تشرفات بين نفى واثبات
يكى از مسائل قطعى ومسلم در ميان علماى شيعه در طول قرون واعصار اين است كه بعد از رحلت (على بن محمد سمرى) قدس سره چهارمين نايب خاص حضرت بقية الله عليه السلام در نيابت خاصه بسته شده وباب وكالت مسدود گشته وتا روز ظهور آن حضرت، نايب خاصى در ميان شيعه نخواهد بود. شيعيان در اين برهه از زمان، مسائل شرعى خود را از علماى عامل وفقهاى كاملى كه قدرت استنباط احكام را دارا بوده، با حليه تقوا وفضيلت آراسته واز هواى نفس وتعلقات دنيا پيراسته باشند، فرا خواهند گرفت.
اين مطلب نه تنها مورد اتفاق واجماع همه علماى شيعه، بلكه يكى از ضروريات مذهب شيعه به شمار مى آيد ولذا نيازى به استدلال ندارد. يكى از شواهد زنده آن توقيعى است كه روز نهم شعبان سال ۳۲۹ ق (شش روز پيش از وفات على بن محمد سمرى).(۱)
از ناحيه مقدسه شرف صدور پيدا كرده است.
توقيع مذكور از سوى بسيارى از بزرگان نقل شده كه در زير به برخى از آنها اشاره مى كنيم: شيخ صدوق (م ۳۸۱ ق) اين توقيع شريف را از شخصى به نام (ابومحمد حسن بن احمد مكتب) نقل كرده كه متن وترجمه آن به قرار زير است:
۱- حديث گفت براى ما ابومحمد حسن بن احمد مكتب: در سالى كه شيخ على بن محمد سمرى ۱ وفات كرد، من در مدينة السلام (بغداد) بودم، چند روز پيش از فوت او به خدمتش رفتم. در آن هنگام كه من حضور داشتم توقيعى براى مردم بيرون آورد كه متن آن چنين بود:
بسم الله الرحمن الرحيم (يا على بن محمد السمرى ! اعظم الله اجر اخوانك فيك، فانك ميت ما بينك وبين ستة ايام، فاجمع امرك ولاتوص الى احد يقوم مقامك بعد وفاتك، فقد وقعت الغيبة الثانية، فلا ظهور الا بعد اذن الله عزوجل، وذلك بعد طول الامد وقسوة القلوب، وامتلاءالارض جورا، وسياتى شيعتى من يدعى المشاهدة، الا فمن ادعى المشاهدة قبل خروج السفيانى والصيحة فهو كاذب مفتر، ولاحول ولا قوة الابالله العلى العظيم).
به نام خداوند بخشنده ومهربان اى على بن محمد سمرى! خداوند پاداش برادرانت را در سوك تو افزون كند، كه تو از اين تاريخ تا شش روز ديگر خواهى مرد، پس كارهاى خود را فراهم كن، وبه كسى وصيت نكن كه بعد از تو جانشين تو گردد، كه غيبت دوم واقع شد، ديگر ظهورى نخواهد بود مگر به فرمان خداوند متعال، وآن پس از طول مدت، قساوت دلها وپر شدن زمين از جور وستم خواهد بود.
در ميان شيعيانم كس ويا كسانى خواهند بود كه ادعاى مشاهده مرا كنند، آگاه باشيد كه هر كس پيش از خروج سفيانى وصيحه آسمانى ادعاى مشاهده كند، دروغگوى تهمت پيشه است، هيچ حول وقوه اى جز به اراده خداوند والا وبزرگ نيست.
حسن بن احمد مكتب (راوى حديث) مى گويد:
(ما اين توقيع را استنساخ نموديم واز نزد او بيرون رفتيم، چون روز ششم يك بار ديگر به نزد او رفتيم او را در حال احتضار يافتيم).
به او گفته شد: (بعد از شما جانشين شما كيست؟)
او گفت: (لله امر هو بالغه); (خداوند اراده اى دارد كه خود آن را به انجام خواهد رسانيد).
