از انـتظار خـسته ام ويا دلم گرفته | است؟تـو مدتى است رفته اى، بيا دلم گرفته است | |
نگاه سـرد پنجره به کوچه خيره مانده | بودگمـان کنـم بداند او چرا دلم گرفته | است|
گذشـتم از هزاره ها در امتداد دورى | اتبـه ذهن من نمى رسد کجا دلم گرفته | است|
به چشم خود نديده ام شکوه چهره ى تو را | شـبى بيا به خواب من، بيا دلم گرفته | است|
ســـراب تـشـنـه تــر از | مــنســـراب تـشـنـه تــر از | مــن