رجعت زنان
فاطمه عنايتى
چكيده
از باورهاى ويژه ى شيعيان، اعتقاد به رجعت وحيات مجدد افراد وگروه هاى خاص در پايان تاريخ وظهور امام زمان عجل الله تعالى فرجه الشريف است. رجعت، باورى است كه مخالفان، با پرسش ها وشبهه ها فراوانى درصدد مخدوش جلوه دادن آن بر آمده اند؛ از اين رو براى اثبات وتقويت باورداشت رجعت ونيز براى پاسخ گويى به شبهه ها وسؤالات مخالفان، پژوهش درباره ى رجعت ضرورى است. از سوى ديگر، براى جامعه زنان كه نيمى از جمعيت انسانى را تشكيل مى دهند نيز پرسش هايى مطرح است از جمله اين كه آيا زنان در رجعت، هنگام قيام امام زمان عجل الله تعالى فرجه الشريف وتشكيل حكومت جهانى مهدوى، مشاركت دارند؟ اين نوشتار درصدد پاسخ گويى به سؤالهاى فوق، با تمركز بر نقش زنان مى باشد:
مقدمه
يكى از اعتقادات مكتب شيعه، رجعتِ برخى مردگان به دنيا، پيش از قيامت است. عالمان شيعه، با عنايت به قرآن ورواياتِ معصومان عليهم السلام اعتقاد به چنين پديده اى را يكى از ضروريات مذهب شيعه تلقى كرده اند. البته برخى به ضرورى بودن آن به ديده ترديد نگريسته اند؛ اما انكار آن را جايز نمى دانند. بسيارى از علما بر اثبات آن اجماع كرده اند، بزرگانى هم چون طبرسى صاحب تفسير مجمع البيان(۱)، شيخ حر عاملى(۲)، امين الدين طبرسى(۳)، شيخ صدوق(۴)، حسن بن سليمان بن خالد حلّى(۵)، شيخ مفيد(۶)، سيد مرتضى(۷)، علامه مجلسى(۸)، ابوالحسن شريف(۹) و.... برخى نيز رجعت را از ضروريات مذهب بر شمرده اند؛ چنان كه علامه مجلسى(۱۰) وشيخ حر عاملى(۱۱) بر اين باورند.
رجعت در لغت
رجعت از ماده ى (رجع) واصل آن به معناى بازگشت پس از رفتن است.(۱۲) صاحب مجمع البيان (رجعة) و(الرجعة) را بازگشت به دنيا پس از مرگ بيان كرده ومصدر آن را (الرجوع) به معناى بازگشت به ابتدا ابراز كرده است وهم چنين: الرجوع، العود.(۱۳)
هم چنين در مجمع البحرين درباره ى معناى (الرجعة) مى گويد:
الرجعة به فتح راء، يعنى يك بازگشت پس از مرگ وبعد از ظهور مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف وآن، از ضروريات مذهب است....(۱۴)
رجعت در اصطلاح
رجعت در اصطلاح، عبارت است از اين كه خداوند، هم زمان با زمان ظهور مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف عده اى از بندگان صالح كه در ايمان وعمل، خالص بوده اند ونيز عده اى از كفار ومنافقان كه در كفر ونفاق، سرآمد بوده اند را با همان ويژگى هاى روحى وجسمى خود به دنيا برمى گرداند، تا هر دو گروه، در حد امكان نتيجه دنيايى اعمال شان را دريافت كنند.(۱۵)
آن چه در بازگشت دو گروه مؤمنان خالص ونيز كفار واقعى به آن اشاره شده، وصف صالح ومنافق است، نه مرد وزن.
در معناى اصطلاحى رجعت سيد مرتضى مى فرمايد:
بدان همانا آن چه كه شيعه دوازده امامى معتقد است، اين است كه خداوند، هنگام ظهور حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف گروهى از شيعيان او وگروهى از دشمنان آن حضرت را كه پيش تر مرده اند، برمى گرداند تا به ثواب يارى آن حضرت برسند ونيز از دشمنان انتقام گرفته شود....(۱۶)
طبق آن چه از احاديث برداشت مى شود، رجعت، عمومى نيست؛ بلكه مخصوص عده اى از مؤمنان خالص وكفار معاند است. هم چنين سر سلسله رجعت كنندگان، انبيا، امامان معصوم عليهم السلام ودشمنان آنان هستند. امام صادق عليه السلام در اين زمينه مى فرمايد:
رجعت، عمومى نيست؛ بلكه اختصاصى است وتنها مؤمنان يا مشركان محض، رجعت مى كنند.(۱۷)
رجعت در امت هاى گذشته
بازگشت، ميان امت هاى گذشته، بسان رجعتِ اصطلاحى در عقايد شيعه نيست؛ ولى آيات متعددى بر وقوع رجعت در امت هاى گذشته دلالت مى كند. افراد زيادى از پيامبر وغير پيامبر، مؤمن وغير مؤمن (زن ومرد) در امت هاى پيشين زنده شده وبه دنيا برگشته اند(۱۸). يكى از نمونه هاى رجعت، بازگشت مقتول بنى اسرائيل به دنيا مى باشد. قرآن، اين ماجرا را اين گونه نقل مى كند:
(وبه خاطر آوريد) هنگامى را كه فردى را به قتل رسانديد. سپس درباره (قاتل) او به نزاع پرداختيد... خداوند، اين گونه مردگان را زنده مى كند....(۱۹)
خداوند، در اين آيه، در پايان داستان احياى مردگان ـ چه زن ومرد ومؤمن وكافر ـ را يك سنت وقانون هميشگى در نظام عالم معرفى كرده وآن را به عنوان قدرت خودش به رخ انسان ها مى كشد تا درباره ى آن بينديشند.(۲۰)
در اين آيه، جمله ى (كَذلِكَ يُحْى اللهُ الْمَوْتى) به قيامت ويا برزخ اختصاص ندارد؛ بلكه به صورت يك قانون عمومى وفراگير براى همه ى زمان ها، مكان ها وامت ها در شرايط مساوى براساس حكمت الهى جارى خواهد بود. در واقع، هرگاه حكمت الهى اقتضا كند، خداوند، با قدرت بى نهايت خويش، مردگان را زنده خواهد كرد. از اين آيه وداستان نتيجه مى گيريم احياى مردگان، به همه ى انسان ها اعم از زن ومرد مربوط است ونشانه اى از قدرت الهى است.
اين آيه، نشان گر فراگير بودن رجعت در هر زمان ومكان است، ودر آن، امت هاى مؤمن خاص وكافر خاص در هر زمان ومكانى كه بودند ـ چه زن وچه مرد ـ با شرايط مساوى، براساس حكمت وقدرت بى نهايت الهى، زنده شده وبه دنيا برمى گردند، تا مؤمنان (زن ومرد) از وعده ى الهى خرسند شوند واز كافران انتقام بگيرند. در اين مقاله، به اثبات رجعت از ديدگاه عقل ونقل، هدف رجعت ورجعت كنندگان زمان ظهور خواهيم پرداخت.
فصل اول: اثبات رجعت
۱. برهان عقلى
عقل هيچ مانعى براى زنده شدن مردگان تصور نمى كند وآن را كاملاً ممكن مى داند. روشن وواضح است كه زنده كردن وحيات دادن خداوند به اشياء بر دو قسم است گاه خداوند از هيچ وعدم موجود زنده اى خلق مى كند؛ يعنى بدون داشتن هيچ سابقه اى، مثل خلقت اوليه انسان وهر موجود ديگرى وگاهى اجزاء وعناصر پراكنده يك موجود را جمع مى كند وحياتى دوباره مى دهد (يعنى گاه خلقت جعل بسيط است وبدون سبق ماده ى سابقى وگاه بنحو جعل مركب) وقتى خلقت به صورت اول براى عقل ممكن شد خلقت وحيات دادن دوم به مراتب آسان تر وقابل قبول تر خواهد بود.
عدم امكان اين مطلب يا به دليل نقص در فاعليت فاعل است يا در قابليت قابل؛ يعنى اين كه خداوند قدرت زنده كردن مردگان را ندارد يا بدن وروح، قابليت زنده شدن را ندارد؛ در حالى كه ما در طول شبانه روز، هم فاعليت فاعل را وهم قابليت قابل را در جهان مشاهده مى كنيم. پس هيچ عاقلى ـ چه رسد به مسلمان ـ در امكان رجعت شك ونزاعى ندارد؛ چون با اين كار، هم قدرت خداوند را منكر مى شود وهم سر از شرك وانكار قبر، عالم برزخ ومعاد جسمانى در مى آورد.
