تاریخ نگارش در موضوع غیبت (۱)
نویسنده: ابراهیم امینی
ماهنامه موعود - شماره ۱۵
مسأله غیبت قبل از تولد امام عصر
موضوع غایب شدن مهدی موعود وقائم آل محمد (ارواحنا له الفداء) مطلب تازهای نیستبلکه از زمان پیغمبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلّم) همواره مورد بحث وگفتگو بوده وآن حضرت به مردم خبر میداد که مهدی از اولاد من است، ومدتی از نظر مردم مخفی وغایب میگردد. سپس ظاهر میشود وجهان را اصلاح میکند. واخباری در این مورد از پیغمبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلّم) صادر شده وبه ما رسیده است.
«جابر بن عبد الله انصاری» از رسول خدا روایت کرده که فرمود: مهدی موعود از اولاد من است. همنام وهم کنیه من میباشد. از جهت خلقت واخلاق شبیهترین مردم به من است. مدتی از دیدهها غایب خواهد شد. ودر آن وقت مردم در تحیر وگمراهی واقع میشوند.
سپس مانند ستاره درخشانی طلوع میکند ودنیا را پر از عدل وداد مینماید. چنانچه از ظلم وستم پر شده است(۱).
علی بن ابی طالب وفاطمه زهرا وامام حسن وامام حسین وسایر ائمه اطهار (علیهم السلام) وخانواده نبوت نیز هر یک در زمان خودشان راجع به غایب شدن مهدی موعود صحبت میکردند واز آن خبر میدادند. واصولا مساله مهدی موعود وداستان غایب شدن آن حضرت یکی از مسائل رسمی عصر ائمه اهلبیت (علیهم السلام) بود. موضوع غیبتبه طوری در افکار مردم رسوخ داشت که آن را یکی از علائم رسمی مهدی میدانستند حتی افرادی را که احتمال مهدویت درباره آنها داده میشد وادار به غیبت مینمودند
«ابوالفرج اصفهانی» مینویسد:
محمد بن عبد الله بن حسن از همان زمان کودکی در حالت غیبت وخفا زندگی میکرد ومهدی نامیده شد(۲).
موضوع غایب شدن مهدی موعود (علیه السلام) چون در بین مردم شایع بوده واخباری در این خصوص از پیغمبر اکرم وائمه اهلبیت (علیهم السلام) در دستشان بود، لذا عقیده به غایب بودن بعضی علویان در بین مردم پیدا شد ومطلب را چندان بعید نمیشمردند. وبه همین علت «کیسانیه» درباره «محمد بن حنفیه» معتقد شدند که در کوه «رضوی» غایب شده ودر آنجا به سر میبرد وبعدا ظاهر میشود ودنیا را پر از عدل وداد خواهد کرد.
«سید اسماعیل حمیری» که ابتدا از کیسانیه بود میگوید:
من تا مدتی درباره محمد بن حنفیه عقیده داشتم که در حالت غیبتبه سر میبرد، تا آنکه خدا منت نهاد وبه وسیله جعفر بن محمد هدایت شدم.
بعد از آنکه امامت آن حضرت با دلیل وبرهان برایم اثبات شد، روزی به آن جناب عرض کردم: یا بن رسول الله! در موضوع غایب شدن مهدی، احادیثی از پدرانت به ما رسیده است ووقوع آن را حتمی شمردهاند، آن غیبت درباره چه شخصی به وقوع خواهد پیوست؟ امام صادق (علیه السلام) پاسخ داد: برای ششم از فرزندان من تحقق پیدا خواهد کرد واوست امام دوازدهم بعد از رسول خدا. به خدا سوگند اگر روزگار غیبتش به اندازه عمر نوح طول بکشد، از دنیا خارج نمیشود تا اینکه ظاهر شود ودنیا را پر از عدل وداد کند.