اين بگفت وديده از جهان فرو بست، واين آخرين سخنى بود كه از او شنيده شد.(۲)
۲- شيخ طوسى، (م ۴۶۰ ق) نيز اين توقيع را توسط جمعى از مشايخ خود، از شيخ صدوق، از حسن بن احمد مكتب روايت كرده، جز اينكه به جاى: (فقد وقعت الغيبة الثانية)، (فقد وقعت الغيبة التامة) وبه جاى: (فهو كاذب مفتر)، (فهو كذاب مفتر) آورده است.(۳)
۳- امين الاسلام طبرسى، (م ۵۴۸ ق) در كتاب (اعلام الورى) از حسن بن احمد مكتب(۴)
ودر كتاب (تاج المواليد) مطابق روايت شيخ طوسى نقل كرده است.(۵)
۴- ابومنصوراحمدبن على طبرسى، از علماى قرن ششم، در كتاب (احتجاج) با حذف سند مطابق نقل شيخ طوسى روايت كرده است.(۶)
۵ - قطب راوندى، سعيدبن هبة الله، (م ۵۷۳ ق) در كتاب (خرائج) از طريق شيخ صدوق روايت نموده، جز اينكه به جاى (الثانيه)، (التامه) آورده است.(۷)
۶- ابن حمزه، عمادالدين محمد بن على بن حمزه طوسى، از علماى قرن ششم، در كتاب (الثاقب فى المناقب) با حذف اسناد از حسن بن احمد مكتب مطابق نقل قطب راوندى روايت كرده است.(۸)
۷- على بن عيسى اربلى، (م ۶۹۳ ق) در كتاب (كشف الغمه) مطابق روايت شيخ طوسى نقل كرده است.(۹)
۸ - على بن يونس بياضى، (م ۸۷۷ ق) در كتاب (الصراط المستقيم) از طريق شيخ صدوق مطابق نقل شيخ طوسى روايت كرده است.(۱۰)
۹- سيد على نيلى، از علماى قرن نهم،(۱۱)
در كتاب (منتخب الانوار المضيئة) از طريق سعد بن عبدالله، از حسن بن احمد مكتب، مطابق نقل قطب راوندى روايت كرده است.(۱۲)
۱۰- شيخ حر عاملى، (م ۱۱۰۴ ق) در كتاب (اثبات الهداة) از طريق شيخ طوسى، از شيخ صدوق - با تلخيص - روايت كرده است.(۱۳)
۱۱- علامه مجلسى، مولى محمد باقر، (م ۱۱۱۰ ق) در كتاب (بحار الانوار) از غيبت شيخ طوسى واحتجاج طبرسى روايت كرده است.(۱۴)
۱۲- محدث نورى، حسين بن محمد تقى نورى طبرسى (م ۱۳۲۰ ق) در كتاب (جنة الماوى)(۱۵)
و(نجم ثاقب) از غيبت طوسى واحتجاج طبرسى روايت كرده است.(۱۶)
۱۳- صاحب مكيال، حاج ميرزا محمد تقى موسوى اصفهانى، (م ۱۳۴۸ ق) در كتاب ارزشمند (مكيال المكارم) از طريق شيخ صدوق روايت كرده است.(۱۷)
۱۴- محدث قمى، حاج شيخ عباس (م ۱۳۵۹ ق) در كتاب (سفينة البحار) آن را باختصار روايت كرده است.(۱۸)
۱۵- شيخ على اكبر نهاوندى (م ۱۳۶۳ ق) در كتاب (العبقرى الحسان) از طريق علامه مجلسى، از شيخ طوسى روايت كرده است.(۱۹)
اين بود متن، ترجمه ومنابع توقيع شريفى كه بر اساس روايت شيخ صدوق در آخرين روزهاى غيبت صغرى ودر آستانه غيبت كبرى از ناحيه مقدسه حضرت بقية الله عليه السلام توسط چهارمين نايب خاص آن حضرت شرف صدور يافته است.