مرحوم سيد مرتضى در اين باره مى فرمايد: (در آن چه شيعه از رجعت معتقد است، هيچ اختلافى بين مسلمانان، بلكه موحّدان نيست).(۲۱)
رجعت در اين دنيا با حيات مجدد در روز رستاخيز مشابهت دارد. رجعت ومعاد، دو پديده همگون هستند؛ با اين تفاوت كه رجعت، با افق محدود وبا قلمرو دنيايى، قبل از قيامت به وقوع مى پيوندد؛ ولى در رستاخيز، همه ى انسان ها، از ابتدا تا انتهاى خلقت، برانگيخته خواهند شد. بنابراين كسانى كه امكان حيات مجدد را در روز رستاخيز پذيرفته اند، بايد رجعت را كه زندگى دوباره در اين جهان است، ممكن بدانند.
رجعت عالمى است با ويژگى هاى خاص خود كه نه دقيقاً هم چون عالم دنيا است ونه همانند عالم آخرت، ودر عين حال برزخ هم نيست.
علامه طباطبايى در اين باره مى فرمايد:
رجعت از مراتب روز قيامت مى باشد؛ اگر چه در كشف وظهور، پايين تر از روز قيامت است. دليل پايين تر بودن از قيامت امكان فى الجملة راه يافتن فساد وشر در آن است، بر خلاف قيامت (كه هيچ فساد وشرى در آن راه نخواهد يافت)؛ به همين دليل، روز ظهور مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف گاه به قيامت ملحق شده است، به دليل ظهور وغلبه كامل حق.(۲۲)
معاد، يعنى برگشت روح انسان به بدن. حال اگر چنين بازگشتى در آن مقطع زمانى (قيامت) ممكن باشد، طبعاً بازگشت آن به اين جهان، قبل از قيامت ممكن خواهد بود؛ چرا كه امر محال در هيچ زمانى امكان وقوع ندارد.
فيلسوف بزرگ اسلامى، صدر المتألهين رحمه الله عليه مى فرمايد:
در باب اعتقادات، آن چه قابل پيروى است يا دليل وبرهان است يا نقل صحيح وقطعى كه از اهل بيت عليهم السلام رسيده باشد. روايات صحيح فراوانى از امامان وسرورانمان درباره ى درستى عقيده به رجعت ووقوع آن هنگام ظهور قائم آل محمد صل الله عليه وآله وسلم به ما رسيده است. عقل نيز اين موضوع را غيرممكن نمى داند؛ چرا كه نمونه هاى فراوانى به اذن خداوند به دست پيامبرانى چون عيسى عليه السلام وشمعون عليه السلام وديگر پيامبران انجام يافته است.(۲۳)
۲. براهين نقلى
الف. قرآن: در قرآن كريم، آيات بسيارى از رجعت سخن مى گويند كه به برخى از آنها اشاره مى كنيم:
و هنگامى كه فرمان (عذاب) بر آنها واقع شود، جنبنده اى از زمين براى آنها خارج مى كنيم كه با آنان سخن مى گويد كه: (مردم، به آيات ما يقين ندارند). وروزى كه ما از هر امتى گروهى را از كسانى كه آيات ما را تكذيب مى كنند محشور مى كنيم وآنها نگه داشته مى شوند (تا به يك ديگر ملحق شوند).(۲۴)
با بيان چند نكته، دلالت آيه بر رجعت روشن مى شود:
۱. حشر گروهى از هر امتى، غير از حشر در روز قيامت است. حشر در آيه فوق، همگانى نيست؛ در حالى كه حشر در روز قيامت شامل همه ى انسان ها مى گردد؛ چنان كه در آيه ديگرى در وصف حشر وروز قيامت چنين آمده است:
وهمه را محشور كرده واحدى از آنان را فرو نخواهيم گذاشت.(۲۵)
۲. در صدر آيه اول، خداوند مى فرمايد: (اِذَا وَقَعَ الْقَوْلَ عَلَيْهِمْ). مورد اتفاق همه مفسران است كه وقوع قول (فرمان)، از علائم قيامت است وروشن است كه علامت يك چيز غير از خود آن چيز است.(۲۶)
۳. آيات قبل از اين آيه، از نشانه هاى قبل از رستاخيز در پايان جهان سخن گفته اند ودر آيات پس از آن نيز به همين موضوع اشاره مى شود.
بنابراين، بعيد به نظر مى رسد آيات قبل وبعد، از حوادث پيش از رستاخيز سخن گويند؛ امّا آيه وسط، درباره ى رستاخيز باشد. هم آهنگى آيات، ايجاب مى كند كه همه درباره حوادث قبل از قيامت باشند.(۲۷)
د) شاهد ديگر براى دلالت آيه بر رجعت، (خروج دابة الارض)(۲۸) است كه يكى از نشانه هاى رستاخيز به شمار مى رود(۲۹)؛ يعنى از نشانه هايى است كه قبل از رستاخيز رخ مى دهد.
پيامبر اكرم صل الله عليه وآله وسلم درباره ى دابة الارض فرمود:
هيچ كس به او دست نمى يابد وكسى نمى تواند از دست او فرار كند. بين دو چشم مؤمن علامت مى گذارد ومى نويسد: (مؤمن بين دو چشم كافر علامت مى گذارد ومى نويسد: (كافر)، عصاى موسى وانگشتر سليمان با او است.(۳۰)
آيه ى دوم:
بى گمان ما رسولان خود وكسانى كه ايمان آورده اند را در زندگى دنيا وروزى كه گواهان به پامى خيزند، يارى مى دهيم.(۳۱)
با بيان چند نكته روشن خواهد شد كه اين آيه، به رجعت اشاره دارد ورجعت هم مخصوص تمام انسان هاى مؤمن خاص وكفار خاص است.
الف) سياق آيه، بر فعلى دلالت دارد كه در آينده به طور حتم به وقوع خواهد پيوست.
ب) نصرت وپيروزى كه در اين آيه وعده داده شده، تاكنون تحقق نيافته است وخداوند، هرگز خلف وعده نمى كند؛ پس ناگزير بايد در آينده تحقق يابد.
ج) همه ى پيامبران (به جز حضرت عيسى عليه السلام وحضرت خضر عليه السلام) ومؤمنان، هنگام نزول قرآن در قيد حيات نبوده ودر اين دنيا يارى نشده اند؛ پس به مقتضاى اين آيه، بايد زنده شوند، تا در همين دنيا يارى شوند.
د) لفظ نصرت، در مواردى به كار مى رود كه دو گروه، مشغول مخاصمه وجنگ باشند وشخصى يا گروهى، به يكى از طرف هاى درگير كمك كند، تا برطرف مقابل، چيره شود. طبيعى است چنين معنايى با يارى كردن انبيا ومؤمنان در آخرت سازگارى ندارد؛ بلكه مصداق آيه با رجعت، ونصرت انبيا واوليا تحقق مى يابد.
شيخ مفيد در تفسير اين آيه مى فرمايد:
شيعيان عقيده دارند خداى تبارك وتعالى وعده ى نصرت خود را درباره ى دوستانش، پيش از آخرت تحقق خواهد بخشيد وآن، هنگامى است كه قائم عجل الله تعالى فرجه الشريف قيام كند. در پايان دنيا، مؤمنان رجعت مى كنند ووعده ى الهى تحقق مى يابد.(۳۲)
اين رجعت مؤمنان واين وعده ى الهى براى زن ومرد است؛ چون در غالب از آيات وروايات، به گروه خاصى با علامت خاصى اشاره نشده است؛ بلكه بيشتر به مؤمنان ومنافقان اشاره شده واين دو كلمه، هم شامل زن مى شود وهم شامل مرد.
ب: روايات
در اين فراز مى توانيم رجعت را از سه منظر احاديث، زيارات وادعيه پى گيرى كنيم.
۱. احاديث
اخبار ورواياتى كه درباره ى رجعت از معصومان عليهم السلام نقل شده، به قدرى زياد است كه در طول تاريخ، بسيارى از بزرگان وعلماى شيعه درباره ى آن، ادعاى تواتر كرده اند (معنوى واجمالى)(۳۳) از جمله شيخ طوسى در مورد برخى از احاديث رجعت ادعاى تواتر لفظى هم نموده است.(۳۴) علامه مجلسى در اين رابطه مى فرمايد: (اگر روايت رجعت متواتر نباشد پس در دنيا روايت متواتر وجود ندارد)(۳۵). علامه طباطبايى مى فرمايد: روايات ائمه اهل بيت عليهم السلام نسبت به اصل رجعت متواتر است وتواتر با مناقشه در تك تك حديث باطل نمى شود.(۳۶)
به همين دليل، اكنون فقط به ذكر برخى از اين احاديث مى پردازيم:
از امام صادق عليه السلام نقل شده است:
هر كس به هفت چيز اعتقاد داشته باشد، مؤمن (شيعه) است ودر ميان آن هفت چيز، ايمان به رجعت را ذكر فرمود.(۳۷)
مأمون به حضرت امام رضا عليه السلام عرض كرد: (اى اباالحسن نظرت درباره ى رجعت چيست؟) آن حضرت فرمود:
آن، حق است ودر امت هاى گذشته نيز بوده وقرآن آن را بيان كرده است. رسول خدا صل الله عليه وآله وسلم فرمود: آن چه در امت هاى گذشته واقع شده در اين امت نيز بدون كم وكاست واقع خواهد شد).(۳۸)
(حَذْوَ النََعّل بالنَّعّل والْقَذَّةِ بِالْقَذَّةِ) يعنى برابرى ويكسانى كه گام به گام ومو به مو، تحقق پيدا مى كند.
