صفحه اصلى » مقاله هاى مهدوى » (۳۱۲) ظهور حضرت مهدی (عجل الله فرجه) در انتخاب ماست
مقاله هاى مهدوى

مقاله ها (۳۱۲) ظهور حضرت مهدی (عجل الله فرجه) در انتخاب ماست

بخش بخش: مقاله هاى مهدوى الشخص نویسنده: دکتر سید محمد مرتضوی منبع منبع: مجله مشرق موعود تاريخ تاريخ: ۹ / ۱ / ۱۳۹۷ هـ.ش نمایش ها نمایش ها: ۳۵۳۵ نظرات نظرات: ۰

ظهور حضرت مهدی (عجل الله فرجه) در انتخاب ماست

نویسنده: دکتر سید محمد مرتضوی
عضو هیئت علمی دانشگاه فردوسی مشهد
مجله مشرق موعود - پاییز ۱۳۸۸ - شماره ۱۱

چکیده:
آینده بشر وپایان تاریخ، ذهن بشر را به خود مشغول کرده است. این حادثه در چه زمانی وچگونه اتفاق خواهد افتاد ونقش انسان ها در آن حادثه جهانی چیست؟ گرایش به جبر واختیار، دو گرایش مهم درباره نقش انسان ها در آن حادثه است. از بررسی آیات قرآن وروایات اسلامی واندیشه کلامی شیعه برمی آید که انسان در رفتارش موجودی مختار ومسئول است. بنابراین، باید در برابر عمل کرد خود وحوادث جامعه، احساس مسئولیت کرد وپاسخ گو بود. هیچ تحولی در زندگی انسان وجامعه بشری بدون خواست وتلاش انسان به وقوع نخواهد پیوست. ظهور منجی نیز پدیده ای به شمار می رود که بناست در جامعه بشری اتفاق افتد واز این قاعده مستثنا نیست. تا جامعه جهانی برای آن تحول آماده نشود وانسان های فداکار مقدمات آن را ایجاد نکنند، آن تحول اتفاق نخواهد افتاد.