از اين توقيع شريف نكاتى استفاده مى شود كه در اينجا اشاره مى كنيم:
۱- على بن محمد سمرى آخرين نايب خاص حضرت مهدى عليه السلام است. با وفات او در سفارت بسته شده، ديگر احدى به عنوان نايب خاص در ميان شيعيان نخواهد بود.
۲- با مرگ سمرى غيبت نخستين (غيبت صغرى) به پايان رسيده، غيبت دوم (غيبت كبرى) آغاز شده است.
۳- غيبت كبرى آن قدر طولانى خواهد بود كه دلها را قساوت بگيرد وزمين پر از جور وستم گردد.
۴- ظهور حضرت ولى عصر عليه السلام جز به فرمان حضرت احديت، آن هم در آينده اى بسيار دور (نسبت به تاريخ صدور توقيع) نخواهد بود.
۵ - در اين مدت افرادى پيدا خواهند شد كه ادعاى مشاهده حضرت حجت عليه السلام را خواهند كرد.
۶- هر كس پيش از خروج سفيانى ونداى آسمانى ادعاى مشاهده كند، دروغگو وتهمت پيشه است.
دلالت اين توقيع بر سپرى شدن دوران سفارت ونيابت خاصه، واين كه على بن محمدسمرى آخرين نايب خاص بوده، ديگر نايب خاصى در ميان امت نخواهد بود، بسيار صريح وروشن است واين مطلب مورد اتفاق واجماع همه علماى شيعه، بلكه از ضروريات مذهب شيعه به شمار مى آيد ولذا نيازى به بحث واستدلال ندارد. همچنين دلالت اين توقيع بر بطلان مدعيان مهدويت وبابيت تا روز خروج سفيانى ونداى آسمانى بسيار صريح وروشن است وبه اتفاق همه علماى شيعه وبه ضرورت مذهب شيعه، همه مدعيان بابيت ومهدويت كه در گذشته بوده واحيانا در آينده پيدا شوند، دروغگو، شياد وحقه باز هستند، اين مطلب نيز نيازى به بحث واستدلال ندارد.
آنچه در پيرامون اين توقيع لازم به بحث وبررسى است نكات زير مى باشد:
۱- آيا سند اين توقيع درست است؟ ومى توان به آن اعتماد كرد يا نه؟
۲- آيا (حسن بن احمد مكتب)، تنها راوى توقيع، در منابع رجالى توثيق شده است؟
۳- آيا روايات ديگر ضعف سند آن را جبران مى كنند؟
۴- آيا منظور از (ظهور) در اين توقيع ظهور اصطلاحى است؟
۵ - منظور از (مشاهده) در اين توقيع چيست؟
۶- آيااين توقيع قلم سرخ بر همه تشرفات مى كشد؟
۷- آياتاكنون فقهاى بزرگ شيعه گفتار صريحى در مورد امكان ديدار حضرت در عهد غيبت كبرى فرموده اند؟
۸ - آيا ناقلان اخبار وراويان آثار - كه اين توقيع را در منابع حديثى خود آورده اند - به اين معنى ملتزم شده اند كه از تشرفات سخن نگويند يا هر كدام فصلى را به سرگذشت ديدار كنندگان اختصاص داده اند؟ چرا؟
۹- آيا اين بزرگان براى توجيه كار خود دلائلى ارائه داده اند؟
۱۰- آيا بر اساس روايات وارد شده از معصومين عليهم السلام كسى در غيبت كبرى به محضر آن كعبه مقصود مشرف مى شود يا نه؟
اينها مطالبى است كه به فضل الهى لازم است در اين گفتار مورد بررسى قرار بگيرد وطبعا بيشتر آنها در شماره هاى آينده به محضر خوانندگان گرامى تقديم خواهد شد، ولى نظر به اينكه اين مساله از طرفى بشدت مورد نقض وابرام، ونفى واثبات قرارگرفته، واز طرفى ديگر با اعتقادات ما ارتباط دارد، پيش از طرح ديگر مسائل مربوطه، نظر فقهاى بزرگ جهان تشيع را در طول قرون واعصار باختصار يادآور مى شويم وقضاوت را به خوانندگان پژوهشگر وبى طرف وامى گذاريم:
۱- سيد مرتضى علم الهدى
(ابوالقاسم على بن حسين موسوى)، معروف به سيدمرتضى علم الهدى (م ۴۳۶ ق) در كتاب بسيار ارزشمند (تنزيه الانبياء) در مورد بيان آثار وجودى حضرت در عهد غيبت مى نويسد:
(ما هرگز يقين نداريم كه احدى به خدمت آن حضرت نمى رسد وهيچ كس با آن حضرت ديدار نمى كند، اين مطلبى است كه براى ما معلوم نيست وما راهى نداريم كه بر آن يقين پيدا كنيم).(۲۰)
آنگاه پس از بحث طولانى در اين زمينه مى فرمايد:
(ممتنع نيست كه امام عليه السلام براى برخى از دوستانش كه اسباب خوف در بين نباشد ظاهر شود، واين مطلبى است كه ما هرگز نمى توانيم يقين كنيم كه چنين چيزى نبوده است، زيرا هر يك از شيعيان آن حضرت، از حال خود آگاه هستند وراهى ندارند كه از حال ديگران آگاه شوند).(۲۱)
(سيدمرتضى) در كتاب ديگرش، (الشافى فى الامامة) در اين رابطه مى فرمايد:
(ما هرگز يقين نداريم كه امام عليه السلام براى گروهى از دوستان وشيعيانش ظاهر نمى شود، بلكه ممكن است براى آنها ظاهر شود وممكن است براى هيچ كدام از آنها ظاهر نشود، هر يك از ما فقط از حال خود خبر دارد وحال ديگران برايش معلوم نيست).(۲۲)
سيد مرتضى كتاب مستقلى پيرامون غيبت دارد به نام (المقنع فى الغيبة) سپس تكمله اى بر آن نوشته به نام: (الزيادة المكمل بها كتاب المقنع)، اين دو كتاب در يك مجلد به چاپ رسيده است.
ايشان در بخش تكمله در ضمن بحث از آثار وجودى امام عليه السلام مى فرمايد:
(آيا در ميان افرادى كه به امامت ووجوب اطاعت او معتقد هستند، كسى پيدا مى شود كه اگر امام عليه السلام بر او ظاهر شود ومعجزه اى نشان دهد تا او يقين كند او امام زمان عليه السلام مى باشد، آنگاه بخواهد او را اصلاح كند، يا تاديب كند، ويا حد الهى را بر او جارى كند، او امتناع كند وخود را در اختيار امام عليه السلام قرار ندهد وتسليم فرمان او نشود؟!)(۲۳)
ودر ادامه همين بحث مى فرمايد:
(منعى نيست از اين كه امام عليه السلام براى برخى از شيعيان ظاهر شود، آنها را اصلاح، ارشاد، موعظه، تاديب ويا تعليم نمايد).(۲۴)
آنگاه در مورد تاثير امام عليه السلام در پرهيز كردن شيعيان از گناه مى نويسد:
(هنگامى كه ما او را نمى شناسيم، دايره پرهيز از گناه گسترده تر مى شود، زيرا با ديدن هر فرد ناشناسى احتمال مى دهيم كه او حجت خدا باشد وخود را به پرهيز از گناه ملزم مى دانيم، در اين رابطه ناگزير مى شويم كه با ديدن همسايگان، ميهمانان وديگر افرادى كه بر ما وارد مى شوند ويا با ما مواجه مى شوند از گناه دورى بجوييم.(۲۵) سيد مرتضى رساله ديگرى در غيبت دارد به نام (مسئلة وجيزة فى الغيبة)، اين رساله به پيوست دهها رساله ديگر در ضمن مجموعه اى به نام (كلمات المحققين) به سال ۱۳۱۵ ق در تهران چاپ سنگى خورده واخيرا در قم افست شده است.