طبق آن چه امام رضا عليه السلام فرمود، به دست مى آيد كه در امت هاى گذشته رجعت بوده است ودر اين رخداد مهم هم زن وهم مرد حضور داشته اند(۳۹) ودر زمان ظهور نيز با رجعت زنان ومردان، اين واقعه ادامه پيدا مى كند واين، امرى است كه درباره ى همه ى انسان هاى مؤمن خاص وكفار خاص اجرا مى شود.
۲. زيارات
در زيارتى كه خطاب به حضرت امام مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف خوانده مى شود آمده است:
اگر دوران درخشان وپرچم هاى برافراشته وحكومت قدرت مند تو را درك كردم، بنده اى از بندگان تو خواهم بود... واگر پيش از ظهورت مرگ فرا رسيد، با توسل به تو از خداى سبحان مى خواهم كه بر محمد وآل محمد صل الله عليه وآله وسلم درود فرستد وبراى من، بازگشتى در دوران ظهورت ورجعتى در زمان (حكومت) تو قرار دهد، تا با فرمان بردارى تو، مراد خويش را دريابم ودلم را (با انتقام) از دشمنانت شفا بخشم.(۴۰)
هم چنين در زيارت امام حسين عليه السلام در روز عرفه مى خوانيم: (اى سرورم! اى اباعبدالله! خدا وفرشتگان وپيغمبرانش را شاهد مى گيرم كه من، به شما ايمان، وبه بازگشت تان يقين دارم...).(۴۱)
پس همه ى ما (اعم از زن ومرد) با تأسى از امامان واولياى خدا، مى توانيم دعا كنيم كه تا زمان ظهورش زنده باشيم، تا از ياران خاص او باشيم واگر هم زنده نمانديم، از خدا بخواهيم با رجعت در زمان دولت يار، او را يار وياور باشيم واز دشمنانش انتقام بگيريم.
۳. ادعيه
الف. در دعاى عهد آمده است:
پروردگارا! اگر مرگى كه بر تمام بندگانت، قضاى حتمى قرار دادى ميان من واو (= حضرت امام مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف) جدايى انداخت، مرا (هنگام ظهور مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف) از قبر برانگيز؛ در حالى كه كفنم را ازار خود كرده وشمشيرم را از نيام بركشيده ونيزه ام را برهنه ساخته ام ودعوت دعوت كننده را لبيك مى گويم.(۴۲)
از امام صادق عليه السلام روايت شده: (هر كس چهل صبح اين دعا را بخواند، از ياوران قائم ما باشد واگر پيش از ظهور آن حضرت بميرد، خداوند او را از قبر بيرون آورد...).(۴۳)
ب. در دعايى كه بعد از زيارت حضرت حجت عجل الله تعالى فرجه الشريف در سرداب نقل شده اين گونه آمده است: (خدايا! اگر قبل از ظهور حضرتش مرا از دنيا بردى، مرا از كسانى قرار ده كه در رجعت بر مى گردند).(۴۴)
فصل دوم: هدف رجعت
يكى از سؤالاتى كه در بحث رجعت مطرح مى شود، اين است كه چرا بايد عده اى از انسان ها ـ اعم از خوب وبد ـ قبل از قيامت ودر دوران ظهور حضرت امام مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف به دنيا برگردند؟ رجعت چه اهميتى دارد كه معصومان عليهم السلام تا اين مقدار در روايات، ادعيه، وزيارات بر آن تأكيد كرده اند، تا حدّى كه بعضى از علما وبزرگان دين، رجعت را از ضروريات مذهب شيعه برشمرده اند؟
رجعت به دنيا، تنها به اذن واراده ى الهى قابل تحقق است وچون همه ى افعال خداى حكيم، از روى حكمت است، رجعت نيز داراى حكمت خواهد بود. اين جا به مواردى از اهداف رجعت اشاره مى كنيم:
۱. انتقام گرفتن از ستم گران
در رجعت، گروهى از منافقان وستم گران تاريخ كه در حق انسان ها، از هيچ ظلم وستمى دريغ نكردند وغصب كنندگان خلافتِ اهل بيت پيامبر صل الله عليه وآله وسلم به دنيا برمى گردند، تا قبل از قيامت به بخشى از مجازات هاى خود برسند.
امام صادق عليه السلام فرمود:
هنگامى كه كار حسين عليه السلام خاتمه يافت، ملائكه به درگاه خداوند تضرع كردند. پس خداوند سايه حضرت قائم عجل الله تعالى فرجه الشريف را برپا داشت وفرمود: (به وسيله اين، از آنان كه به او ستم كردند (قاتلان امام حسين عليه السلام) انتقام مى گيرم).(۴۵)
امام زمان عجل الله تعالى فرجه الشريف در صورتى مى تواند از قاتلان امام حسين عليه السلام انتقام بگيرد كه آنها زنده باشند واين، با رجعت تحقق مى يابد.
۲. نصرت دين
يكى از اهدافى كه رجعت مؤمنان بر آن استوار است، نصرت ويارى رساندن به دين الهى در عصر طلايى ظهور امام زمان عجل الله تعالى فرجه الشريف است. بزرگى وعظمت قيام جهانى حضرت امام مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف مى طلبد كه ياران آن حضرت، از حيث تعداد ونيرو، متناسب با آن نهضت باشند.
اعتقاد به رجعت وبازگشت به دنيا، مى تواند نقش برجسته اى در نشاط دينى واميد حضور در حكومت جهانى حضرت امام مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف داشته باشد. رجعت، براى همه افراد ـ چه زن وچه مرد كه لايق يارى رساندن بوده وقبلاً از دنيا رفته اند ـ زمينه ى اين مهم را فراهم مى سازد.
در برخى دعاها از خداى بزرگ مى خواهيم ـ اگر زنده نبوديم ـ ما را در دوران ظهور امام زمان عجل الله تعالى فرجه الشريف زنده گرداند تا او را يارى دهيم؛ همان طور كه در دعاى روز بيست وپنجم ماه ذيقعده مى خوانيم:
خداوندا! فرج اوليايت را نزديك كن وآن چه به ستم از آنان گرفته اند، به ايشان برگردان وقائم شان عليه السلام به حق ظاهر كن... خداوندا! بر آن بزرگوار وپدرانش درود فرست وما را از يارانش قرار ده ودر رجعتش محشورمان كن تا از يارى كنندگان او باشيم.(۴۶)
اين دعاها وخواستن ها مخصوص همه ى انسان هاست، چه زن وچه مرد، تا در آن زمان، از رجعت كنندگان ودر صف ياران مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف باشند.
۳. لذت بردن مؤمنان از حاكميت اسلام
بسيارى از مؤمنان، در طول تاريخ، آرزوى حاكميت دين در سراسر جهان را داشتند ودر اين راه مبارزه كردند؛ اما دشمنان دين، با ظلم وجور خود نگذاشتند دين در تمام ابعاد، حاكميت يابد. در دوران رجعت، مؤمنان برمى گردند تا عزّت دين وخفت وخوارى ظالمان را ببينند.
امام باقر عليه السلام فرمود:
اما مؤمنان، به سوى روشنايى هاى چشمان شان برمى گردند (تا چشم شان با ديدن حكومت عدل امام زمان عجل الله تعالى فرجه الشريف روشن شود) واما ستم گران، برمى گردند تا دچار عذاب الهى گردند؛ چنان كه خداوند مى فرمايد: (وقطعاً غير از آن عذاب بزرگ تر، از عذاب اين دنيا به آنان مى چشانيم).(۴۷)
۴. تأثر كافران از استقرار حكومت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف
يكى از اهدافى كه در روايات بسيار تكرار شده وحتى در تعاريف رجعت هم انعكاس يافته است،(۴۸) عزت مؤمنان وخوارى وذلت منافقان است.
