(باب) وجريان شناسى انحرافى (بابيت)
مباحث مربوط به شناسايى فرقه هاى انحرافى در جريان مهدويت، در شماره هاى پيشين مجله پيگيرى شد ودر دو مقاله از خاستگاه فرقهِ ضالهِ (بابيت) سخن به ميان آمده، برخى از ادعاهاى دروغين اين فرقه، مورد نقد وبررسى قرار گرفت.
از آن روى كه واژهِ مقدس(باب) (با تعابير مختلف ديگرى كه دارد) دستاويزى براى ادعاهاى ناصواب عده اى در طول تاريخ مسلمانان به ويژه در قرن سيزدهم گشته وگمراهى وارتداد بسيارى را به دنبال داشت، در اين مقاله به بازخوانى مسألهِ (باب) ومدعيان ومصاديق راستين آن پرداخته، تعدادى از مدعيان دروغين (بابيت) در عصر حضور وغيبت معرفى گرديده اند.
يادسپارى
عنوان (باب) لقبى مقدّس دراحاديث وروايات رسيده از پيامبر واهل بيت اطهار (عليهم السلام) است وافرادى از اصحاب برجستهِ پيشوايان معصوم (عليهم السلام) به خاطر ويژگى هايى كه بر شمرده خواهد شد، به عنوان (باب) خوانده مى شدند.
در اين ميان، عدّه اى جهت رسيدن به اميال وهواهاى نفسانى خويش، از اين واژهِ مقدّس در تعاليم دينى وشيعى، بهره جسته وبه دروغ خود را (باب ائمّه) معرّفى كرده اند.
البتّه خوانندگان محترم بر اين امر آگاهند كه در طول تاريخ، عدّه اى با ادّعاى دروغينِ (الوهيّت)، (ربوبيّت)، (نبوّت) و(امامت)، هم خود از راه حق منحرف شدند وهم عدّه اى از مردم ناآگاه يا مغرض وسود جو را به انحراف كشاندند.
در جريان شناسى انحرافى (بابيّت) دقيقاً تكرار همين نكته را مى بينيم. از اين رو، بر عالمان دين ودست اندركاران امور دينى - فرهنگى فرض است كه ضمن بازخوانى تاريخ گذشته، به شناسايى زمينه هاى اين نوع انحراف در عصر كنونى پرداخته وبا اطّلاع رسانى لازم وهشدار به هنگام، از پيدايش (بابيّت) دروغين وگرايش به آن جلوگيرى به عمل آيد.
اينك با توجّه به اهميّت مسأله، وتناسب مباحث گذشته، در بخش معرّفى فرقه هاى انحرافى در مورد حضرت مهدى (عليه السلام) - كه از فرقهِ ضالهِ (بابيّه) سخن به ميان آمد - در اين نوشتار به مسألهِ (باب) به عنوان لقبى ارزش مند واز (ابواب) و(بوّاب) به عنوان انسان هاى برجسته سخن خواهيم گفت وسپس با شناسايى اجمالى مدّعيان دروغين بابيّت در عصر حضور وغيبت، عدّه اى را معرّفى خواهيم كرد.
(باب) صفتى برجسته
(باب) يا (باب الله) در برخى از احاديث اسلامى به عنوان صفت پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله وسلم) ودوازده امام معصوم (عليهم السلام) به كار گرفته شد. چنان كه واژه هاى ديگرى مانند: (صراط)، (سبب)، (طريق) و(سبيل) كه همه تعبيرهاى ديگرى از (باب اللّه) اند، براى ائمّه (عليهم السلام) به كار رفته است.(۱)
امام باقر (عليه السلام) به پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) لقب (باب اللّه) و(سبيل اللّه) داده است:
(انّ رسول اللّه (صلى الله عليه وآله وسلم) بابُ الله الذين لايؤ تى الا منه وسبيله الذي- من سلكه وصل الى اللّه).(۲)
حضرت على (عليه السلام) نيز، در چند روايت به (باب) و(باب اللّه) و(باب الجنّه) خوانده شده است. مانند:
(انّ عليّاً بابٌ فتحه اللّه فمن دخله كان مؤمن).(۳)
(انّ عليّاً بابٌ من ابواب الهدى فمن دخله كان مؤ من).