سيد مرتضى در اين رساله نيز اين موضوع را بررسى كرده با تعبير روشنترى فرموده:
(ما جايز مى دانيم كه بسيارى از دوستان وقائلين به امامت آن حضرت به خدمتش برسند واز فيض ديدارش برخوردار باشند).(۲۶)
عبارتهاى نقل شده از سيدمرتضى براى اثبات اين مطلب كه از نظر ايشان امكان ديدار حضرت در عهد غيبت منتفى نيست، كافى وروشن است.
۲- شيخ طوسى
(ابوجعفر محمدبن حسن طوسى)، مشهور به شيخ الطائفه، (م ۴۶۰ ق) در كتاب ارزشمند (الغيبة) مى فرمايد:
(ما هرگز يقين نداريم كه آن حضرت از همه دوستانش پوشيده است، بلكه ممكن است براى بيشتر آنها ظاهر شود، زيرا هيچ كس جز از حال خويشتن آگاه نيست، پس هر كس كه امامش بر او ظاهر شود، مشكلش برطرف شده است، واما كسى كه امام عليه السلام بر او ظاهر نشود، او متوجه مى شود كه لابد در او قصور ويا تقصيرى هست كه امام عليه السلام بر او ظاهر نشده است، اگر چه به تقصير خودش به صورت تفصيلى آگاه نباشد).(۲۷)
اين بخش از سخنان شيخ طوسى صريح است در اين كه ديدار حضرت امرى بر اساس قاعده است وكسانى كه از اين فيض مرحوم هستند بايد در اعمال خود تجديد نظر كنند تا معلوم شود كه مشكل آنها در كجاست؟!
علامه مجلسى پس از نقل سخنان شيخ طوسى به بررسى آن پرداخته ودر پايان به اين نتيجه رسيده است كه:
(غيبت امام زمان عليه السلام از مخالفان به جهت تقصير آنهاست ولى غيبت آن حضرت از شيعيان معترف، در مواردى ممكن است به جهت تقصير آنها باشد، ولى همه جا اين طور نيست ودر مواردى ممكن است دلائل خاص خودش را داشته باشد).(۲۸)
شيخ طوسى اين مطلب را با بسط بيشترى در كتاب (تلخيص الشافى) آورده است.(۲۹)
۳- طبرسى
(ابوعلى، فضل بن حسن) مشهور به امين الاسلام طبرسى، (م ۵۴۸ ق) صاحب تفسير (مجمع البيان)، دركتاب پرارج (اعلام الورى باعلام الهدى) مى فرمايد:
(ما يقين نداريم كه احدى به خدمت امام عليه السلام نمى رسد، اين مطلب براى ما معلوم نيست وراهى براى چنين يقينى وجود ندارد).(۳۰)
۴- سيدابن طاووس
(رضى الدين على بن موسى بن طاووس)، معروف به سيدابن طاووس (م ۶۶۴ ق) در كتاب ارزشمند (طرائف) در اين رابطه مى فرمايد:
(بعد از غيبت صغرى نيز بسيارى از شيعيان وغير آنها، آن حضرت را ملاقات كرده، از معجزات وكراماتى كه به دست آن حضرت به وقوع پيوسته فهميده اند كه او همان مهدى موعود است.
