علایم ونشانه های فضایی بر وجود وظهور حضرت مهدی (عجل الله فرجه)
نویسنده: علی زمانی قمشه ای
مدرّس حوزه، محقق ونویسنده
مجله رواق اندیشه - دی ۱۳۸۲ - شماره ۲۵
چکیده:
در این نوشته سعی بر این است که در بخش اوّل نشانه هایی از آیات وروایات که به صورت اشاره یا با تأویل بر «وجود» حضرت مهدی دلالت دارند، بررسی وبا دانش روز تطبیق شوند واحیانا برخی آرا، مورد نقد قرار گیرند. در بخش دوّم نیز آیات وروایاتی (طیّ ۶ شماره) که به صورت اشاره یا با تأویل بر «ظهور» آن حضرت دلالت دارند بیان می شود وهماهنگی آنها با دستاوردهای جدید دانش فضا روشن می گردد وسرانجام به وظیفه ما در عصر انتظار فرج اشاره ای خواهد شد.
در میان آیات واخبار، نشانه های فضایی فراوانی بر وجود وظهور حضرت مهدی (عجل الله فرجه) وجود دارد که ما در این نوشتار به برخی از آنها اشاره خواهیم کرد:
بخش اول: دلالت کواکب بر وجود حضرت مهدی (عجل الله فرجه)
۱ - ﴿فَلا أُقْسِمُ بِالْخُنَّسِ الْجَوارِ الْکُنَّسِ﴾ (تکویر: ۱۵-۱۶) یعنی: سوگند به ستارگانی که باز می گردند، حرکت می کنند واز دیده ها پنهان می شوند.
سید بن طاوس از ابو جعفر قمی نقل کرده است که در شهر قم، اخترشناسی یهودی بود که در اخترشناسی، حساب ونجوم برجستگی ومهارت ویژه ای داشت. روزی «احمد بن اسحاق» او را حاضر کرد وگفت: در فلان وقت (مثلاً شب جمعه نیمه شعبان ۲۵۵ ق. یا ۸ شعبان ۲۵۶ ویا ۲۳ رمضان سال ۲۵۸، بنا به اختلاف روایات، گرچه مشهور همان تاریخ اول می باشد) نوزادی به دنیا آمده است؛ طالع او را بگیر ومیلادش را محاسبه کن. اخترشناس یاد شده طالع مولود را گرفت ودرباره محاسبات نجومی (که از آنها احکام نجوم را استخراج واستنباط می کنند) نظر به عمل آورد. آنگاه، رو به احمد بن اسحاق نمود وگفت: نمی بینم این فرزند از آن تو باشد، جز این نیست که این مولود یا پیامبر (صلی الله علیه وآله) است یا وصی پیامبر؟ نجوم دلالت دارند که این نوزاد مالک شرق وغرب گیتی می شود. مالک خشکی ودریا، کوه وصحرا وبیابان. حتی روی زمین هیچ کس باقی نمی ماند جز این که به دین او می گرود، وبه ولایت او معتقد می گردد(۱).
سید بن طاوس (قدس سره) سپس می افزاید:
شیخ مفید نیز در کتاب مقالات می گوید: از آنجا که خداوند خورشید وماه وسایر نجوم را نشانه های حساب آفریده وآنها را مایه زیور آسمانها قرار داده وتوسط آنها مردم راهنمایی می شوند عقل مانع از آن نیست که [آنها] دلالت بر احکام پدیده ها داشته باشند وما نمی توانیم منکر آن باشیم ومی توان گفت خداوند این دانش را به پیامبران آموخته ونشانه صدق آنان شمرده است(۲).
جالب این که، علامه مجلسی (رحمه الله) در بحار الانوار بابی را ویژه اخباری ساخته که از طریق کاهنان بر روی الواح وسنگ نوشته ها به دست انسان رسیده است. از جمله آن، این خبر است:
چون خبر شکست رستم فرخّزاد در جنگ قادسیه به یزدگرد ساسانی فرزند شهریار رسید وبه او گفته شد رستم شکست خورد وکشته شد وپنجاه هزار از نیروهای او از پای درآمدند، یزدگرد، اهل خانه، زن وفرزند خود را به قصد فرار از مدائن خارج کرد ودر برابر باب ایوان مدائن ایستاد وگفت: سلام بر تو ای ایوان، اینک از تو روی می گردانم، لیکن یا من به تو باز خواهم گشت یا مردی از فرزندانم (وراجع الیک، انا او رجل من ولدی) که هنوز زمان او نزدیک نشده وروزگار او نرسیده است.
سلیمان دیلمی گوید:
بر امام صادق (علیه السلام) وارد شدم واز این مسأله پرسیدم که منظور یزدگرد از این جمله که «یا مردی از فرزندانم به ایوان کسری باز خواهد گشت»، چیست؟
امام صادق (علیه السلام) فرمود: او صاحب شما، حضرت قائم به امر خداوند (عزَّ وجلَّ) است که فرزند ششم از فرزندان من است که از یزدگرد متولد گشته است. بنابراین، فرزند او هم به شمار می رود(۳).
در تأویل وتفسیر آیات یاد شده (فلا اقسم بالخنّس...) امّ هانی از امام باقر (علیه السلام) نقل کرده که درباره این آیات فرمود: منظور، امام، پیشوایی است که در سال ۲۶۰ پنهان می شود سپس، همانند شهاب روشن در شب تاریک می درخشد وچنانچه روزگار او را درک کردی چشمت روشن باد.
