هم گرایی مسلمانان در باورداشت مهدویت
حسین الهی نژاد
محقق وپژوهشگر مباحث مهدویت
مجله انتظار موعود - زمستان ۱۳۸۶ - شماره ۲۳
چکیده
با نگرش عقلی، فطری وتاریخی، بشر برای پیشبرد زندگی ورسیدن به هدف های اجتماعی، به تشکیل جامعه نیاز دارد؛ یعنی طبق داده های عقلی، فطری وتاریخی، زندگی بشر بدون تشکیل جامعه، سامان نمی یابد. از جمله عواملی که در ساماندهی جامعه به سوی مقصود وهدف، تأثیرگذار می باشد، مقوله اتحاد وهمبستگی است؛ چنان که در این زمینه از امیرمؤمنان، علی (علیه السلام) چنین نقل شده است:
امت های پیشین مادامی که با هم ید واحد بودند، همواره در حال پیشرفت وشکوفایی بوده وبه عزت واقتدار وخلاقیت ووراثت زمین نایل گشته، رهبر وزمامدار جهانیان بودند واز آن هنگام که خدا را فراموش کرده وبه مادیگری روی آورده، دچار خود برتربینی وتعصبات قومی وفرقه ای وتشتت وپراکندگی شدند وبا هم به نبرد پرداختند، خداوند لباس کرامت وعزت وخلاقیت را از تنشان بیرون آورد وخیر وبرکت ووفور نعمت را از آنان سلب نموده وبه ذلّت واستعمار مبتلا کرده است.(۱)
پس جایگاه اتحاد وهمبستگی در جهت دهی جامعه به سوی پیشرفت وتعالی، جایگاه مهم وخطیری است. هرچه اتحاد میان مردم بیشتر باشد، حرکت مردم به سوی جامعه مطلوب سرعت بیشتری می یابد. اتحاد، در بسترها وزمینه های گوناگونی قابل توجیه است؛ زیرا گاهی براساس باورها شکل می گیرد وگاهی بر ملیت ونژاد قابل پی گیری است وزمانی وطن وجغرافیا این نقش را ایفا کرده ومردم را به سوی اتحاد وهمدلی حرکت می دهند.
پس اتحاد دارای بسترهای مختلفی است که با رویکردهای اعتقادی، اجتماعی، نژادی، جغرافیایی و... توجیه می شود. باورداشت مهدویت که مورد قبول همه گروه های اسلامی بوده واز باورهای اصیل ومهم آن ها به شمار می آید، سوژه مناسب ومهمی برای ایجاد اتحاد میان مسلمانان وجوامع اسلامی می باشد.
مقدمه
از دیرباز، موضوع وحدت اسلامی، گفتمان رایج میان مسلمانان بوده است. رهبران دین در گروه های اسلامی، با عنایت به اهمیت وحدت، علاوه بر توصیه های گفتاری، در عمل نیز بدان ملتزم بوده اند. کتاب های حدیثی وتاریخی که سرشار از احادیث وجملات وحدت بخش است، از اهتمام پیشوایان دینی به مسأله اتحاد وهمدلی میان مسلمانان حکایت دارد. در این زمینه رسول خدا (صلّی الله علیه وآله) فرموده است:
بهترین مؤمنان، کسی است که محور الفت ووحدت مؤمنان باشد؛ کسی که انس نگیرد وبا دیگران مأنوس نشود، خیر ندارد. (۲)
اصلاً پیشرفت وترقی جامعه، در گرو اتحاد ووحدت است. هر جامعه ای که به سوی تکامل وترقی حرکت می کند، به یقین، مردم آن جامعه، در امور اجتماعی، یکدل ویکرنگ هستند؛ پس ترقی منهای اتحاد معنا ندارد واتحاد نیز ثمره ای جز پیشرفت ندارد.
از آن جا که دین اسلام، در جایگاه آخرین دین آسمانی دو شاخصه جامعیت وکمال را همراه دارد، لازم است به همه سطوح زندگی بشر - اعم از فردی واجتماعی - نظر داشته، برای رشد وتعالی انسان ها برنامه وراهکارهای مناسب ارائه بدهد، از طرفی همیشه بهترین وکاملترین برنامه، برنامه ای است که فایده اش بیشتر باشد وافراد بیشتری از آن سود ببرند. برهمین اساس است که اسلام، مصالح اجتماعی را بر مصالح فردی ترجیح داده، در دوران امر میان منفعت اجتماعی ومنفعت شخصی، حق را به منفعت اجتماعی می دهد. نیز از آن جا که غالب تعالیم روح بخش اسلامی، به نحوی با اجتماع وجامعه مسلمانان گره خورده است اسلام به اجتماع وجامعه اسلامی اهتمام ویژه ورزیده، برای حفظ آن از تدوین هیچ قانونی فروگذار نکرده است.
ارتباط میان اجتماع واتحاد، ارتباطی وثیق ونا گسستنی است. بر همگان روشن است که اجتماع منهای اتحاد،یعنی افتراق وجدایی؛پس نمی توان حرف از اجتماع وجامعه زد واتحاد را همراه آن ندید. بر این اساس، می توان سیاست پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله) را در ایجاد وحدت وبرادری میان اصحاب خود، توجیه کرد:
به خاطر خدا پیمان اخوت ببندید ودو به دو با هم برادر باشید.(۳)
نیز آن حضرت، برای حفظ جماعت مسلمانان فرمودند:
هر کس از صف جماعت مسلمانان رویگردان شود، عدالت او نابود می شود. (۴)
جانشینان پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله) همان سیره وروش ایشان را ادامه دادند ودر این راه از هیچ کوششی - اعم از گفتاری وعملی - فروگذار نکرده اند. چنانچه امام صادق (علیه السلام) در کیفیت معاشرت با اهل سنت می فرماید:
با آن ها نماز گزار؛ زیرا هر کس در نماز جماعت آنان شرکت کند، مانند این است که با شمشیر برهنه در جهاد فی سبیل الله شرکت کرده است.(۵)
باز آن حضرت فرموده است:
هر کس با آنان (اهل سنت) در صف اول، نماز جماعت بخواند، مثل کسی است که با رسول خدا در صف اول، نماز جماعت خوانده است.(۶)
پس، از منظر اسلام وپیشوایان دینی، اتحاد وهم گرایی مسلمانان، دارای جایگاه والا ومهمی است ولازم است همه مسلمانان در این امر شرکت کنند تا اتحاد ووحدت در جامعه اسلامی حکم فرما شود.
البته مقصود از وحدت، وحدت شیوه های فقهی واجتهادی نیست؛ کما این که مقصود از آن، برتر قرار دادن مذهبی بر مذهب دیگر یا ادغام مذاهب در یکدیگر وقرار دادن آن ها به صورت یک مذهب یا تأسیس مذهب جدید نیست؛ بلکه مقصود از میان ابعاد وحدت، تنها در دو بعد وحدت است: یکی بعد سیاسی واجتماعی ودیگری بعد علمی وفرهنگی. مقصود از بعد اول این است که همه مسلمین، هر کجای دنیا زندگی می کنند ودارای هر زبان ورنگ واز هر قوم ونژاد که هستند، به اسم مصلحت عالیة اسلامی در صف واحد برابر دشمنان اسلام قرار گیرند؛ پس غرض این نیست که سنی، شیعه شود یا شیعه، سنی گردد. البته بر سنی است که مسلمان باشد قبل از آن که سنی باشد، وبر شیعه است که مسلمان باشد، قبل از آن که شیعه باشد. مقصود از بعد دوم وحدت یعنی بعد علمی وفرهنگی، همان تقریب بین مذاهب اسلامی است. تحقیق این پدیده منوط است به اجتماع اندیشمندان وفقهای بزرگ مذاهب که آگاه به آرا ونظرات همه مذاهب باشند ومطرح کردن مسائل اختلافات نظری در جوی سالم وآرام، صمیمی وبه دور از تعصب، برای دستیابی به حقایق وواقعیت های اسلامی در ابعاد علمی وکلامی.... ونشر نتیجه بحث ها ومناظره ها برای پیروان مذاهب.(۷)
پس علاوه بر اتحاد در ابعاد سیاسی، اجتماعی، علمی وفرهنگی که ثمره آن، تحقق همبستگی وهمدلی میان مسلمانان است، اتحاد در بعد اعتقادی وکلامی نیز نقش مؤثری در وحدت بخشی جامعه اسلامی دارد. در این بخش از اتحاد، آموزه های اعتقادی که مورد قبول همه باورمندان اسلامی است، محور گفتمان میان اندیشوران وعموم مردم قرار می گیرد. از جمله آن باورها، مهدویت است. در موضوع مهدویت ومفاهیم هم سو با آن، نظیر انتظار، ظهور، حکومت جهانی، گسترش عدالت و... هر کدام، عاملی برای وحدت بخشی میان باورمندان به مهدویت است. بر این اساس، نگارنده ابتدا به اتحاد وابعاد، مراتب، مؤلفه های آن ونیز راهکارهای اتحاد آور پرداخته ودر بخش دوم، به مهدویت ومفاهیم همسو که نقشی بی بدیل وتاثیرگذار در اتحاد بخشی جامعه دارند، مبادرت ورزیده است.