امام باقر عليه السلام مى فرمايد:
هيچ شخص نيك وبدى از اين امت نيست، مگر اين كه رجعت مى كنند؛ مؤمنان برمى گردند تا اين كه عزيز شده، چشمان شان روشن شود وفجّار برمى گردند تا خداوند ذليل شان كند. آيا نشنيده اى گفتار خداوند را كه مى فرمايد: همانا عذاب نزديكتر (كوچكتر) را كه غير از عذاب بزرگتر است به آن ها مى چشانيم.(۴۹)
عذاب نزديك تر، به عذاب رجعت منطبق شده است.
حضرت على عليه السلام در تفسير آيه مبارك (رُبَما يَوَدُّ الَّذينَ كَفَرُوا لَوْ كانُوا مُسْلِمينَ)(۵۰) مى فرمايد:
زمانى كه من با شيعيانم با پيروان شان برمى گرديم، بنى اميه را با خوارى وذلت به قتل مى رسانم. در اين هنگام، كفار مى گويند: (اى كاش مسلمان بوديم!).(۵۱)
۵. تكامل مؤمنان
يكى از اهداف رجعت، رسيدن به تكامل نهايى است؛ چون رجعت، عمومى نيست وويژه مؤمنان وطاغيان ستم گر محض است، بازگشت آنان به زندگى دنيوى، به منظور تكميل حلقه كمال گروه اول وچشيدن كيفر دنيوى گروه دوم است.
به تعبير ديگر، مؤمنان خالص، در مسير تكامل معنوى با موانع دشمنان روبه رو بودند واز تكامل باز ماندند. حكمت الهى اقتضا مى كند كه آنها سير تكاملى خود را از طريق بازگشت به اين جهان به پايان برسانند ودر گسترش حكومت حق شركت كنند كه شركت در چنين حكومتى از افتخارات بزرگ است.
پس دانستيم كه در رسيدن به تكامل نهايى كه همان رجعت است، مردان وزنان مى توانند با بازگشت مجدد به دنيا مسير اصلى وپايانى كمال خود را طى كنند.
فصل سوم: رجعت كنندگان
رواياتى كه رجعت كنندگان را معرفى مى كند به دو دسته تقسيم شده اند:
۱. بعضى روايات به طور عموم دلالت مى كند كه تمام مؤمنان خالص (زن ومرد) وكفار معاند (زن ومرد) كه در طول تاريخ در روى زمين زندگى كرده اند، برمى گردند. امام صادق عليه السلام مى فرمايد: (همانا رجعت، عمومى نيست؛ بلكه خصوصى است، برنمى گردند مگر مؤمنان محض وكفار محض).(۵۲)
۲.بعضى از روايات، رجعت كنندگان را با اسم ومشخصات معرفى مى كند:
الف) مردان
مى توان مردان مورد اشاره در روايات را به سه دسته كلى تقسيم كرد:
۱. پيامبران گذشته:
امام صادق عليه السلام در تفسير آيه ۸۱ آل عمران مى فرمايد: (خداوند هيچ پيامبرى را از آدم تا ساير انبيا مبعوث نكرد، جز آن كه به دنيا بازگشته ورسول خدا صل الله عليه وآله وسلم واميرالمؤمنين عليه السلام را يارى خواهند كرد).(۵۳)
۲. پيامبر اكرم صل الله عليه وآله وسلم وامامان عليهم السلام
ابو خالد كابلى از امام سجاد عليه السلام نقل مى كند كه آن حضرت در تفسير آيه ى ۸۵ سوره قصص(۵۴) چنين فرمود: (پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم واميرالمؤمنين عليه السلام وامامان عليهم السلام به سوى شما باز مى گردند).(۵۵)
۳. مؤمنان
از امام صادق عليه السلام روايتى نقل شده است كه به شيعيان راستين خود چنين فرمود:
... تا اين كه قائم ما اهل بيت قيام مى كند. در آن هنگام، خداوند، آنان را مبعوث خواهد كرد وآنها، گروه گروه لبيك گويان به حضرتش ملحق مى شوند...(۵۶)
ب: زنان
گروهى از ياوران حضرت بقية الله عجل الله تعالى فرجه الشريف زنانى هستند كه خدا به بركت ظهور امام زمان عجل الله تعالى فرجه الشريف آنها را زنده خواهد كرد وبار ديگر به دنيا رجعت خواهند نمود. در روايات، به دو گونه به اين افراد اشاره شده است:
۱.عام
در روايات، رجعت ويژه زن يا مرد نيست وفقط به مؤمن محض وكافر محض اشاره شده است؛ يعنى هم زن مؤمن وهم زن كافر در زمان ظهور مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف رجعت مى كنند، تا زنان مؤمن، طعم شيرين ولذّت انجام وعده ى الهى را بچشند ودر ركاب حضرت امام مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف وامامان معصوم عليهم السلام به خدمت بپردازند وزنان كافر هم كيفر دنيايى گناه وعملكرد خود را ببينند وبه عذاب الهى برسند.
۲. خاص
گروهى از زنان هستند كه علاوه بر اخبار عمومى، در برخى اخبار، به نام آنان هم اشاره شده است. اين روايات معتبر درباره ى زنان، بسيار اندك است.
الف) زنان مؤمن
در منابع معتبر اسلام، نام سيزده زن ياد مى شود كه به هنگام ظهور قائم آل محمد صل الله عليه وآله وسلم زنده خواهند شد ودر لشكر امام زمان عجل الله تعالى فرجه الشريف به مداواى مجروحان جنگى وپرستارى بيماران خواهند پرداخت.
مفضل بن عمر از امام صادق عليه السلام نقل مى كند كه فرمود:
(همراه قائم عجل الله تعالى فرجه الشريف سيزده زن خواهند بود). گفتم: (آن ها را براى چه كارى مى خواهد؟) فرمود: (براى مداواى مجروحان ورسيدگى به مريض ها؛ همان گونه كه وقتى همراه پيامبر صل الله عليه وآله وسلم بودند چنين مى كردند). عرض كردم: (نام آنها را بفرماييد) فرمود: (قنواء دختر رشيد هجرى، ام ايمن، حبابه والبيّه، سميه مادر عمار بن ياسر، زبيده، ام خالد احمسيه، ام سعيد حنفيّه، صبانه ماشطه وام خالد جهنيّه.(۵۷)
در اين روايات، امام صادق عليه السلام از آن سيزده زن فقط نام نه نفر را ياد مى كند. در كتاب خصايص فاطمى به نسيبه دختر كعب مازنيه نيز اشاره شده است.(۵۸)
در كتاب منتخب البصائر از دو زن به نام (تيره) و(أحبشيه) نام مى برد.(۵۹) اين افراد، هر كدام در بُعدى وبيشتر در بُعدِ جهاد با دشمنان خدا، از خود شايستگى هايى نشان داده اند. برخى از آنان ـ هم چون (صيانه) ـ مادر چند شهيد بوده وخود نيز با وضعى جانسوز به شهادت رسيد. برخى ديگر چون سميّه، در راه دفاع از عقيده ى اسلامى خود، سخت ترين شكنجه ها را تحمل نموده وتا پاى جان از عقيده ى خود دفاع كرده اند.
ام خالد نيز نعمت تندرستى پيكر را براى حفظ اسلام استفاده كرد وجانباز شد. برخى ديگر، همانند زبيده كسانى بودند كه زرق وبرق دنيا، هرگز آنان را از اسلام باز نداشت واز آن امكانات در راه عقيده خود استفاده كرده ودر مراسم حج كه يكى از اركان دين است به كار بردند. بعضى، افتخار دايگى رهبر امت را داشتند وخود نيز از معنويات زيادى برخوردار بودند وبعضى ديگر، از خانواده ى شهيدانى بودند كه خود، پيكر نيمه جان فرزندان شان را حمل كردند. آنان، كسانى هستند كه با انجام رشادت ها ثابت كردند كه مى توانند گوشه اى از بار سنگين حكومت جهانى اسلام را بردوش گيرند.
همه ى اين دلايل، ما را به راز تصريح امام صادق عليه السلام به نام اين نه نفر آگاه مى كند. حال، براى درك بهتر شرح حال مختصرى از زندگى چند تن را بررسى كنيم.