مقدمه

آینده بشر یا پایان تاریخ از سؤال هایی به شمار می رود که ذهن بشر را به خود مشغول کرده است. اندیشه ورزان با هر اندیشه وگرایشی تلاش کرده اند به این سؤال پاسخ بدهند. آنان آینده بشر را روشن، توأم با صلح وصفا، آرامش وامنیت، گسترش عدالت و... می دانند که آن را در قالب مدینه فاضله، آرمان شهر، شهر سالم، اورشلیم، اوتوپیا(۱) و... بیان کرده اند. گرچه آنان به چگونگی تحقق آن متفاوت می نگرند، عده ای تحقق این ایده را خارج از اختیار بشر ونتیجه جبر تاریخی(۲) دانسته اند وعده ای آن را امری اختیاری شمرده اند وبه راه اندازی جنگ تمدن ها برای تحقق آن معتقدند(۳).
ادیان بزرگ یهود، مسیحیت واسلام نیز آینده زندگی بشر را روشن وهنگام تحقق آن را هم زمان با ظهور منجی می دانند. این ادیان درباره ى پایان تاریخ یا به تعبیر دیگر آخر الزمان، مشترکات بسیار ونزدیک به هم دارند(۴). در اندیشه مسلمانان آن تحول جهانی به دست یکی از فرزندان پیامبر إسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) حضرت مهدی (علیه السلام) رقم خواهد خورد. مهدویت گرچه میان همه فرقه های اسلامی مشترک است، در اندیشه شیعه بسیار پررنگ مطرح شده است، به گونه ای که انتظار مهدی (علیه السلام) از عقاید اساسی وشاخصه های شناخت شیعه تلقی شده است.
از مسائل مهم مهدویت، تأثیر انسان ها در تحقق آن است. در این زمینه دو نظریه وجود دارد:
یکم. جبری بودن ظهور: ظهور منجی در زمانی مشخص، بدون مداخله وتلاش انسان ها اتفاق خواهد افتاد وتلاش وعدم تلاش انسان ها در ظهور منجی هیچ تأثیری ندارد. بر اساس این نظریه، معتقدان به ظهور منجی باید دست روی دست بگذارند ومنتظر بمانند تا آن اتفاق بیفتد.
دوم. اختیاری بودن ظهور: تلاش انسان ها در تحقق ظهور منجی تأثیر دارد. بر اساس این نظریه هرچه تلاش بیشتر وآمادگی برای ظهور زودتر حاصل شود، ظهور منجی زودتر اتفاق خواهد افتاد. این مقاله درصدد اثبات مبانی کلامی، قرآنی وحدیثی این نظریه است.
دو نظریه مطرح در این مسئله، برآیند دو مبنای کلامی وبرداشت قرآنی وحدیثی است که بر اساس هریک از آنها، رفتاری گوناگون از انسان ها سر خواهد زد ودو نوع آثار کاملأ متفاوت بر آنها مترتب خواهد بود. با توجه به آثار بسیار مهمی که بر نظریه اختیاری بودن ظهور مترتب است که از جمله آنها تحقق بخشیدن به آرزوی همه انسان ها یعنی زندگی بشر در صلح وصفا، عدالت ومعنویت وآرامش است وضرورت یافتن راه کارهای عملی برای تحقق ظهور منجی و...، ضرورت تحقیق آشکار می گردد.
کتاب مستقلی در این زمینه تدوین نشده است وبه جز دو مقاله ضعیف، به این موضوع نپرداخته اند.
روش تحقیق متناسب با مباحث، در مواردی تحلیلی ودر مواردی توصیفی خواهد بود.
این تحقیق درباره تأثیر انسان ها در ظهور منجی الهی است. بنابراین، چند اصل پیش فرض آمده است:
۱. جهان وآن چه در آن است، آفریده ى خالقی است که او را «الله» می نامند. آیات بسیاری در قرآن از این اصل حکایت می کنند، برای مثال:
﴿اللهُ خَالِقُ کلِّ شَیءٍ وَهُوَ عَلَی کلِّ شَیءٍ وَکیلٌ﴾ (زمر: ۶۲)؛
خداوند آفریدگار همه چیز است وحافظ وناظر بر همه اشیاست.
۲. آفرینش هدف دارد ومجموعه نظام هستی از جمله انسان در نظام معرفتی اسلام برای هدفی خاص آفریده شده است. آیات فراوانی بر این اصل دلالت دارند. برای مثال:
﴿وَمَا خَلَقْنَا السَّماءَ وَالْأَرْضَ وَما بینَهُمَا بَاطِلاً ذلِک ظَنُّ الَّذِین کفَرُوا فَوَیلٌ لِلَّذِینَ کفَرُوا مِنَ النَّارِ﴾ (سوره ص: ۲۷)؛
ما آسمان وزمین وآن چه را میان آنهاست، بیهوده نیافریدیم. این گمان کافران است، وای بر کافران از آتش (دوزخ)!
۳. برای خلقت انسان در قرآن وحدیث اهداف مقدماتی، متوسط ونهایی در نظر گرفته شده است که هدف نهایی قرب الی الله یا به تعبیر دیگر، عبادت وتسلیم شدن در برابر خداوند بیان شده است، چنان که آیات فراوانی بر این اصل دلالت می کند. برای مثال:
﴿وَما خلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِیعْبُدُونِ﴾ (ذاریات: ۵۶)؛
من جنّ وانس را نیافریدم جز برای این که عبادتم کنند (واز این راه تکامل یابند وبه من نزدیک شوند)!
۴. گرچه عقل وحس ابزارهای شناخت برای انسان ها هستند، این دو برای شناخت همه هستی واهداف آن کافی نیست(۵).
۵. با توجه به هدف مند بودن خلقت انسان ونارسایی عقل وحس برای هدایت او به ناچار خداوند با وسیله ى دیگری انسان را هدایت می کند وآن وسیله چیزی جز وحی نیست. برای این کار افرادی از سنخ بشر از میان آنان برگزیده می شوند تا میان خدا وخلق به وسیله کتاب خدا عهده دار هدایت خلق گردند. در دیدگاه اسلامی، آخرین کتاب الهی قرآن وآخرین فرستاده اش حضرت محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) است. آیات بسیاری بر این اصل دلالت می کند. برای مثال:
﴿إِنَّا أَوْحینَا إِلَیک کما أَوْحَینَا إِلَی نُوحٍ وَالنَّبِیینَ مِن بعْدِهِ وَأَوْحینَا إِلَی إِبْرَاهِیمَ وَإِسْمَاعِیلَ وَإِسْحَاقَ وَیعْقُوبَ وَالْأَسْبَاطِ وَعِیسی وَأَیوبَ وَیونُسَ وَهَارُونَ وَسُلَیمانَ وَآتَینَا دَاوُود زَبُوراً * وَرُسلاً قدْ قَصَصْناهُمْ عَلَیک مِن قَبْلُ وَرُسلاً لَمْ نقْصُصْهُمْ عَلَیک وَکلَّمَ اللهُ موسَی تَکلِیماً * رُسُلاً مُبَشِّرِینَ وَمنذِرِینَ لِئَلَّا یکونَ لِلنَّاسِ عَلَی اللهِ حُجَّه بَعْدَ الرُّسُلِ وَکانَ اللهُ عَزِیزاً حَکیماً﴾ (نساء: ۱۶۳ - ۱۶۵)؛
ما به تو وحی فرستادیم، همان گونه که به نوح وپیامبران بعد از او وحی فرستادیم و(نیز) به ابراهیم واسماعیل واسحاق ویعقوب واسباط (بنی اسرائیل) وعیسی وایوب ویونس وهارون وسلیمان وحی نمودیم وبه داوود زبور دادیم وپیامبرانی که سرگذشت آنها را پیش از این، برای تو باز گفته ایم وپیامبرانی که سرگذشت آنها را بیان نکرده ایم وخداوند با موسی سخن گفت. (واین امتیاز، از آن او بود.) پیامبرانی که بشارت دهنده وبیم دهنده بودند تا بعد از این پیامبران، حجتی برای مردم بر خدا باقی نماند (وبر همه اتمام حجت شود) وخداوند، توانا وحکیم است.
۶. ضرورت جانشینی رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) از مشترکات شیعه واهل سنت است. گرچه در کیفیت نصب وشرایط امام اختلاف دارند، هر دو گروه تعریفی یک سان از امامت ارائه می کنند وهمه امور دنیوی ودینی مردم را دربر می گیرد(۶).
۷. از مشترکات شیعه واهل سنت این است که منجی از فرزندان فاطمه (علیها السلام) از نسل رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) است، با این تفاوت که در اندیشه شیعه، مهدی (علیه السلام) دوازدهمین جانشین پیامبر إسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) ظهور خواهد کرد وامامت جامعه بشری را به عهده خواهد گرفت وانسان ها را به سوی صراط مستقیم هدایت وبا ظلم وفساد مبارزه خواهد کرد تا عدالت را بین مردم گسترش دهد ودین اسلام را جهانی واجرا کند(۷).
بر این اساس، قهرمان پایان تاریخ در اندیشه شیعه ویژگی های منحصر به فردی دارد، از آن جمله این که مشروعیت قیام جهانی او بدین جهت است که جانشین وخلیفه رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) است.
مبانی قرآنی اختیاری بودن ظهور
آیات فراوانی در قرآن وجود دارد که می توان از آنها برای مقصود استدلال کرد. این نوع آیات در چند محور بررسی می شود:
۱. آیاتی که تغییر سرنوشت انسان را تنها با تلاش خود او دانسته اند. برای مثال:
﴿إِنَّ اللهَ لَا یغَیرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّی یغَیرُوا مَا بِأَنفُسِهِمْ﴾ (رعد: ۱۱)؛
خداوند سرنوشت هیچ قوم (وملّتی) را تغییر نمی دهد، مگر آن که آنان آن چه را در خودشان است تغییر دهند!
در توضیح این آیه باید گفت در جامعه بشری هر نوع تلاشی از هرکس، به گونه ای در سرنوشت همه تأثیر می گذارد. از طرفی، در اندیشه دینی به خصوص اسلام، هر انسان مسلمانی نه تنها درباره رفتاری که از خودش سر می زند مسئول است، بلکه درباره رفتاری که از دیگران نیز در جامعه سر می زند، مسئول است. از طرف دیگر، در اندیشه دینی امکانات موجود در جهان امانتی در اختیار انسان است، به گونه ای که اسراف وتبذیر نکند وحفاظت از آنها را نیز بپذیرد. امام علی (علیه السلام) این واقعیت ها را چنین بیان می نماید:
تقوای خدا را در حق بندگان خدا وشهرهای او رعایت کنید؛ زیرا بدون تردید شما مسئولید، حتی از سرزمین ها وحیوانات. از خدا اطاعت کنید واز او نافرمانی نکنید واگر خیری دیدید آن را بگیرید واگر شری دیدید از آن روی برتابید(۸).
چگونه ممکن است که انسان مسلمان درباره همه چیز مسئول باشد، ولی از کنار آنها بی توجه بگذرد. بر این اساس، در اسلام وظیفه ى همگانی ومهم امر به معروف ونهی از منکر واجب شده است. امر به معروف ونهی از منکر چیزی جز دخالت در رفتار وکردار دیگران نیست. از آن رو که رفتار وکردار دیگران در زندگی هر کس اثر دارد وبا توجه به نقش امر به معروف ونهی از منکر در تأمین سعادت جامعه، امام علی (علیه السلام) آن دو را برتر از جهاد وتمام کارهای خیر دانسته وفرموده است:
تمام کارهای خیر وجهاد در راه خدا در برابر امر به معروف ونهی از منکر همانند دمیدنی است در دریای موّاج پهناور(۹).
با توجه به تأثیر مهم وجایگاه عظیم امر به معروف ونهی از منکر در برابر واجبات الهی، امام علی (علیه السلام) در وصیت نامه خود می فرماید:
امر به معروف ونهی از منکر را ترک نکنید که در آن صورت، اشرار شما قدرت را به دست می گیرند. آن گاه هرچه علیه آنان دعا کنید، مستجاب نخواهد شد(۱۰).
بنابراین، با توجه به وظایف دینی که انسان مسلمان درباره جامعه ودیگران دارد، نمی توان به آن چه در جامعه اتفاق می افتد، بی توجهی کرد. بر این اساس، ایجاد تحول در جامعه در اختیار انسان است وتا این تحول را ایجاد نکند، هیچ چیز حاصل نخواهد شد.
بنابر روایات نیز تحول آسایش ونعمت، به بدبختی وگرفتاری، معلول عمل کرد انسان معرفی شده است. امام باقر (علیه السلام) ذیل آیه می فرمایند:
از مقّدرات قطعی خداوند این است که هرگاه نعمتی به بنده ای دهد، آن را از او نگیرد، مگر این که گناهی انجام دهد که به موجب آن، نعمت از او سلب گردد(۱۱).
بنابراین، اگر تحولی در زندگی بشر بخواهد اتفاق افتد وظلم وستمی از بین رود وعدالت جانشین آن گردد، باید انسان ها قیام کنند تا آن تحول ایجاد شود.
۲. بنابر آیاتی انسان تنها نتیجه تلاش خود را می گیرد. برای مثال:
﴿وَأَن لَّیسَ لِلْإِنسَانِ إِلَّا مَا سَعَی * وَأَنَّ سعْیهُ سوْفَ یرَی﴾ (نجم: ۳۹ - ۴۰)؛
واین که برای انسان بهره ای جز سعی وکوشش او نیست واین که تلاش او به زودی دیده می شود.
ظهور نتیجه ى عمل کرد انسان به آخرت اختصاص ندارد، بلکه اعمال در همین دنیا نیز نتیجه خواهد داد. برای مثال امام علی (علیه السلام) سکوت صالحان در برابر انحرافات وتحولات اجتماعی بعد از ارتحال پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) را زمینه ساز حکومت فاسدان می داند؛ زیرا صالحان هم به دلیل وظیفه ى شرعی که در جامعه دارند وهم به دلیل جایگاه اجتماعی ونقش الگوگیری که در جامعهبر عهده دارند، باید بیشتر مراقب رفتار وگفتار خود باشند؛ زیرا هر حرکتی که از آنان سر بزند، مسئولیت آنان را دوچندان خواهد کرد. از این رو، امام علی (علیه السلام) در کلامی پس از شرح بعثت رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) وتحولاتی که به دست آن حضرت در جامعه ایجاد شده بود وانحرافاتی که بعد از آن به آرامی در جامعه رخ داد، تا جایی که حکومت دینی به حکومت قبیله ای تبدیل شد، جایگاه اصحاب را در این تحولات یادآور می شود، سکوت آنان را زمینه ساز حکومت فاسدان می داند، آنان را سرزنش می کند وبه آنان تذکر می دهد که باید نتیجه ى اعمال خود را تحمل کنند:
داوری در احکام خدا را نزد شما می آورند واز سوی شما احکام صادر می گردید وهم به شما بازمی گردید، ولی شما دست ستم کاران را در جامعه باز گذاشتید ومدیریت کارها را به آنها سپردید وداوری در احکام خدا را در اختیار آنان قرار دادید. آنان نیز بر اساس دین رفتار نمی کنند، بلکه هر چه بخواهند می کنند. به خدا سوگند اگر دشمنان هریک از شما به زیر ستاره ای پراکنده کنند، خداوند شما را برای روز بد آنان گردآوری خواهد کرد(۱۲).
بنابراین، انسان ها در برابر فساد موجود در جامعه مسئولیت دارند؛ زیرا این فساد نتیجه ى بی توجهی آنان به امر به معروف ونهی از منکر در جامعه است. بر این اساس، اصلاح وضع موجود نیز در گرو عمل کرد اختیاری آنان است.
۳. بنابر آیاتی هرچه بر سر انسان می آید، نتیجه عمل کرد خود اوست. برای مثال:
﴿وَمَا أَصَابَکم مِن مُصِیبَه فَبِمَا کسَبَتْ أَیدِیکمْ وَیعفُوا عن کثِیرٍ﴾ (شوری: ۳۰)؛
هر مصیبتی به شما رسد، به دلیل اعمالی است که انجام داده اید وبسیاری را نیز عفو می کند!
بر این اساس، نابسامانی حاکم بر جهان معلول عمل کرد انسان هاست واگر بناست این نابسامانی ها برطرف شود، باید انسان ها تلاش کنند.
در توضیح این آیه باید گفت جهانی که ما در آن زندگی می کنیم، جهان عمل وعکس العمل است وهر عملی خود منشأ اثری است.
بنابر روایات نیز بعضی از رفتارها منشأ از بین رفتن نعمت ها می شود. برای مثال، امام زین العابدین (علیه السلام) می فرمایند:
گناهانی که موجب تحول نعمت به نقمت می شوند، عبارتند از ظلم کردن بر مردم، انجام ندادن کارهای خیر، ناسپاسی در برابر نعمت ها وبه جا نیاوردن شکر نعمت ها(۱۳).
بنابراین، فساد حاکم بر جامعه بشری نتیجه ى بخشی از عمل کرد انسان هاست واگر بناست جامعه بشری روی عدالت، صلح وصفا را ببیند، باید همه ى انسان ها در پی تغییر رفتار فعلی خود افتند تا برآیند آن تحول اجتماعی گسترده، در سطح بین المللی باشد.
۴. آیاتی فساد در زمین را نتیجه عمل کرد انسان می داند. برای مثال:
﴿ظهَرَ الْفَسَادُ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا کسَبَتْ أَیدِی النَّاسِ لِیذِیقَهُم بَعْضَ الَّذِی عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ یرْجِعُونَ﴾ (روم: ۴۱)؛
فساد، در خشکی ودریا به دلیل کارهایی که مردم انجام داده اند آشکار شده است. خدا می خواهد نتیجه بعضی از اعمالشان را به آنان بچشاند، شاید (به سوی حق) بازگردند!
با توجه به کاربرد واژه فساد در آیه ومعنای لغوی آن که خروج از حد اعتدال است، چه در انسان، چه در حیوان وچه در اشیا(۱۴)، روشن می شود هر نوع فسادی در جامعه بشری نتیجه عمل کرد انسان است وبرای اصلاح آن باید انسان عمل کردش را تغییر دهد که این امر اختیاری است.
امام صادق (علیه السلام) در توضیح این آیه می فرماید:
حیات حیوانات دریایی به باران بستگی دارد. وقتی باران نبارد، فساد در زمین ودریا بروز می کند واین مسئله هنگامی پدید می آید که گناهان زیاد شود(۱۵).
همه می دانند انسان گناه کار اختیاری است. بر این اساس، اگر گناهان موجب بدبختی شده، برای تغییر این شرایط باید گناه را کنار گذاشت. این امری اختیاری است.
مخاطب این آیات، انسان بدون وصف ایمان وکفر بود واین آیات تمام آیات تحولات اجتماعی را معلول عمل کرد انسان می دانست که در صورت تغییر عمل کرد انسان جامعه بشری نیز متحول خواهد شد.
گذشته از آیات یاد شده، آیات دیگری وجود دارد که در آنها انسان با توجه به وصف ایمان (مؤمن) مورد خطاب است. این نوع آیات را نیز می توان در چند محور خلاصه کرد:
۱. آیاتی که ضرورت آزمون بشر را تا قیامت بیان می کند. برای مثال:
﴿أَحَسِبَ النَّاسُ أَن یتْرَکوا أَن یقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا یفْتَنُونَ﴾ (عنکبوت: ۲)؛
آیا مردم گمان کردند همین که بگویند: «ایمان آوردیم»، به حال خود رها می شوند وآزمایش نخواهند شد؟
با توجه به این که آزمایش ضرورتی برای آفرینش انسان بوده است. بعضی از ابزار برای آزمون در آیات دیگر چنین بیان شده است:
﴿وَلَنَبْلُوَنَّکمْ بِشَیءٍ مِنَ الْخوْفِ وَالْجوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالَّثمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِینَ﴾ (بقره: ۱۵۵)؛