۱. نظریه ابن خلدون وهم گرایی
قبل از ورود به بحث، لازم است نظریه ابن خلدون که مدعی است (اندیشه مهدویت با نظریه هم گرایی ناهمخوان است) مورد کنکاش وامعان نظر قرار گیرد. ابن خلدون در کتاب خود فصلی را تحت عنوان (فاطمی منتظر) ارائه کرده ونظریه خود را دربارة مهدویت مطرح کرده وگفته است:
بدان که مشهور میان تمام اهل اسلام در گذشته اعصار آن بوده است که می باید در آخر الزمان مردی از اهل بیت علیهم السلام ظهور کند که دین را یاری کرده، عدل را ظاهر نماید.... در این باره به احادیثی احتجاج می شود که پیشوایان گفته اند؛ اما منکران نیز در این باره سخن رانده اند وچه بسا با اخباری دیگر، با آن مخالفت کرده اند.(۸)
پرسش ها واشکالاتی که در کلام ابن خلدون مطرح شده است، به طور کلی در دو قسم قابل پی گیری می باشد:
۱. ضعف روایات مهدوی وعدم شایستگی برای این که مبنای اعتقادات مسلمانان قرار گیرد؛
۲.ناهمخوانی باور به مهدی منتظر با نظریه ای که ابن خلدون برای چگونگی پیدایش دولت ها وحکومت ها دارد که بر عصبیت وهم گرایی استوار است.
اما در قسمت نخست اشکال، ابن خلدون بعد از طرح مطالبی دربارةمهدویت، به اسناد روایات مهدویت که تعداد آن ها را بیست وسه تا بر شمرده است می پردازد وبر اساس قاعده تقدم جرح بر تعدیل، همه آن ها را به جز چهار روایت، رد می کند.
برای پاسخ دادن به اشکال اول مواردی چند قابل ذکر است:
عملکرد دوگانه: ظاهراً ابن خلدون برای تحقیق وبررسی اخبار وشناخت روایات صحیح وضعیف، از آگاهی کافی برخوردار نیست؛ زیرا به قواعد رجالی ای که فقیهان ومحدثان به کار می گیرند، توجه ندارد؛ از این رو وی، دربارة روایات به شیوه ای قضاوت کرده است که پیش تر، هیچ یک از پژوهشگران محدث، آن را انجام نداده اند. گذشته از این که راه های شناخته شده وضوابطی که مورخان رعایت کرده اند (وابن خلدون هم از آنان به شمار می آید) را در نظر نگرفته است. خود به فراگیر بودن قاعدة تقدم جرح بر تعدیل در اسناد روایات که برای پیرایش وتنقیح روایات گفته است، ملتزم نیست. روشن ترین دلیل آن است که او برای اثبات نظریه (نیاز حکومت به هم گرایی عصبیت) خود روایت (ما بعث الله نبیا الا فی منعة من قومه) را صحیح می داند در حالی که بنابر قاعده خود ساخته ابن خلدون، روایت فوق ضعیف می باشد وباید رد شود.
عدم ذکر تمام احادیث: پس از بیان اخبار مهدویت، ابن خلدون خواننده را به این اشتباه می اندازدکه آنچه آورده، تمام یا بیشتر روایاتی است که محدثان گفته اند. وی می گوید: (همه احادیث را در حد توان گردآوری کردیم)(۹).
اما وی جز بیست وهشت طریق، برای بیست وسه حدیث نیاورده است. همچنین روایاتی که در کتاب های مورد تاکید ابن خلدون آمده است ودر آن ها از نام مهدی یا از عصر ظهور سخن گفته شده، بیش از پانصد روایت با سند های گوناگون است.
وجود روایات صحیح: ابن خلدون در پایان ذکر اخبار، اعتراف می کند که بنابر مبنای خودش، برخی روایات، صحیح است:
این روایات - چنان که دیدیم - خالی از نقد نیست، مگر شمار اندکی.(۱۰)
حتی با در نظر گرفتن قاعده ای که وی برای صحت احادیث بر آن اعتماد دارد - یعنی تقدم جرح بر تعدیل - همین تعداد سندهای صحیح کافی است، تا این اخبار را از شمار آحاد بیرون آورده، آن ها را به حد تواتر برساند.(۱۱)
دو ایراد به کلام ابن خلدون:
الف. ایراد نقضی
قاعده ای که وی برای پژوهش وارزیابی حدیث بدان معتقد است وجرح را بر تعدیل مقدم می داند، به رد بسیاری از احادیث صحیح مسلم وبخاری خواهد انجامید؛ اما ابن خلدون این کار را خوش ندارد؛ از این رو کوشیده است این چالش را چنین حل کند که بگوید:
روایات هر دو صحیح (صحیح مسلم وصحیح بخاری)، اجماعی بوده، همین برای جبران ضعف سند برای احادیث بخاری ومسلم کافی است.(۱۲)
ب. ایراد مبنایی
اگر مقصود وی آن است که هر چه اجماع مسلمانان باشد، مصون از اشتباه است، این امر به طور گسترده در باور مهدویت - به طور ویژه در برخی روایات مربوط به مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) - وجود دارد؛ زیرا بسیاری از بزرگان وعلمای اسلامی متواتر بودن اخبار مهدی را ادعا کرده اند. حتی برخی ادعا دارند تمام مسلمانان معتقدند این باور، از اجماع برخوردار است. شاید آنچه ابن خلدون در آغاز سخنش درباره مهدی فاطمی می گوید (مشهور میان تمام اهل اسلام در طی اعصار گذشته...) اشاره به این اجماع باشد. بنابراین هیچ تفاوتی میان اخبار صحیح بخاری ومسلم با اخبار مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) از جهت اجماع وجود ندارد؛ اما اگر مقصود ابن خلدون این باشد که باور به مهدی واحادیثی که در این باره است از اجماع برخوردار نمی باشند، گفته می شود سخنان وی بر خلاف سخنان عالمانی است که در این باره مطلب نوشته اند. اینان از کسانی که دربارة اندیشه مهدویت ادعای اجماع کرده اند یا کسانی که مدعی اند احادیث مهدویت متواتر است نام برده اند. در این باره نزدیک به سی تن از عالمان متخصص را می توان نام برد.(۱۳)
نظریه شیخ عبدالحق در لمعات، صبان در اسعاف الراغبین(۱۴)، شبلنجی در نور الابصار(۱۵)، ابن حجر در صواعق(۱۶)، زینی دحلان در فتوحات الاسلامیه(۱۷)، برزنجی در اشاعة(۱۸)، سویدی در سبائک الذهب(۱۹)، منصور علی ناصف درغایةالمامول(۲۰)، حافظ در فتح الباری(۲۱)، کنجی شافعی در البیان(۲۲) و.... از اهتمام اعتقاد به مهدویت ومتواتر بودن آن نزد اهل سنت حکایت دارد.
بی شک بر حدیث شناسان روشن است وقتی در موضوعی ادعای تواتر می شود، دیگر لازم نیست به بحث سندی ورجالی آن موضوع پرداخته شود؛ از این رو وقتی دربارة احادیث مهدویت از طرف علمای اهل سنت وشیعه ادعای تواتر شود، یقین آور بودن مهدویت به اثبات رسیده است ودیگر لازم نیست احادیث اثباتگر مهدویت را از لحاظ سندی مورد خدشه قرار دهیم.