(انّ عليّاً بابٌ من ابواب الجنّه فمن دخل بابَه كان مؤمن).(۴)
(انا مدينه العلم وعلي-ّ بابها فمن اراد العلم فليأت الباب).
اين حديث صحيح ومتواتر است.(۵)
فردوسى آن را چنين معنى كرده است:
كه من باب علمم عليَم در است درست اين سخن گفت پيغمبر است
ومولانا جلال الدين رومى آن را چنين تفسير كرده است:
چون تو بابى آن مدينهِ علم را * * * چون شعاعى آفتاب حلم را
باز باش اى باب بر جوياى باب * * * تا رسند از تو قشور اندر لباب
باز باش اى باب رحمت تا ابد بارگاه اله كفواً احد
در حديثى معروف كه به روايت هاى گوناگون ودر حدّ تواتر در كتاب هاى حديثى اهل سنّت وشيعه نقل شده است، پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) خود را شهر علم، حكمت، فقه، بهشت وخانهِ دانش وحكمت ((مدينه العلم)، (مدينه الحكمه)، (مدينه الفقه)، (مدينه الجنّه) و(دارالعلم)، (خزانه العلم)، (دارالحكمه)) وحضرت على (عليه السلام) را (باب) آن خوانده است.(۶)
(باب مدينه العلم)، عنوانى است كه حضرت رسول (صلى الله عليه وآله وسلم) به امام على (عليه السلام) داد وفرمود:
چنان كه در حديث ديگر، پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) حضرت على (عليه السلام) را (باب خد) و(باب خود) ناميده است.(۷)
(باب الجنه) كنايه از امام حسين (عليه السلام) است. پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود:
(الا وانّ الحسين باب من ابواب الجنّه من عانده حرّم اللّه عليه ريح الجنّه).(۸)
ابواب الله
در احاديث وروايات تفسيرى، اهل بيت اطهار وامامان معصوم (عليهم السلام) - كه واسطهِ ميان خدا وخلق اند - (ابواب الله) خوانده شده اند؛ هم چنان كه از آنان به (طريق) و(سبيل) و(سبب) و(صراط) تعبير شده است. امام سجاد (عليه السلام) در معرّفى خود واهل بيت اطهار (عليهم السلام) مى فرمايد:
(نحن ابواب اللّه ونحن الصراط المستقيم ونحن عيبه علمه).(۹)
حضرت على (عليه السلام) مى فرمايد:
(نحن الشعار والاصحاب والخزنهُ والابواب ولا تؤتى البيوت الا من ابوابه).(۱۰)
جملهِ اخير آن حضرت، اشاره اى است به آيهِ شريفهِ:
(ليس البرّ بأن تأتوا البيوت من ظهورها ولكنّ البرّ من اتّقى واُتوا البيوت من ابوابه).(۱۱)
برخى از مفسّران نيز مقصود از (ابواب) را در اين آيه، ائمّه (عليهم السلام) دانسته اند كه (طريق) و(بابِ) راه يافتن به مدينهِ علم پيامبرند.(۱۲)
از حضرت رضا (عليه السلام) معناى (ماء) را در آيهِ (ان اصبح ماؤكم غوراً فمن يأتيكم بماء معين)(۱۳) پرسيدند واو در پاسخ فرمود: (ماؤكم ابوابكم اى الائمّه والائمّه ابواب الله).(۱۴) در اين تفسير (ماء) در معناى مجازى به كار رفته است؛ يعنى آب وسيلهِ حيات است واگر آب ها بخشكند، راه حيات بسته است. امامان معصوم (عليهم السلام) مانند آبى هستند كه حيات معنوى مردم به ايشان وابسته است ودر حقيقت ابواب وصول به حيات معنوى وواقعى اند واگر در جهان، امام وحجّتى نباشد، باب حيات معنوى مسدود است وكسى (ماء مَعين) يا آب گواراى زندگى معنوى را به انسان ها نخواهد چشاند.