«سید حمیری» میگوید:
وقتی این مطلب را از امام شنیدم حق برایم آشکار شد واز عقیده سابقم برگشتم واین اشعار را سرودم:
... واشهد ربی ان قولک حجة * * * علی الناس طرا من مطیع ومذنب
بأن ولی الامر والقائم الذی * * * تطلع نفسی نحوه یتطرب
له غیبة لابد من ان یغیبا * * * فصلی علیه الله من متغیب
فیمکث حینا ثم یظهر حینه * * * فیملک من فی شرقها والمغرب(۳)
به واسطه همین اخبار غیبتبود که گروهی از جارودیه «محمد بن عبد الله بن حسن» را غایب میپنداشتند، و«واقفیه»، «موسی بن جعفر» را زنده وغایب میدانند وگروهی از «اسماعیلیه»، «اسماعیل» را غایب میدانند وگروهی معتقد شدند که امام حسن عسکری زنده وغایب است. منشأ پیدایش امثال این عقاید، وجود اخبار غیبت بود. گر چه علل وعوامل دیگری نیز در پیدایش آن عقاید بی تاثیر نبوده است. مثلا کشی در مورد پیدایش عقیده «واقفیه» وزنده وغایب بودن موسی بن جعفر (علیه السلام) چنین نوشته است:
در آن هنگام که موسی بن جعفر (علیهما السلام) در زندان هارون به سر میبرد مبلغ سی هزار دینار پول نزد دو نفر از وکلای آن حضرت در کوفه جمع شد. ویکی از آن دو نفر «حنان سراج» بود. پس با آن پولها خانه هایی خریدند وتجارت کردند وگندم وجو خریدند وبدین وسیله سودها نصیبشان شد. وقتی موسی بن جعفر وفات کرد وخبر به آنان رسید از ترس آنکه پولها از آنها گرفته شود مرگ موسی بن جعفر را انکار نمودند ودر بین مردم شایع ساختند که موسی بن جعفر قائم ومهدی است وغایب شده است.
گروهی از جهال ونادانان فریب خوردند، ودر جهالت بودند تا هنگامی که مرگ آن دو نفر وکیل فرا رسید وصیت نمودند. آن اموال را به ورثه موسی بن جعفر بدهند. در آن هنگام فریب وخدعه آنان برای مردم آشکار شد(۴).
یونس بن عبدالرحمان میگوید:
هنگامی که موسی بن جعفر وفات نمود پیش وکلای آن حضرت اموالی موجود بود وبدین جهت مرگش را انکار نمودند. از جمله هفتاد هزار دینار نزد «زیاد قندی» وسی هزار دینار نزد «علی بن ابی حمزة» موجود بود. اما چون من به امامت حضرت رضا معتقد بودم مردم را به سوی آن حضرت دعوت مینمودم. زیاد قندی وعلی بن ابی حمزة روزی مرا احضار نموده گفتند: تو مردم را به سوی ابوالحسن رضا دعوت نکن، اگر ثروت میخواهی ما ده هزار دینار به تو میدهیم. من در پاسخشان گفتم: من برای انجام وظیفه مردم را به سوی حضرت رضا دعوت میکنم. زیرا برای ما روایتشده که وقتی بدعت در بین مردم پیدا شد، شخص عالم باید علوم خودش را اظهار کند وبا بدعتها مخالفت نماید والا خدا نور ایمان را از وی سلب میکند. ومن از جهاد خودم دستبردار نیستم. پس به من دشنام دادند ودشمن شدند(۵).
به هر حال، گر چه در این موارد وامثالش، جلب منافع مادی وسودطلبی علتشد که مرگ موسی بن جعفر را انکار نمایند ودر بین مردم شایع سازند که آن حضرت غایب شده است. لیکن اخبار غیبت، راه سوء استفاده را برایشان هموار ساخته بود وافراد سودطلب توانستند از آن عقیده دینی که از مصدر وحی سرچشمه میگرفتسوء استفاده نمایند، وبه ادعای اینکه موسی بن جعفر مهدی وقائم است، غایب شدن را برای وی اثبات نمودند. ومردم هم فریب خوردند وآن عقیده باطل را پذیرفتند.
کتابهای غیبت قبل از تولد امام عصر
قبل از آنکه امام زمان (ارواحنا فداه) به دنیا بیاید اخبار غیبت، از پیغمبر اکرم وائمه اطهار (علیهم السلام) صادر شده ودر کتب ثبت میشد. حتی کتابهایی در خصوص غیبت تالیف میشد. مخصوصا از زمان موسی بن جعفر به بعد، کتابهایی در غیبت نوشته شد واحادیث غیبت در آنها ثبت گشت، آن جمله است:
۱ - «علی بن حسن بن محمد طائی طاطری» یکی از اصحاب موسی بن جعفر است. کتابی در غیبت نوشته ومرد فقیه ومورد وثوقی بوده است(۶).
۲ - «علی بن اعرج کوفی» از اصحاب موسی بن جعفر بوده وکتابی در غیبت نوشته است(۷).
۳ - «ابرهیم بن صالح انماطی کوفی» از اصحاب موسی بن جعفر بوده وبه واسطه اخبار غیبت بود که گروهی کتابی در غیبت تالیف نموده است(۸).
۴ - «حسن بن علی بن ابی حمزه» در عصر حضرت امام رضا زندگی میکرده وکتابی در غیبت تالیف نموده است(۹).