اما اشکال دوم ابن خلدون (عدم هم خوانی اندیشه مهدویت با نظریه هم گرایی) وپاسخ آن
ابن خلدون، نظریه هم گرایی را پایه واساس شکل گیری حکومت ها وتداوم آن ها می داند. نظریه هم گرایی او همان عصبیت است که خاستگاه نژادی وقومی دارد. وی پس از بیان این مطالب، اشاره می کند که اندیشه وباور به مهدی، با نظریه ای که پیش تر ارائه کرده است هم خوانی ندارد. وی هنگامی که از آبادی های نخستین ودولت ها وملک وخلافت های فراگیر سخن گفته، بدین باور رسیده است که پیدایش دولت ها بر اساس نظریه عصبیت (هم گرایی قومی) است:
سخن وباور درستی که می بایست آن را بپذیری، این است که فراخوانی به دین یا حکومتی ممکن نیست، مگر آن که توان وقدرت هم گرایی وجود داشته باشد، تا دین یا حکومت بتواند موفق شود ودیگران قادر باشند از آن دفاع کنند، تا خواست خداوند در این باره اجرا شود. پیش تر با دلایل قطعی که به تو نشان دادیم، چنین نظریه ای را استوار کردیم.(۲۳)
سپس نظریه خودساخته اش را با مسأله مهدویت تطبیق داده وتشکیل حکومت جهانی توسط حضرت مهدی را بعید می شمارد:
عصبیت وهم گرایی قومی فاطمیون (بلکه تمام قریش) در آخرالزمان ودر عصر ظهور در تمام سرزمین ها از بین رفته است وامت های دیگری وجود دارند که هم گرایی آنان، برتر از هم گرایی قومی قریش است. حتی اگر بپذیریم در حجاز (مکه، ینبع ومدینه) هنوز مدعیان از قریش باشند... اگر ظهور مهدی درست باشد، دلیلی وجود ندارد که بتوان دعوت کند، مگر به واسطه هم گرایی وعصبیت قریش، تا بدین وسیله خداوند دل هایشان را به هم پیوند زده، از مهدی پیروی کنند، تا وی بتواند شوکت وقدرت لازم را به دست آورد؛ اما در غیر این صورت، به دلایل درستی که برشمردیم... چنین کاری غیر ممکن است.(۲۴)
برای این که مقصود از به کارگیری نظریه عصبیت برای رد اندیشه مهدویت روشن شود، باید اصل نظریه ابن خلدون بیان گردد.
تعریف عصبیت
عصبیت، رابطه ای اجتماعی _ روحی است که آگاهانه یا نا آگاهانه افراد معینی را به هم ربط می دهد وبر قرابت ونزدیکی مادی ومعنوی استوار است. این ارتباط، مستمر است وهر گاه خطری پیش آید که افراد را به گونه ای شخصی یا گروهی تهدید کند، همبستگی آشکار شود وپیوند محکم تر گردد.(۲۵)
گسترش محدوده عصبیت
در آغاز هم گرایی میان افراد، قبیله ای به وجود می آید که دارای نسبت واحدی هستند؛ اما گاه این محدودة تنگ، گسترش می یابد ونسبت هایی همچون دوستی وهم پیمانی با قبایل دیگر را در بر می گیرد که ارتباط نسبی با هم ندارند؛ بدین سبب، قبایل غالباً برای دفع این خطرها، دست به همبستگی می زنند وپیمان دوستی می بندند.(۲۶)
نقد وبررسی
بی شک این نکته روشن است که هم گرایی قومی ونژادی، همیشه دارای عملکرد مثبت برای تشکیل حکومت ودوام آن نیست؛ بلکه برخی مواقع برعکس می شود؛ یعنی هم گرایی قومی، عامل منفی برای انقراض یا پای نگرفتن یک حکومت می گردد. برای اثبات این مسأله می توان به شواهد تاریخی وزندگی انبیا پرداخت که از ناحیه ملیت وزندگی قوم خود، به شدت مورد آزار واذیت قرار می گرفتند.
در این باره، شاهدیم نخستین کسانی که در پی شکست دادن رسول خدا (صلّی الله علیه وآله) بر آمدند، قوم وعمو زادگان پیامبر بودند؛ اما پیامبر به وسیله مسلمانانی بر آنان پیروز شد که پیش تر هیچ ارتباط ودوستی ای با رسول خدا (صلّی الله علیه وآله) نداشتند، حتی در آغاز کار ارتباط سببی نیز وجود نداشت.(۲۷) همچنین قرآن از دیگر پیامبران سخن می گوید که از نزدیکان وخواص خود بدترین انواع اذیت وآزار را دیدند.
واین قوم عاد بود که آیات پروردگارشان را انکار کردند وپیامبر او را نافرمانی نمودند واز فرمان هر ستمگر دشمن حق پیروی کردند.(۲۸)
مثلاً دربارة اذیت وآزار رسول خدا توسط عمویش ابولهب، چنین نقل شده است:
طارق بن عبد الله محاربی گوید: روزی در محل کسب وکار بودم که دیدم رسول خدا (صلّی الله علیه وآله) از بازار ذی المجاز می گذشت ولباسی سرخ بر تن داشت. شنیدم فرمود: (ای مردم! بگویید: لا اله الا الله، تا رستگار شوید)؛ اما مردی در پی او بود که به طرف رسول خدا سنگ می انداخت (در نتیجه پاهای رسول خدا خونین شده بود) ومی گفت: (ای مردم! از سخن این شخص پیروی نکنید؛ زیرا دروغ گو است). پرسیدم: (وی کیست که با سنگ بدو می زند؟) گفتند: (عمویش عبدالعزّی ابولهب فرزند عبدالمطلب است).(۲۹)
امام مهدی نیز هنگام ظهور، از ناحیه نژاد وقومیت خود که قریش واعراب باشند مورد بی مهری قرار گرفته، به همین دلیل، حضرت با آنان به شدت برخورد می کند. امام صادق فرموده است:
هر گاه قائم قیام کرد، بین او واعراب وقریش جز شمشیر نخواهد بود وجز شمشیر از آنان نمی گیرد.(۳۰)
باز آن حضرت فرموده است:
حال شما چگونه است زمانی که یاران مهدی، خیمه ها را در مسجد کوفه بر پا کنند وسپس مهدی برای مردم، برنامه ای نو بر اساس امری جدید ارائه دهد وبرای اعراب سخت گیر می باشد؟(۳۱)
بنابراین، نظریه ابن خلدون دربارة هم گرایی عصبیت، نظریه جامع وکاملی نیست ونمی توان با آن نظریه، یک قاعده کلی درست کرد که در صورت فقدان آن، شکل گیری انقلاب ونهضت ها، همچنین استواری وتداوم آن ها را از بین ببرد.
ارتباط نظریه هم گرایی باانکار مهدویت
چنان که پیش تر گفتیم، ابن خلدون با یاری جستن از نظریه ای که برای پیدایش دولت ها گفته است، در پی انکار مهدویت ونقش آن در هم گرایی است واعتقاد دارد باورداشت مهدویت، با نظریه او که ادعا می کند محکم است وبادلیل وبرهان ثابت شده، ناهمخوان است؛ زیرا این نظریه ثابت می کند هیچ جنبش یا انقلابی نمی تواند پیروز شود، مگر این که دارای همان هم گرایی باشد؛ هم گرایی ای که عامل بشری را برای انقلاب فراهم می آورد؛ زیرا مهم ترین عامل در تقویت هم گرایی، حسب ونسب است. پیوند نسبی - چنان که در توضیح نظریه گفتیم - اساس هم گرایی است. از این رو هم گرایی نیازمند منتسبان به حسب ونسب واحدی است که آمادة از جان گذشتگی در راهی می باشند که رهبر هم قبیله ای ایشان به آن فرمان می دهد. اگر چنین وضعی را بر مهدی فاطمی تطبیق دهیم، در خواهیم یافت هاشمیان وعلویان (یعنی گروه فاطمیان که مهدی می تواند در قیامش به ایشان امید داشته باشد) قدرتشان از بین رفته وگروهشان از هم پاشیده ومنقرض شده اند. دیگر کسی از آن ها در یک جا ویک عقیده باقی نمانده اند، مگر اندکی که برای جنبش وانقلاب به کار نمی آیند ونمی توانند گروهی توانمند را تشکیل دهند که مهدی بتواند برای قیام خویش به ایشان امیدوار باشد؛ چه رسد به این که بخواهد دولتی جهانگیر به دور از آفتی همچون ستم وفساد ایجاد کند.(۳۲)
در پاسخ به اشکال ابن خلدون مطالب را چنین پی می گیریم:
ابن خلدون، به میزان تاثیر دعوت دینی برای بنیان دولت ها وکارآیی ندای دینی اشاره می کند وفصل ویژه ای به این امر اختصاص داده وتو ضیح می دهد که عامل دینی، بر توان وقدرت دولت می افزاید (همان گونه که هم گرایی قومی تاثیرگذار است). در این باره به دستاوردهای فتوحات اسلامی اشاره می کند. شمار پیکارگران مسلمان در جنگ یرموک، سی هزار واندی بود، در حالی که جنگ جویان رومی، چهارصد هزار نفر بودند. نیز در جنگ قادسیه، سپاهیان ایرانی حدود صد وپنجاه هزار نفر بودند؛ اما مسلمانان سی هزار نفر بودند که این همه قدرت، به سبب هم گرایی دینی حاصل شده بود؛ اما نکته ای که نباید از آن غافل بود وبه نو عی با نظریه هم گرایی عصبیت ابن خلدون هماهنگ است واز این طریق به نفی حکومت جهانی مهدویت می پردازد، مستقل نبودن دین وآموزه های دین، در ایجاد اتحاد ووحدت است. به تعبیر دیگر، از نظر ابن خلدون، هم گرایی از منظر عصبیت (هم گرایی قومی، نژادی) دارای تاثیر مستقل است؛ ولی دین وآموزه های آن نظیر اندیشه مهدویت به طور مستقل نمی تواند هم گرایی ایجاد کند؛ بلکه در کنار عصبیت دارای تاثیر می باشد؛ از این رو ابن خلدون در کتاب خویش فصلی را تحت عنوان (فی ان الدعوة الدینیة من غیر عصبیة لا تتم)(۳۳)؛ یعنی دعوت دینی بدون رابطه نژاد ممکن نیست، به این امر اختصاص داده، مهدویت را بدون عصبیت در ایجاد وحدت ناتوان قلمداد می کند.
