مـى رسـى سپيده به دوشت مى شود تمام جهان سبز |
|
پيش رو افق در افق سرخ، پشت سركران به كران سبز |
خـاك زيـر پاى تـو روشـن بـاد با نگاه تو آتش |
|
مى شود به وقت وضويت چشمه چشمه آب روان سبز |
ابـر مـى رسـى كـه ببارى بر مزار گمشده ى گل |
|
در نگاهـت آيـنه جارى – مى شود زمين وزمان سبز |
در طـنين خسته ى ناقوس مى رسى به دست تو فانوس |
|
بـاز هـم به گوش درختان مى رسد صداى اذان سبز |
تـا در آسـمان دلـى سـرخ مى وزد به نام تو شعرى |
|
مـى شـود بـه رنگ بـهاران ناگهان قيام زبان سبز |
شـعله مـى زنى گل خورشيد! از همان كرانه ى شرقى |
|
در پى ات روانـه چو دريا لشكرى درفش ونشان سبز |