ابواب ائمّه (عليهم السلام)
در زمان حضور ائمّه (عليهم السلام)، افرادى از صحابه به عنوان (باب) آنان معرّفى شده اند. گويا اين تعبير در زمان ائمه (عليهم السلام) رواج داشت، هرچند در سخنان خود ائمه (عليهم السلام) ودر كتاب هاى رجال از آنان با عنوان (باب) تعبير نشده است، ولى در كتب تراجم ومناقب امامان شيعه (عليهم السلام) (مانند كتاب مناقب آل ابى طالب(۱۵) والفصول المهمّه في- معرفه احوال الائمّه (عليهم السلام)(۱۶) و...) از عدّه اى به عنوان (باب) يا (بوّاب) تعبير شده است. مانند: سلمان (باب حضرت على (عليه السلام))، سفينه (باب امام حسين (عليه السلام))، ابوخالد كابلى ويحيى بن امّ الطويل (باب امام سجّاد (عليه السلام)) وافرادى ديگر كه خود را به دروغ باب ائمّه (عليهم السلام) معرّفى مى كردند، مذمّت شده اند ومورد تكذيب ونفرين قرار گرفته اند.
دستهِ اوّل، آنانى بودند كه با ائمّه ارتباط خاص داشتند، وعلاوه بر بهره ورى از علوم ومعارف ائمه (عليهم السلام)، در برخى امور وكيل ومباشر كارهاى ايشان ودر شرايط حسّاس سياسى، واسطهِ ائمّه (عليهم السلام) وپيروان آنان بوده اند. براى نمونه: ابوخالد كابلى ويحيى بن ام الطويل از ياران نزديك امام سجّاد (عليه السلام) وسال ها در خدمت آن حضرت بودند.
جابر بن يزيد جُعفى از اصحاب سرّ اهل بيت واز نزديكان امام باقر (عليه السلام) بود.
مفضّل بن عمر، كه بنا بر روايات، از علوم ائمّه (عليهم السلام) آگاهى داشته ومورد توجّه خاص امام صادق (عليه السلام) بوده است، به نمايندگى از آن حضرت به كارهاى شيعيان رسيدگى مى كرد ودر منازعات مالى ايشان براى رفع اختلاف، به وكالت از آن حضرت، اموالى پرداخت مى كرد. وى هم چنين مباشر كارهاى مالى امام كاظم (عليه السلام) بود وآن حضرت خود شخصاً پرداخت هاى مالى شيعيان را نمى پذيرفت.
از سوى ديگر، در كتاب هاى سيره وتاريخ، نوّاب اربعهِ امام زمان (عليه السلام) در دورهِ غيبت صغرى نيز (باب) خوانده شده اند. طبرسى از آنان به عنوان (الابواب المرضيون والسّفراء الممدوحون) نام مى برد.(۱۷) ابن اثير دربارهِ حسين بن روح نوبختى، يكى از نوّاب اربعه، مى گويد كه اماميه ورا (باب) مى ناميدند.(۱۸)
عثمان بن سعيد عمروى، محمّد بن عثمان وحسين بن روح نوبختى گذشته از سفارت امام زمان (عليه السلام) به عنوان باب هاى امام جواد، امام هادى وامام عسكرى (عليه السلام) نيز نام برده شده اند ودر روايات بر وثاقت، علم ونزديكى آنان به ائمه (عليهم السلام) تصريح شده است.(۱۹)
(ابواب) امام مهدى (عليه السلام)
علاوه بر نوّاب اربعه كه هر يك پس از ديگرى، باب حضرت حجّت (عليه السلام) بودند، كسانى ديگر نيز به (باب) معروف هستند؛ ودر عصر خود، از ثقات وبرجستگان شيعه به شمار مى رفت وبه دست سفراى اربعه توقيعات به نام آن ها از طرف حضرت مهدي (عجل الله فرجه) صادر گشته است.