از همین راوی دگر بار روایت شده که گوید:
از امام باقر (علیه السلام) درباره آیات ﴿فلا أُقْسِمُ بِالْخُنَّسِ الْجَوارِ الْکُنَّسِ﴾ پرسیدم. امام (علیه السلام) در پاسخ او می فرماید: آیات دلالت دارند بر مولودی در آخر الزمان که همان مهدی (علیه السلام) واز عترت علیهم السلام می باشد. برای او حیرت وغیبتی است که گروه های زیادی در زمان غیبت او گمراه می شوند، وگروه هایی هدایت می یابند، خوشا به حال کسی که او را درک کند(۴).
امیر المؤمنین (علیه السلام) در تأویلی دیگر می فرماید:
این ستارگان عبارت اند از: زحل، مشتری، مریخ، زهره وعطارد(۵).
منظور امیرالمؤمنین (علیه السلام) سیارات پنجگانه ومتداول آن روزگار بوده ومنافاتی ندارد که امروزه سیّاره های اورانوس، نپتون وپلوتون بر آنها نیز افزوده شود؛ زیرا همان حرکات وویژگیهای یاد شده سیّارات پنجگانه را دارا می باشند، چنان که این احتمال نیز وجود دارد که در آینده سیّاره یا سیاراتی کشف وبه آنها اضافه گردند.
علامه طباطبایی رحمه الله صاحب تفسیر گرانسنگ المیزان ونیز مؤلفان تفسیر نمونه در میان تفسیر وتأویلهای موجود برای این آیات، این تفسیر را انتخاب کرده اند که مراد از ویژگیهای ذکر شده (برگشت، حرکت وپنهان شدن) عبارت است از «استقامت»، «رجعت» و«اقامت». این سیّارات، گاهی حرکت متشابه دارند (استقامت)؛ آن گاه بر می گردند وعقب می روند (رجعت)؛ گاهی نیز، متوقّف می شوند (اقامت) وسرانجام به حرکت متشابه خود ادامه مسیر می دهند(۶).
گفتنی است این سرگردانی در حرکت سبب شد منجّمان آنها را «متحیره» بنامند.
ولی مایه تعجب است که مرحوم علامه طباطبایی رحمه الله وپیروان او با این که در جای جای تفسیر المیزان ونمونه می نویسند هیأت بطلمیوسی باطل است؛ با وجود این، تفسیر آیات مزبور را بر این اساس باطل، بنیان نهاده وسخنان پیش گفته را به نگارش درآورده اند، بنابراین، سخن ایشان از این لحاظ، قابل نقد است.
توضیح نقد
الف) بر اساس هیأت بطلمیوس، غیر از ماه وخورشید، اجرام دیگری همچون زهره، مریخ، مشتری وزحل، در زمره سیّاره های درخشان به شمار رفته اند، ولی بر خلاف سایر ستارگان (ثوابت) چشمک نمی زنند - این امر نشانه نزدیک بودن آنها به زمین است - با این وجود، درخشندگی آنها گاهی زیاد وگاهی کم می شود، سیّاره ها همیشه در نزدیکی «دایرة البروج» در آسمان دیده می شوند.
چنانچه اجرام یاد شده را در طول چند شب متوالی نظاره کنیم می بینیم که مانند خورشید وسایر ستارگان از شرق طلوع می کنند ودر غرب ناپدید می شوند. همچنین علاوه بر حرکت شبانه روزی، مانند خورشید از ستارگان (ثوابت) عقب می افتند وبه نظر می رسد که نسبت به ستارگان دارای یک نوع حرکت از «غرب به شرق» می باشند، ولی نه تنها سرعت حرکت از غرب به شرق آنها با سرعت حرکت از غرب به شرق خورشید تفاوت دارد، بلکه هر یک از این سیّاره ها در حرکت از «غرب به شرق» خود، دارای سرعتی خاص ومتفاوت با سیارات دیگرند.
افزون بر این، سیارات گاهی در مسیر خود حرکتی غیرعادی دارند. از باب نمونه سیّاره بهرام (مریخ) حرکت غیرعادی اش وقتی آغاز می شود که با خورشید در حالت «مقابله» باشد (یعنی ۱۸۰ درجه اختلاف مسیر داشته باشند.) در این حالت، طلوع آن با غروب خورشید همزمان است. اگر هنگامی که مریخ نسبت به خورشید در حالت مقابله است آن را برای چند هفته زیر نظر بگیریم می بینیم بهرام ابتدا به طور عادی در زمینه ستارگان (ثوابت) به طرف شرق تغییر موقعیت می دهد (استقامت) ولی پس از چند شب چنین به نظر می رسد که حرکت از غرب به شرق آن متوقف می گردد (اقامت اول) سپس به مدت چند شب نسبت به ستارگان در جهت «شرق به غرب» حرکت می کند (رجعت) وباز، پس از چند شب دیگر دوباره ظاهرا متوقف می شود (اقامت دوم) وآنگاه از نو، به حرکت معمولی (متشابه) خود از «غرب به شرق» ادامه می دهد. از این رو، این نوع حرکت را «حرکت عقب گردی» می نامند، به هنگام حرکت عقب گردی، درخشندگی مریخ بیشتر است. حالتی شبیه مریخ در مورد سایر سیّارات نیز مشاهده می شود.
این مطلب، توضیح همان تفسیری است که مرحوم علامه طباطبایی پذیرفته ودر تفسیر نمونه نیز به چشم می خورد وپیش از ایشان فخررازی در تفسیر کبیر به عنوان «قول اظهر» انتخاب کرده وسیوطی در درّ المنثور آن را به ابن عباس نسبت داده است.