پس نتیجه نظریه ودلیل ابن خلدون را چنین می توان بیان کرد: هر نهضت وقیام، زمانی به پیروزی وهدف می رسد که عواملی بیرونی نظیر عصبیت، دین وهم پیمانی و... آن را پشتیبانی کند. برخی عوامل فوق، نقش استقلالی دارند؛ نظیر عصبیت وبعضی دیگر، نقش تکمیلی دارند، نظیر دین، یعنی عصبیت به تنهایی توان هم گرایی میان بنی آدم را دارد؛ اما مقوله دین به تنهایی نمی تواند هم گرایی ایجاد نماید؛ بلکه در کنار عصبیت دارای تاثیر هم گرایی است.
بر این اساس، وقتی نژاد وقومیت امام مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) که همان قریش، فاطمیون وعلویان هستند، دارای جمعیت قابل توجهی نباشند، یکی از عوامل مهم هم گرایی در مهدویت از میان رفته است؛ اما عامل دیگر نظیر دین که نقش تبعی وتکمیلی را دارد نمی تواند در نهضت وقیام امام مهدی (علیه السلام) نقش هم گرایی را ایفا کند؛ پس می توان چنین نتیجه گرفت که نهضت امام مهدی، برای استیلاء بر جهان وتشکیل حکومت جهانی، غیر ممکن وبه دور از منطق می باشد.
در پاسخ گفته می شود: چنان که گفته شد، تاریخ صدر اسلام، نمونه بارزی برای رد نظریه عصبیت ابن خلدون است؛ زیرا هم گرایی ای که میان مردم صدر اسلام بود وسبب تقویت وتعمیق اسلام پویا ونوبنیاد گردید، از ناحیه انصار حاصل شد که از قومیت ونژاد پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله) نبودند. اسلام، مدت زمان کوتاهی، در گستره وقلمرو وسیعی، گسترش یافت. وقریش وقومیت رسول خدا (صلّی الله علیه وآله) نه تنها حمایت وهمراهی نکردند؛ بلکه در مقابل، با کار شکنی وتوطئه، در صدد امحای دین اسلام نیز بر آمدند. نیز در فرآیند تاریخ اسلام پیروزی های فراوان لشگریان اسلام که با قومیت وموقعیت مختلف جغرافیایی در کنار هم جمع شده بودند، وبا جان فشانی تمام به دفاع از اسلام وکیان اسلامی می پرداختند وبا نیروی قلیل بر عِده وعُده کثیر پیروز می شدند، همه از کارآمدی دین وآموزه های دینی در ایجاد هم گرایی واتحاد در جامعه اسلامی حکایت دارد؛ پس نمی توان نظریه ابن خلدون را دربارة هم گرایی پذیرفت.
۲. جایگاه مهدویت ونقش آن
اندیشه مهدویت، اندیشه ای فراگیر وفرا مذهبی است وهمه گروه های اسلامی بدان اعتقاد قلبی دارند؛ از این رو دو گروه عمده اسلامی یعنی اهل سنت وشیعه، انکار امام مهدی وظهور او را کفر وخروج از دین اسلام تلقی می کنند. پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله) فرموده است:
هر کس قائم از فرزندان مرا انکار کند، در واقع مرا انکار کرده است.(۳۴)
نیز آن حضرت فرموده است: (هر کس که مهدی قائم از فرزندان مرا در زمان غیبتش انکار کند به مرگ جاهلیت از دنیا رفته است. )(۳۵)
همچنین در منابع اهل سنت آمده است که پیامبر اکرم فرمود: (هر کس مهدی را انکار کند به راستی کافر است).(۳۶)
نیز فرموده است:
هر کس ظهور مهدی را انکار کند، به آنچه بر محمد نازل شده، کفر ورزیده است.(۳۷)
روایات ذکر شده وامثال آن ها، در منابع روایی وتاریخی شیعه واهل سنت فراوان نقل شده است که همه آن ها از اهمیت وخطیر بودن اندیشه مهدویت از منظر مسلمانان حکایت دارد.
متواتر بودن روایات مهدویت
همچنین مهم بودن اندیشه مهدویت نزد اهل سنت وشیعه را می توان از ادعای تواتری که از ناحیه علمای اسلامی ابراز شده است، برداشت کرد. این مهم در منابع مهم اسلامی آمده است؛ برای نمونه، حافظ ابو عبد الله گنجی شافعی در کتاب البیان گفته است:
احادیث پیامبر اکرم دربارة حضرت مهدی به دلیل راویان بسیاری که دارد، به حد تواتر رسیده است.(۳۸)
ابن حجر عسقلانی در کتاب فتح باری که در شرح صحیح بخاری نوشته است، می گوید:
اخبار متواتر رسیده که مهدی از این امت است وعیسی از آسمان می آید وپشت سر مهدی نماز خواهد خواند.(۳۹)
ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه می گوید:
اتفاق تمام فرقه های مسلمین است که دنیا ودین وتکلیف تمام نمی شود، مگر با مهدی موعود.(۴۰)
در اسعاف الراغبین آمده است:
همانا اخبار متواتری از پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله) رسیده است که مهدی قیام می کند واو از اهل بیت پیامبر است وزمین را پر از عدل وداد می کند.(۴۱)
علامه برزنجی در کتاب الاشاعة لاشراط الساعة می نویسد:
روایاتی که در آن ها از ظهور مهدی نام برده شده، زیاد ودر حد تواتر است. بعضی از آن ها صحیح وبعضی حسن وبعضی ضعیف می باشد. این نکته واین دسته بیشترین می باشد؛ ولی به دلیل کثرت راویان آن ها، دسته ضعیف، به وسیله دسته قوی تقویت وموجب قطع می باشد. آنچه قطعی است این است که ظهور او مسلم است واز اولاد فاطمه وپر کننده زمین از عدل می باشد.(۴۲)
شیخ علی ناصف می نویسد:
مشهور میان علمای گذشته وحال، این است که در آخرالزمان، مردی از اهل بیت به نام مهدی قیام می کند ومسلمانان از او پیروی کرده ودین را یاری می کند. دجال ظاهر می شود وعیسی نازل می گردد وبا مهدی یا به تنهایی دجال را می کشد. بزرگان صحابه واکابر محدثان نظیر ابوداوود ترمذی، ابن ماجه، طبرانی، ابو یعلی، بزاز، امام احمد وحاکم، روایات مهمی را نقل کرده اند وکسانی چون ابن خلدون که همه روایات مهدی را تضعیف می کنند، اشتباه کرده اند.(۴۳)
اما اثبات تواتر از منظر شیعه دارای وضوح وروشنی خاصی است؛ زیرا جایگاه مهدویت از منظر شیعیان به قدری مهم وقطعی است که حتی برخی افراد مغرض ودارای نیات سوء، خاستگاه مهدویت را مذهب تشیع دانسته ورواج وشیوع مهدویت میان اهل سنت را از سوی علمای شیعه تلقی کرده اند؛ از این رو مسلّم ومتواتر بودن باورداشت مهدویت میان شیعیان به قدری روشن است که نیازمند به ارائه دلیل وبرهان نیست.
پاسخ مرکز وهابی (رابطة العالم الاسلامی) به پرسش مهدوی
برای اثبات جایگاه مهدویت واعتقادی بودن آن از منظر اهل سنت، به پاسخ رابطة العالم الاسلامی، مرکز مهم دینی وهابی ها، به پرسش یک مسلمان سنی از اهالی کنیا دربارة (جایگاه مهدی منتظر، زمان ظهور، مکانی که حضرت ظهور می فرماید ومسائل دیگر مهدویت) اشاره می کنیم:
مهدی، محمد بن عبد الله حسنی، علوی وفاطمی است واو مهدی موعود منتظر است. موقع ظهور وی، آخرالزمان است وظهورش از نشانه های قیامت می باشد. از غرب ظاهر می شود ودر حجاز در مکه مکرمه بین رکن ومقام با آن حضرت بیعت می کنند.