برخى از بزرگان شيعه كه در كتاب هاى تراجم ومناقب از آن ها به (باب) تعبير شده است، عبارتند از:
۱- ابوالحسين، محمدبن جعفر اسدى كوفى رازى، باب حضرت حجّت (عجل الله فرجه) در (رى)؛ اردبيلى (صاحب جامع الرواه) مى گويد: (كان احد الابواب).(۲۰)
۲- ابوعلى، احمدبن اسحاق اشعرى قمى از اصحاب حضرت جواد (عليه السلام) وعلى الهادى (عليه السلام) وباب حضرت حجّت (عجل الله فرجه) در قم؛ وى به خدمت حضرت حجّت (عجل الله فرجه) رسيد وباب امام در قم بود.(۲۱)
۳- ابراهيم بن محمد همدانى، باب امام مهدي (عجل الله فرجه) كه چهل بار حج انجام داده است.(۲۲)
۴- ابواسحاق ابراهيم بن مهزيار اهوازى، باب امام (عليه السلام)؛ كشى دربارهِ ومى گويد:
(وكان وكيل الناحيه وكان الامر يدور عليه).(۲۳)
۵- احمدبن حمزه بن اليسع قمى، باب امام حجّت (عجل الله فرجه).(۲۴)
۶- ابوهاشم، داوود بن القاسم بن اسحاق بن عبدالله بن جعفر بن ابى طالب، باب حضرت حجّت (عجل الله فرجه).(۲۵)
۷- محمدبن على بن بلال از اصحاب حضرت حجّت بن الحسن (عجل الله فرجه)؛ سيّدبن طاووس در ربيع الشيعه مى گويد: (من السفراء الموجودين فى الغيبه الصغرى والابواب المعروفين الذى لايختلف الاِماميه القائلون بامامه الحسن بن علي- فيهم).(۲۶)
۸- ابومحمد الوجنائى، باب امام حجّت (عجل الله فرجه).
۹- محمدبن ابراهيم بن مهزيار؛ اردبيلى مى گويد: وى نيز مانند پدرش، ابراهيم بن مهزيار، از ابواب امام ووكيل آن حضرت بود.(۲۷)
۱۰- عمر اهوازى از ابواب حضرت حجّت (عجل الله فرجه).
۱۱- ابوجعفر، عبدالله بو غانم قزوينى كه به نام وى از حضرت حجّت (عجل الله فرجه) توقيع صادر گرديد. وى باب امام (عليه السلام) در قزوين بود.(۲۸)
يادآورى
۱- چنان كه سيد محسن عاملى امين گفته است: ظاهراً نوّاب اربعه كه به باب امام نيز معروف هستند داراى نيابت عامه بودند وديگر سفرا وابواب امام، داراى سفارت ووكالات در امور خاصّه بودند.(۲۹)
۲- برخى بر اين عقيده اند كه اگرچه تعبير (باب) در برخى از كتب تراجم، مناقب وسِيَر ائمّه (عليهم السلام) براى ياران نزديك وخاصّ ايشان به كار رفته، ولى در سخنان خود پيشوايان معصوم (عليهم السلام) وسپس در نوشته هاى محدّثان ورجاليان، از به كار بردن آن در مفهوم مثبت، پرهيز مى شده است؛ هم چنان كه نوّاب اربعه را نيز عموماً، (سفراء) و(وكلاء) مى خوانده اند واز نمايندگان امام كاظم (عليه السلام) به (قوّام) تعبير مى كرده اند.