پس اگر امروز از نظر نوع شيعيان ودوستانش غايب است، منافات ندارد كه عده اى از آنها حضرتش را زيارت كنند واز گفتار وكردارش بهره مند شوند ودر عين حال از مردم پوشيده دارند).(۳۱)
سيدابن طاووس در كتاب ديگرش (كشف المحجه) به پسرش خطاب كرده مى گويد:
(تنها كسانى از درك محضر آن حضرت محرومند كه در پيروى از فرمانهاى حضرت حجت وخداوند احديت كوتاهى دارند).(۳۲)
ودر بخش ديگرى از همين كتاب مى فرمايد:
(چندين بار حوادثى براى تو رخ داد در اين رخدادها به آن حضرت نياز پيدا كرديم، در مقامات ومنامات چندى او را ديدار كرديم واز روى احسان بى كرانش حوائج ترا كفايت نمود).(۳۳)
ودر جاى ديگرى از كتاب يادشده مى فرمايد:
(من به اين مقدار بيدارباش بسنده كردم - براى كسى كه خداوند بخواهد به او عنايت كند واحسانش را بر او تمام نمايد، راه را به سوى امام عليه السلام باز است).(۳۴)
۵ - علامه مجلسى
(مولى محمد باقر مجلسى) (م ۱۱۱۰ ق) در دهها مورد از كتاب بى نظير (بحار الانوار) به اين موضوع تصريح كرده، كه از آن جمله است فرازهايى كه از غيبت شيخ طوسى نقل كرديم،(۳۵)
كه علامه مجلسى آنها را نقل كرده وبتفصيل بررسى نموده است.(۳۶)
علامه مجلسى در مورد متن توقيع، هم نقطه نظرهايى دارد كه در شماره هاى بعدى نقل خواهد شد.
۶- آخوند خراسانى
(آية الله آخوند ملامحمد كاظم خراسانى) (م ۱۳۲۹ ق) در كتاب معروف (كفاية الاصول) در مقام بيان حجيت اجماع مى فرمايد:
(گاهى براى يگانه هاى دوران پيش مى آيد كه به ديدار آن حضرت شرفياب شود وفتوا را از خود آن حضرت اخذ كند وبه دلايلى مجبور به كتمان باشد ولذا مستقيما از آن حضرت نقل نكند بلكه ادعاى اجماع كند).(۳۷)
آنگاه با بيان روشنترى مى فرمايد:
(اگر چه ممكن است برخى از يگانه هاى دوران به محضر آن حضرت شرفياب شوند واحيانا او را هم بشناسند).(۳۸)
اهميت اين فراز از فرمايش مرحوم آخوند در اين است كه ايشان حتى ديدار با فرض شناخت را هم تجويز نموده است.
۷- ميرزاى نايينى
(آية الله ميرزامحمدحسين غروى نايينى) (م ۱۳۵۵ ق) به نقل تلميذش شيخ محمدعلى كاظمى(م ۱۳۶۵ ق)در كتاب (فوايدالاصول) مى فرمايد:
(آرى براى انسانهاى كم نظير اتفاق مى افتد كه به حضور مبارك آن حضرت تشرف يافته، حكم خدا را از حجت خدا فرا گيرند).(۳۹)
۸ - اصفهانى
(آية الله حاج شيخ محمدحسين اصفهانى) (م ۱۳۶۱ ق) در كتاب (نهاية الدرايه) به هنگام بحث از مدرك اجماع منقول مى فرمايد:
(يقين ويا گمان نمى رود كه اين سخن را از دو لب امام عليه السلام شنيده باشند، يا عمل او را ديده باشند ويا تقرير آن حضرت را براى ما حكايت نموده باشند، زيرا احتمال اين معنى در عصر غيبت جز براى افراد بى نظير نمى رود).(۴۰)
بر اساس عبارتهاى بالا كه از سه استوانه استوار حوزه علميه نجف اشرف در قرن اخير نقل شد، تشرف به محضر كعبه موعود در عصر غيبت براى افراد يكتا وبى نظير امكان پذير است واحتمال تشرف افراد اوحدى واستماع فتوا از آن حجت پروردگار منتفى نيست.
۹- حكيم
(آية الله حاج سيد محسن حكيم) (م ۱۳۹۰ ق)در كتاب ارزشمند (المستمسك العروة الوثقى) به هنگام اقامه دليل بر يك فتواى فقهى، از (حسن بن ابى طالب يوسفى آبى) تلميذ محقق حلى، نقل مى كند كه در كتاب (كشف الرموز).(۴۱)
مى نويسد:
(شخص فاضل وبزرگوارى از ما در اين مساله قائل به حرمت بود وادعا مى كرد كه آن را از دو لب كسى كه قولش حجت است شنيده است).(۴۲)
از اين سخن استفاده مى شود كه از نظر آية الله حكيم چنين ادعايى در عصر غيبت واضح البطلان نيست وگر نه ايشان آن را به عنوان يكى از ادله باب ذكر نمى كرد.
