آه مـى کشـم تـو را، بـا تـمام انتظار | پر شکوفـه کن مـرا، اى کرامـت | بـهار|
در رهت به انتظار، صف به صف نشسته اند | کروانــى از شـهيد، کاروانـى از بـهار | |
اى بـهـار مـهـربان، در مـسير کاروان | گل بپاش وگل بپاش، گل بکار وگل بکار | |
بـر سرم نمى کشى، دست مهر اگر، | مکشتـشـنه مـحـبتند، لالـه هـاى داغ دار | |
دسـته دسته گم شدند، مهره هاى بى | نشانتـشنه تـشنه سوختند، نخل هاى روزه | دار|
مـى رسـد بـهار ومن، بى شکوفه ام هنوز | آفـتاب مـن، بـتاب! مـهربان من، ببار! |