ب) بر پایه هیأت جدید (خورشید مرکزی) باید گفت: حرکت واقعی سیّارات را نمی توان از زمین مشاهده کرد؛ زیرا زمین پیوسته در حرکت است. از این رو، چیزی که در حرکت سیّارات شایسته توجه خاص است، حرکت بازگشتی (رجعی، قهقرایی) آنهاست، در این حرکت چنین مشاهده می شود که سیّاره در جهتی خلاف جهت عادی خویش حرکت می کند.
طی قرنهای متمادی توجیه حرکت بازگشتی، منجّمان ودانشمندان علم هیأت را به حیرت افکنده بود، ولی آنان حیرت وسرگردانی را به سیّارات نسبت داده وآنها را «متحیّره» می خواندند، تا این که «کوپرنیک»(۷) آن را توضیح داد. خلاصه آن چنین است:
«وقتی دو سیّاره با دور تناوب وحرکت های متفاوت، یکی کندرو (مانند مریخ) ودیگری تندرو (مثل زمین) در مدارهای خویش در حرکت باشند. نخست، هر دو از غرب به شرق در حرکت اند، ولی وقتی هر دو در یک راستا - خط مستقیم - قرار گرفتند به نظر می رسد مریخ متوقف شده (اقامت) وهنگامی که سیاره تندرو (زمین) از محاذات مریخ می گذرد وفاصله می گیرد به نظر می رسد مریخ به عقب بر می گردد وپس از فاصله گرفتن زیادتر، به نظر می آید سیاره تندرو باز متوقف گردیده، وسرانجام وقتی هر دو همسو شوند به نظر می آید سیاره کندرو (مریخ)، به حرکت عادی خود (از غرب به شرق) ادامه می دهد»(۸).
بخش دوم: دلالت کواکب واجرام فضایی بر ظهور حضرت مهدی (عجل الله فرجه)
۱ - ﴿اقتَرَبَتِ السّاعَةُ وانْشَقَّ الْقَمَرُ ... فَتَوَلَّ عَنْهُمْ یَوْمَ یَدْعُ الدّاعِ إِلی شَیْءٍ نُکُرٍ﴾(۹) یعنی: آن ساعت نزدیک آمد وماه آسمان شکافته شد...، پس، از آنان روی گردان تا روزی که نداکننده ای خلق را به عالمی حیرت آور وهول انگیز دعوت کند.
در حدیثی، آن ساعت را خروج حضرت مهدی (عجل الله فرجه) دانسته که مردم را به آیینی فرا می خواند که آن را منکر وناشناخته می دانند وباور نمی کنند که آیین اسلام باشد.
امام صادق (علیه السلام) برخی از ویژگیهای آیین اسلام در آن زمان را این گونه بر می شمارد:
وقتی حضرت قائم قیام کند به جانب کوفه رهسپار می شود وچهار مسجد را در کوفه ویران می سازد، [چون با موازین اسلام همخوان نمی باشند] ودر روی زمین مسجدی که دارای بالکن (اشراف) باشد باقی نخواهد ماند جز این که ویران می کند وآنها را بدون اشراف می سازد، راه های بزرگ را توسعه می بخشد ودستور می فرماید هر آنچه از دیوارها به جانب خیابان وکوچه ها خارج شده اند همچون بالکون، ناودان و... همه برچیده شوند وهمه بدعتها را از بین می برد وجمیع سنّتها وشیوه های پسندیده اسلامی را تجدید می فرماید، شهرها وکشورهای قسطنطنیه، چین وکوهستانهای دیلم را می گشاید [فرمان اسلام را در آنها جاری می سازد] وهفت سال این گونه حکم می راند که هر سالی برابر ده سال از سالهای معمولی است، سپس آنچه خدا خواهد انجام می دهد(۱۰).
راوی می پرسد: فدایت گردم، چگونه سالها طولانی می گردند؟ (وچگونه یک سال به اندازه ومدت ده سال خواهد گشت؟) فرمود: خداوند متعال فرمان می دهد فلک درنگ کند وحرکت خویش را کند نماید، از این رو، روزها وسالها طولانی خواهند گشت.
ابو بصیر که راوی خبر است باز می پرسد: آنان [شاید احکامیان یا منجمان غیرمسلمان آن روزگاران] می گویند: فلک اگر تغییر کند (واز حرکت معمولی باز ایستد ویا کند شود) از بین خواهد رفت؟ فرمود: این سخن زندیقان است، اما مسلمانان چنین راهی را نخواهند پیمود. حال آن که خداوند متعال ماه را برای پیامبر (صلی الله علیه وآله) شکافت (در حالی که آنان محال می دانستند) وقبل از آن، خورشید را برای یوشع بن نون برگرداند. از همه بالاتر، خبر داد به طولانی بودن روز قیامت، روزی که برابر هزار سال از سالهای معمولی مردمان است(۱۱).
ایست فلک وتأیید سخن
مفاد خبر یاد شده را می توان از دیدگاه دانش روز هم تأیید کرد؛ یعنی طولانی شدن روز وسال در زمان ظهور حضرت مهدی (عجل الله فرجه) با هیچ مشکلی روبه رو نخواهد شد، بلکه نشانه هایی در دست است که می تواند مؤیّد حدیث باشد:
الف) اگر ما با توجه به نیروی گرانش عام (جاذبه عمومی ۲GM.mR=&frac۳۴;) که بر همه اجرام آسمانی واجسام عنصری وزمینی کارگر ومؤثّر است بنگریم، می بینیم نیروی جاذبه ماه (نزدیکترین جرم به زمین) وتأثیر آن بر آب دریاها، خاک وخشکی ها ونیز ایست (ترمز) دادن به کره زمین بسیار چشمگیر است. از این رو، روزها وسالها طولانی می گردند واینک توضیح سخن:
از دیرباز مردم روزگاران می دانستند میان طلوع وغروب ماه وبر آمدن (مد) وفرونشینی (جزر) آب دریاها بایستی رابطه ای وجود داشته باشد اما چگونگی آن را نمی دانستند تا این که نابغه بزرگ جهان دانش اسحاق نیوتون برای نخستین بار بر حلّ این معمّا دست یافت وچگونگی پیدایش آن را به درستی بیان کرد.