۵ - «عباس بن هشام ناشری اسدی» کتابی در غیبت نوشته است. مرد جلیلالقدر وموثقی بوده در سال دویست وبیست هجری وفات نمود. شیخ طوسی او را از اصحاب حضرت رضا میشمارد(۱۰).
۶ - «فضل بن شاذان نیشابوری» کتابی در احوال قائم آل محمد وغیبت او نوشته است. «نجاشی» او را توثیق نموده مینویسد:
از فقها ومتکلمین امامیه است واحتیاجی به تعریف ندارد ویک صد وهشتاد کتاب نوشته که از جمله آنها کتاب غیبت است.
شیخ طوسی در رجال خود را از جمله اصحاب امام هادی وامام حسن عسکری (علیه السلام) شمرده است. ودر پاورقی فهرست شیخ مینویسد:
فضل بن شاذان در سال ۱۶۰ ق. وفات نمود.
شیخ آقا بزرگ تهرانی در کتاب «الذریعة» مینویسد:
کتاب غیبت فضل بن شاذان نزد سید محمد بن محمد میرلوحی که هم عصر مجلسی بوده موجود بوده است(۱۱).
۷ - ابراهیم بن اسحاق احمری نهاوندی نیز کتابی در غیبت نوشته است. قاسم بن محمد همدانی در سال دویست وشصت ونه از او حدیث شنیده است(۱۲).
طبرسی مینویسد:
اخبار غیبت ولی عصر قبل از تولد خودش وپدر وجدش صادر شده ومحدثین شیعه آنها را در اصول وکتابهایی که در عصر امام باقر وصادق (علیهما السلام) تالیف شده ضبط نموده اند. یکی از محدثین موثق، حسن بن محبوب است که در حدود صد سال قبل از زمان غیبت، کتاب «مشیخه» را تالیف نموده واخبار غیبت را در آن ثبت کرده است. از جمله آنها این حدیث است:
ابوبصیر میگوید: خدمت امام صادق (علیه السلام) عرض کردم: حضرت ابوجعفر (علیه السلام) میفرمود: قائم آل محمد دو غیبت دارد، یکی طولانی، دیگری کوتاه. حضرت صادق (علیه السلام) فرمود: آری، یکی از آن دو غیبت از دیگری طولانیتر میشود.
طبرسی بعد از نقل این حدیث مینویسد:
شما ملاحظه کنید که با پیش آمدن دو غیبتبرای فرزند امام حسن عسکری چگونه صدق این احادیث روشن گشت!(۱۳).
هر یک از ائمه داستان غیبت مهدی موعود را به مردم تذکر میدادند. واصولا خفای ولادت وغیبت را از علائم مهدی میشمردند. حضرت سجاد (علیه السلام) میفرمود:
ولادت قائم ما بر مردم پوشیده میماند به طوری که خواهند گفت: اصلا متولد نشده است(۱۴).
گاهی میشد که شخصی درباره یکی از ائمه احتمال مهدویت میداد آن حضرت در پاسخ میفرمود: «من مهدی نیستم زیرا خفای ولادت یکی از علائم مهدی است در صورتیکه من چنین نیستم».
از باب نمونه: عبد الله بن عطا میگوید:
خدمت امام باقر عرض کردم: با اینکه شیعیان شما زیادند پس چرا خروج نمیکنید؟ آن حضرت در پاسخ فرمود: ای عبد الله سخنان بیهوده را به گوش خودت راه مده، به خدا سوگند من مهدی موعود نیستم. مراقب کسی باشید که ولادتش بر مردم مخفی بماند. اوست صاحب الامر(۱۵).
مسعودی نوشته است: امام هادی با مردم، کم معاشرت میکرد وجز با خواص اصحاب با کسی تماس نمیگرفت.
وقتی امام حسن عسکری به جایش نشست، در اکثر اوقات از پشت پرده با مردم سخن میگفت تا شیعیان برای غایب شدن امام دوازدهم آماده ومانوس گردند(۱۶). وقتی نوبت امامت، به امام حسن عسکری (علیه السلام) رسید رسما به مردم ابلاغ کرد که فرزند من مهدی موعود است واز نظر شما غایب خواهد شد(۱۷).
امام حسن عسکری در سال ۲۶۰ ق. رحلت نمود. چون در بین مردم شایع بود که آن حضرت را فرزندی است که در پنهانی نگاهداری شده واوست مهدی موعود روایات، «معتمد عباسی» دستور داد خانه آن جناب را تفتیش نمایند وفرزندش را دستگیر کنند. اما از وجود فرزند اثری ندیدند. پس گروهی از زنان قابله را ماموریت داد تا تمام کنیزان آن حضرت را معاینه کنند واگر آبستنی در بینشان دیده شد ;بازداشت نمایند. زنان قابله به یکی از کنیزان بدگمان شده مراتب را گزارش دادند. خلیفه آن کنیز را در حجرهای بازداشت نمود و«نحریر خادم» را مراقب او گردانید وتا از حملش مایوس نشد آزادش نکرد. به خانه امام حسن تنها اکتفا نکرد بلکه وقتی از دفن جنازه فارغ شد دستور داد تمام خانههای شهر را با کمال دقت تفتیش کنند(۱۸).