قطعاً همه شما را با چیزی از ترس، گرسنگی وکاهش در مال ها، جان ها ومیوه ها آزمایش می کنیم وبشارت ده به استقامت کنندگان!
اصل آزمون بر پیش فرض های یاد شده استوار است. بدین سان اگر خداوند در آفرینش انسان هدفی دارد که انسان باید با تلاش خود به آن هدف برسد، این کار جز با تربیت که آموزش وتمرین است امکان نمی پذیرد وآزمون در هر آموزش وتمرینی ضرورت دارد. بر این اساس، امیرمؤمنان (علیه السلام) کسی را برکنار از آزمون نمی داند واگر انسانی دعا کند خداوند او را آزمون نکند، آن دعا را مستجاب نمی داند ومی فرماید:
لا یقُولَنَّ أَحَدُکمْ اللَّهُمَّ إِنِّی أَعوذُ بک مِنَ الْفِتْنَه - لِأَنَّهُ لَیسَ أَحَدٌ إِلَّا وهُوَ مُشْتَمِلٌ عَلَی فِتْنَه - ولَکنْ مَنِ اسْتَعَاذَ فلْیسْتَعِذْ منْ مضِلَّاتِ الْفِتَنِ(۱۶)؛
فردی از شما نگوید: خدایا از فتنه به تو پناه می برم؛ زیرا کسی نیست که در فتنه ای نباشد، لکن آن که می خواهد به خدا پناه برد، از آزمایش های گمراه کننده پناه ببرد.
بر این اساس، اگر آزمون سنت الهی همگانی است وبعضی از ابزار های آن مبارزه وپی آمد های آن است، انسان ها باید با تلاش خود وارد این عرصه شوند وبا کوشش خود از این آزمون ها به سلامت بگذرند.
۲. آیاتی که درگیری بین حق وباطل را تاریخی می داند وتأکید دارد مؤمنان صفوف خود را مشخص کنند. برای مثال:
﴿الَّذِینَ آمَنُوا یقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللهِ وَالَّذِینَ کفَرُوا یقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ الطَّاغُوتِ فَقَاتِلُوا أَوْلِیاءَ الشَّیطَانِ إِنَّ کیدَ الشَّیطَانِ کانَ ضَعِیفاً﴾ (نساء: ۷۶)؛
کسانی که ایمان دارند، در راه خدا پیکار می کنند وآنها که کافرند، در راه طاغوت (بت وافراد طغیانگر). پس شما با یاران شیطان، پیکار کنید (واز آنها نهراسید!) زیرا که نقشه شیطان، (همانند قدرتش) ضعیف است.
با توجه به معنای طاغوت که عبارت است از «عن کل متعدّ وکلُ معبودٍ من دون الله»(۱۷) هر که غیر خدا متجاوز به حقوق دیگران باشد وهرکس را که مردم بدون چون وچرا از او تبعیت کنند، طاغوت گویند.
امروز طاغوت های زیادی در سراسر جهان فعالیت می کنند ودر مبارزه ای همه جانبه تمام تلاش خود را به کار گرفته اند تا اندیشه الهی را نابود کنند. بنابراین، مؤمنان باید توجه داشته باشند که امروز نیز درگیری بین حق وباطل در همه ى ابعاد ودر همه جا ادامه دارد ووظیفه ى دینی مؤمنان ایجاب می کند در این مبارزه شرکت کنند تا تلاش طاغوت ها را به نابودی بکشانند واین کاری است اختیاری وشدنی.
۳. آیاتی که حمایت از محرومان را لازم می داند. برای مثال:
﴿وَما لَکمْ لَا تقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللهِ وَالْمسْتَضْعَفِینَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ الَّذِینَ یقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هذِهِ الْقَرْیه الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَل لَنَا مِن لَدُنْک وَلِیاً وَاجْعَلْ لَنَا مِن لَدُنک نَصِیراً﴾ (نساء: ۷۵)؛
چرا در راه خدا و(در راه) مردان وزنان وکودکانی که (به دست ستم گران) تضعیف شده اند، پیکار نمی کنید؟ همان افراد (ستم دیده ای) که می گویند: «پروردگارا! ما را از این شهر (مکه)، که اهلش ستم گرند، بیرون ببر! واز طرف خود، برای ما سرپرستی قرار ده! واز جانب خود، یار ویاوری برای ما تعیین فرما!
قرآن فریاد دل محرومان تاریخ را بیان می کند وامروز نیز میلیون ها انسان فریاد می زنند تا از دست ستم کاران نجات یابند. مؤمنان باید این کار اختیاری را انجام دهند تا با تضعیف ستم گران وتقویت جبهه محرومان، زمینه ظهور منجی را فراهم کنند.
۴. بنابر آیاتی، شرک باید از روی زمین جمع شود واین کار باید به دست مؤمنان انجام گیرد. برای مثال:
﴿وَعَدَ اللهُ الَّذِینَ آمَنُوا منکمْ وَعمِلُوا الصالِحَاتِ لَیسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَیمَکنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضَی لَهُمْ وَلَیبدِّلَنَّهُم من بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً یعْبُدُونَنِی لَا یشْرِکونَ بِی شَیئاً وَمَن کفَرَ بَعْدَ ذلِک فَأُولئِک هُمُ الْفاسِقُونَ﴾ (نور: ۵۵)؛
خداوند به کسانی از شما که ایمان آورده وکارهای شایسته انجام داده اند، وعده می دهد که قطعاً آنان را حکم ران روی زمین خواهد کرد، همان گونه که به پیشینیان آنها خلافت روی زمین را بخشید ودین وآیینی را که برای آنان پسندیده، پابرجا وریشه دار خواهد ساخت وترسشان را به امنیت وآرامش مبدّل می کند، آن چنان که تنها مرا می پرستند وچیزی را شریک من نخواهند ساخت. وکسانی که پس از آن کافر شوند، آنها فاسقانند.
حکومت با مجموعه ى امکانات وتوانایی هایی که در اختیار دارد وتصمیماتی که درباره دیگران می گیرد، نقشی برجسته وتعیین کننده در تأمین خوش بختی یا بدبختی مردم دارد. تا آن جا که به قدرت رسیدن فردی می تواند تمام مسائل جامعه را دگرگون سازد وبه اندازه ای در مردم تأثیر گذارد که گویا مردم این زمان، آن مردم دوره پیش نیستند. امام علی (علیه السلام) درباره ى نقش همه جانبه حکومت می فرماید:
إذا تَغَیرَ السُّلطانُ تَغَیرَ الزَّمانُ(۱۸)؛
وقتی حاکم تغییر کند زمانه تغییر می کند.
امام با توجه به نقش همه جانبه ى حکومت می فرماید اگر بناست جامعه اصلاح شود، باید نخست ساختار حکومت وقدرت را اصلاح کرد:
فَلَیسَتْ تَصْلُحُ الرَّعِیه إلّا بِصَلاحِ الْوُلاه(۱۹)؛
برای اصلاح مردم راهی جز اصلاح حاکمان نیست.
امروز حاکمیت جهان در اختیار مشرکان است وآنان با امکانات حکومتی که در اختیار دارند، جامعه بشری را به فساد کشانده اند وراه اصلاح جامعه بشری تلاش برای تغییر حکومت هاست.
این آیه به روشنی دلالت می کند که مؤمنان باید تلاش کنند تا حاکمیت زمین را در اختیار بگیرند واین کار اختیاری است ودر روایات زیادی بیان شده که تأویل این آیه در ظهور امام عصر (علیه السلام) اتفاق خواهد افتاد(۲۰).
۵. آیاتی به مؤمنان گوش زد می کند که در مبارزه با مشرکان نباید کوتاه بیایند وتصور کنند کافران اهل صلح وهم زیستی مسالمت آمیز هستند. مؤمنان باید توجه داشته باشند که کافران جز به نابودی آنان ودین آنان نمی اندیشند:
﴿وَدَّ کثِیرٌ مِنْ أَهْلِ الْکتَابِ لَوْ یرُدُّونَکمْ مِنْ بَعْدِ إِیمَانِکمْ کفَّاراً حَسَداً مِنْ عِندِ أَنفُسِهِمْ منْ بَعْدِ مَا تَبَینَ لَهمُ الْحَقُّ فاعْفُوا وَاصفَحُوا حَتَّی یأْتی اللهُ بأَمْرِهِ إِنَّ اللهَ عَلَی کلِّ شیءٍ قَدِیرٌ﴾ (بقره: ۱۰۹)؛
بسیاری از اهل کتاب، از روی حسد - که در وجود آنها ریشه دوانده - آرزو می کردند شما را بعد از اسلام وایمان، به حال کفر باز گردانند، با این که حق برای آنها کاملاً روشن شده است. شما آنها را عفو کنید وگذشت نمایید تا خداوند فرمان خودش (فرمان جهاد) را بفرستد. خداوند بر هر چیزی تواناست.
﴿وَلَنْ تَرْضَی عَنک الْیهُودُ وَلَا النَّصَارَی حَتَّی تَتَّبِعَ ملَّتَهُمْ قلْ إِنَّ هدَی اللهِ هوَ الْهُدَی وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُم بَعْدَ الَّذِی جَاءَک مِنَ الْعِلْمِ مَا لَک مِنَ اللهِ مِنْ وَلِی وَلَا نَصِیرٍ﴾ (بقره: ۱۲۰)؛
هرگز یهود ونصارا از تو راضی نخواهند شد (تا به طور کامل، تسلیم خواسته های آنها شوی، و) از آیین (تحریف یافته) آنان، پیروی کنی. بگو: «هدایت، تنها هدایت الهی است!» واگر از هوا وهوس های آنان پیروی کنی، بعد از آن که آگاه شده ای، هیچ سرپرست ویاوری از سوی خدا برای تو نخواهد بود.
﴿یا أَیهَا الَّذِینَ آمنُوا إِن تُطِیعُوا فَرِیقاً مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکتَابَ یرُدُّوکم بَعْدَ إِیمَانِکمْ کافِرِینَ﴾ (آل عمران: ۱۰۰)؛
ای کسانی که ایمان آورده اید! اگر از گروهی از اهل کتاب، (که کارشان نفاق افکنی وشعله ورساختنِ آتش کینه وعداوت است) اطاعت کنید، شما را پس از ایمان، به کفر بازمی گردانند.