ايشان همچنين عين عبارت آخوند خراسانى را در كتاب (حقايق الاصول) آورده وتعليقه اى بر آن نزده است.(۴۳)
۱۰- ميلانى
(آية الله حاج سيد محمد هادى ميلانى) (م ۱۳۹۵ ق) مطابق نقل تلميذش آية الله حاج شيخ رضا توحيدى - مقيم تبريز در منزل خود در كربلاى معلى خطاب به ايشان فرموده بود:
(آقا حضرت امام زمان عليه السلام بنا است از چشمهاى متعارف غايب باشند).
البته نظرشان اين بود كه بايد چشمها بيش از متعارف باشد تا آن حضرت را در هر لباسى بشناسد.(۴۴)
۱۱- گلپايگانى
(آية الله حاج سيدمحمدرضا گلپايگانى) (م ۱۴۱۴ ق) در پاسخ اين پرسش كه:
- چه كار بايد كرد تا بتوان امام زمان عليه السلام را ملاقات كرد؟
چنين نوشتند:
(بطور كلى براى تشرف به حضور ايشان نمى توان راهى را كه همه كس به آن برسند ارائه داد زيرا، بسيارى از مردم از اين فيض عظيم - شناخت آن حضرت - محروم هستند، مع ذلك عمل به تكاليف شرعيه وجلب رضايت وخشنودى آن حضرت وبعض اعمال مثل چهل شب به مسجد سهله رفتن بسا موجب تشرف بعضى اشخاص كه مصلحت باشد خواهد بود).(۴۵)
اينها عبارتهاى گروهى از چهره هاى ممتاز وشخصيتهاى برجسته جهان تشيع در طول يكهزار سال گذشته بود، كه همگى بر امكان شرفيابى افراد خاصى به پيشگاه آن كعبه مقصود وقبله موعود در عهد غيبت صراحت داشتند.
به خواست خداوند ديگر مسائل مربوط به اين موضوع در شماره هاى بعدى بررسى خواهد شد.
پى نوشت ها:
(۱) وفات على بن محمد سمرى بنا بر مشهور روز نيمه شعبان ۳۲۹ ق است.ر.ك: بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۳۶۰؛ سفينة البحار، ج ۶، ص ۴۳۱، كشف المحجة، ص ۱۵۹؛ تابع المواليد، ص ۱۴۴. ولى در برخى منابع نيمه شعبان ۳۲۸ ق آمده است، ر. ك: اعلام الورى، ص ۴۱۷؛ منتخب الانوار المضيئه، ص ۱۳۰؛ كشف الغمه، ج ۳، ص ۳۲۰.
(۲) شيخ صدوق، كمال الدين وتمام النعمة، ج ۲، ص ۵۱۶، چاپ جامعه مدرسين، قم.
(۳) شيخ طوسى، كتاب الغيبة، ص ۳۹۵، المعارف الاسلاميه، قم.
(۴) طبرسى، اعلام الورى، ص ۴۱۷، چاپ دارالتعارف، بيروت.
(۵) طبرسى، تاج المواليد، در ضمن مجموعه نفيسه، ص ۱۴۴، بصيرتى، قم.
(۶) طبرسى، احتجاج، ج ۲، ص ۴۷۸، اعلمى، بيروت.
(۷) قطب راوندى، الخرائج والجرائح، ج ۳، ص ۱۱۲۹، مؤسسه الامام المهدى، قم.
(۸) ابن حمزه، الثاقب فى المناقب، ص ۶۰۳، انصاريان، قم.
(۹) اربلى، كشف الغمه، ج ۳، ص ۳۲۰، دارالكتاب الاسلامى، بيروت.
(۱۰) بياضى، الصراط المستقيم، ج ۲، ص ۲۳۶، المكتبة المرتضويه، تهران.