در مقابل از كسانى چون نميرى وشلمغانى، به عنوان مدّعيان (بابيّت) نام مى برده اند. البتّه اصل وجود واسطه ميان امام وشيعيان، چه در زمينهِ بيان احكام ومعارف دينى وچه در امورمالى، هيچ گاه انكار نشده است.(۳۰)
بابيّت دروغين
چنان كه اشارت رفت، در عصر حضور كسانى خود را به دروغ باب ائمّه (عليهم السلام) معرّفى كرده وبدين سبب به تكذيب ونفرين ايشان گرفتار شده اند. در اين بخش از نوشتار، به شناسايى برخى از اين افراد در عصر حضور وغيبت مى پردازيم تا ضمن اطّلاع رسانى تاريخى، هشدارى باشد براى شناختن ودورى جستن از مدّعيان دروغين بابيّت يا وكالت ونيابت خاصّه در اين عصر - كه از راه هاى گوناگون مانند: اينترنت به فعّاليّت وانحراف مردم مى پردازند - ودر نتيجه بستن راه هاى نفوذ وترويج باطل.
برخى از مدّعيان دروغين بابيّت در عصر حضور عبارتند از:
۱- على بن حسكه
۲- قاسم يقطينى
۳- محمدبن فراست
۴- ابن بابا؛
كشّى در كتاب رجال(۳۱) از اين چهارتن به عنوان افرادى نام مى برد كه ضمن نشر انديشه هاى انحرافى، مدّعى بابيّت امام عسكرى وامام رضا (عليه السلام) بوده اند، ولى ائمّه (عليهم السلام) آنان را به شدّت رد كرده وشيعيان را از تماس با ايشان برحذر داشته اند.
برخى از مدّعيان دروغين (بابيّت) در عصر غيبت
در ميان شيعيان، گروهى از همان آغاز غيبت به كذب وافترا، ادّعاى بابيت وسفارت نمودند كه برخى از آن ها عبارتند از:
۱- ابومحمد شريعى؛ وى كه از اصحاب امام يازدهم (عليه السلام) بود، نخستين شخصى است كه (بابيّت) را به دروغ مدّعى گرديد واين مقام را به خود نسبت داد.(۳۲)
۲- محمدبن نصير نميرى؛ مؤسّس فرقهِ (نصيريه) كه پس از ابومحمد شريعى ادّعاى بابيّت نمود واز غلات است وحضرت حجّت (عجل الله فرجه) ورا لعن فرمود، هنگام مرگ زبانش سنگين شد، به گونه اى كه وقتى پيروانش از وپرسيدند باب بعد از تو كيست؟ وبا لكنت گفت: احمد. پيروانش مقصود ورا كه غرض كدام احمد است، نفهميدند وبه سه فرقه تقسيم شدند؛ فرقه اى گفتند: مقصود واحمد فرزندش است وفرقهِ دوم گفتند: احمدبن موسى بن الفرات است وفرقهِ سوم به احمدبن ابى الحسين بن بشر گرويدند وهر سهِ آنان ادّعاى بابيّت نمودند.(۳۳)
۳- حسين بن منصور حلاج، عارف مشهور، از مدّعيان بابيّت.(۳۴)
۴- ابوجعفر، محمدبن على شلمغانى معروف به ابن ابى العزاقر از مدّعيان بابيّت.(۳۵)
۵- ابوبكر، محمدبن احمدبن عثمان بغدادى، برادرزادهِ ابوجعفر محمدبن عثمان بن سعيد عمرى سفير دوم حضرت حجّت (عجل الله فرجه) از مدّعيان بابيّت.(۳۶)
۶- احمدبن هلال كرخى (۱۸۰-۲۶۷ه .ق) از مدّعيان بابيّت؛ دربارهِ وى گفته اند: (كان غالياً متّهماً فى - دينه... ورد فيه ذموم عن سيّدنا بى - محمد العسكرى -).(۳۷)
۷- ابودلف مجنون، محمدبن مظفّر الكاتب ازدى، صاحب كتاب (اخبارالشعراء) از مدّعيان بابيّت.(۳۸)
۸- عبدالله بن ميمون القداح در سال ۲۵۱ ه .ق مدّعى نيابت خاصه گرديد.