بر اساس آیات یاد شده مبارزه با ظالمان، حمایت از مظلومان ومحرومان، تلاش برای نابودی شرک وکفر وگسترش توحید وحاکمیت دین خدا وظیفه مؤمنان است، در حالی که همه این کارها اموری اختیاری است واگر این امور به صورت گسترده اتفاق بیفتد ومردم برای مبارزه جهانی آماده شوند، مقدمات ظهور منجی فراهم می شود.
مبانی روایی اختیاری بودن ظهور
گذشته از آیات قرآن، روایات بسیاری نیز بر اختیاری بودن ظهور دلالت می کند که به چند محور کلی آنها اشاره می شود. در هر محور تنها یک روایت می آید:
۱. وجوب دعا برای امام: بسیاری از روایات بر وجوب دعا برای آن حضرت دلالت می کنند. برای مثال، یونس بن عبد الرحمن می گوید:
امام رضا (علیه السلام) دستور می داد برای صاحب الامر دعا کنیم(۲۱).
در توضیح این روایات باید گفت عوامل تأثیرگذار در جهان هستی دو قسم است:
یکم. مادی ومحسوس: این نوع عوامل از جهت میزان تأثیر، شرایط تأثیر، زمان ومکان تأثیر، از طریق حس وعقل قابل شناسایی هستند.
دوم. معنوی وغیرمحسوس: این عوامل، تعداد، کیفیت، کمیت، زمان ومکان و... تأثیر آنها، تنها از طریق وحی قابل شناسایی است. دعا از این عوامل است. قرآن یکی از عوامل معنوی را دعا می داند. برای مثال:
﴿قُلْ مَا یعْبَؤُا بِکمْ رَبِّی لَوْلَا دُعَاؤُکمْ فَقَدْ کذَّبْتُمْ فَسَوْفَ یکونُ لِزَامَاً﴾ (فرقان: ۷۷)؛
بگو پروردگارم برای شما ارجی قائل نیست، اگر دعای شما نباشد. شما (آیات خدا وپیامبران را) تکذیب کردید و(این عمل) دامان شما را خواهد گرفت واز شما جدا نخواهد شد!
بنابراین، باتوجه به تأثیر دعا در مسائل، باید برای امام زمان (علیه السلام) دعا کرد واگر دعا در پیدایی ظهور نقشی ندارد، چرا به آن دستور داده اند.
۲. انتظار فرج بهترین کارها: در روایات بسیاری انتظار فرج را برترین کارها خوانده اند. برای مثال، امیرمؤمنان (علیه السلام) فرمود:
منتظر فرج باشید واز رحمت خداوند مأیوس نشوید. بدون تردید برترین کار نزد خداوند انتظار فرج است.
در توضیح این روایات باید گفت با توجه به ریشه ى کلمه ى انتظار (نظر در اصل به معنای حرکت دادن چشم برای شناخت چیزی است، ولی گاهی به معنای اندیشیدن در یک مسئله وگاهی به معرفت به دست آمده بعد از تلاش فکری است)(۲۲) انتظار نیز به همین معناست: «نظرت الشیء وانتظرته بمعنی»(۲۳). بنابراین، انتظار فرج یعنی تلاش برای تحقق آن. این تلاش متوقف بر شناخت امام عصر (علیه السلام) واهداف اوست.
۳. پاداش فراوان منتظران: روایاتی که درباره پاداش منتظران آمده، پاداش آنان را چندین برابر پاداش رزمندگان بدر واُحُد می داند. برای مثال، رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) خطاب به اصحابش فرمود: «مردمی بعد از شما می آیند که یک نفر آنان پاداش پنجاه نفر از شما را دارد». عرض کردند: ای رسول خدا! ما همراه شما در بدر وحنین جنگیده ایم وقرآن از ما تمجید کرده است؟ رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود: «اگر مسئولیت آنان به عهده شما بیفتد، صبر آنان را نخواهید داشت»(۲۴).
تشبیه یاران مهدی (علیه السلام) به رزمندگان صدر اسلام از دو جهت توجیه می پذیرد:
یکم. آن دوران، دوران غربت اسلام ومشرکان وکافران برای نابودی اسلام ورسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) به صورت گسترده هجوم می آوردند. از کمی یاران رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) وامکانات آنان، با کمی توجه به شرایط فعلی جهان می تواند فهمید که منتظران واقعی امام عصر (علیه السلام) دوران غربت وکمبود امکانات را در برابر کفر وشرک جهانی تجربه می کنند.
دوم. آنان با انتخاب واختیار خود مسلمان شده بودند وبا انتخاب خود پا به عرصه ى مبارزه وجهاد گذاشته بودند ومنتظران مهدی (علیه السلام) نیز همین ویژگی را دارند، ولی اجر چندین برابر یاران مهدی (علیه السلام) به دلیل دشواری کار منتظران است؛ زیرا در صدر اسلام پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) حضور داشت ودر بسیاری از موارد امداد غیبی به کمک آنان می آمد وکار را به نتیجه می رساند، ولی منتظران ظهور از وجود پیامبر وامدادهای غیبی آن چنانی برخوردار نبودند.
بنابراین، گرچه تلاش برای فراهم کردن مقدمات ظهور کاری دشوار است، امری اختیاری وشدنی است.
۴. درباره زمان ظهور دو نوع روایات داریم:
یکم. روایاتی که برای فرج، زمانی را مشخص کرده اند. برای مثال، ابوحمزه ثمالی می گوید: به امام باقر (علیه السلام) عرض کردم: امیرمؤمنان (علیه السلام) می فرمود: تا هفتاد گرفتاری است وبعد از گرفتاری گشایش است وهفتاد گذشت وما گشایشی ندیدیم؟ حضرت فرمود:
ای ثابت! خداوند زمان این امر را مشخص کرده بود، ولی چون حسین (علیه السلام) کشته شد، غضب خداوند بر اهل زمین شدت یافت وگشایش را به ۱۴۰ به تأخیر انداخت. ما هم آن را به شما گفتیم وشما هم افشا گری کردید واسرار آن افشا شد وخداوند آن را به تأخیر انداخت ودیگر برای ما هم وقت آن را مشخص نکرده است(۲۵).
از این نوع روایات برمی آید که مقصود از فرج، فرج شیعه است، نه فرج بشریت؛ زیرا امام می فرمایند چون حسین (علیه السلام) کشته شد تأخیر افتاد واین حکایت از اختیاری بودن فرج است که اگر مردم با امام حسین (علیه السلام) همراهی می کردند واو را یاری می کردند، فرج حاصل می شد، ولی چون یاری نکردند، نتیجه اعمال آنها کار را به تأخیر انداخت تا شرایط سرنگونی بنی امیه در حدود ۱۴۰ فراهم شد، ولی شیعیان اطلاعات را به نامحرمان دادند وآنان نیز وارد صحنه شدند وجریان ها را مدیریت کردند وحوادث را به سمت دل خواه هدایت کردند وباز شیعه محروم ماند. از صدر وذیل این روایات برمی آید که هر نوع فرجی در شرایطی به دست می آید که انسان ها آن شرایط را ایجاد کرده باشند.
شیخ طوسی این نوع روایات را همانند روایاتی می داند که کم وزیاد شدن عمر انسان ها را متناسب با عمل کرد آنها از ظلم وصله رحم یاد کرده وآنها را وابسته به شرایطی می داند که انسان ها پدید می آورند(۲۶).
دوم. روایاتی که از مشخص کردن زمان معین نهی می کند وهرکس زمان مشخصی را زمان ظهور مشخص کند، او را دروغ گو می نامد وبه مردم دستور می دهد چنین شخصی را در این ادعا تکذیب کنند. برای مثال امام صادق (علیه السلام) فرمود:
تعیین کنندگان زمان معین ظهور دروغ می گویند. ما نه در گذشته زمان مشخصی را معین کردیم ونه در آینده زمان مشخصی را معین می کنیم(۲۷).
عبد الرحمن بن کثیر می گوید: نزد امام صادق (علیه السلام) بودم، مهزم اسدی وارد شد واز امام پرسید: فدایت شوم! آن چه منتظرش هستید کی خواهد بود؟ خیلی طولانی شده است؟
فرمود:
ای مهزم! تعیین کنندگان زمان معین دروغ می گویند؛ تعجیل کنندگان نابود می شوند وآنان که مطیع ما هستند نجات می یابند(۲۸).
با توجه به آیات قرآنی وروایات اسلامی که تحولات اجتماعی را نتیجه ى عمل کرد انسان می داند، این نوع روایات حکایت از آن دارد که قیام جهانی زمان دقیق ومشخص ندارد، بلکه بر حصول شرایط ومقدمات حرکتی گسترده جهانی متوقف است وپیدایی این شرایط همان گونه که پیش تر بیان شد، امری اختیاری است. این روایات به شدت از تعیین زمان دقیق نهی کرده اند ومدعیان ظهور را طرد نموده اند.
متأسفانه اگر جامعه ى اسلامی به همین روایات عمل می کرد، هرازچندگاهی مدعیان مهدویت ظهور نمی کردند.
۵. حرمت نام گذاری: روایات بسیاری از بردن نام آن حضرت نهی می کند ودستور می دهد با اوصافی همانند مهدی، قائم وحجت از او یاد کنند تا مبادا شناخته وکشته شود. برای مثال ابوخالد کابلی می گوید: بعد از شهادت امام زین العابدین (علیه السلام) بر امام باقر (علیه السلام) وارد شدم وعرض کردم: فدایت شوم! ارادت مرا به پدرت می دانی. حضرت فرمود: «راست می گویی. با این کلمات چه می خواهی؟» عرض کردم: فدایت شوم! پدرت صاحب الامر را به گونه ای برایم وصف کرده است که اگر او را در خیابان ببینم دستش را خواهم گرفت (کنایه از این که او را به درستی می شناسم). حضرت دوباره فرمود: «با این کلمات چه می خواهی؟» عرض کردم: دلم می خواهد نام او را برای من مشخص کنید؟ حضرت فرمود: «ای ابوخالد! به خدا قسم سؤال دشواری از من پرسیده ای واگر به کسی پاسخ این سؤال را گفته بودم به تو هم می گفتم. از مسئله ای از من پرسیده ای که اگر فرزندان فاطمه (علیها السلام) او را بشناسند، تحریک می شوند تا او را قطعه قطعه کنند»(۲۹).
