الجامع، ج ۳، ص ۴۳۱.
۱۳۰. تفسیر ثعلبی, ج ۸، ص ۱۸۴.
۱۳۱. مجمع البیان، ج ۸، ص ۷۳۲؛ الکشف والبیان (تفسیر ثعلبی)، ج ۸، ص ۱۸۵.
۱۳۲. ص، ۲۱- ۲۵.
۱۳۳. تنزیه الأنبیاء، ص ۱۲۶-۱۳۲؛ مجمع البیان، ج ۸، ص ۷۳۶.
۱۳۴. عهد قدیم، کتاب دوم سموئیل، باب ۱۲، بندهای ۱۴-۲۷.
۱۳۵. مجمع البیان، ج ۸، ص ۷۳۶؛ الکشف والبیان (تفسیر ثعلبی)، ج ۸، ص ۱۹۰؛ تفسیر صافی، ج ۶، ص ۲۲۶.
۱۳۶. تفسیر بیضاوی (انوار التنزیل)، ج ۲، ص ۳۰۸؛ تفسیر کشّاف، ج ۴، ص ۸۱.
۱۳۷. کافی، ج ۷، ص ۴۱۴؛ تهذیب الاحکام، ج ۶، ص ۲۲۹؛ معانی الاخبار، ص ۲۷۹.
۱۳۸. وسائل الشیعه، ج ۲۷، ص ۲۳۳؛ تفسیر امام حسن عسکری، ص ۲۸۴.
۱۳۹. دعائم الاسلام، ج ۲، ص ۵۱۸.
۱۴۰. نعمانی، الغیبه، ص ۲۳۹.
۱۴۱. طبرسی، احتجاج، ج ۲، ص ۲۹۰.
۱۴۲. (و إن من اهل الکتاب إلاّ لیؤمننّ به قبل موته ویوم القیامه یکون علیهم شهیداً(.
۱۴۳. تفسیر قمی، ج ۱، ص ۱۵۸؛ منتخب الاثر، ج ۳، ص ۱۵۹.
۱۴۴. بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۳۴۹.
۱۴۵. کافی، ج ۵، ص ۱۰؛ کمال الدین، ج۲، ص ۵۲۷؛ تفسیر قمی، ج ۱، ص ۲۲۲؛ خصال، ص ۲۷۴؛ تفسیر عیاشی، ج ۲، ص ۱۲۸؛ مجمع البیان، ج ۴، ص ۵۹۹؛ تفسیر صافی، ج ۳، ص ۱۲۹؛ البرهان، ج ۴، ص ۷۶؛ الکشف والبیان (ثعلبی)، ج ۴، ص ۲۰۷؛ تفسیر طبری، ج ۸، ص ۷۰؛ تفسیر قرطبی، ج ۷، ص ۱۴۵.
۱۴۶. صدوق، توحید، ص ۲۶۶؛ مجمع البیان، ج ۴، ص ۵۹۹؛ تفسیر صافی، ج ۳، ص ۱۲۸.
۱۴۷. تفسیر البرهان، ج ۴، ص ۷۷؛ کمال الدین، ص ۲۲۹؛ کنزالدقایق، ج ۴، ص ۴۹۳.
۱۴۸. مروزی، فتن، ص ۴۴۳.
۱۴۹. مجمع البیان، ج ۴، ص ۵۹۸.
۱۵۰. نعمانی، الغیبه، ص ۲۳۳، ب ۱۳، ح ۲۰؛ طوسی، الغیبه، ص ۴۶۰، ح ۴۷۳؛ الخرائج والجرائح، ج ۳، ص ۱۱۵۵.
۱۵۱. اصول کافی، ج ۱، ص ۳۶۸؛ الامامه والتبصره، ص ۲۳۶؛ شیخ طوسی، الغیبه، ص ۴۲۶.
۱۵۲. کمال الدین، ج ۲، ص ۳۸۴؛ الوافی، ج ۲، ص ۳۹۵؛ بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۲۳؛ مکیال المکارم، ج ۱، ص ۱۷۹.
۱۵۳. کمال الدین، ج ۲، ص ۴۸۵؛ شیخ طوسی، الغیبه، ص ۲۹۲؛ طبرسی، احتجاج، ج ۲، ص ۴۷۱؛ إعلام الوری، ج ۲، ص ۲۷۲؛ بحارالانوار، ج۵۲، ص۹۲.
۱۵۴. عقدالدرر، ص ۱۹۵؛ مروزی، الفتن، ص ۲۵۳؛ مستدرک حاکم، ج ۴، ص ۵۵۸.
۱۵۵. فردوس الاخبار، ج۴، ص ۴۹۶؛ کنزالعمال، ج ۱۴، ص ۲۶۲.
۱۵۶. کمال الدین، ج ۱، ص ۳۱۸؛ بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۱۳۴ و۲۱۸.
۱۵۷. شیخ طوسی، الغیبه، ص ۴۷۴؛ اثبات الهداه، ج ۳، ص ۵۱۶.
۱۵۸. نعمانی، الغیبه، ص ۲۳۹، ب ۱۳، ح ۳۲.