۹- يحيى بن زكرويه (ذكرويه) در سال ۲۸۱ ه .ق مدّعى نيابت خاصه وباب امام گرديد.
۱۰- محمدبن سعد شاعر كوفى متوفّاى سال ۵۴۰ ه .ق مدّعى باب امام گرديد.
۱۱- احمدبن حسين رازى متوفّاى سال ۶۷۰ ه .ق مدّعى باب امام گرديد.
۱۲- سيد شرف الدين ابراهيم متوفّاى سال ۶۶۳ ه .ق؛ مدّعى نيابت خاصه وباب امام گرديد. سپس مدّعى امامت شد. از شيراز به خراسان رفته، مدّتى در خراسان بود وهنگام برگشتن به شيراز داعيهِ خود را آشكار كرد.(۳۹)
۱۳- حسين بن على اصفهانى كاتب متوفّاى ۸۵۳ ه .ق صاحب كتاب (ادب المرء).
۱۴- على بن محمد سجستانى بغدادى متوفّاى سال ۸۶۰ ه .ق صاحب كتاب (ايقاظ).
۱۵- محمد نوربخش، رئيس ومؤ سّس فرقهِ نوربخشيه (۷۹۵ - ۸۹۶ ه .ق)؛ در سال ۸۲۶ ه .ق مدّعى نيابت وباب امام گرديد وسپس مهدويت خود را اعلام نمود.
۱۶- سيّد محمد هندى متوفّاى سال ۹۸۷ ه .ق؛ وى كه اديب وشاعر بود، در مشهد مى زيست ومدّعى بابيّت گرديد.
۱۷- محمدبن فلاح مشعشع رئيس مشعشعين خوزستان كه دعوى نيابت خاصه وبابيت نمود. سپس مدّعى مهدويت شد ودر سال ۸۴۱ ه .ق دعوت خود را آشكار نمود. وى سال ها در خوزستان حكومت نمود تا آن كه در سال ۸۷۰ ه .ق وفات يافت.(۴۰)
۱۸- عباس فاطمى؛ در اواخر قرن هفتم مى زيسته ادّعاى بابيّت خاصه ومهدويت نمود. وى داراى پيروانى بوده ودولتى تشكيل داد وشهر فاس را تصرّف نمود ودر پايان كار به مكر وحيله به قتل رسيد ودولت وى منقرض گشت.(۴۱)
۱۹- درويش رضا قزوينى؛ متوفّاى ۱۰۴۱ ه .ق مدّعى بابيت بود ودر عصر شاه صفى صفوى خروج كرد. وى از طايفهِ مانلو است ودر زيِّ درويشان وقلندران به سياحت پرداخت. سپس به مقام رياست ورهبرى رسيد.(۴۲)
۲۰- شيخ مهدى مشهدى متوفّاى ۱۲۹۱ ه .ق داراى تأليفاتى چون الاسرار والملاحم است، مدّعى بابيّت گرديد.
۲۱- سيّد على مشهدى بزّاز كه در زمان سلطنت سلطان سليمان صفوى مى زيسته مدّعى بابيّت گرديد.
۲۲- محمّد فاسى مغربى متوفّاى ۱۰۹۵ ه .ق صاحب كتاب سبيل الاولياء مدّعى بابيّت گرديد.
۲۳- ميرزا محمد هروى؛ مدّتى در هندوستان بود وتأليف هايى دارد كه نظم كلمات قصار حضرت امير مؤمنان (عليه السلام) از آن جمله است. وى در زمان فتحعلى شاه قاجار پس از آن كه مدّعى بابيت گرديد، به قتل رسيد.
۲۴- محمد بن عبداللّه حسان المهدى، پس از تحصيل در علوم دينى به حج رفت واز مكّه به صومال بازگشت واز مدّعيان اصلاح بود ودر سال ۱۸۹۹ ميلادى خود را باب وسپس مهدى موعود اعلان نمود. وى مؤ سّس فرقهِ صالحيه است.