پدیده کشند (جزر ومدّ) اساسا زاییده نیروی جاذبه کره ماه است. بدیهی است دریاها در مقایسه با خشکی های زمین از قابلیت انعطاف ونرمی بیشتری برخوردار بوده وبالطبع در برابر نیروی کشش ماه کمتر ایستادگی می کنند. به همین مناسبت توده های آب در زیر پای ماه انباشته می گردند وپدیده ای را به نام «برکشند» ایجاد می کنند. همزمان با «برکشند» رو به ماه، «برکشند» دیگری در آن سوی کره زمین ایجاد می گردد، بدین گونه که آبهای آن سوی کره زمین که از ماه بدورند، کمتر متأثر گردیده وبه اصطلاح «عقب» می مانند و«آب توده» عظیمی را ایجاد می کنند. از این رو، روزانه هر نقطه از سطح دریا دو بار دستخوش برکشند (مدّ) ودو بار هم دستخوش «فرو کشند»(جزر) می گردد. بر این اساس، فاصله (زمان) بین دو جزر ومد متوالی به طور متوسط ۱۲ ساعت و۵/۲۵ دقیقه است. درست نصف زمانی که طول می کشد، تا ماه یک دور کامل دور زمین بپیماید؛ یعنی ۲۴ ساعت و۵۱ دقیقه. شایان ذکر است که جزر ومدّ (فروکشند وبرکشند)، همراه با حرکت ظاهری ماه از افق شرقی مشاهده کننده، به سمت افق غربی او پیش می روند.
اثر «جاذبه خورشید» بر جزر ومدّ، نسبت به ماه در درجه دوم اهمیت قرار دارد؛ زیرا فاصله آن بیشتر است (فاصله متوسط خورشید از زمین یکصد وپنجاه میلیون کیلومتر می باشد). از این رو، نسبت نیروی مولّد جزر ومد خورشید حدود ۷ درصد (۷%) نیروی ماه است اما وقتی که نیروهای مولد ماه وخورشید هماهنگ عمل کنند؛ مثلاً هنگام «ماه نو» که هر دو در یک طرف زمین هستند جزر ومدّها در حداکثر خود هستند وبه نام جزر ومد بهاری یا «مهکشند» (SPring_Tide) نامیده می شوند. حدّ دیگر وقتی است که خورشید وماه با هم زاویه ۹۰ درجه (تربیع) می سازند. در این هنگام جزر ومد به حدّاقل وبه جزر ومدهای خفیف یا «کهکشند» (Neap-Tide) مبدّل می شوند.
نزدیکی ماه به زمین نیز تأثیری در ارتفاع جزر ومد دارد. هنگامی که ماه در حضیض زمینی قرار دارد نیروی مولد آن به اندازه ۲۰% بیش از حد عادی است.
جاذبه ماه سبب می شود علاوه بر آماسیدن (برکشند) آبهای کره زمین، خشکی ها نیز دستخوش تورّم گردند که در مقایسه با آماس آبها نامحسوس هستند.
نیروی حاصل از جاذبه ماه ولنگری که از جانب انباشته شدن آبها به وجود می آید، سبب می شود که چرخش محوری زمین (حرکت وضعی) به آرامی ایست (ترمز) کند وبدینسان طول شبانه روز زمینی افزایش یابد. این همان معنای درنگ فلک است. از این رو، بررسی خطوط رشد ونموّ سنگواره های مرجانی بیانگر آن است که در ۳۵۰ میلیون سال پیش طول شبانه روز حدود سه ساعت کوتاهتر از شبانه روز کنونی بوده وطول سال خورشیدی به چیزی حدود ۴۰۰ روز بالغ می گردیده است.
بررسی هایی که از روی سوابق به جا مانده از کسوف وخسوفهای گذشته به عمل آمده نشان می دهد که روند افزایش طول روزهای زمینی ۰۰۱۶/۰ ثانیه در هر قرن است(۱۲). بنابراین، هیچ بعید نیست که در زمان ظهور حضرت مهدی (عجل الله فرجه) روند طولانی شدن روزهای کره زمین رو به افزایش گذارد.
ب) پروردگار متعال نیروی جاذبه یاد شده را در سرتاسر این نظام اعم از جسمانی، جرمانی وکیهانی به ودیعت نهاده است، چنان که بسیاری از مفسران معتقدند این آیه بر آن دلالت دارد:
﴿اللّهُ الَّذِی رَفَعَ السَّماواتِ بِغَیْرِ عمَدٍ ترَوْنَها ثمَّ اسْتَوی عَلَی الْعَرْشِ وسَخَّرَ الشَّمْسَ والْقَمَرَ کُلٌّ یَجْرِی لأَجَلٍ مُسَمًّی...﴾ (رعد: ۹) یعنی؛ خداست آن ذات پاکی که آسمانها را بدون ستون برافراشت وشما آن را ملاحظه می کنید. آنگاه، با کمال قدرت، عرش را در خلقت بیاراست وخورشید وماه را مسخّر اراده خود ساخت که هر کدام در وقت خاص ودر مدار معین به گردش آیند.