هنگامی که کفر وظلم وفساد، عالم را فرا گرفته باشد ظهور می کند وزمین را از عدل وداد پر می کند؛ همان گونه که از جور وستم پر شده باشد. بر همه جهان حکومت خواهد کرد وهمه جهانیان برابر او سر تعظیم فرو خواهند آورد. همگی تسلیم وی خواهند شد؛ یا به میل ودلخواه یا با نبرد. او تمام روی زمین را مالک خواهد شد وعیسی (علیه السلام) بعد از ظهور او، از آسمان فرود می آید ودجال را می کشد یا همراه با ظهورش از آسمان فرود می آید وحضرت مهدی را بر کشتن دجال بر در دروازه لد در سرزمین فلسطین، یاری می دهد.
مهدی آخرین خلفای راشدین دوازده گانه است که پیامبر از آن ها خبر داده است ودر منابع اهل سنت آمده است. احادیث مربوط به مهدی را بسیاری از صحابه از شخص پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله) نقل کرده اند که از جمله آن ها است: عثمان بن عفان، علی ابن ابی طالب، طلحه بن عبید الله، عبد الرحمان بن عوف، عبد الله بن عباس، عمار یاسر، عبد الله بن مسعود، ابوسعیدخدری، ثوبان، قرة بن اساس مزنی، عبد الله بن حارث، ابو هریره، حذیفة بن یمانی، جابر بن عبد الله، ابو امامه، جابر بن ماجد، عبد الله بن عمر، انس بن مالک، عمر بن حصین وام سلمه.
این ها بیست نفر از کسانی هستند که روایات راجع به مهدی را نقل کرده اند. غیر از این ها، افراد زیاد دیگری نیز وجود دارند. سخنان فراوانی نیز از خود صحابه نقل شده است که در آن ها، به ظهور مهدی تصریح شده است وآن ها را نیز می توان در ردیف روایات پیامبر قرار داد؛ زیرا مساله ظهور مهدی از مسایلی نیست که بتوان در آن اجتهاد کرد.
روایاتی که درباره ظهور مهدی منتظر از شخص رسول اکرم نقل شده وآنچه صحابه پیامبر با اعتماد به گفته رسول خدا بیان کرده اند (وشهادت وگواهی آنان نیز در حکم حدیث است) در بسیاری از کتب معروف اسلامی ومتون اصلی حدیث پیامبر اکرم اعم از سنن، معاجم ومسانید آمده است که از جمله آن ها است: سنن ابو داوود، سنن ترمذی، سنن ابن ماجه، سنن ابو عمر الدانی، مسند احمد، ابی یعلی وبزّاز، صحیح حاکم، معاجم طبرانی، رویانی، دارقطنی وابو نعیم در کتاب اخبار المهدی وخطیب در تاریخ بغداد وابن عساکر در تاریخ دمشق وغیر این ها.
بعضی از دانشمندان اسلامی درباره مهدی کتاب های ویژه ای نوشته اند که از آن جمله است: ابو نعیم در کتاب اخبار المهدی، ابن حجر هیتمی در کتاب القول المختصر فی علامات المهدی المنتظر، شوکانی در کتاب التوضیح فی تواتر ماجاء فی المنتظر والدجال والمسیح، ادریس عراقی مغربی در کتاب المهدی، أبو العباس بن عبد المؤمن مغربی در کتاب الوهم المکنون فی الرد علی ابن خلدون. آخرین کسی که در این زمینه بحث مشروحی نگاشته، مدیر دانشگاه اسلامی مدینه است که در چندین شماره مجله دانشگاه مزبور بحث کرده است.
عده ای از بزرگان ودانشمندان متقدم ومتاخر نیز در نوشته های خود تصریح کرده اند که احادیث مربوط به مهدی متواتر است (وبه هیچ وجه قابل انکار نیست)؛ از آن جمله است: سخاوی در کتاب فتح المغیث، محمد بن احمد سفارینی در کتاب شرح العقیدة، ابوالحسن آبری در کتاب مناقب الشافعی، ابن تیمیه در کتاب فتاوا، سیوطی در کتاب الحاوی، ادریس عراقی در تالیفی که درباره مهدی دارد، شوکانی در کتاب التوضیح فی تواتر ماجاء فی المنتظر والدجال والمسیح، محمد بن جعفر کنانی در النظم المتناثر فی الحدیث المتواتر وابوالعباس بن عبدالمؤمن در کتابالوهم المکنون من کلام ابن خلدون.
این تنها ابن خلدون است که احادیث مربوط به مهدی را با احادیثی مجعول وساختگی وبی اساس که می گوید: (مهدی ای نیست، جز عیسی) مورد ایراد قرار داده است؛ ولی بزرگان، پیشوایان ودانشمندان اسلام، گفتار او را رد کرده اند؛ به خصوص، ابن عبدالمؤمن که در رد گفتار او کتاب ویژه ای به نام الوهم المکنون من کلام ابن خلدون نوشته است که از ۳۰ سال قبل در شرق وغرب منتشر شده است.
حافظان، بزرگان ودانشمندان علم حدیث نیز تصریح کرده اند که احادیث مربوط به مهدی شامل احادیث صحیح وحسن است ومجموع آن ها متواتر وصحت آن ها قطعی است؛ بنابراین، اعتقاد به ظهور مهدی بر هر مسلمان واجب است واز عقاید اهل سنت وجماعت است وجز افراد نادان وبی اطلاع از اسلام وبدعتگذار منکر آن نخواهد بود.(۴۴)
با توجه با پاسخ مرکز الرابطة العالم الاسلامی دو نکته قابل ذکر است:
۱. با این که وهابیان از تندروترین گروه های اسلامی اهل سنت به شمار می روند، مساله مهدویت وتواتر احادیث مربوط به حضرت مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) را پذیرفته وبا سایر فرق مسلمانان در این خصوص، مشترکند، نیز به طور جدی از آن دفاع می کنند وآن را از عقاید رسمی خود تلقی می نمایند.
۲. غیر از مطالبی که در صدر پاسخ بیان شده وامام مهدی را فرزند عبد الله خطاب کرده است، بقیة مطالب در بیانیه مرکز الرابطة العالم الاسلامی در راستای اعتقادات گروه های دیگر اسلامی، از جمله مذهب تشیع می باشد.
از مواردی که جدی بودن باورداشت مهدویت میان منظومه معارف اسلامی را نشان می دهد، تلاش وجدیت علمای اسلامی در طول تاریخ اسلامی است که برای حفظ وصیانت اندیشه مهدویت وانتقال آن به نسل های بعد، کتاب ها وتالیفات مستقلی پدید آورده اند که در ذیل، به نمونه هایی از آن ها اشاره می کنیم:
تالیفات اندیشوران اهل سنت دربارة مهدویت
۱. البیان عن اخبار صاحب الزمان، تالیف ابن مغازلی شافعی.
۲. البیان فی اخبار صاحب الزمان، تالیف حافظ کنجی شافعی.
۳. عقد الدرر فی اخبار المهدی المنتظر، تالیف یوسف بن یحیی مقدسی شا فعی.
۴. احوال صاحب الزمان، تالیف شیخ سعدالدین حموی.
۵. المهدی، تالیف ابن قیم جوزی.
۶. العرف الوردی فی اخبار المهدی، تالیف حافظ جلال الدین سیوطی.
۷. القول المختصر فی علامات المهدی المنتظر، تالیف ابن حجر مکی.
۸. البرهان فی علامات مهدی آخر الزمان، تالیف علی متقی هندی.
۹. فوائد الفکر فی الامام المهدی المنتظر، تالیف مرعی بن یوسف کرمی مقدسی حنبلی.
علاوه بر کتاب های نام برده، کتاب های دیگری نیز در عرصه مهدویت، میان اهل سنت به رشته تحریر در آمده است که در واقع، همه آن ها از مهم بودن اندیشه مهدویت از منظر اهل سنت حکایت دارد.
تالیفات اندیشوران شیعه دربارة مهدویت
اهتمام جدی وفوق العادة علمای شیعه در عرصه مهدویت ودغدغه شگفت آن ها در حفظ کیان اندیشه مهدویت، سبب شده است برخی افراد مخالف چنین ادعا کنند که خاستگاه اندیشه مهدویت، مذهب تشیع می باشد. آنان با این نگاه، اتهاماتی را متوجه اندیشه مهدویت کرده وچنین گفته اند که در فرهنگ اسلام، آموزه ای به نام مهدویت نداریم، بلکه مذهب تشیع باعث شکل گیری وتقویت ونفوذ آن میان باورهای اهل سنت شده است. البته این مطالب، همه نشان از جدیت علمای شیعه در راستای تقویت وترویج مهدویت میان مسلمانان دارد؛ از این رو کتاب ها وتالیفات فراوانی از سوی آن ها به رشته تحریر در آمده است که در ذیل به برخی از آن ها اشارت می کنیم:
۱. اکمال الدین واتمام النعمة، تالیف شیخ صدوق.