بعد از وفات امام حسن عسکری (علیه السلام) جز عده معدودی از ثقات اصحاب وخواص دوستانش کسی از فرزندش اطلاعی نداشت وبدین جهت پیروانش به چندین گروه منشعب شدند. «حسن بن موسی نوبختی» که در زمان غیبت صغری میزیسته مینویسد:
بعد از وفات امام حسن عسکری پیروانش به چهارده فرقه تقسیم شدند: گروهی از آنان اخبار غیبت را با امام حسن عسکری (علیه السلام) تطبیق نموده گفتند: امام حسن نمرده بلکه غایب شده واوست مهدی موعود وقائم آل محمد ودو غیبت خواهد داشت واین غیبت، غیبت اول اوست. بعدا ظاهر میشود وباز غایب خواهد شد. گروهی گفتند: امام حسن مرده ولی بعد از مرگ زنده شده وغایب است. گروهی گفتند: حسن بن علی دارای فرزندی استبه نام محمد که چند سال قبل از وفاتش تولد یافته واز ترس دشمنان غایب شده واوست قائم ومهدی موعود. گروهی گفتند: امام حسن دارای فرزندی است که هشت ماه بعد از وفاتش تولد یافت وپدرش دستور داد که نام او را محمد بگذارند واکنون غایب است. گروه دیگری گفتند: ما میدانیم که امام حسن دارای فرزندی بوده واوست قائم ومهدی موعود ودر حالت غیبت زندگی میکند، ولی نامش معلوم نیست وپیروانش حق ندارند درباره نام ومکانش صحبت کنند وباید منتظر ظهورش باشند. گروه دیگری گفتند: امام حسن عسکری فرزندی داشته بنام علی که او را خواص اصحابش دیدهاند واوست امام غایب.
نوبختی سایر فرقه های امامیه را ذکر میکند که ذکر آنها در اینجا لزومی ندارد(۱۹).
ادامه دارد
پى نوشت ها:
ــــــــــــــــــــــ
(۱) شیخ صدوق، کمال الدین، ج ۱، ص ۴۰۳.
(۲) ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبین، ص ۱۶۹.
(۳) شیخ صدوق، همان، ص ۱۱۲-۱۱۵.
(۴) رجال کشی، چاپ نجف، ص ۳۹۰.
(۵) رجال کشی، ص ۴۱۶.
(۶) رجال نجاشی، ص ۱۹۳ ورجال شیخ طوسی، ص ۳۵۷ وفهرست شیخ طوسی، ص ۱۱۸.
(۷) رجال نجاشی، ص ۱۹۴.
(۸) رجال نجاشی، ص ۲۸ وفهرست شیخ، ص ۷۵ وقاموس الرجال، ج ۳، ص ۱۹۳.
(۹) رجال نجاشی، ص ۲۸ وفهرست شیخ، ص ۷۵ وقاموس الرجال، ج ۳، ص ۱۹۳.
(۱۰) رجال نجاشی، ص ۲۱۵ ورجال شیخ، ص ۳۸۴ وفهرست شیخ، ص ۱۴۷.
(۱۱) رجال نجاشی، ص ۲۳۵ ورجال شیخ، ص ۴۲۰ و۳۴ وفهرست شیخ، ص ۱۵۰ والذریعة، ج ۱۶.
(۱۲) رجال نجاشی، ص ۱۵ وفهرست شیخ، ص ۲۹.
(۱۳) طبرسی، کتاب اعلام الوری، چاپ تهران، ص ۴۱۶.
(۱۴) علامه مجلسی، بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۱۳۵.
(۱۵) علامه مجلسی، بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۳۴.
(۱۶) اثبات الوصیة، ص ۲۲۹.
(۱۷) علامه مجلسی، بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۱۶۰ وشیخ حر عاملی، اثبات الهداة، ج ۶، ص ۳۱۱.
(۱۸) اصول کافی - ارشاد مفید - اعلام الوری - کشف الغمة.
(۱۹) طالبین تحقیق میتوانند به کتاب فرقالشیعه نوبختی وکتاب ملل ونحل شهرستانی وکتاب المقالات والفرق تالیف سعد بن عبد الله اشعری قمی مراجعه نمایند.