(۱۱) دكتر جاسم حسينى وفات نيلى را به سال ۷۹۰ ق نوشته است. ر. ك: تاريخ سياسى غيبت امام دوازدهم، ص ۲۳.
(۱۲) نيلى، منتخب الانوار المضيئة، ص ۱۳۰، خيام، قم.
(۱۳) شيخ حر عاملى، اثبات الهداة، ج ۳، ص ۶۹۳، علميه، قم.
(۱۴) علامه مجلسى، بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۳۶۱ وج ۵۲، ص ۱۵۱، اسلاميه، تهران.
(۱۵) ميرزاى نورى، جنة الماوى، ص ۱۴۵، دارالمحجة البيضاء، بيروت.
(۱۶) محدث نورى، نجم الثاقب، ص ۵۵۹، جمكران، قم.
(۱۷) فقيه احمدآبادى، مكيال المكارم، ج ۲، ص ۳۵۷، علميه، قم.
(۱۸) محدث قمى، سفينة البحار، ج ۶، ص ۴۳۱، اسوه، قم.
(۱۹) شيخ على اكبر نهاوندى، العبقرى الحسان.
(۲۰) علم الهدى، تنزيه الانبياء، ص ۲۳۵، دارالاضواء، بيروت.
(۲۱) همان ماخذ، ص ۲۳۸.
(۲۲) علم الهدى، الشافى، ج ۱، ص ۱۴۹، مؤسسة الصادق، تهران.
(۲۳) علم الهدى، المقنع فى الغيبة، ص ۷۵، آل البيت، قم.
(۲۴) همان ماخذ، ص ۷۷.
(۲۵) همان ماخذ، ص ۷۸.
(۲۶) علم الهدى، كلمات المحققين، ص ۵۳۳، مكتبه مفيد، قم.
(۲۷) شيخ طوسى، كتاب الغيبة، ص ۹۹، معارف اسلاميه، قم.
(۲۸) علامه مجلسى، بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۲۱۵، اسلاميه، تهران.
(۲۹) شيخ طوسى، تلخيص الشافى، ج ۴، ص ۲۲۲، دارلكتب الاسلاميه، قم.
(۳۰) طبرسى، اعلام الورى، ص ۴۳۸، دارالتعارف، بيروت.
(۳۱) سيدابن طاووس، طرائف، ص ۳۵۶، نويد اسلام، قم.
(۳۲) سيد ابن طاووس، كشف المحجه، ص ۵۳، حيدريه، نجف اشرف.
(۳۳) همان ماخذ، ص ۱۵۱.
(۳۴) همان ماخذ، ص ۱۵۴.
(۳۵) علامه مجلسى، بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۱۹۶، چاپ اسلاميه، تهران.
(۳۶) همان مدرك، ج ۵۱، ص ۲۱۵.
(۳۷) آخوند خراسانى، كفاية الاصول، ج ۲، ص ۷۰، اسلاميه، تهران.
(۳۸) همان ماخذ، ج ۲، ص ۷۴، چاپ آل البيت، ص ۲۹۱ وچاپ جامعه مدرسين، ص ۳۳۵.
(۳۹) ميرزاى نايينى، فوايدالاصول، جامعه مدرسين، قم.
(۴۰) اصفهانى، نهاية الدراية، ج ۳، ص ۱۸۵، چاپ آل البيت، قم.
(۴۱) كشف الرموز شرح مختصر النافع محقق حلى است كه به سال ۶۷۲ ق تاليف شده است.
(۴۲) حكيم، المستمسك العروة الوثقى، ج ۱۴، ص ۶۲، چاپ احياء التراث، بيروت.
(۴۳) حكيم، حقايق الاصول، ج ۲، ص ۱۰۰ و۱۰۴، آل البيت، قم.
(۴۴) توحيدى، كعبه مقصود، ص ۳۱، ستاد بزرگداشت نيمه شعبان، تبريز.
(۴۵) دفاتر استفتائات، به نقل از عنايات حضرت مهدى موعود، على كريمى جهرمى، ص ۱۸.