۲. الغیبة، تالیف محمد ابن ابراهیم نعمانی.
۳. الوجیزة فی الغیبة، تالیف سید مرتضی علم الهدی.
۴. کتاب الغیبة، تالیف شیخ طوسی.
۵. الملاحم والفتن، تالیف سید بن طاووس.
۶. اعلام الوری، تالیف امین الاسلام طبری.
۷. المحجة فیما نزل فی القائم الحجة، تالیف سید هاشم بحرانی.
۸. بحار الانوار، ج ۵۱، ۵۲، ۵۳، تالیف محمد باقر مجلسی.
۹. اثبات الهداة، تالیف شیخ حر عاملی.
وده ها کتاب دیگر که برای اختصار، از ذکر آن ها صرف نظر می کنیم. این ها همه از اهتمام علمای اسلامی به مساله مهدویت حکایت دارد.
شاید بتوان چنین ادعا کرد که بعد از اصول بنیادی اسلام نظیر توحید، نبوت ومعاد وبعد از اعتقاد به قرآن در جایگاه کتاب مقدس آسمانی، باور واعتقادی به وسعت قلمرو مهدویت پیدا نکنیم که مورد قبول همه گروه های اسلامی باشد از این رو مهدویت واعتقاد به آن، سوژه مناسب وخوبی است تا به وسیله آن اتحاد وهم بستگی را در میان باور مندان به مهدویت تقویت گردد، البته نقش علما واندیشمندان اسلامی در این عرصه وبه کار گیری سوژه مهدویت جهت نیل مسلمانان وجوامع اسلامی به سوی اتحاد وهم گرایی، نقش بی بدیل وانحصاری است.
بی تردید لازمه رسیدن به جامعه متحد وهم گرا نیاز به اشاعه وترویج مهدویت وآموزه های آن که به نوعی مورد قبول همه گروه های اسلامی است می باشد، از این رو در این نوشتار سعی وتلاش شده تا برخی از آموزه های مهدویت که آموزه های هم سو ومورد قبول کلیه گروه های اسلامی است برجسته وتبیین شود.
۳. مؤلفه های هم گرایی در باور داشت مهدویت
علاوه بر این که اصل باورداشت مهدویت عاملی قوی برای اتحاد وهم گرایی میان باورمندان به مهدوی است، معارف وآموزه های مهدویت نیز عامل مهمی در ایجاد اتحاد در میان مسلمانان به شمار می آیند.
آموزه های هم گرایی مهدویت که همه فرقه های اسلامی در قبول آن ها اتفاق نظر دارند، به صورت اختصار به قرار ذیل می باشد:
۱. آخرین خلیفه بودنِ امام مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف)؛
۲. امام مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) وشاخصه های او؛
۳. امام مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) ونسب او؛
۴. امام مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) وحتمیت ظهور او؛
۵. امام مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) ومعجزات او؛
۶. امام مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) ومیراث داری او؛
۷. ممهدون وزمینه سازان ظهور امام مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) (سید خراسانی، یمانی و...)؛
۸. امام مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) ویاران خاص؛
۹. امام مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) ومبارزه با دجال؛
۱۰. امام مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) وحکومت جهانی؛
۱۱. امام مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) وگسترش عدالت جهانی؛
۱۲. حاکمیت وفراگیری جهانی اسلام در دولت مهدوی؛
۱۳. نزول حضرت عیسی بعد از ظهور امام مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف)؛
۱۴. ظهور امام مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) واشراط الساعة؛
۱۵. دولت امام مهدی آخرین دولت اسلامی.
موارد فوق، نمونه هایی از مؤلفه های هم گرایی در عرصه مهدویت می باشد. البته علاوه بر آن ها موارد دیگری نیز وجود دارند؛ ولی برای اختصار به همان موارد فوق الذکر اکتفا می کنیم. بی شک مهدویت وآموزه های آن، نقش مهم وخطیری در فراهم کردن بسترهای هم گرایی میان مهدی باوران دارند؛ زیرا وقتی یک باور وآموزه های آن، مورد قبول واعتقاد گروه های مختلف باشد، به طور قهری گروه های مختلف به محوریت آن التزام پیدا کرده وبراساس آن، به جهت دهی وسازمان دهی جامعه همت می گمارند. هرآنچه آن باور در جامعه پر رنگ تر بوده ومردم بیشتر به آن اعتقاد بورزند، اتحاد وهم گرایی میان آن ها پررنگ تر خواهد شد.
برای روشن شدن نقش باورهای مشترک مهدویت در فراهم کردن بسترهای اتحاد وهم گرایی به تفصیل برخی از آموزه های مشترک مهدویت در میان مسلمانان که پیش تر، به اختصار بیان شد، خواهیم پرداخت:
۱-۳. ظهور امام مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) وحتمیت آن
از باورهای هم گرا در اندیشه مهدویت که مورد اذعان وباور همه مسلمانان است، مسأله ظهور امام مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) وحتمیت آن می باشد. روایات فراوانی که در منابع حدیثی وتاریخی اهل سنت وشیعه آمده است از فراگیری اعتقاد به مسأله ظهور میان مسلمانان حکایت دارد.
ترمذی در کتاب سنن از ابوهریره به نقل از رسول گرامی اسلام (صلّی الله علیه وآله) آورده است:
اگر به پایان دنیا جز یک روز باقی نماند، خداوند، آن روز را به حدی طولانی می سازد، تا مردی از اهل بیت من که هم نام من است، زمام امور را به دست گیرد.(۴۵)
همچنین در منابع شیعه دربارة ظهور وحتمیت آن از رسول اکرم (صلّی الله علیه وآله) نقل شده است:
قیامت برپا نمی شود، تا هنگامی که قائمی از ما به حق قیام کند، واین، هنگامی است که خدای تعالی اذن ظهورش بدهد.(۴۶)
از امام باقر (علیه السلام) نیز در این باره چنین نقل شده است:
قیام قائم ما از وعده های حتمی خداوند است. هرکس در این که می گویم شک وتردید به خودراه بدهد، خدا را به حال کفر وانکار ملاقات خواهد کرد.(۴۷)
۲-۳. نسب ونژاد امام مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف)
از موضوع های هم گرا در عرصه مهدویت میان اهل سنت وشیعه، نسب ونژاد امام مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) است. در این باره که امام مهدی از نژاد قریش بوده واز لحاظ نسب اجدادی به حضرت زهرا علیها السلام وحضرت علی (علیه السلام) می رسد، میان همه فرقه های اسلامی هماهنگی وجود دارد.
در مسند احمد از قول رسول گرامی اسلام دربارة نژاد امام مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) چنین نقل شده است:
بشارت باد شما را به مهدی! او مردی از قریش واز عترت من است.(۴۸)
ام سلمه از رسول خدا (صلّی الله علیه وآله) نقل می کند:
مهدی حقیقت دارد واو از فرزندان فاطمه است.(۴۹)
در کتاب کشف الغمه از رسول خدا (صلّی الله علیه وآله) نقل شده است:
مهدی، از عترت من واز فرزندان فاطمه است...(۵۰)
۳-۳. امام مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) ومعجزات
از آن جا که رسالت امام مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) جهانی است ونتیجه بخش رسالت همه انبیا در طول تاریخ بشریت می باشد. آن حضرت، برای پیشبرد اهداف جهانی خود به اعجاز ونیروهای ماورایی نیاز دارد. بر این اساس، استفاده آن بزرگوار، از اعجاز همة انبیا وبهره بردن او از مواریث انبیا وهمچنین حضور برخی انبیا در هنگام ظهور ومشارکت آن ها در تحقق حکومت جهانی، قابل توجیه است. صدور اعجاز از ناحیه امام مهدی که یک موضوع مشترک میان اهل سنت وشیعه بوده ودر منابع هر دو گروه مهم اسلامی آمده، سوژه مناسبی برای زمینه سازی اتحاد در میان مسلمانان به شمار می آید.