از کلام امام باقر (علیه السلام) به روشنی به دست می آید که علت مخفی کردن نام آن حضرت برای حفاظت جان او در شرایطی است که هنوز شرایط فراهم نشده واگر شرایطی فراهم شود که عده ای بتوانند حفاظت از جان او را به عهده گیرند، حرمت بردن نام او معنا نخواهد داشت. از این جهت محدثان برجسته نیز در تحلیل این روایات حرمت را متوقف بر بروز مفسده کرده اند. برای مثال، شیخ حرّ عاملی با این که این نوع روایات را در باب حرمت نام گذاری گردآوری کرده، در پایان روایات چنین تحلیل می کند: «نظر من این است که نهی از نام گذاری در موردی است که ترس از لو رفتن آن حضرت وبروز مفسده باشد»(۳۰).
۶. تأکید بر مخفی کردن مکان: روایات بسیاری از افشا کردن مکان زندگی آن حضرت نهی می کنند. برای مثال، ابوعبدالله صالحی می گوید: بعد از شهادت امام عسکری (علیه السلام) یکی از شیعیان از من خواست که نام امام عصر (علیه السلام) ونشانی منزلش را برایش بیان می کنم ومن نیز در این زمینه با حضرت مکاتبه کردم، پاسخ آمد: اگر اسم را به آنان بگویی، افشا می کنند واگر مکان را بدانند، نشان می دهند»(۳۱).
تحلیل این روایات هم مانند روایات قبل است که چون شرایط آماده نیست، اگر مکان او مشخص شود، او را خواهند کشت وفراهم شدن این شرایط به عهده منتظران است تا با تلاش خود، این غربت را بزدایند وامنیت ظهور را برایش فراهم کنند.
۷. محافظان حضرت: بنابر روایاتی آن حضرت در زمان غیبت محافظانی دارد که از او مراقبت می کنند. برای مثال، ابوبصیر می گوید: امام صادق (علیه السلام) فرمود:
به ناچار صاحب الامر غیبت می کند وناگزیر در زمان غیبتش گوشه گیری می کند؛ چه خوب منزلی است مدینه وبا وجود سی نفر وحشتی نیست(۳۲).
مجلسی در توضیح این روایت می فرماید: «مقصود این است که آن حضرت غالبأ در مدینه واطراف آن زندگی می کند وهمیشه سی نفر از نزدیکانش از او حفاظت می کنند واگر یکی از آنان بمیرد، دیگری جانشین او می شود»(۳۳).
این نوع روایات نیز به روشنی نشان می دهد که علت غیبت، فراهم نبودن شرایطی از جمله امنیت است که آن حضرت را تهدید می کند وانسان ها باید آن امنیت را فراهم کنند.
۸. گناهان، مانع رؤیت: روایاتی از حضرت صاحب الامر علت دیده نشدن آن حضرت را اعمال شیعیان بیان کرده است. برای مثال:
واگر شیعیان که خداوند به آنان توفیق اطاعتش را عطا کند، در وفا به پیمانی که بر عهده آنان است، هم دل بودند، هرگز دیدار ما با آنان به تأخیر نمی افتاد وسعادت دیدن ما زودتر برایشان فراهم می شد. آن چه آنان را از ما دور می کند، گزارش هایی است که از آنان به ما می رسد که دوست نداریم واز آنان انتظار نداریم(۳۴).
این روایت به روشنی حکایت می کند از موانع ظهور، گناهان انسان ها، خصوص شیعیان وبه تعبیر دیگر عمل کرد انسان هاست.
۹. ویژگی های یاران حضرت: روایات فراوانی درباره یاران مهدی (علیه السلام)، صفات وویژگی های آنان آمده است که حکایت از تلاش وتوان مندی های خاص آنان در آن قیام جهانی دارد. برای مثال امام باقر (علیه السلام) فرمود: روزی جمعی از اصحاب رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) نزدش حضور داشتند. آن حضرت دوبار فرمود: «خدایا برادرانم را برسان!» اصحاب گفتند: ای رسول خدا! مگر ما برادرانت نیستیم؟ فرمود: «نه، شما اصحاب من هستید؛ برادرانم مردمی هستند که در آخرالزمان با این که مرا ندیده اند، ایمان می آورند. خداوند اسامی آنان وپدرانشان را قبل از این که به دنیا بیایند به من آموزش داده است. هریک از آنان در دین داری مقاوم تر است از کسی که در شب ظلمانی دستش را به چوب خارناک از بالا به پایین بکشد، یا همانند کسی است که دستش را بر پاره آتش فروزان نهاده باشد. آنان چراغ های تاریکی هستند. خداوند آنان را از هر فتنه سخت ودشواری نجات خواهد داد».
بنابر این روایات نیز ویژگی مهم یاران مهدی (علیه السلام) مقاومت در برابر انحرافات وپای بندی به دیانت است که این نیز کاری اختیاری است وتا چنین یارانی حضور نیابند، ظهوری اتفاق نخواهد افتاد. ۳۱۳ نفر که روایات آنان را یاران مهدی (علیه السلام) خوانده اند(۳۵)، با ویژگی های یاد شده هستند که با آشکار شدن نخستین نشانه آن قیام جهانی که ندای آسمانی است، در کعبه گرد او جمع می شوند(۳۶).
یاران مهدی (علیه السلام) در روایت دیگری این گونه معرفی شده اند: بارالها! درود فرست بر کسانی که آنان را پناهگاه مهدی (علیه السلام) وسلاح ودژ محکم وهمدم او قرار داده ای؛ آنان که اهل وعیال را به فراموشی سپرده اند (کنایه از این که زن وفرزند مانع انجام وظایف شرعی ومانع عشق آنان به مهدی (علیه السلام) نشده اند).
آنان که از وطن خود بیرون رفته اند (کنایه از این که برای حمایت از مهدی (علیه السلام) ترک وطن کرده وخود را به کعبه رسانده اند).
آنان که رخت خواب نرم را رها کرده اند (کنایه از این که اهل شب زنده داری ومناجات با خدا هستند وشب را تا صبح در بستر نمی خوابند).
آنان که تجارت را رها کرده وبه معیشت خود ضرر رسانده اند (کنایه از این که در پی ثروت اندوزی نیستند واز زندگی دنیا به حداقل اکتفا کرده اند).
آنان که در محافل حضور ندارند با این که در شهر هستند (کنایه از این که در شب نشینی ها مجالس آلوده به گنا هان از قبیل غیبت، تهمت، سوءظن، بدبینی و... حضور ندارند ودر رفتار وآمد با دیگران احتیاط می کنند).
آنان که با هم فکران بیگانه هم پیمان شده اند. (کنایه از این که آن چه بدان توجه می کنند وحدت هدف وتلاش برای فراهم کردن مقدمات ظهور مهدی (علیه السلام) است. با هر کس که چنین هدفی را داشته باشد، هم پیمان می شوند، گرچه از اقوام ونزدیکان آنان نباشند).
آنان که با نزدیکان مانع هدفشان مخالفت می کنند (کنایه از آن که آن چه در زندگی آنان اهمیت دارد، مقصد آنان است که همان ظهور مهدی موعود (علیه السلام) است واگر نزدیک ترین افرادشان هم با این کار مخالف باشند از آنان جدا می شوند وراه خود را ادامه می دهند).
آنان که بعد از تفرقه وبیگانگی هم پیمان شده اند (کنایه از این که اینان گرچه در جامعه حضور داشتند، ولی چون هم دیگر را نمی شناختند، با هم بیگانه ونیروهای پراکنده ای بودند، ولی بعد از آشنایی با هم متحد شدند).
آنان که ابزار رسیدن به دنیای پست را قطع کرده اند(۳۷) (کنایه از این که برای رسیدن به دنیا از وسایل نامشروع وذلت آور استفاده نمی کنند).
همه این ویژگی ها اموری اختیاری هستند که باید انسان ها با تلاش خود آنها را کسب کنند.
۱۰. روایات هشداری: برخی روایات از حرکت های گروهی ومسلّحانه وعَلَنی نهی می کند وشیعیان را از شرکت در این نوع قیام ها بازمی دارد. برای مثال، ابوبکر حضرمی می گوید:
در دورانی که قیام عباسیان با پرچم های سیاه از طرف خراسان آغاز شده بود، من وابان بن تغلب به حضور امام صادق (علیه السلام) رسیدیم وعرض کردیم وظیفه چیست؟ فرمود: در خانه هایتان بنشینید، هرگاه دیدید ما با محوریت مردی وحدت داشتیم، مسلحانه به سوی ما بیایید(۳۸).
این نوع روایات در پی بیان مسئولیت نداشتن شیعیان نیست، بلکه در مقام آگاهی دادن به آنان است تا ابزار دست دشمنان قرار نگیرند ودشمن از آنان سوء استفاده نکند؛ زیرا مدعیان مهدویت در طول تاریخ با سوء استفاده از فرهنگ مهدویت عده ای را فریب داده اند. دشمنان گاه این حرکت ها را برای شناسایی نیروهای آماده وبا انگیزه قیام علیه قدرت ها طراحی می کردند تا پس از شناسایی آنان را متلاشی کنند. این نوع حرکت ها دو اثر مهم برای قدرت های سلطه گر دارد:
یکم. دشمنان بالفعل وآماده را شناسایی ونابود کنند؛