۱. صيانه
در كتاب خصائص فاطميه آمده است:
در دولت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف سيزده تن، براى معالجه ى زخميان زنده گشته وبه دنيا بازمى گردند. يكى از آنان (صيانه) است كه همسر (حزقيل) وآرايشگر دختر فرعون بوده است. شوهرش (حزقيل) پسرعموى فرعون وگنجينه دار او بوده وبه گفته ى او، حزقيل، مؤمن خاندان فرعون است كه به پيامبر زمانش، موسى عليه السلام ايمان آورد.(۶۰)
پيامبر صل الله عليه وآله وسلم فرمود:
شب معراج، در مسير بين مكه معظمه ومسجد الاقصى، ناگهان بوى خوشى به مشامم رسيد كه هرگز مانند آن را نبوييده بودم. از جبرئيل پرسيدم: (اين بوى خوش چيست؟) گفت: (اى رسول خدا صل الله عليه وآله وسلم! همسر حزقيل به حضرت موسى بن عمران عليه السلام ايمان آورده بود وايمان خود را پنهان مى كرد.(۶۱)
۲.سميه، مادر عمار ياسر
او هفتمين نفر بود كه به اسلام گرويد وبدترين شكنجه ها را تحمل كرد(۶۲). او وشوهرش، ياسر در دام ابوجهل گرفتار شده بودند واو، به آنها دستور داد كه به پيامبر خدا دشنام دهند؛ اما آنها چنين كارى نكردند. ابوجهل زره آهنى به سميه وياسر پوشاند وآنها را مقابل آفتاب سوزان نگه داشت. پيامبر صل الله عليه وآله وسلم كه گاهى از كنارشان عبور مى كرد، آنها را به صبر ومقاومت سفارش مى كرد ومى فرمود: (اى خاندان ياسر صبر پيشه كنيد كه وعده گاه شما بهشت است). سرانجام ابوجهل با ضربتى آنها را به شهادت رساند.(۶۳)
خداوند، اين زن را به سبب صبر ومجاهدتى كه در راه اسلام متحمل شد، در زمان ظهور مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف زنده خواهد كرد، تا پاداش وعده ى الهى را ببيند ودر لشكر ولى خدا، به ياوران آن حضرت خدمت كند.
۳. ام ايمن
نام او (بركه) است. وى كنيز پيامبر صل الله عليه وآله وسلم بود. آن حضرت، به او مادر خطاب مى كرد ومى فرمود: (او باقى مانده ى خاندان من است).(۶۴) او از شيفتگان امامت بود كه در ماجراى فدك، حضرت زهرا عليها السلام او را به عنوان شاهد معرفى كرد وپنج يا شش ماه پس از پيامبر صل الله عليه وآله وسلم در زمان خلافت ابوبكر از دنيا رفت.(۶۵)
ام ايمن، دختر (ثعلبه بن عمرو بن حصن بن مالك) مى باشد. او خدمت گزار (آمنه)، مادر پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم بود كه به ارث، به پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم منتقل شد. آن گاه كه رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم مادر خود را از دست داده بود، ام ايمن، پرستارى وى را برعهده گرفت وبه اصطلاح، خدمت گزار رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم محسوب مى شد. رسول خدا صل الله عليه وآله وسلم بارها مى گفت: (ام ايمن، پس از مادرم (آمنه)، مادر من است) واو را عضو خانواده ويادگار اهل بيت خويش مى خواند. ام ايمن را بايد يكى از بانوان نمونه وممتاز تاريخ اسلام دانست؛ چون كوشش هاى او در طول زندگى پر بركتشدر راستاى وابستگى به پيغمبر صلى الله عليه وآله وسلم وخاندان او، افتخارآميز وسراسر پر عظمت بود(۶۶) كه اين جا مجال شرح آن نمى باشد.
۴. زبيده
وى، همسر هارون الرشيد واز شيعيان بود. هنگامى كه هارون از عقيده ى او آگاه شد، سوگند ياد كرد او را طلاق دهد. او به انجام كارهاى نيك معروف بود. زمانى كه يك مشك آب در شهر، يك دينار طلا ارزش داشت، او همه ى حُجاج وشايد مردم مكه را سيراب كرد. او دستور داد با كندن كوه ها واحداث تونل ها، آب را از فاصله ى ده ميلى خارج حرم مكه، به حرم آوردند. زبيده، صد كنيز داشت كه همگى حافظ قرآن بودند وهر كدام موظف بود كه يك دهم قرآن را بخواند؛ به گونه اى كه از منزل او، صداى قرائت قرآن همانند زمزمه ى زنبورهاى عسل، بلند بود.(۶۷)
۵. ام خالد عبدى
ام خالد عبدى را دانشمندان ورجال نويسانى چون كشّى ومامقانى، بانويى معرفى كرده اند كه استاندار عراق، يوسف بن عمرو به سبب عقيده شيعى وپيروى از زيد بن على بن الحسين عليه السلام در كوفه دست او را قطع كرد. وى، بانويى عارف ومجاهد بود كه در راه عقيده وعبادت خويش، استوارى وپاى بندى قاطعى داشت ودر بيان معارف دين وابراز عشق وارادت به خاندان پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم برابر مخالفان، هيچ كوتاهى ومسامحه اى روا نمى داشت.(۶۸)
۶. حبابه والبيه
شيخ طوسى، شيخ كلينى، فيض كاشانى، محدث بحرانى، طبرسى، راوندى وعلامه مجلسى، او را محدث وراوى حديث از امام على عليه السلام وساير امامان تا امام رضا عليه السلام وخلاصه راوى حديث از هشت تن از امامان معصوم دانسته اند.(۶۹) نكته اى كه درباره اين بانوى محدث قابل توجه است واو را در رديف يكى از زنان فوق العاده واستثنايى قرار داده، اين است كه حبابه، راوى حديث از امام على عليه السلام بوده ودر روزگار امام زين العابدين عليه السلام، ۱۱۳سال از عمر او مى گذشت. در سال ۱۸۳ق كه امام موسى بن جعفر عليه السلام شهيد شده وامام رضا عليه السلام عهده دار امامت گرديد،(۷۰) وى به حضور امام هشتم رسيد؛ در حالى كه عمر او در اين روزگار، حداقل ۲۳۵ بود. وقتى از دنيا رفت، امام رضا عليه السلام او را با پيراهن خود كفن كرده وبه خاك سپرد. سن او هنگام مرگ، بيش از ۲۴۰ سال بود. او، دوبار به جوانى بازگشت كه يك بار به معجزه امام سجاد عليه السلام وبار دوم به معجزه امام هشتم عليه السلام بود. او است كه هشت امام معصوم با خاتم خود بر سنگى كه او همراه داشت، نقش بستند.(۷۱)
۷. قنواء، دختر رشيد هجرى
قنواء دختر رشيد هجرى را دانشمندان رجالى واهل فقه وحديث، مانند شيخ طوسى، برقى ومامقانى از بانوان ياور امام صادق عليه السلام وراوى حديث از آن بزرگوار معرفى كرده اند.(۷۲)
ميزان صلابت وپايدارى در عقيده وپاى بندى او به اسلام وتشيع وعلاقه به اميرالمومنين عليه السلام از جريانى كه درباره ى شيوه اسارت وشهادت پدر بزرگوارش، توسط ابن زياد نقل مى كند، آشكار مى شود.(۷۳)
به هر حال، قنواء ـ راوى حديث از امام صادق عليه السلام وامام على عليه السلام ـ دختر مردى است كه در دين، صادق ودر ولايت، راستين است. چنين زنى، توسط چنين پدرى پرورش يافته وشيفته ورهرو امام زمان است وبا چنين اعتقادى مى تواند در هنگام ظهور امام زمان عليه السلام از سيزده زنى باشد كه براى معالجه مجروحان ويارى امام عليه السلام به دنيا بازگشت مى كند.(۷۴)
۸. نسيبه، دختر كعب
نسيبه، دختر كعب كه همسر او (زيد بن عاصم) بود وپسرهاى او (حبيب) و(عبدالله) بودند، از بانوان مجاهد وصحابى فداكار رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم وراوى حديث از آن بزرگوار بوده است.(۷۵) ابن اثير جزرى، ابن عبدالبر اندلسى وابن حجر عسقلانى درباره سابقه درخشان او نوشته اند:
در بيعت عقبه كه ۶۲ مرد از قبيله خزرج شركت داشتند وبا رسول خدا بيعت كردند، دو زن يعنى نسيبه وخواهر وى هم حضور داشتند وبدون اين كه به هنگام بيعت، دست رسول خدا به دست آنها بخورد، با آن حضرت بيعت كردند وبه اطاعت پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم اقرار وتعهد نمودند.(۷۶)
نسيبه كه با كنيه (ام عماره) هم معروف شده، در بيعت رضوان، در جنگ احد ودر جنگ يمامه كه بعد از وفات رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم با مسيلمه كذاب واقع شد، حضور يافته است.(۷۷) در جنگ (يمامه) نيز بدن او دوازده زخم برداشت وحتى يك دست وى هم قطع شد.(۷۸) خلاصه كلام اين كه ايمان واخلاص وفداكارى نسيبه در جنگ احد، به جايى رسيد كه رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم فرمود: (وفادارى ومقاومت نسيبه، بهتر وبالاتر از بسيارى از مردها مى باشد).(۷۹)
بر چنين زنى شايسته وگوارا است كه در زمان دولت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف به دنيا برگردد وهم چون مؤمنان خاص، طعم شيرين حكومت ولايتى آن حضرت را بچشد. اين، اجر كسانى است كه خداوند به آنها وعده داده است. پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم هم درباره ى او فرموده است: (نسيبه از بانوانى است كه در روزگار ظهور امام زمان عجل الله تعالى فرجه الشريف حضور مى يابد وبه مداواى مجروحان جنگى در ركاب آن حضرت مى پردازد...).(۸۰)
زنان غيرمؤمن
در حديثى، از زنى خبر داده شده است كه حضرت زهرا عليها السلام را خيلى رنج مى داد.(۸۱) از عبدالرحيم قصير روايت شده است كه امام باقر عليه السلام فرمود:
آگاه باشيد اگر قائم ما قيام كند، حميراء زنده مى شود، تا اين كه آن حضرت به او تازيانه بزند وتا اين كه از وى براى فاطمه عليها السلام دختر رسول خدا صل الله عليه وآله وسلم انتقام بگيرد. گفتم: (فدايت شوم! چرا بر او تازيانه مى زند؟) فرمود: (به سبب افترا وتهمتى كه به أم ابراهيم زد). گفتم: (چرا خداوند، تا زمان قائم آن را به تأخير انداخت؟) امام باقر عليه السلام فرمود: (به سبب اين كه خداوند، پيامبر صل الله عليه وآله وسلم را براى رحمتِ خلق مبعوث كرد؛ ولى قائم عجل الله تعالى فرجه الشريف را براى انتقام دشمنان).