در منابع اهل سنت از قول پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله) آمده است:
مهدی در حالی قیام می کند که ابری بالای سرش حرکت کرده ودر آن، منادی ای صدا می زند: (این، مهدی است، خلیفه خدا است؛ از او پیروی کنید).(۵۱)
در منابع شیعه از قول رسول خدا (صلّی الله علیه وآله) دربارة اعجاز امام مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) آمده است:
اگر از دنیا جز یک روز باقی نباشد، خداوند آن روز را قدری طولانی می کند که مردی از اهل بیت من، جهان را مالک می شود ومعجزات به دست او آشکار می گردد.(۵۲)
۴-۳. نشانه های ظهور
رخداد ظهور به سبب مهم بودن، دارای نشانه هایی است که قبل از وقوع، آن نشانه ها یکی یکی تحقق پیدا می کنند. موضوع نشانمند بودن ظهور، نه تنها مورد قبول همه مهدی باوران است، بلکه مورد قبول موعود باوران (غیر مسلمانان) نیز می باشد؛ یعنی هر آیین ودینی که به آمدن منجی اعتقاد دارد، برای ظهور او یک سری علایم ونشانه هایی را بر می شمارد. مسلمانان، یعنی همه گروه های اسلامی که به آمدن امام مهدی اعتقاد دارند برای ظهور او یک سری علایم ونشانه ها را قرار می دهند که مورد اتفاق وهماهنگی همه گروه ها می باشد. بر این اساس، می توان در این باره زمینه های هم گرایی را مطرح کرد وموضوع فوق را بستر اتحاد وهماهنگی میان مسلمانان قرار داد.
در مسند طیالسی از قول رسول خدا (صلّی الله علیه وآله) آمده است:
به انجام کارها بپردازید، قبل از آن که شش نشانه (ظهور) رخ دهد: طلوع خورشید از ناحیه مغرب، دجال، دود، دابة الارض و....(۵۳)
در منابع شیعه از امیرمؤمنان چنین آمده است:
از نشانه هایی که بدون تردید وبه طور حتم پیش از قائم (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) واقع خواهد شد، چنین است: قیام سفیانی، فرو رفتن زمین در بیداء، کشته شدن نفس زکیه، ندای آسمان وقیام یمانی.(۵۴)
۵-۳. زمینه سازان ظهور (ممهّدون)
وجود ممهدون وزمینه سازان ظهور قبل از تحقق آن، مورد قبول اهل سنت وشیعه است. به بیان دیگر، در باورداشت همه گروه های اسلامی ظهور، امری دفعی وتصادفی تلقی نمی شود؛ بلکه واقعه ای است که با بسترسازی وتمهیدات که توسط ممهدون شکل می گیرد وبه صورت تدریجی رخ می نماید. بر این اساس، قیام های قبل از ظهور که به قیام امام مهدی منتهی می شود ودر منابع اهل سنت وشیعه آمده، قابل توجیه است. در تفسیر مجمع البیان آمده است که رسول خدا بعد از تلاوت آیة ۱۸۱ سورة اعراف فرموده است: (۵۵)
همانا از امت من، گروهی پیوسته بر محور حق دور می زنند، تا عیسی از آسمان نازل شود.(۵۶)
حضرت امام محمد باقر می فرماید:
گروهی از مشرق برای دست یابی به حق قیام می کنند؛ ولی به آن نمی رسند. بار دیگر قیام خود را آغاز می کنند، باز به آن نمی رسند. در این صورت با اسلحه به قیام خود ادامه داده وبه هدف وخواسته خود می رسند؛ ولی این مقدار را قبول نکرده، به قیام ادامه می دهند، تا این که نهضت خود را به صاحبشان (حضرت مهدی) می رسانند. کشته هایشان، شهید حساب می شوند؛ اگر آن زمان را درک کنم، خود را وقف صاحب آن قیام (امام مهدی) می کنم.(۵۷)
در سنن الدانی از جابر بن عبد الله از رسول خدا (صلّی الله علیه وآله) نقل می کند:
گروهی از امت من، پیوسته در راه حق مبارزه می کنند، تا این که مهدی ظهور کند.(۵۸)
نیز آن حضرت فرموده است:
گروهی که پرچم های سیاه دارند از طرف مشرق قیام می کنند؛ دو یا سه بار در راه حق مبارزه می کنند، تا این که به پیروزی می رسند، بعد از پیروزی، باز به مبارزه ادامه می دهند، تا این که پرچم را به دست مردی از اهل بیت من می رسانند. پس ایشان جهان را پر از عدل می کنند؛ چنان که پر از ظلم شده بود. (۵۹)
نتیجه
مقوله اتحاد وهم گرایی بر اساس داده های عقلی، فطری، انسانی ودینی توجیه پذیر است؛ یعنی عقل، فطرت، انسانیت ودین، ضرورت اتحاد وهم گرایی را رصد کرده وبه اثبات آن همت می گمارد. بر این اساس، نمی توان جامعه بشری را منهای اتحاد واتحاد را در بستری جز جامعه تصور کرد؛ پس رابطه میان جامعه ومقوله اتحاد، رابطه عِلّی ومعلولی می باشد ورابطه علی ومعلولی که همان رابطه تکوینی است، بر اساس واقعیت خارجی ترسیم می شود، نه بر محور رابطه اعتباری وقراردادی. از این رهگذر، به سبب اهمیت وضرورت هم گرایی وتاثیر گذاری آن در پیشرفت وترقی بشر وجوامع بشری از حیث مادی ومعنوی، صاحبان مکاتب الهی وتوحیدی، به مسأله هم گرایی وتحقق آن بین انسان ها - به ویژه در میان انسان های باورمند به ادیان الهی - اهتمام جدی داشته وبرای اجرای آن، از هیچ تلاش وکوششی فروگذار نکرده اند.
در این میان، نقش آخرین دین الهی یعنی اسلام که جامع ترین وکامل ترین ادیان آسمانی است، نقش انحصاری وبی بدیل است. در جای جای متون اسلامی - اعم از آموزه های فردی واجتماعی - رد پای اتحاد وهم گرایی نمایان است. اسلام، نه تنها به باورمندان اسلامی، توصیه به اتحاد وهم دلی می کند:
وهمگی به ریسمان خدا چنگ زنید وپراکنده نشوید. (۶۰)
در حقیقت، این امت شما است که امتی یگانه است ومن پروردگار شمایم؛ پس، از من پروا دارید. (۶۱)
به ادیان دیگر نظیر مسیحیت ویهودیت نیز اتحاد با مسلمانان را توصیه کرده وآنان را به اتحاد بر محور های اصلی ترین باورهای دینی، یعنی خداشناسی ویکتا پرستی، فرا می خواند.
بگو: (ای اهل کتاب! بیایید بر سر سخنی که میان ما وشما یکسان است، بایستیم که: جز خدا را نپرستیم وچیزی را شریک او قرار ندهیم....(۶۲)
در اسلام وفرهنگ اسلامی، وجود آموزه های هم گرا ووحدت آفرین که تعداد آن، بسیار است، رسالت باورمندان به اسلام - به ویژه عالمان واندیشوران اسلامی - را برای تحقق اتحاد وهمدلی میان مسلمانان وجوامع اسلامی دو چندان می کند.
بر این اساس، می طلبد اندیشمندان وفرهیختگان دینی برای فرصت سازی در راستای فرهنگ سازی هم گرایی، میان مسلمانان، از آموزه های هم گرایی (آموزه های اصلی نظیر خدا، قرآن، رسالت، مهدویت، و... وآموزه های فرعی نظیر، نماز، حج،....) برای نیل به جامعه مطلوب اسلامی بهره کافی ببرند.
میان آموزه های هم گرا، نقش آموزه های مهدویت، بی بدیل وویژه است؛ زیرا باور داشت مهدویت، یک باور فرامذهبی بوده، مورد قبول همه گروه های اسلامی می باشد؛ از این رو می توان با دست مایه قرار دادن مهدویت، وبا ترویج واشاعه آن میان مسلمانان، اتحاد وهمدلی را میان جوامع اسلامی اجرائی وعملیاتی کرد که ثمره آن، سوق دادن مسلمانان به سوی جامعه مطلوب وایده آل اسلامی است که همان جامعه مهدوی می باشد.
پى نوشت ها:
ــــــــــــــــــــــ
(۱) نهج البلاغه، خطبه ۵.
(۲) «خیر المومنین من کان مالفة للمؤمنین ولا خیر فیمن لا یؤلف ولا یألف»: مجلسی (رحمة الله علیه)، بحار الانوار، ج۷۱، ص ۱۳؛ محمدی ری شهری، میزان الحکمة، ج ۱، ص ۹۴.
(۳) «تأخوا فی الله اخوین اخوین»: ابن هشام حمیری، السیرة النبویه، ج ۲، ص ۳۵۱.
(۴) «من رغب عن جماعة المسلمین، سقطت عدالته»: حر العاملی، وسائل الشیعه، ج ۳، ص ۳۹۴.