دوم. دشمنان بالقوه وکسانی را که آماده پیوستن به این نوع حرکت ها هستند، مأیوس می کنند تا هرگز علیه آنان قیام نکنند وبا خاموش کردن نور امید در دل منتظران دشمنان بالقوه را نیز خنثا کنند. امام باقر (علیه السلام) ضمن مثلی بسیار زیبا این واقعیت را چنین بیان می نماید: «هر کس از ما اهل بیت قبل از قیام قائم به پا خیزد، همانند جوجه گنجشگی خواهد بود که اگر قبل از موعد پرواز کند، در دام گرفتار شود وکودکان با آن بازی کنند».
مَثَل بسیار زیبای امام به این که کودکان با آن بازی می کنند، حکایت از آن دارد که این نیروها ابزار دست دشمنان خواهند شد.
مبانی کلامی اختیاری بودن ظهور
قبل از بررسی علل غیبت از نظر کلامی توجه به چند نکته بایسته است:
۱. تعریف لطف: آن چه بنده را به اطاعت خداوند نزدیک واز گناه دور کند، لطف است(۳۹).
۲. وجوب لطف بر خداوند: این وجوب بدین دلیل است که بر اساس پیش فرض های بیان شده، با توجه به این که خداوند حکیم است ودر آفرینش انسان هدفی دارد وشناخت هدف برای انسان بدون کمک خداوند امکان ندارد، بر خداوند لازم است مقدمات رسیدن انسان به هدف خلقت را برایش فراهم کند.
۳. نصب امام لطف است: وجود امام از ابزار هدایت انسان بعد از پیامبر است. از این جهت، نصب امام بر خداوند لازم است. از طرفی این لطف وقتی کامل خواهد شد که مدیریت جامعه در اختیار امام باشد. خواجه نصیر الدین طوسی این قاعده را چنین تحلیل می کند:
وجوده لطف وتصرّفه لطف آخر وعدمه منّا(۴۰)؛
وجود امام لطفی است ومدیریت او لطف دیگری است وعامل عدم حضور او ما هستیم.
علامه حلّی در تحلیل این عبارت می گوید:
آن چه بر خداوند واجب است، آفرینش امام وآموزش علوم به او وفراهم کردن زمینه شناسایی او ومعرفی به مردم است واین کار را خداوند انجام داده وآن چه بر امام واجب است، پذیرش امامت وتحمل مشکلات امامت است که امام این کار را انجام داده وآن چه بر خلق واجب است، یاری کردن امام واجرا کردن دستورات اوست که مردم این کار را انجام نداده اند. بنابراین، عدم تحقق لطف کامل به علت مردم است نه خدا وامام(۴۱).
بنابراین، عامل تداوم غیبت همکاری نکردن مردم است که کاری اختیاری است وتا این عامل به همکاری تبدیل نشود، ظهور اتفاق نخواهد افتاد.
 همکاری نکردن مردم ابعاد گسترده ای دارد که یکی از آنها تلاش گسترده مخالفان آن حضرت برای کشتن اوست. اندیشه ورزان شیعه این عامل را قوی ترین عامل غیبت می دانند. برای مثال، شیخ مفید عامل غیبت را ترس از کشته شدن می داند(۴۲).
سید مرتضی در این باره می گوید:
مانع حقیقی از ظهور حضرت به نظر ما این است که خداوند به او اعلام کرده است که اگر ظاهر شود کشته می شود(۴۳).
شیخ طوسی در این زمینه چنین سخن می گوید:
از چیزهایی که ما قطع داریم، علت غیبت امام، ترس از کشته شدن به دست ستم گران ومانع شدن آنان از مدیریت جامعه است که خداوند به او واگذار کرده است. بنابراین، وقتی بین او وهدف او مانع ایجاد کردند، او دیگر وظیفه ای برای قیام ندارد ووقتی از جانش ترسید پنهان شدن بر او واجب می شود که پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) نیز مدتی در شعب ومدتی در غار پنهان شد واین پنهان شدن وجهی جز جلوگیری از خطر های متوجه او نداشت(۴۴).
اولویت بندی ها
هر پدیده ای در اندیشه دینی ارزشی خاص دارد. به تعبیر دیگر، اشیا طبقه بندی می شوند ورعایت این طبقه بندی که همان اولویت ها باشد، الزامی است. امام علی (علیه السلام) اولویت ها را چنین بیان می کند:
هرگاه گرفتاری پیش آمد، اموالتان را فدای جانتان کنید ودر صورت تعارض (بین جان ودین)، جانتان را فدای دینتان کنید(۴۵).
بر این اساس، تقیه اصلی ضروری در اندیشه شیعه مطرح است، به گونه ای که امام صادق (علیه السلام) فرمود:
تقیه جزو دین من ودین پدرانم است وکسی که تقیه نمی کند ایمانش کامل نیست(۴۶).
تقیه اقسامی دارد: در مواردی واجب نفسی است ودر مواردی واجب مقدمی. امام خمینی (رحمه الله) وجوب تقیه برای حفظ جان را وجوب مقّدمی می داند(۴۷).
تا آن گاه که شرایط بحرانی است، تقیه نیز ادامه دارد وبا تغییر شرایط، وظیفه نیز تغییر می کند.
در مسئله حضور امام در مدیریت جامعه، خواست وحمایت مردم ضروری است. اگر مردم از حضور ومدیریت او حمایت نکنند، او وظیفه ای ندارد وبه محض این که مردم اعلام آمادگی کردند، امام وظیفه دارد که حضور یابد. امام علی (علیه السلام) سکوت ۲۵ ساله وغیبت مدیریتی جامعه را به همکاری نکردن مردم نسبت می دهد. برای مثال می فرماید:
أَمَا وَالله لَقَدْ تَقَمَّصَها فُلانٌ وَإِنَّهُ لَیعْلَمُ أَنَّ محَلِّی مِنهَا مَحَلُّ القُطْبِ مِنَ الرَّحَی، ینْحَدِرُ عَنِّی السَّیلُ، وَلا یرْقَی إِلَی الطَّیرُ، فَسَدَلْتُ دُونَهَا ثَوْباً، وَطَوَیتُ عَنْهَا کَشْحاً. وَطَفِقْتُ أَرْتئِی بینَ أَنْ أَصُولَ بِیدٍ جَذَّاءَ، أَوْ أَصْبِرَ عَلَی طَخْیه عَمْیاءَ، یهْرَمُ فیهَا الکَبیرُ وَیشیبُ فیهَا الصَّغِیرُ، وَیکْدَحُ فِیهَا مُؤْمِنٌ حَتَّی یلْقَی رَبَّهُ! فَرَأَیتُ أَنَّ الصَّبْرَ عَلَی هَاتَا أَحْجَی، فَصَبَرتُ وَفی الْعینِ قذًی، وَفی الحَلْقِ شَجاً(۴۸)؛
آگاه باشید! به خدا سوگند که «فلان» خلافت را چون جامه ای بر تن کرد ونیک می دانست که پایگاه من نسبت به آن چونان محور است به آسیاب. سیل ها از من فرومی ریزد وپرنده را یارای پرواز به قله رفیع من نیست. پس میان خود وخلافت پرده ای آویختم واز آن چشم پوشیدم وبه دیگرسو گشتم ورخ برتافتم. در اندیشه شدم که با دست شکسته بتازم یا بر آن فضای ظلمانی شکیبایی ورزم؛ فضایی که بزرگ سالان در آن سال خورده شوند وخردسالان به پیری رسند ومؤمن، هم چنان رنج کشد تا به لقای پروردگارش نایل آید. دیدم که شکیبایی در آن حالت خردمندانه تر است ومن طریق شکیبایی گزیدم، در حالی که همانند کسی بودم که خاشاک به چشمش رفته واستخوان در گلویش مانده باشد. می دیدم که میراث من به غارت می رود.
هم چنین امام علی (علیه السلام) حضور در عرصه مدیریت جامعه را معلول اعلام آمادگی مردم می داند ومی فرماید:
لَوْ لَا حُضُورُ الْحاضِرِ وقِیامُ الْحجَّه بِوُجُودِ النَّاصِرِ وَمَا أَخَذَ اللهُ عَلَی العُلَمَاءِ أَلَّا یقَارُّوا عَلَی کِظَّه ظالِمٍ وَلا سغَبِ مظْلُومٍ، لَأَلْقَیتُ حَبْلَهَا عَلَی غَارِبِهَا، ولَسَقَیتُ آخِرَهَا بِکَأْسِ أَوَّلِها، وَلَأَلْفَیتُمْ دُنْیاکُمْ هَذِهِ أَزْهدَ عنْدِی مِنْ عَفْطَه عَنْزٍ(۴۹)!
اگر انبوه آن جماعت نمی بود، یا گرد آمدن یاران حجت را بر من تمام نمی کرد وخدا از عالمان پیمان نگرفته بود که در برابر شکم بارگی ستم کاران وگرسنگی ستم کشان خاموشی نگزینند، افسارش را بر گردنش می افکندم ورهایش می کردم ودر پایان با آن همان می کردم که در آغاز کرده بودم ومی دیدید که دنیای شما در نزد من از عطسه ماده بزی هم کم ارج تر است.
مبنای کلامی اختیاری بودن ظهور این است که در کلام شیعه قیام برای امامت جامعه در صورت وجود شرایط بر امام واجب است واز جمله این شرایط، آمادگی مردم است که امری اختیاری به شمار می رود.
امام خمینی (رحمه الله) فقیه ودین شناسی بود که همه روایات درباره قیام جهانی را دیده بود. با این حال، او یک تنه قیام را شروع کرد وبا عده ى کمی از یاران خود توانست مقدمات سرنگونی حکومت را فراهم کند وبه دنبال آن حکومتی بر اساس اندیشه دینی ایجاد کرد که این حرکت خود منشأ تحولاتی بزرگ در دنیا شده است. گرچه دشمنان دین وطاغوتیان نیز در طول این دوران، تلاش زیادی برای نابودی آن انجام داده اند، تنها به دلیل مقاومت مردم همه ى این تلاش ها شکست خورده است. چه کسی را می توان یافت که حرکت امام خمینی (رحمه الله) را اختیاری نداند؟ کیست که بتواند نقش مردم را در پیدایی این حرکت مهم انکار کند؟
بنابراین، اگر در هریک از کشورهای اسلامی یک خمینی حرکت کند ومردم نقش آفرینی کنند، دیری نخواهد گذاشت که مقدمات حرکت جهانی فراهم خواهد شد. می توان گفت ۳۱۳نفر هسته ى اوّلیه یاران مهدی (علیه السلام) کسانی همانند امام خمینی (رحمه الله) با بینش صحیح واراده ای پولادین خواهند بود که با تلاش خود به الگوهای منطقه ای تبدیل خواهند شد ورفته رفته مقدمات ظهور را فراهم خواهند کرد.