چنین آفریدگاری قدرت دارد دوره (پریود)(۱۳) روزانه وسالیانه (حرکت وضعی وانتقالی) کره زمین را کاهش دهد ویک دور گردش وضعی (چرخش محوری) زمین را ده برابر کرده وبه ۲۴۰ ساعت برساند ویک دور گردش سالیانه زمین (حرکت انتقالی مداری) را در مدار خود ده برابر کند؛ یعنی سرعت کره زمین را که در هر ثانیه ۳۰ کیلومتر حرکت می کند، به ۳ کیلومتر کاهش دهد. از این رو، امام صادق (علیه السلام) برای رفع تعجّب ابو بصیر می فرماید:
آن گونه که ماه برای رسول خدا شکافته شد [روایات در این خصوص از اهل سنت وشیعه به سر حدّ یقین وتواتر رسیده است] وپیش از آن، خورشید بر «یوشع بن نون» بازگشت [به احتمال قوی به مقدار چند ساعت کره زمین در حرکت وضعی خود از چپ به راست (شرق به غرب) برگشته باشد](۱۴).
چنان که امروزه اخترشناسان معتقدند سیّاره ناهید (زهره) از شرق به غرب؛ یعنی بر خلاف حرکت وضعی زمین در حال چرخش است؛ یعنی خورشید از مغرب طلوع ودر مشرق غروب (به اصطلاح کره زمین) می نماید، گرچه مشرق ناهید همان جایی است که خورشید از آنجا طلوع کرده ومغرب آن همان مکانی است که در آن غروب نموده است. بنابراین، خداوند توانا می تواند چنین حرکتی را ظرف چند ساعت برای کره زمین در زمان یوشع بن نون پدید آورد واز همه مهمتر روز قیامت است که قرآن درباره آن می فرماید:
﴿وَإِنَّ یَوْماً عِنْدَ رَبِّکَ کأَلْفِ سنَةٍ مِمّا تَعُدُّونَ﴾ (حج: ۴۷) یعنی: همانا یک روز نزد خدا چون هزار سال به حساب شماست.
همچنین می فرماید:
﴿یُدَبِّرُ الأَمْرَ مِنَ السماءِ إِلَی الأَرْضِ ثُمَّ یَعْرُجُ إِلَیْهِ فِی یَوْمٍ کانَ مِقْدارُهُ أَلْفَ سَنَةٍ مِمّا تَعُدُّونَ﴾ (سجده: ۵) یعنی: اوامر عالم را به نظام احسن واکمل از آسمان تا زمین تدبیر می کند، سپس روزی که مقدارش به حساب شما بندگان هزار سال است، باز به سوی خود بالا می برد.
۲ - قرار گرفتن آفتاب وسط آسمان
بنا به نوشته سید اسماعیل عقیلی ومحدث قمی مؤید دیگری که بر فرمایش امام صادق (علیه السلام)؛ یعنی بر بازگشت خورشید - که ما به تعبیر دیگر بازگشت حرکت وضعی زمین دانستیم - در دست داریم، ایستادن آفتاب در وسط آسمان است از اول ظهر تا وقت عصر بدون آن که حرکت کند واین دلیل است بر تغییر حرکت افلاک(۱۵).
مورخان، محدثان ومفسران سخن فوق را ذیل این آیه به قلم آورده اند:
﴿إِنْ نشَأْ ننَزِّلْ عَلَیْهِمْ مِنَ السَّماءِ آیَةً فظَلَّتْ أَعناقُهُمْ لَها خاضِعِینَ﴾(۱۶) یعنی: ما اگر بخواهیم از آسمان نشانه وآیت قهری نازل می گردانیم تا همه بر آن گردن نهند وخاضع شوند.
ابو بصیر گوید: از امام صادق (علیه السلام) درباره این آیه شنیدم که می فرمود:
به زودی خداوند درباره آنان چنین خواهد کرد، گفتم: اینان چه کسانی هستند؟ فرمود: بنی امیه ویارانشان. گفتم: آن آیه ونشانه چیست؟ فرمود: ایستادن خورشید بین اول ظهر تا وقت عصر وخارج شدن وپدیدار گشتن یک صورت تا سینه شخصی که حسب ونسب او شناخته شده است؛ این پدیده در زمان سفیانی واقع می شود. در این هنگام سفیانی ودار ودسته او به هلاکت خواهند رسید.
امام صادق (علیه السلام) فرمود: پیش از ظهور حضرت مهدی پنج نشانه واقع می شود:
۱ - صیحه آسمانی: آن حضرت (علیه السلام) در مکه داخل می شود ودر جانب خانه کعبه ظهور می نماید وچون آفتاب بلند گردد، قبل از آن منادی ندا کند چنان که همه اهل زمین وآسمان بشنوند وبگوید: ای گروه خلایق! آگاه باشید که این مهدی آل محمد (صلی الله علیه وآله) است، او را به نام وکنیه جدّش رسول خدا (صلی الله علیه وآله) یاد نماید، ودر این باره، این آیه نازل گردیده است: ﴿إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَیْهِمْ مِنَ السَّماءِ...﴾.
۲ - سفیانی: او از بیابان بی آب وعلف واقع در بین مکه وشام خروج کند. سفیانی مردی است با صورت آبله رو، چهارشانه، ازرق چشم ونام او «عثمان بن عنبسه» واز فرزندان یزید بن معاویه است، وی شهرهای دمشق، حمص، فلسطین، اردن وقنسرین را به تصرف خود در آورد...
۳ - فرو رفتن لشکر سفیانی: در بیابانی بین مکه ومدینه، نیروهای او در این محور به سیصد هزار نفر می رسند وسرانجام خود او به دست لشکریان حضرت مهدی (عجل الله فرجه) در بیت المقدس کشته خواهد گشت.