(۵) «صل معهم، فأن المصلی معهم فی الصف الاول، کالشاهر لسیفه فی سبیل الله»: شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ج۳، ص۲۷۷.
(۶) البحرانی، حدائق الناصرة، ج۱۱، ص۷۱.
(۷) محمد ابراهیم جناتی، همبستگی در ادیان ومذاهب اسلامی، ص ۵۰۱.
(۸) ابن خلدون، تاریخ العبر، ج ۱، فصل ۵۲، ص ۲۴۵.
(۹) همان، ص ۲۴۶.
(۱۰) همان.
(۱۱) ثامر هاشم العمیدی، دفاع عن الکافی، ج ۹، ص ۲۳.
(۱۲) ابن خلدون، مقدمه ابن خلدون، ص ۲۴۵.
(۱۳) محمد احمد اسماعیل المقدم، المهدی وفقه اشراط الساعة، ص ۱۳۰.
(۱۴) محمد صبان، اسعاف الراغبین، ص ۱۴۰.
(۱۵) سید مؤمن شبلنجی، نورالابصار، ص ۱۵۵.
(۱۶) هیتمی ابوعباس، الصواعق المحرقه، ص ۹۹.
(۱۷) زینی دحلان، فتوحات الاسلامیه، ج ۲، ص ۲۱۱.
(۱۸) السید البرزنجی، الاشاعه لاشراط الساعة، ص ۲۴۱.
(۱۹) السویدی، سبائک الذهب، ص ۷۸.
(۲۰) منصور علی ناصف، غایة المامول، ج۵، ص۳۶۲.
(۲۱) عسقلانی، فتح الباری، ج ۵، ص ۳۸۲.
(۲۲) کنجی الشافعی، البیان فی اخبار صاحب الزمان، باب ۱۱، ص ۲۳۲.
(۲۳) ابن خلدون، تاریخ العبر، ص۱۳۶.
(۲۴) همان، ص۱۲۸.
(۲۵) محمد عابد الجابری، فکر ابن خلدون العصبیه والدولة، ص ۲۴۵.
(۲۶) همان، ص ۱۱۲.
(۲۷) شمس الدین زین العابدین، شبهات مهدوی دوران ما، ص ۴۰.
(۲۸) هود (۱۱): ۵۹-۶۰.
(۲۹) بیهقی، السنن الکبری، ج ۶، ص ۲۰۲۱.
(۳۰) «اذا خرج القائم لم یکن بینه وبین العرب وقریش الا السیف، ما یاخذ منها الا السیف»: محمد نعمانی، کتاب الغیبة، ص ۲۳۴، ج ۲۱.
(۳۱) «کیف انتم لو ضرب اصحاب القائم الفساطیط فی مسجد الکوفه ثم یخرج الیهم المثال المستانف امر جدید علی العرب شدید»: علامه مجلسی، بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۶۵، ج ۱۴۲.
(۳۲) شمس الدین زین العابدین، شبهات مهدوی دوران ما، ص ۲۶.
(۳۳) عبد الرحمان ابن خلدون، مقدمه ابن خلدون، ص۱۲۶.
(۳۴) «من انکر القائم من ولدی فقد انکرنی»: علامه مجلسی، بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۷۳، ح۲۰.
(۳۵) «من انکر القائم من ولدی فی زمان غیبته مات میتة جاهلیة»: همان، ح۲۱.
(۳۶) «من کذب بالمهدی فقد کفر»: محمد المبار کفوری، تحفة الاحوذی، ج ۶، ص ۴۰۲.
(۳۷) «من انکر خروج المهدی فقد کفر بما انزل علی محمد»: قندوزی، ینابیع المودة، ج ۳، ص ۲۹۵، باب ۷۸، ج ۱؛ فرائد السمطین، ج ۲، ص ۳۳۴.
(۳۸) «تواترت الاخبار واستفاضت، بکثرة رواتها عن المصطفی فی امر المهدی»: کنجی شافعی، البیان فی اخبار صاحب الزمان، ص۶۷.
(۳۹) «تواتر الاخبار بان المهدی من هذه الامة ان عیسی ینزل ویصلی خلفه»: شهاب الدین ابن حجر عسقلانی، فتح الباری، ج۷، ص۱۲۳.
(۴۰) ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج ۱۰، ص ۹۶.
(۴۱) محمد صبان، اسعاف الراغبین، باب ۲، ص ۱۳۸.
(۴۲) محمد برزنجی، الاشاعه لاشراط الساعة، ص ۸۷.
(۴۳) علی ناصف، غایة المامول، ج ۵، ص ۳۸۲.
(۴۴) ر.ک: سید اسد الله هاشمی شهیدی، ظهور حضرت مهدی از دیدگاه اسلام ومذاهب وملل جهان، ص۱۲۵.
(۴۵) «لو لم یبق من الدنیا الا یوم لطول الله ذلک الیوم حتی یلی رجل من اهل بیتی یواطی اسمه اسمی»: ترمذی، سنن، ج۳، ص۳۴۳؛ کتاب الفتن، باب ماجاء فی المهدی، ح۲۳۳۲.
(۴۶) «لاتقوم الساعة حتی یقوم القائم الحق منا وذلک حین یأذن الله (عزَّ وجلَّ) له»: علامه مجلسی، بحار الانوار، ج۵۱، ص۶۵.
(۴۷) «من المحتوم الذی حتمه الله قیام قائمنا، فمن شک فی ما اقول، لقی الله وهو به کافر وله جاحد»: همان، ص۱۳۹.
(۴۸) «ابشروا بالمهدی، رجل من قریش من عترتی»: احمدبن حنبل، مسند، ج۳، ص۳۷.
(۴۹) «المهدی حق وهو من ولد فاطمه»: بخاری، التاریخ الکبیر، ج۳، ص۳۴۶.
(۵۰) «المهدی من عترتی، من ولد فاطمه...»: علی اربلی، کشف الغمة، ج۳، ص۲۶۷.
(۵۱) «یخرج المهدی علی راسه غمامة، فیها مناد ینادی: هذا المهدی خلیفة الله فاتبعوه»: ذهبی، میزان الاعتدال، ج۲، ص۶۷۹.
(۵۲) «لو لم یبق من الدنیا الا یوم واحد لطول الله ذلک الیوم حتی یملک رجلٌ من اهل بیتی، تجری الملاحم علی یدیه...»: السید مصطفی الکاظمی، بشارة الاسلام، ص۵۹.
(۵۳) «بادروا بالاعمال ستاً: طلوع الشمس من مغربها والدجال والدخان ودابة الارض...»: سلیمان طیالسی، مسند، ص۲۳۲، ح۲۵۴۹.
(۵۴) شیخ مفید، ارشاد، ص۳۳۶.
(۵۵) «وممن خلقنا امة یهدون بالحق وبه یعدلون؛ واز میان کسانی که آفریدیم، گروهی هستند که به حق هدایت می کنند وبه حق داوری می نمایند» اعراف (۷): ۱۸۱.
(۵۶) «ان من امتی قوما علی الحق حتی ینزل عیسی بن مریم»: طبرسی، مجمع البیان، ج ۴، ص۵۰۳.
(۵۷) «کانی بقوم قد خرجوا بالمشرق، یطلبون الحق فلایعطونه، ثم یطلبونه فلا یعطونه فاذا راوا ذلک وضعوا سیوفهم علی عواتقهم، فیعطون ما سالوه فلا یقبلونه حتی یقوموا، ولا یدفعونها الا الی صاحبکم، قتلاهم شهداء اما انی لو ادرکت ذلک لا ستبقیت نفسی لصاحب هذا الامر»: محمد نعمانی، کتاب الغیبه، ب ۱۴، ج ۵۰، ص ۲۷۳.
(۵۸) «لاتزال طائفة من امتی تقاتل عن الحق حتی... ینزل المهدی»: عثمان الدانی، سنن الوارده فی الفتن، ص۱۴۳.
(۵۹) «یاتی قوم من هاهنا، من نحو المشرق، اصحاب رایات سود، یسالون الحق فلایعطونه، مرتین او ثلاثا فیقاتلون فینصرون، فیعطون ماسالوا فلا یقبلوها حتی یدفعو ها الی رجل من اهل بیتی، فیملا ها عدلا کما ملووها ظلما...»: احمد ابن المنادی، الملاحم والفتن، ص۸۴.
(۶۰) (واعتصموا بحبل الله جمیعا ولا تفرقوا) آل عمران (۳): ۱۰۳.
(۶۱) (ان هذه امتکم امة واحدة وانا ربکم فاتقون) مؤمنون (۲۳): ۵۲.
(۶۲) (قل یا اهل الکتاب تعالوا الی کلمة سواء بیننا وبینکم الا تعبدوا الا الله ولا نشرک به شیئاً...).