پس زنان غيرمؤمن نيز هم چون مردان غيرمؤمن رجعت مى كنند، تا به دست مبارك مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف به مجازات خود برسند.
نتيجه
براساس آن چه درباره ى اعتقاد به رجعت وبازگشت به دنيا قبل از شروع قيامت گفته شد وهم چنين طبق معناى رجعت در لغت واصطلاح، خداوند، هم زمان با ظهور مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف عده اى از بندگان صالح خود را كه در ايمان وعمل وتقوا، اسوه ى مؤمنان بوده اند وهم چنين عده اى از كفار كه در كفر ونفاق، سرسلسله ى كفار ومنافقان بوده اند را با همان ويژگى روحى وجسمى خود به دنيا برمى گرداند، تا هر دو گروه نتيجه ى دنيايى اعمال شان را دريافت كنند. طبق آن چه گفته شد، برداشت مى شود كه در اخبار اين بازگشت، به عنوان مؤمنان وكفار اشاره شده است؛ يعنى مردان وزنان مؤمن ومردان وزنان غيرمؤمن رجعت مى كنند.
امر رجعت در پيشينيان هم صورت گرفته وامرى است كه به زمان وگروه خاصى اختصاص ندارد؛ بلكه به همه زمان ها وهمه ى مردم مربوط است (مؤمنان خاص وكفار خاص). هم چنين عقل، هيچ مانعى براى زنده شدن مردگان پس از مرگ تصور نمى كند؛ بلكه وقوع آن را درك مى كند. پس بايد رجعت را كه درباره ى اين جهان است، بپذيرد؛ چون امكان حيات مجدّد را در روز رستاخيز پذيرفته است. زن، از آغاز آفرينش تا كنون، دوران هاى تلخ وشيرينى را سپرى كرده است؛ گاه همراه با حركت انبياى الهى، گام به گام همراه آنان بوده ودوشادوش مردان صالح، از پيامبر زمان خود حمايت كرده است؛ همانند ماشطه كه حاضر مى شود خود وفرزندانش در آتش بسوزند؛ امّا لحظه اى از ايمان به خدا دست بر ندارد.
زنان، اولين كسانى هستند كه افتخار آموزگارى بشر را به عهده گرفته اند ودامان شان كانون شكل گيرى تمام فضيلت ها است؛ پس حق است كه در روايات واحاديث، بر رجعت به نام زنان مؤمن خاص اشاره شود واو هم در اين امر بزرگ آخرالزمان حضور داشته باشد.
يكى از مواردى كه از اين بحث نتيجه مى شود، اين است كه كسانى كه براى انتقام وتنبيه به دنيا برمى گردند، هرگز به ميل واراده ى خود برنمى گردند؛ بلكه ناگزير تن به رجعت مى دهند كه رجعت براى آنها بسيار ذلّت بار وسخت است؛
ولى درباره ى مؤمن به نظر مى رسد رجعت اختيارى خواهد بود. امام صادق عليه السلام فرمود:
هنگامى كه حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف قيام كند، مأموران الهى، در قبر با اشخاص مؤمن تماس مى گيرند وبه آنها مى گويند: (اى بنده ى خدا! مولايت ظهور كرده است. اگر مى خواهى به او بپيوندى، آزاد هستى، واگر بخواهى در نعمت هاى الهى متنعم بمانى، باز هم آزاد هستى).(۸۲)
پس اگر مى خواهيم در زمره ى ياران امام زمان عجل الله تعالى فرجه الشريف باشيم، اگر مى خواهيم به اراده ولطف پرورگار، گل روى مهدى فاطمه عليها السلام را در دنيا ببينيم وبتوانيم فرد مفيدى در حكومت او باشيم، از همين لحظه با مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف پيمان ببنديم وخود را با برنامه ها وخواسته هايش كه جز راه جدّش پيامبر صل الله عليه وآله وسلم واميرمؤمنان عليه السلام نيست، تطبيق دهيم.
نتيجه
پس براساس براهين عقلى ونقلى، رجعت، باورى است قابل دفاع؛ يعنى مى توان هم از منظر عقل به اثبات وتوجيه آن همت گماشت وهم از منظر عقل به معقول بودن رجعت پى برد.
طبق اعتقادات شيعه، رجعت يعنى بازگشت افراد به دنيا؛ البته افراد خاصى كه يا از لحاظ ايمان در مرتبه عالى قرار دارند ويا از لحاظ كفر ونفاق در مرتبه انحطاط قرار دارند (به تعبير ديگر، مؤمنان وكافران محض) تا در همين دنيا به پاداش وعذاب دنيايى نائل آيند. در اين ميان، زنان نيز از رجعت كنندگان هستند، يعنى زنان مؤمن به سبب ايمان شان وزنان كافر ومنافق به دليل كفر ونفاق شان به دنيا باز مى گردند.
اثبات اصل رجعت در جايگاه يك باور اسلامى، وفلسفه واهداف آن، ونيز كيفيت رجعت وافراد رجعت كننده ومواردى از اين قبيل را، آيات وروايات فراوانى بيان كرده اند كه در اين مقاله، به آنها اشاره شده است.
پى نوشت ها:
ــــــــــــــــــــــ
(۱) فضل بن حسن طبرسى، مجمع البيان، ج۷، ص۲۳۴.
(۲) محمد بن حسن شيخ حر عاملى، الايقاظ من المجعه بالبرهان على الرجعه، ص۲۳.
(۳) محمدرضا طبرسى، الشيعه والرجعة، ص۲۴۳.
(۴) على بن بابويه قمى شيخ صدوق، الاعتقادات ومصنفات شيخ مفيد، ج۵، ص۶۰.
(۵) محمدرضا طبرسى، الشيعه والرجعة، ص۲۴۴، به نقل از مختصر بصائرالدرجات، ص۱۳.
(۶) محمد بن محمد بن نعمانى شيخ مفيد، اوائل المقالات فى المذاهب والمختارات، ص۴۶.
(۷) سيد مرتضى علم الهدى، على بن الحسين موسوى، رسائل الشريف المرتضى، ج۱، ص۱۲۶.
(۸) محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج۵۳، ص۱۲۲.
(۹) ابوالحسن عاملى شريف، مرآة الانوار ومشكوة الاسرار، مقدمه تفسيرالبرهان.
(۱۰) محمد باقر مجلسى، حق اليقين، ص۳۵۵.
(۱۱) محمد بن حسن شيخ حر عاملى، الايقاظ، ص۴۹و۶۷.
(۱۲) محمدجميل حمود، الفوائد البهية، ج۲، ص۳۱۸.
(۱۳) فضل بن حسن طبرسى، مجمع البيان، ج۷، ص۳۵۰.
(۱۴) فخرالدين طريحى، مجمع البحرين، ج۱، ص۱۵۰.
(۱۵) شيخ عبدعلى بن جمعه عروسى حويزى، ج۴، ص۱۰۰؛ محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج۵۳، ص۳۹.
(۱۶) اعلم انّ الّذى تذهب إليه الشيعة الامامية أنّ الله يعيد عند ظهور الامام المهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف قوماً ممن كان قد تقدّم موتهم من شيعته ليفوزوا بثواب نصرته ويعيد أيضاً قوماً من أعدائه لينتقِم مِنْهم... (سيد مرتضى، رسائل الشريف، ج۱، ص ۱۲۵؛ سفينة البحار، ج۳، ص۳۱۵)؛ محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج۵۳، ص۱۳۸، محمد بن حسن حرّ عاملى، الايقاظ من الهجعة بالبرهان على الرجعه، باب ثانى، نقل از سيد مرتضى، ص۵۸.