۴ - قتل نفس زکیّة: وآن پسری است از آل محمد (صلی الله علیه وآله) که بین رکن ومقام شهید می شود.
۵ - یمانی: خروج یمانی از یمن اتفاق می افتد، در پاره ای اخبار وارد شده است که یمانی وخراسانی وسفیانی در یک زمان خروج خواهند نمود؛ یعنی در یک روز ویک ماه ویک سال ولی در میان این سه نفر، هیچ کس، از یمانی هدایت کننده تر نیست. وی خلایق را به سوی حق دلالت می کند(۱۷).
۳ - طلوع خورشید از مغرب
آیا واقعا، خورشید از مغرب طلوع می نماید؟ یا این که طلوع خورشید از مغرب، کنایه از طلوع جمال آن حضرت از مکه معظمه است؟
مرحوم مجلسی دوم می گوید:
آنگاه که امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) نشانه های ظهور را بر اصحاب خود مانند «اصبغ بن نباته» و«صعصعة بن صوحان» و... بیان می فرمود: چنین گفت: «طلوع آفتاب از مغرب». «نزال بن سبره» از صعصعه پرسید مراد امیرالمؤمنین از این کلام چیست؟ صعصعه پاسخ داد: ای پسر سبره! کسی که عیسی بن مریم (علیه السلام) پشت سر او نماز می گزارد، امام دوازدهم از طبقه نهم از اولاد حسین بن علی (علیهم السلام) است واوست آن آفتابی که از مغرب طلوع ودر میان رکن ومقام ظاهر می شود وروی زمین را از کفر وفسق واعتقادات باطل پاک می سازد(۱۸).
۴ - طلوع ستاره ای از مشرق
گویند این ستاره از مشرق طلوع می نماید ومانند ماه می درخشد وروشنی می بخشد. این ستاره به شکل ماه نو (هلال) است. اما دو طرف آن به اندازه ای کج می باشد که نزدیک است از کجی به هم وصل شوند، ودرخشندگی آن به اندازه ای است که چشمها را خیره می سازد،
«طلوع نجم بالمشرق، یضیء کما یضیء القمر، ثم ینعطف حتی یکاد تلتقی طرفاه»(۱۹).
۵ - ستاره های دنباله دار
در برخی روایات طلوع ستاره های دنباله دار از علایم ظهور به حساب آمده است، چنان که امیرالمؤمنین (علیه السلام) می فرماید: «وطلوع الکواکب المذنبه واقتران النجوم»(۲۰)؛ همچنین فرمود: «وبدا لکم النجم ذو الذنب من قبل المشرق و... لکم القمر المنیر فاذا کان ذلک فراجعوا التّوبه»(۲۱) یعنی: بر شما ستاره دنباله داری از جانب خاور آشکار وماهتاب پر فروغی ظاهر می شود، در این هنگام به توبه باز گردید.
در برخی از علامات، ظهور ستاره دنباله دار را در نزدیک ستاره جدی (ستاره قطبی) به نگارش آورده اند.
علامه مجلسی رحمه الله ذیل سخن امیرالمؤمنین (علیه السلام) (حدیث یاد شده) می نویسد:
گفته شده است این سخن اشاره است به ستاره دنباله داری که در سال ۸۳۹ ق. پدید آمد، در حالی که خورشید در اوایل میزان (مهر ماه) بود، این ستاره ذوذنب (دنباله دار) نزدیک مجموعه ستارگان «اکلیل شمالی» بود، سپس بتدریج از نور آن کاسته شد وپس از هشت ماه به طور کلی محو گردید.
در زمان ما [مجلسی دوم رحمه الله] در سال ۱۰۷۵ ق. ستاره دنباله داری بین مشرق وقبله مشاهده گشت که دارای طلوع وغروب بود، حرکت آن سریع واز مغرب به مشرق (توالی) بود، وپس از دو ماه ناپدید شد. لیکن نمی توان گفت: مراد آن حضرت حتما این زمانها بوده است(۲۲).
گفتنی است ستارگان دنباله دار، اجرامی آسمانی می باشند که از ذرات شهابی، احاطه شده به گاز کما (Coma) واز عناصری سبک نظیر (OH) واز مولکولهای مادر نظیر آب (O۲H)، آمونیاک (۳NH) ومتان (۴CH) تشکیل یافته ودارای شکل منحصر به فرد وگهگاه در اندازه هایی بزرگ ظاهر می شوند وبا سرعتی زیاد - صدها کیلومتر در ثانیه - حرکت می کنند.
تعداد ستاره های دنباله دار تا ۱۰ میلیون عدد احتمال می رود، ولی تاکنون بیش از ۷۰۰ ستاره دنباله دار شناخته شده وهر ساله نیز چند عدد کشف ورصد می گردند.
مشهورترین ستاره های دنباله دار متناوب ستاره «هالی» (HaLLEY, S, CMET) است. این ستاره به وسیله «ادموند هالی» (۱۶۵۶ - ۱۷۴۲) عضو رصدخانه سلطنتی انگلستان پیش بینی شد. دکتر هالی در واقع یکی از همکاران جوان «اسحاق نیوتن» بود، وی برای اولین بار اظهار داشت که ستاره های دنباله دار رصد شده در سالهای ۱۵۳۱، ۱۶۰۷ و۱۶۸۲ م.، بازگشت متفاوتی از یک ستاره دنباله دار می باشند که هر ۷۶ سال یک بار به دور خورشید می گردند. محاسبات دکتر هالی نشان می داد که دنباله دار مزبور مجددا در سال ۱۷۵۸ در آسمان پدیدار خواهد شد. این ستاره در همان سال پیش بینی شده در آسمان ظاهر گردید واز این رو، نام آن را «هالی» گذاشتند.