۲۵- محمد احمدبن عبدالله سودانى (۱۸۴۳ - ۱۸۸۵ م) از خاندان سادات حسينى، پس از تكميل علوم دينى به حج رفت ودر بازگشت از مكّهِ مكرّمه خود را باب امام سپس مهدى موعود اعلام نمود وتمام قبايل كردخان ودارخور وبحرالغزال وسودان شرقى با وى بيعت كردند وبه جنگ با انگليسى ها كه سودان را تصرّف كرده بودند پرداخت وخرطوم پايتخت سودان را فتح نمود ودر ام درمان وفات يافت.(۴۳)
علاوه بر اين عدّه اى كه اسامى آنان ذكر شد، هر از چند گاهى، افرادى به دروغ ادّعاى بابيت مى كنند. در قرن سيزدهم هجرى آن كه در اين ارتباط گروهى را به انحراف كشانيد، سيد على محمد شيرازى بود كه فرقهِ ضالّهِ بابيه را بنا نهاد وتفصيل ماجراى وى در همين مجلّه آمده است. در سال هاى اخير، برخى ديگر از اين موضوع سوء استفاده كرده وبه دروغ ادّعاهايى را مطرح كردند، ولى مورد قبول ديگران قرار نگرفته اند.
به خواست خداوند، در نوشتار آتى از فرقهِ ضالّه بهائيت كه پس از بابيّت به وجود آمد، سخن خواهيم گفت.
پى نوشت ها:
ــــــــــــــــــــــ
(۱) دانشنامهِ جهان اسلام، زير نظر سيد مصطفى ميرسليم، ج ۱، ص ۱۰؛ لازم به يادآورى است كه در اين مقاله علاوه بر مصادر معرّفى شده در پا نوشت، مصادر زير هم استفاده واقتباس شده است: دانشنامهِ جهان اسلام، ج ۱، ص ۱۰ - ۱۲، مقالهِ عباس زرياب وحسن طارمى؛ دايره المعارف تشيع، جلد سوم، واژهِ (باب).
(۲) بصائرالدرجات في- فضائل آل محمد، محمدبن حسن صفار قمى، ص ۱۹۹، چاپ محسن كوچه باغى تبريزى، قم ۱۴۰۴.
(۳) اصول كافى، ۱/۴۳۷.
(۴) همان: ۲/۳۸۸ - ۳۸۹.
(۵) علاوه بر مصادر پيش گفتهِ شيعى، براى اسناد اين حديث نگاه كنيد به: حليه الاولياء: ۱/۶۵، ۷/۳۴؛ المستدرك على الصحيحين، حاكم نيشابورى: ۳/۱۲۶؛ تاريخ بغداد: ۲/۳۷۷؛ الاستيعاب في- معرفه الاصحاب، ابن عبدالبر: ۲/۴۶۲، ۴۶۳.
(۶) علاوه بر مصادر پيش گفتهِ شيعى، براى اسناد اين حديث نگاه كنيد به: حليه الاولياء: ۱/۶۵، ۷/۳۴؛ المستدرك على الصحيحين، حاكم نيشابورى: ۳/۱۲۶؛ تاريخ بغداد: ۲/۳۷۷؛ الاستيعاب في- معرفه الاصحاب، ابن عبدالبر: ۲/۴۶۲، ۴۶۳.
(۷) ر.ك: بحارالانوار: ۴۰/۲۰۰-۲۰۷؛ الغدير: ۶/۶۱-۸۱؛ احقاق الحق وازهاق الباطل، نورالله شوشترى، ج ۵، ص ۴۶۸-۵۱۵.
(۸) بحار: ۲۶/۲۶۳.
(۹) بحار: ۲۴/۱۲.
(۱۰) نهج البلاغه، خطبه ۱۵۴.
(۱۱) بقره / ۱۸۹.
(۱۲) ر.ك: مجمع البيان طبرسى، ذيل آيه؛ تفسير فيض كاشانى، ذيل آيه.
(۱۳) ملك / ۳۰.
(۱۴) بحار: ۲۴/۱۰۰.