(۱۷) محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج۵۳، ص۳۹.
(۱۸) بقره: ۵۵ و۵۶ و۲۰۶ و۲۴۳؛ آل عمران: ۴۹؛ مائده: ۱۱۰.
(۱۹) (واِذْ قَتَلْتُمْ نَفْساً فَادّارءتُمْ فيها... كَذلِكَ يُحْى الله الْمَوْتى....)، بقره: ۷۳و۷۲.
(۲۰) خداوند، پس از بيان داستان هاى شخصى، با كلمه ى (كذلك) ممكن بودن آن را در نظام عالم بيان مى كند.
(۲۱) سيد مرتضى، رسائل، ج۳، ص۱۳۵.
(۲۲) اِنّ الرَّجعةَ منْ مراتبِ يَومِ القيامة واِنْ كانَ دُونِهِ فِى الظهور، لِاِمكانِ الشّر والفِساد فيهِ فِى الجملةِ دُونَ يَومِ القيامة، ولِذالِكَ ربما اُلحقِ بِه يومُ ظُهورِ المهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف ايضاً، لِظُهور الحقِّ فيهِ تَمام الظُهورَ...؛ محمدحسين علامه طباطبايى، تفسيرالميزان، ج۲، ص۱۰۹.
(۲۳) محمد رضا طبسى نجفى، شيعه ورجعت، مترجم محمد ميرشاه ولد، ص۱۴۵.
(۲۴) (وَإِذَا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَيْهِمْ أَخْرَجْنَا لَهُمْ دَابَّةً مِّنَ الْأَرْضِ تُكَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ كَانُوا بِآيَاتِنَا لَا يُوقِنُونَ * وَيَوْمَ نَحْشُرُ مِن كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً مِّمَّن يُكَذِّبُ بِآيَاتِنَا فَهُمْ يُوزَعُونَ)؛ نمل: ۸۲ و۸۳.
(۲۵) (وَحَشَرْنَاهُمْ فَلَمْ نُغَادِرْ مِنْهُمْ أَحَدًا)؛ كهف: ۴۷.
(۲۶) مكارم شيرازى، تفسير نمونه، ج۱۵، ص۵۴۷؛ محمدحسين طباطبايى،تفسير الميزان، ج۱۵، ص۳۹۷.
(۲۷) مكارم شيرازى، تفسير نمونه، ج۱۵، ص۵۴۸.
(۲۸) (دابة) به معناى (جنبنده) و(ارض) به معناى زمين است. قرآن كريم، از اين كلمه به طور سربسته گذشته است. تنها وصفى كه قرآن براى آن ذكر كرده، اين است كه با مردم سخن مى گويد. اين تشخيص افراد بى ايمان ونشانه گذارى بر آنها، شامل مرد وزن مى شود. در بيان شخصيت ووصف (دابة الارض) دو قول مطرح است:
الف) گروهى آن را يك موجود جاندار وجنبنده غيرعادى از غيرجنس انسان با شكلى عجيب دانسته وبراى آن عجايبى نقل كرده اند كه شبيه خارق عادات ومعجزات انبياء عليهم السلام است. اين جنبنده، در آخرالزمان ظاهر مى شود واز كفر وايمان سخن مى گويد ومنافقان را رسوا مى سازد وبر آنها علامت مى نهد.
ب) گروهى ديگر، به پيروى از روايات متعددى كه در اين زمينه وارد شده است، او را يك انسان مى دانند، يك انسان فوق العاده وجنبنده اى فعال كه يكى از كارهاى اصلى اش جدا ساختن صفوف مسلم از منافق وعلامت گذارى آن هاست (حتى از برخى روايات استفاده مى شود كه عصاى موسى عليه السلام وخاتم سليمان عليه السلام با او است) (مكارم شيرازى، تفسير نمونه، ج۵، ص۵۵۲).
(۲۹) محمدحسين طباطبائى، الميزان، ج۱۵، ص۵۳۷.
(۳۰) لا يُدْرِكُهَا طالِبٌ ولا يَفُوتُهَا هارِبٌ فَتَسِمُ المُؤْمِنَ بَيْنَ عَيْنَيْهِ ويَكْتُبُ بَيْنَ عَيْنَيهِ مُؤْمِنٌ وتَسِمُ الْكافِرَ بَيْنَ عَيْنَيِهِ وتَكْتُبُ بَيْنَ عَيْنَيهِ كافِرٌ ومَعَها عَصَا مُوسى عليه السلام وخَاتَمُ سُلَيْمانَ عليه السلام ؛ محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج۶، ص۳۰۰؛ الايقاظ، ص۳۳۵، محمد بن الحسن حرّ عاملى، نورالثقلين، ج۴، ص۹۸.
(۳۱) (اِنّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنَا والَّذينَ آمَنُوا فِى الْحَياةِ الدُّنيَا ويَوْمَ يَقُومُ الْاَشْهَادُ)، مومن: ۵۱.
(۳۲) نقل از محمد باقر مجلسى، بحارالانوار، ج۵۳، ص۱۳۰؛ محمد بن حسن حر عاملى، الايقاظ من الهجعة، باب ثانى، ص۴۶.
(۳۳) فضل بن حسن طبرسى، مجمع البيان، ج۷، ص۲۳۴.
(۳۴) محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج۵۳، ص۱۲۷.
(۳۵) همان، ص۱۲۳.
(۳۶) سيد محمد حسين طباطبايى، تفسير الميزان، ج۳، ص۲۰۵.
(۳۷) مَنْ اَقَرَّ بِسَبْعَةِ اَشْيَاءَ فَهُوَ مُؤْمِنُ وذَكَرَ مِنْهَا الْايمانَ بِالرَّجْعَةِ؛ محمد باقر مجلسى، بحارالانوار، ج۵۳، ص۲۱.
(۳۸) أنها الْحَقُّ قَدْ كانَتْ فِى الْاُمَمِ السَّالِفَةِ ونَطقَ بِهَا الْقُرآنُ وقَدْ قالَ رَسُولُ اللهِ: يَكُونُ فِى هذِهِ الْاُمَّةِ كُلَّ مَا كانَ فِى الْاُمَمِ السابقه حَذْوَ النََعّل بالنَّعل والْقَذَّةِ بِالْقَذَّة؛ ِسيد شبّر، حق اليقين، ص۱۱، بهارانچى، دولة المهدى، ص۳۸۱.
(۳۹) به تفسير آيه ۲۴۳ سوره بقره مراجعه شود.
(۴۰) فَاِنْ اَدْرَكْتُ اَيّامَكَ الزّاهَرِةَ واَعْلامِكَ الظّاهِرَةَ ودَوْلَتَكَ الْقاهِرَةَ فعبدٌ مِنْ عَبيدِكَ... واِنْ اَدْرِكَنى الْمَوْتُ قَبْلَ ظُهُورِكَ فَاَتوسَّلُ بِكَ اِلَى اللهِ سُبْحانَهُ اَنْ يُصَلِّى عَلى مُحَمَّدٍ وآل مُحَمَّدْ واَنْ يَجْعَلَ لِى كرَّةً فِى ظُهوركَ ورَجْعَةً فِى اَيّامِكَ لِاَبْلغَ مِنْ طاعَتِكَ مُرادِى واَشْفِى منْ اَعْدائِكَ فُؤادى؛ محمد باقر مجلسى، بحارالانوار، ج۲۲، ص۲۶۰.
(۴۱) يا مولاى يا ابا عبدالله! اُشهد الله وملائكته وأنبيائه ورسله أنى بكم مؤمن وبإيابكم موقن؛ همان، ج۲۱، ص ۵۷۶.
(۴۲) اَلّلهُمَّ إنْ حالَ بَيْنى وبَيْنَهُ الْمَوْتُ الَّذى جَعَلْتَهُ عَلى عِبادِكَ حَتْماً مَقْضيّاً فأخْرِجْنى مِنْ قَبرى مُؤْتَزِراً كَفَنى شاهِراً سَيْفى مُجَرِّداً قَناتى مُلَبِّياً دَعْوةَ الدّاعى؛ حاج شيخ عباس قمى، مفاتيح الجنان، ص۸۹۳.
(۴۳) من دعا الله اربعين صباحا بهذا العهد، كان من انصار قائمنا، فان مات قبله أخرجه الله من قبره...؛ محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج۵۳، ص۹۵.
(۴۴) فَإن توفيتنى اللهمّ قبل ذلك فاجعلنى يا ربّ ممّن يكرّ فى رجعته؛ همان، ج۲۲، ص۲۴۰.