تاریخچه ظهور این دنباله دار به ۲۴۰ سال پیش از میلاد وبه گمانی ۴۶۷ سال قبل از میلاد حضرت مسیح (علیه السلام) بر می گردد، اما بازگشتهای ۸۳ ق.م. وهمچنین ۱۱ ق.م. در تاریخ ثبت است وبازگشتهای بعدی نیز مرتبا به ثبت رسیده است(۲۳).
بنابراین، هیچ بعید نیست ستاره دنباله داری که مرحوم مجلسی به سال ۱۰۷۵ ق. از آن خبر داده، همان دنباله دار هالی باشد؛ ودر یک نوبت هم با ظهور با سعادت آن حضرت (عجل الله فرجه) اقتران یابد.
۶ - گرفتن خورشید وماه بر خلاف معهود
امام باقر (علیه السلام) می فرماید: قبل از ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) دو نشانه تحقّق می یابد: یکی گرفتن ماه (خسوف) در پنجم ماه [ودر برخی نقل ها پنجم ماه رمضان] وگرفتن خورشید (کسوف) در سیزدهم یا چهاردهم ویا پانزدهم ماه که چنین چیزی از زمان هبوط آدم (علیه السلام) به زمین، سابقه نداشته است. در این هنگام حساب منجمان در هم می ریزد(۲۴).
شایان توجه است، آن گونه که امام باقر (علیه السلام) می فرماید: گرفتن خورشید در وسط ماه وگرفتن ماه در اوایل ماه، از زمان حضرت آدم تاکنون در هیچ تاریخی ضبط نگردیده است، بلکه امری است ویژه زمان ظهور؛ زیرا به حسب قانون آفرینش، خورشید همه وقت در اوایل ماه می گرفته وهمچنان می گیرد وماه در شب چهارده یا پانزدهم منخسف می شود.
گرچه در هر ماه، یک بار ماه در حال «مقارنه» با خورشید قرار می گیرد، اما هیچ کسوفی رخ نمی دهد؛ زیرا سطح مداری ماه ۵ درجه از سطح مداری زمین انحراف عرض دارد. از این رو، ماه از شمال یا جنوب خورشید وبدون وقوع کسوف، از مقارنه می گذرد واما اگر خورشید، ماه وزمین در امتداد یک خط مستقیم قرار گیرند (وانحراف مدار ماه از ۵ درجه به صفر برسد) خورشیدگرفتگی (ودر حقیقت زمین گرفتگی) به وقوع خواهد پیوست. بنابراین، خورشید گرفتگی همه وقت در مراحل ماه نو اتفاق می افتد؛ یعنی هنگامی که در شرایط مزبور ماه مانع از رسیدن نور خورشید به زمین شود، ولی ماه گرفتگی همیشه در وضعیت «مقابله» رخ می دهد وآن زمانی خواهد بود که ماه وزمین وخورشید در یک خط مستقیم قرار گیرند ومدار انحراف یاد شده (عرض قمر) به صفر برسد وبین خورشید وماه ۱۸۰ درجه فاصله باشد، در اینجاست که زمین مانع از رسیدن نور خورشید به ماه می شود. بنابراین، ماه گرفتگی (خسوف) وقتی رخ می دهد که ماه در مرحله «بدر» (شب چهارده یا پانزده) باشد، ولی - چنان که اشاره شد - امام باقر (علیه السلام) می فرماید: از نشانه های ظهور حضرت مهدی (عجل الله فرجه) آن است که حساب کسوف وخسوف در هم می ریزد، خسوف در اول ماه وکسوف در وسط ماه به وقوع می پیوندد.
۷ - نوروز وعاشورا
معلّی بن خنیس روایت کرده امام صادق (علیه السلام) فرمود: نوروز روزی است که قائم ما (عجل الله فرجه) در آن روز ظهور خواهد کرد، حق تعالی او را بر «دجّال» پیروز می گرداند، ووی (دجال) را در کناسه کوفه به دار می آویزد، هیچ نوروزی نیست جز این که ما [اهل بیت] در آن روز انتظار فرج می کشیم؛ چرا که نوروز از ایام ماست، ملت فارس آن را نگهداشته، وعرب آن را پاس نداشته اند(۲۵).
همچنین در احادیث فراوانی می خوانیم که در سال ظهور حضرت صاحب (عجل الله فرجه) نوروز وعاشورا در یک روز واقع می گردند(۲۶).
درخور اندیشه است که چنین اجتماعی در هر سی وسه (۳۳) سال شمسی وسی وچهار (۳۴) سال قمری اتفاق می افتد؛ زیرا سی وسه سال شمسی برابر دوازده هزار وپنجاه وسه (۱۲۰۵۳) روز وسی وچهار (۳۴) سال قمری برابر با دوازده هزار وچهل وهشت ونیم (۵/۱۲۰۴۸) روز است؛ یعنی تنها ۵/۴ روز تفاوت دارند. (۵/۴=۵/۱۲۰۴۸-۱۲۰۵۳)
پیام سخن
هدف از این نوشتار وامثال آن این است که در زمان غیبت، ما باید از سویی انتظار فرج داشته باشیم؛ انتظار فرج بدین معناست که یک نفر انسان چشم به راه شخصیتی بس بزرگ باشد، خود را آماده خدمتگزاری نموده وچشم به راه او دوخته بدان امید که به خانه او - مثلاً - وارد شود، چنین شخصی باید سنخیت لازم را به دست آورده باشد که او به منزلش فرود آید؛ یعنی خود را ساخته وپرداخته ومهذب کرده باشد. همچنین فضای خانه وعرصه جامعه را آماده کرده باشد. انتظار فرج؛ یعنی اصلاح خویش، خانه وخانواده، اجتماع وجامعه، با برپاداری عدل وداد توسط امر به معروف ونهی از منکر. انتظار به معنای دست روی دست گذاشتن وبه حال خود وجامعه بی تفاوت بودن نیست. انتظار مترادف اصلاح واصلاح طلبی است. انتظار، جهاد با نفس است. انتظار، جهاد با کفر، الحاد وکج اندیشی است و...