نتیجه

از بررسی آیات قرآن به دست می آید که انسان مسئول رفتار خود وحوادثی است که پیرامون او می گذرد وهرگونه تغییر ودگرگونی در زندگی در جامعه ای که در آن زندگی می کند، معلول عمل کرد انسان است. ظهور منجی نیز پدیده ای به شمار می رود که در جامعه بشری اتفاق خواهد افتاد واز این قاعده مستثنا نیست. تا آن هنگام که جامعه جهانی برای آن تحول آماده نشود وانسان های فداکار پیدا نشوند تا با فداکاری زمینه آن تحول را فراهم کنند، آن تحول اتفاق نخواهد افتاد. بنابراین، عدم وقوع ظهور را می توان معلول فراهم نشدن مقدمات ظهور، حضور نداشتن یاران مخلص وآماده نبودن مردم دانست.

پى نوشت ها:

ــــــــــــــــــــــ

(۱) خلیل ملکی، فرهنگ اصطلاحات اجتماعی واقتصادی، ص۳۸۹، تهران: انتشارات رواق، ۱۳۵۸ش.
(۲) کمال پولادی، تاریخ اندیشه سیاسی در غرب، ص۱۸۵، تهران: نشر مرکز، ۱۳۸۲ش.
(۳) عبد الرسول بیات، فرهنگ واژه ها، ص۴۴۱، قم: مؤسسه اندیشه وفرهنگ دینی، ۱۳۸۱ش.
(۴) انجمن کتاب مقدس ایران، کتاب مقدس، ص۸۵۶، تهران، بی نا، ۱۹۸۷م؛ حیدرقلی خان سردارکابلی، انجیل برنابا، ۹۵: ۵، تهران: نشر الکتاب، ۱۳۶۲ش.
(۵) محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۷۴، تهران: انتشارات اسلامیه، بی تا.
(۶) نک: عبد الرحمن بن محمد بن خلدون، مقدمه، ص۱۹۱، بیروت: مؤسسه الاعلمی، بی تا؛ علی بن محمد ماوردی، الاحکام السلطانیه والولایات، ص۵، بیروت، بی نا، ۱۹۸۲م؛ عبدالملک بن عبدالله جوینی، غیاث الامم فی التیاث الظلم، تحقیق: دکتر عبدالعظیم الدیب، ص۲۲، دوحه، بی نا، ۱۴۰۰ق؛ محمد بن نعمان مفید، اوائل المقالات، ص۶۵، قم: بی تا، بی جا؛ علی بن حسین (سید مرتضی)، الذخیره فی علم الکلام، تحقیق: احمد الحسینی، ص۴۳۶، قم: مؤسسه النشر الاسلامی، بی تا؛ همو، شرح جمل العلم والعمل، تحقیق: یعقوب جعفری، ص۱۹۹، تهران: انتشارات دارالاسوه، بی تا؛ شیخ صدوق، المقنع فی الامامه، ص۱۴۵، قم: مؤسسه الهادی، ۱۴۱۵ق؛ سدیدالدین محمود رازی، المنقذ من التقلید، ج۲، ص۲۹۶، قم: مؤسسه النشر الاسلامی، ۱۴۱۲ق؛ علامه حلی، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ص۲۲۱، مشهد: کتاب فروشی جعفری، بی تا.
(۷) علاءالدین هندی، کنز العمال، ج۱۴، ص۲۶۵، بیروت: مؤسسه الرساله، ۱۴۰۹ ق؛ صالح علی صالح، الروضه المختاره، ص۱۴۴، قم: منشورات الرضی، ۱۴۰۸ق؛ ابراهیم قندوزی، ینابیع الموده، ص۴۴۷، قم: انتشارات بصیرتی، بی تا؛ احمد بن حنبل، مسند، ج۱، ص۶۲۲، بیروت: انتشارات دار احیاء التراث العربی، ۱۴۱۵ ق؛ احمد بن علی بغدادی، تاریخ بغداد، ج۴، ص۳۸۸، بیروت: انتشارات دارالفکر، بی تا؛ ابونعیم احمد بن عبدالله اصفهانی، حلیه الاولیاء وطبقات الاصفیاء، ج۵، ص۷۵، بیروت: انتشارات دارالکتب العلمیه، بی تا؛ علی مسعودی، اثبات الوصیه، ص۲۲۵، نجف: المکتبه المرتضویه، بی تا؛ شیخ صدوق، کمال الدین وتمام النعمه، ج۲، ص۵۰، تهران: بی جا، ۱۳۳۷ش؛ عمادالدین طبرسی، بشاره المصطفی لشیعه المرتضی، تحقیق: جواد قیومی، ص۴۳۴، قم: مؤسسه النشر الاسلامی، ۱۴۲۰ ق؛ اسماعیل بن کثیر، البدایه والنهایه، ج۶، ص۲۵۰، بیروت: انتشارات دارالفکر، ۱۴۱۹ق.
(۸) محمد بن حسین (سید رضی)، نهج البلاغه، خ۱۶۷، قم: انتشارات دارالهجره، بی تا.
(۹) همان، حکمت ۳۷۴.
(۱۰) همان، نامه ۴۷.
(۱۱) فیض کاشانی، الصافی، ج۱، ص۸۶۶، تهران: انتشارات اسلامیه، ۱۳۹۳ ق.
(۱۲) نهج البلاغه، خ۱۰۶.
(۱۳) هاشم بن سلیمان بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۲۵۶، قم: مؤسسه بعثت، ۱۳۷۳ش.
(۱۴) ابن منظور، لسان العرب، ج۳، ص۳۳۵، قم: نشر ادب الحوزه، ۱۴۰۵ ق؛ احمد فیومی، المصباح المنیر، ص۴۷۲، قم: انتشارات دارالهجره، ۱۴۲۵ق؛ ابراهیم مصطفی، المعجم الوسیط، ص۶۸۸، استانبول: انتشارات دارالدعوه، ۱۴۱۵ق؛ حسین راغب اصفهانی، المفردات فی الفاظ القرآن، تحقیق: صفوان عدنان، ص۶۳۶، قم: انتشارات طلیعه نور، ۱۴۲۶ق.
(۱۵) البرهان فی تفسیر القرآن، ج۶، ص۱۶۱.
(۱۶) نهج البلاغه، حکمت ۹۳.
(۱۷) المفردات فی الفاظ القرآن، ص۵۲۰.
(۱۸) نهج البلاغه، نامه ۴۷.
(۱۹) همان، نامه ۳۱.
(۲۰) الصافی، ج۲، ص۱۷۸.
(۲۱) علامه، محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۹۵، ص۳۳۰، بیروت: مؤسسه الوفاء، ۱۴۰۳ق.
(۲۲) المفردات فی الفاظ القرآن، ص۸۱۲.
(۲۳) المصباح المنیر، ص۶۱۲.
(۲۴) بحار الانوار، ج۵۲، ص۱۳۰.
(۲۵) محمد بن حسن طوسی، الغیبه، ص۴۲۸، قم: مؤسسه المعارف الاسلامیه، ۱۴۱۱ق.
(۲۶) همان.
(۲۷) بحار الانوار، ج۵۱، ص۱۰۳.
(۲۸) همان.
(۲۹) همان، ص۳۱.
(۳۰) محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعه، ج۱۶، ص۲۴۰، قم: مؤسسه آل البیت (علیهم السلام)، ۱۴۱۲ق.
(۳۱) الکافی، ج۲، ص۱۲۶.
(۳۲) همان، ص۱۴۰.
(۳۳) بحار الانوار، ج۵۲، ص۱۸۵.
(۳۴) احمد بن علی طبرسی، الاحتجاج، ج۲، ص۳۲۵، قم: کتاب فروشی مصطفوی، ۱۳۸۶ق.
(۳۵) همان، ۳۳۶.
(۳۶) الغیبه (طوسی)، ص۴۷۷.
(۳۷) بحارالانوار، ج۹۵، ص۳۳۵.
(۳۸) همان، ج۵۲، ص۱۳۹.
(۳۹) میثم بن علی بحرانی، باب حادی عشر وشرحه النافع یوم الحشر، تحقیق: دکتر مهدی محقق، ص۳۲، مشهد: انتشارات آستان قدس رضوی، چاپ چهارم، ۱۳۷۴ش.
(۴۰) خواجه نصیر الدین طوسی، کشف المراد، ص۲۲۶، قم: نشر شکوری، چاپ سوم، ۱۳۷۲ش.
(۴۱) همان.
(۴۲) نک: شیخ مفید، المسائل العشر فی الغیبه، تحقیق: فارس الحسون، ص۹۷، قم: مرکز الدراسات التخصیصه فی الامام المهدی (علیه السلام)، ۱۴۲۶ ق.
(۴۳) سیدمرتضی، الشافی فی الامامه، تحقیق: سید عبدالزهرا حسینی خطیب، سید فاضل میلانی، ج۱، ص۱۴۶، تهران: مؤسسه امام صادق (علیه السلام)، چاپ دوم، ۱۴۲۶ق.
(۴۴) الغیبه (طوسی)، ص۹۰؛ شیخ صدوق، تلخیص الشافی، تعلیق: سید حسین بحرالعلوم، ج۴، ص۴۱۵، قم: دارالکتب الاسلامیه، چاپ سوم، ۱۳۹۴ق؛ محمد بن حسن طوسی، تمهید الاصول فی علم الکلام، ص۲۵۱، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۶۲ش؛ محمد بن حسن طوسی، الاقتصاد الهادی الی طریق الرشاد، ص۱۸۵، تهران: انتشارات چهل ستون، ۱۴۰۰ق.
(۴۵) وسائل الشیعه، ج۱۶، ص۱۹۲.
(۴۶) همان، ص۲۰۴.
(۴۷) روح الله موسوی، الرسائل، ص۱۸۵، قم: مؤسسه اسماعیلیان، ۱۳۸۵ش.
(۴۸) نهج البلاغه، خ۳.
(۴۹) همان.

رتبه رتبه:
  ۰ / ۰.۰
نظرات
بدون نظرات

نام: *
كشور:
ايميل:
متن: *
بررسی کاربر: *
إعادة التحميل
 
شبكة المحسن عليه السلام لخدمات التصميم