۱۵۹. نجاشی، رجال، ص ۲۵۷، رقم ۶۷۶.
۱۶۰. معجم رجال الحدیث، ج ۱۱، ص ۳۳۴.
۱۶۱. همان، ص ۳۳۶.
۱۶۲. دست نویس ایشان در کنار نسخه ایشان (نعمانی، الغیبه، چاپ تبریز، ص ۱۲۶).
۱۶۳. ابن غضائری، رجال، ص ۹۵؛ ابن داود، رجال، ص ۲۷۱؛ علامه حلی، رجال، ص ۲۵۵.
۱۶۴. شمیم رحمت، ص ۱۲.
۱۶۵. تاریخ بغداد، ج ۴، ص ۱۴۱- ۱۵۶.
۱۶۶. همان، ص ۱۵۳.
۱۶۷. نجاشی، رجال، ص ۳۴۲، رقم ۹۱۹.
۱۶۸. الجامع فی الرجال، ج ۱، ص ۱۵۹.
۱۶۹. مستدرکات مقباس الهدایه، ج ۵، ص ۳۶۱.
۱۷۰. میرزا محمد استرآبادی، (م ۱۰۲۸ هـ)، صاحب (منبع المقال)؛ مصفّی المقال، ص ۴۳۰.
۱۷۱. جامع الرواه، ج ۲، ص ۱۵۳، رقم ۱۱۴۵؛ نجاشی، رجال، ص ۲۲۹.
۱۷۲. الأنوار المضیئه، تألیف: علم الدین، سید مرتضی، علی بن عبدالحمید نسّابه، از علمای قرن هشتم، که نسخه ای از آن در کتابخانه صاحب عبقات (در لکنهو) ونسخه ای دیگر در کتابخانه راجه محمدمهدی موجود است. (کتابنامه حضرت مهدی، ج ۱، ص ۱۳۶).
۱۷۳. بهاءالدین علی بن غیاث الدین عبدالکریم بن عبدالحمید نیلی، منتخب الأنوار المضیئه، (م ۷۹۰ هـ)، کتابنامه، ج ۲، ص ۶۸۴.
۱۷۴. منتخب الانوار المضیئه، ص ۱۸۸ – ۲۰۶.
۱۷۵. بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۳۸۵ – ۳۹۱.
۱۷۶. همان، ص ۳۸۸.
۱۷۷. کافی، ج ۷، ص ۱۸۵؛ تهذیب الاحکام، ج ۱۰، ص ۹؛ الفقیه، ج ۴، ص ۲۲؛ وسائل الشیعه، ج ۲۸، ص ۱۰۳.
۱۷۸. کافی، ج ۶، ص ۴۴۴.
۱۷۹. الملاحم والفتن، ص ۵۷، ب ۱۰۷.
۱۸۰. نعیم بن حماد مروزی، الفتن، ص ۲۱۱، ح ۸۴۶.
۱۸۱. روزگار رهایی، ج ۱، ص ۴۹۹.
۱۸۲. بحارالأنوار، ج ۵۲، ص ۳۸۷، ح ۲۰۳.
۱۸۳. لسان العرب، ج ۶، ص ۴۳۷.
۱۸۴. آل عمران، ۱۵۹.
۱۸۵. مروزی، الفتن، ص ۲۵۲؛ الحادی للفتاوی، ج ۲، ص ۷۷.
۱۸۶. دلائل الامامه، ص ۴۴۵، ح ۴۱۸.
۱۸۷. بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۳۸۹، ح ۲۰۷.
۱۸۸. إعلام الوری، ج ۲، ص ۳۱۰.
۱۸۹. منتخب الاثر، ج ۲، ص ۳۲۳.
۱۹۰. شمیم رحمت، ص ۳۷.
۱۹۱. تاریخ ما بعد الظهور، ص ۸۲۰.
۱۹۲. بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۳۸۲.
۱۹۳. نجاشی، رجال، ص ۲۴۹، رقم ۶۵۶.
۱۹۴. ابن غضائری، رجال، ص ۸۳، رقم ۱۰۷.
۱۹۵. شیخ طوسی، فهرست، ص ۱۶۱، رقم ۴۱۸.
۱۹۶. طوسی، الغیبه، ص ۶۳، ح ۶۵.
۱۹۷. اختیار معرفه الرجال، ص ۴۰۶، رقم ۷۶۰.
۱۹۸. همان، ص ۴۴۴، رقم ۸۳۳ – ۸۳۴.
۱۹۹. شیخ طوسی، الغیبه، ص ۷۰، ح ۷۵.
۲۰۰. الامامه والتبصره، ص ۲۱۳، ب ۱۶، ح ۶۶.
۲۰۱. طوسی. الغیبه، ص ۶۴، ح ۶۶.
۲۰۲. مناقب آل ابی طالب، ج ۴، ص ۳۶۵.
۲۰۳. نعمانی، الغیبه، ص ۲۳۴، ب ۱۳، ح ۲۱؛ بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۳۵۵، ح ۱۱۶.
۲۰۴. مقباس الهدایه، ج ۱، ص ۴۱۷.
۲۰۵. صحیح مسلم، ج ۱، ص ۹.