از سوی دیگر، زبان وچشم انداز روایات به گونه ای است که ما از علامتهای یاد شده هنوز هیچ اثری نمی بینیم. بلکه مثلاً می خوانیم:
«عن علی بن الحسین (علیه السلام) ان للقائم غیبتین: احدهما اطول من الاخری... وامّا الاخری فیطول امدها، حتی یرجع عن هذا الامر اکثر من یقول به فلا یثبت علیه الاّ من قوی یقینه وصحت معرفته ولم یجد فی نفسه حرجا ممّا قضینا ومسلّم لنا اهل البیت»(۲۷).
بر طبق این روایت، غیبت کبری زمانش چنان طولانی است که حتی اکثر کسانی که برنامه آن حضرت وخود او را پذیرفته اند، از او وامر ولایت او بر می گردند وکسی در این راه ثابت قدم نمی ماند مگر کسی که دارای ایمان قوی وشناختی درست باشد واز صمیم جان قضای ما اهل بیت [که همان قضای الهی است] را بپذیرد وتسلیم فرمان ما اهل بیت باشد.
از این حدیث معلوم می شود حضرت سجّاد به زمان ظهور آگاه است، لیکن بنا بر مصالحی که بر ما پوشیده است آن روز را اظهار نداشته است. به امید آن روز.
پایان مقاله
پى نوشت ها:
ــــــــــــــــــــــ
(۱) سید بن طاوس، فرج المهموم فی تاریخ علماء النجوم، ص ۳۶ (فصل فیما نذکره من دلالة النجوم علی مولانا المهدی بن الحسن العسکری، صلوات الله علیهما).
(۲) همان.
(۳) علامه محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، نشر مکتبه اسلامیه، ج ۵۱، ص ۱۶۴.
(۴) تفسیر نور الثقلین، ج ۵، ص ۵۱۷.
(۵) تفسیرهای مجمع البیان، نورالثقلین، المیزان ونمونه، ذیل آیات یاد شده.
(۶) تفسیر المیزان ونمونه، ذیل آیات مورد بحث.
(۷) Coperniqus.
(۸) مایردگانی، نجوم به زبان ساده، ترجمه محمدرضا خواجه پور، نشر گیتاشناسی، ۱۳۶۳، ج ۲، ص ۱۹۰.
(۹) قمر / ۱ و۶.
(۱۰) علامه محمد باقر مجلسی، پیشین، ج ۵۲، ص ۳۳۳، ۳۳۷ و۳۳۹.
(۱۱) علی بن جمعه العروسی الحویزی، تفسیر نور الثقلین، مطبعة العلمیة، قم، چاپ دوم، ج ۵، ص ۱۷۴.
(۱۲) ر.ک.: پاتریک مور (Patrick Moote) وگری هانت (Garry Hunt)، اطلس منظومه خورشیدی، ترجمه عباس جعفری، نشر سازمان گیتاشناسی، ۱۳۷۴، ص ۹۴ به بعد؛ مایردگانی، پیشین، ص ۱۸۶؛ اتواستروو (Otto struve) بورلی لیند وهلن پیلانس، مبانی نجوم، ترجمه حسین زمردیان وبهروز حاجبی، نشر دانشگاه تهران، ۱۳۶۴، ص ۳۷ به بعد.
(۱۳) Period.
(۱۴) علامه محمد باقر مجلسی، پیشین، ص ۳۳۹.
(۱۵) سید اسماعیل نوری عقیلی، کفایة الموحدین، مقاله رابعه (در بیان بعضی از علایم ظهور)؛ عباس قمی، منتهی الامال، فصل ۷ (در بعضی از علامات ظهور).
(۱۶) شعراء / ۴ ونیز ر.ک.: تفسیر نورالثقلین، ذیل آیه.
(۱۷) همان.
(۱۸) محمد باقر مجلسی، پیشین، ص ۱۹۵؛ سید اسماعیل نوری عقیلی، پیشین؛ عباس قمی، پیشین، فصل ۷.
(۱۹) محمد باقر مجلسی، پیشین.
(۲۰) همان.
(۲۱) همان، ج ۵۱، ص ۱۲۳؛ محمد بن یعقوب کلینی، روضه کافی، ج ۸، ص ۶۳.
(۲۲) علامه محمد باقر مجلسی، پیشین، ص ۱۲۹.
(۲۳) پاتریک مور وگری هانت، پیشین، ص ۱۹۰؛ مایردگانی، پیشین، ص ۶.
(۲۴) علامه محمد باقر مجلسی، پیشین، ج ۵۲، ص ۲۰۷، ۲۱۳، ۲۲۰ و۲۴۳.
(۲۵) علامه محمد باقر مجلسی، پیشین، ص ۲۷۶، ۲۹۰، ۲۹۷ و۳۰۸.
(۲۶) همان.
(۲۷) همان، ج ۵۱، ص ۱۳۴.