(۱۵) ر.ك: مناقب آل ابى طالب، ابن شهرآشوب، ج ۴، ص ۷۷، ۱۷۶، ۲۱۱، ۲۸۰، ۳۲۵، ۳۶۸، ۳۸۰، ۴۰۲، ۴۲۳.
(۱۶) الفصول المهمّه، ابن صبّاغ، ص ۲۲۹، ۲۴۱، ۲۶۲، ۲۷۴، ۲۸۱.
(۱۷) ر.ك: الاحتجاج، ص ۴۷۷.
(۱۸) ر.ك: الكامل فى التاريخ: ۸/۲۹۰.
(۱۹) در كتاب الهدايه الكبرى فى تاريخ الائمّه (حسين بن حمدان خصيبي... - ۳۵۸ ه .ق) كسانى به عنوان (ابواب) نام برده شده اند كه (حاملان اسرار وعلوم ائمه (عليهم السلام)) بودند ودر عين حال براى هر امام وكلايى نيز معرّفى شده اند كه واسطهِ امام با شيعيان در كارهاى مالى وغير آن بودند.
(۲۰) جامع الرواه: ۲/۸۳.
(۲۱) همان: ۱/۴۱؛ رجال ابن داود، ص ۲۴.
(۲۲) رجال كشى، ص ۵۰۸ - ۵۰۹؛ جامع الرواه: ۱/۳۳.
(۲۳) رجال كشى، ص ۴۴۶؛ ونيز ر.ك: رجال ابن داود، ص ۱۹؛ جامع الرواه: ۱/۳۵.
(۲۴) ر.ك: اعيان الشيعه: ۲/۴۸؛ رجال ابن داود، ص ۲۷؛ جامع الرواه: ۱/۴۹.
(۲۵) جامع الرواه: ۱/۳۰۷؛ فهرست شيخ طوسى، ص ۱۳۱.
(۲۶) جامع الرواه: ۲/۱۵۳؛ رجال ابن داود، ص ۲۴.
(۲۷) جامع الرواه: ۲/۴۴.
(۲۸) ضيافه الاخوان، ص ۶۶؛ الغيبه، شيخ طوسى، ص ۱۷۲.
(۲۹) ر.ك: اعيان الشيعه: ۲/۴۸.
(۳۰) ر.ك: دانش نامهِ جهان اسلام، همان: ۱/۱۲.
(۳۱) رجال كشى، شمارهِ ۹۹۷ - ۹۹۹، ۱۰۴۸.
(۳۲) بحارالانوار: ۵۱/۳۶۷.
(۳۳) معجم رجال الحديث، ابوالقاسم خوئى: ۱۷/۳۳۶-۳۳۸.
(۳۴) بحارالانوار: ۵۱/۳۶۹؛ معجم رجال الحديث: ۶/۹۷.
(۳۵) بحارالانوار: ۵۱/۳۷۱؛ معجم رجال الحديث: ۱۷/۵۳.
(۳۶) معجم رجال الحديث: ۱۷/۲۹۷.
(۳۷) جامع الرواه: ۱/۷۴؛ بحارالانوار: ۵۱/۳۶۸؛ معجم رجال الحديث: ۲/۳۶۷-۳۷۱.
(۳۸) جامع الرواه: ۲/۲۰۲؛ معجم رجال الحديث: ۱۷/۲۹۶.
(۳۹) تاريخ وصاف، ص ۱۹۱ - ۱۹۲؛ مدّعيان نبوت وامامت، ص ۲۶۳ - ۲۶۴.
(۴۰) تاريخ پانصد ساله خوزستان، كسروى، ص ۲۳ به بعد؛ مدّعيان نبوّت ومهدويت، ص ۲۶۵-۲۷۱.
(۴۱) مدّعيان نبوّت ومهدويت، ص ۲۶۵.
(۴۲) همان، ص ۲۷۶.
(۴۳) دائره المعارف تشيّع، ج ۳، ص ۳ و۴.