(۴۵) لَمَّا كانَ مِنْ اَمْرِ الْحُسَيْنِ ما كانَ ضَجَّتِ الْمَلائِكَةُ اِلَى اللهِ تَعالى فَاَقامُ اللهُ لَهُمْ ظِلَّ القائِمِ وقال: بهذا انْتَقِمُ لَهُ مِنْ ظالِميهِ؛ محمد بن حسن حر عاملى، الايقاظ من الهجعة، ص۲۴۵.
(۴۶) اَللّهُمَّ وعَجِّل فَرَجَ اَوْليائِكَ واَرْدُدْ عَلَيْهِمْ مظالِمَهُمْ واَظْهِر بِالْحَقِّ قائِمَهُمْ... اللّهُمَّ صَلِّ عَلَيْهِ وعَلى آبائِهِ وَاجْعَلْنَا مِنْ صَحبِهِ وابْعَثْنا فِى كَرَّتِهِ حَتّى نَكُونَ فِى زَمَانِهِ مِنْ اَعْوانِه؛ ِمفاتيح الجنان، اعمال ذيقعده، دعاى روز بيست وپنجم.
(۴۷) فَاَمّا الْمُؤْمِنُونَ فَيُنْشَرونَ اِلَى قُرّاةِ اَعْيُنِهِمْ واَمّا الفُجَّارُ فَيُنْشَرونَ اِلَى خِزى اللهِ اِيّاهُمْ، اِنَّ اللهَ يَقولُ: (ولَنُذيقنَّهُمْ مِنَ الْعَذابِ الْاَدْنى دُونَ الْعَذابِ الْاَكْبَرِ)؛ محمد بن حسن حر عاملى، الايقاظ من الهجعة، باب التاسع، ص۲۷۲.
(۴۸) كنز الدقايق، ج۹، ص۵۹۶: فصل اول (تعريف رجعت در اصطلاح).
(۴۹) محمد باقر مجلسى، بحارالانوار، ج۵۳، ص۶۴.
(۵۰) حجر: آيه ۲.
(۵۱) بحارالانوار، ج۵۳، ص۶۴-۶۵.
(۵۲) ... اِنَّ الرَّجْعَةُ لَيْسَتْ بعامَّة وهى خاصَّة، لا يَرجِع الاّ مَنْ مَحَض الايمانِ مَحْضاً اَوْ مَحَضَ الشِركِ مَحْضاً ؛ همان، ص۳۹ و۸۵؛ محمد بن حسن حر عاملى، الايقاظ من الهجعة، باب ۱۰، ص۳۶۰.
(۵۳) مَا بَعَثَ الله نَبِيّاً مِنْ لَدُنْ آدَمَ وهَلُمَّ جَرّاً ويَرْجِعُ اِلَى الدُّنْيَا فَيَنْصُرُ رَسُولَ اللهِ واَميرَالمُؤمنِينَ؛ بحارالانوار، ج۵۳، ص۶۲.
(۵۴) (إِنَّ الَّذى فَرَضَ عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لَرادُّكَ اِلى مَعَادٍ)؛ آن كس كه قرآن را بر تو فرض كرد، تو را به بازگشت گاهى برمى گرداند. قصص: ۸۵.
(۵۵) يَرْجَعُ اِلَيْكُمْ نَبيُّكُمْ واَمِيرُالْمُؤْمنينَ والَْاَئِمَّةُ؛ بحارالانوار، ج۵۳، ص۵۶.
(۵۶) ... حَتّى يقومَ قائمُنَا اَهْلَ البيتِ، فَاِذا قام قائمُنَا بَعَثَهُمُ الله فَاقبَلوا مَعَهُ يَلبّونَ زمراً زمرا...؛ كافى، ج۳، ص۱۳۱.
(۵۷) يَكُنّ مَعَ القائم ثلاث عشرةٍ امرأةٍ قلت: وما يصنع بهنَّ؟ قال: يُداوينَ الجرحى، ويقمنَ عَلى المرضى، كما كانَ مع رسول اللهِ قلت: فسمّهنَّ لى. قال: القنوا بنت رشيد، وأمّ أيمُن، وحبابة الوالبيّة، وسمّيةُ أمُ عمار بن ياسر، وزبيدة، وأمّ خالد الأحمسيّه، وأمّ سعيد الحنفيّة، وصبانة الماشطة، وأمّ خالد الجهنيّة؛ طبرى، دلائل الامة، ص۲۶۰.
(۵۸) رياحين الشريعة، ج۵، ص۴۱، نقل از خصايص فاطمى.
(۵۹) بيان الائمة، ج۳، ص۳۳۸.
(۶۰) رياحين الشريعة، ج۵، ص۱۵۳؛ نجم الدين طبسى، چشم اندازى از حكومت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف، ص۷۶.
(۶۱) روزى مشغول آرايش دختر فرعون بود كه شانه از دست او افتاد وبى اختيار گفت: (بسم الله). دختر فرعون گفت: (آيا پدر مرا مى ستايى؟) گفت: (نه؛ بلكه آن كسى را ستايش مى كنم كه پدر تو را آفريده است واو را از بين خواهد برد). دختر فرعون، خبر را به پدرش رساند. فرعون او را احضار كرد وبه او گفت: (مگر به خدايى من اعتراف ندارى؟) صيانه گفت: (هرگز؛ من از خداى حقيقى دست نمى كشم). فرعون دستور داد تنور مسى را برافروختند ودستور داد همه ى بچه هاى او را در حضورش در آتش انداختند. زمانى كه خواستند بچه ى شيرخوار او را از بغلش بگيرند، صيانه منقلب شده وخواست با زبان، از دين اظهار بيزارى كند. كودك، به امر خدا، به سخن آمد وگفت: صبر كن اى مادر! كه تو بر حقى). فرعونيان آن زن وبچه شيرخوارش را نيز در آتش افكندند وخاكسترشان را در اين زمين ريختند كه تا روز قيامت اين بوى خوش از اين زمين استشمام مى شود...). منهاج الدموع، ص۹۳.
(۶۲) نجم الدين طبسى، چشم اندازى از حكومت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف، ص۷۸.
(۶۳) رياحين الشريعة، ج۴، ص۳۳۵.
(۶۴) محمدجواد طبسى، زنان در حكومت امام زمان عجل الله تعالى فرجه الشريف، ص۲۸؛ نجم الدين طبسى، چشم اندازى از حكومت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف، ص۷۶؛ تاريخ طبرى، ج۲، ص۷.
(۶۵) قاموس الرجال، ج۱۰، ص۳۷۸.
(۶۶) واقدى، مغازى، ج۱، ص۲۶۸.
(۶۷) نجم الدين طبسى، چشم اندازى به حكومت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف، ص۷۷.
(۶۸) آيت الله خويى، معجم رجال الحديث، ج۱۴، ص ۲۳، ۱۰۸، ۱۷۶.
(۶۹) مرحوم مامقامى، تنقيح المقال، ج۲۳، ص ۷۵؛ كافى، ج۲، ص ۱۵۲.
(۷۰) همان، ص ۴۰۲.
(۷۱) مامقامى، تنقيح المقال، ج۲۳، ص ۷۵.
(۷۲) شيخ طوسى، رجال، ص ۳۶۱.
(۷۳) شيخ عباس قمى، سفينة البحار، ج۱، ص ۵۲۲.
(۷۴) معجم رجال الحديث، ج۷، رياحين الشريعة، ج۵.
(۷۵) ابن اثير، اسد الغابة، ج۵، ص ۵۵۵.
(۷۶) همان.
(۷۷) الاصابة، ج۴، ص ۴۱۸.
(۷۸) بحارالانوار، ج۲۰، ص ۱۳۳.
(۷۹) همان.
(۸۰) رياحين الشريعة، ج۵، ص ۸۲.
(۸۱) عن عبدالرحيم القصير قال: قال لى ابوجعفر عليه السلام: (أما لو قام قائمنا لقدرت اليه الحميراء حتى يجلّدها الحد وحتى ينتقم لأبنة محمد، فاطمة عليها السلام منها)، قلت: (جعلت فداك ولم يجلدها؟) قال: (لفريتها على أم ابراهيم). قلت: (فكيف أخره الله لقائم؟) فقال: (لأن الله تبارك وتعالى بعث محمداً صلى الله عليه وآله وسلم رحمة وبعث القائم عليه السلام نقمة) (مهدى موعود، ج۲، ص۴۶۱؛ شيخ صدوق، علل الشرايع، جلد ۱و۲، باب نوادر العلل، شماره ى ۱۰، ص۳۰۴).
(۸۲) طوسى، غيبت، ص۴۵۹؛ محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج۵۳، ص۹۱.