جايگاه (فرضيه) در پژوهش هاى دينى (مهدويت پژوهى)
رحيم كارگر
چكيده
يكى از انگاره هاى مهم در پژوهش هاى روشمند واصولى، بهره ورى از (فرضيه) يا (فرضيات تحقيق) وقرار دادن آنها در چارچوب نظرى وتئوريك است؛ يعنى، متمركز شدن در يك يا چند مؤلفه مهم وبنيادى واستخراج واستنباط دانش ونكته جديدى از آن در يك يا چند زمينه خاص وبر اساس قواعد وقوانين شناخته شده ى (روش تحقيق).
فرضيه يا فرضيات، ارتباطى وثيق با دغدغه وسؤال اصلى پژوهشگر دارد وراهى روشن براى هدايت واستخوان بندى تحقيق به شمار مى رود. با اينكه فرضيه از اهميت وارجمندى بالايى برخوردار است؛ ولى به دلايل مختلف با ابهام، پيچيدگى ودشوارى هايى روبه رو است. به همين جهت در پژوهش هاى فعلى، جايگاه آن به خوبى تعريف وتبيين نشده است يا نبود آن بهتر از تدوين آن تلقى شده است. اين مسأله در (مهدويت پژوهى) شكل خاصى پيدا كرده وبه دلايل مختلف (فرضيه تحقيق) به خوبى طرح نشده است. نگارنده در اين نوشتار مى كوشد هم جايگاه واهميت (فرضيه) را بيان كند وهم امكان وچگونگى بهره گيرى از فرضيه را در (مهدويت پژوهى) بررسى نمايد. به نظر مى رسد با دقت وژرف انديشى، مى توان فرضيه را به عنوان زمينه اى براى كيفى كردن پژوهش هاى مهدوى وآغازى براى نظريه پردازى در ساحت هاى مختلف آن قرار داد.
پيش درآمد
پژوهش وتحقيق در معارف دينى وكشف قواعد، نظرات وآموزه هاى بنيادين دين، راهى پر مايه در برابر پژوهشگران وجست وجوگران حقيقت است. شكوفايى علوم انسانى وبالندگى دانش هاى معرفت افزا، با رجوع عالمانه وخردورزانه به گوهر هاى ناب قرآن وحديث وديدگاه هاى عالمان دينى، امكان پذير است. اين رجوع وبهره مندى، بايد نظام مند، حساب شده وتوليدى باشد وبه پرسش هاى فراوان ونيازمندى هاى گوناگون انسان ها ـ آن هم متناسب با سطح شعور وآگاهى ورشد آنها وضرورت هاى جامعه ـ پاسخ هاى درخور وجامعى ارائه بدهد. انديشه متعالى، زمانى شكل مى گيرد كه نگاهى جامع وراهبردى به انسان وحيات او بشود ونظريات سود مند وراهگشايى براى تحليل درست پديده ها وتجويز راهكارهاى مناسب، ارائه گردد. اين همان نظريه پردازى دينى است كه مطلوب وبايسته همه ى جوامع ـ به خصوص جامعه دينى ـ است. اين انگاره، اهميت وارجمندى ويژه اى در انديشه مهدويت دارد كه مى توان براساس آن، هم نظريه اى جامع وكامل براى تشكيل جامعه اى مطلوب ارائه داد وهم نگرش راهبردى به حوزه هاى مختلف زندگى داشت. آموزه ى مهدويت، تصوير وطراحى كامل وفراگير براى مدينه ى فاضله انسانى وبيان جامع واستراتژيك برنامه ها، اهداف، خط مشى ها، تعاليم وقوانين بايسته براى اداره ى دنيا است. به همين جهت ما شاهد رويكرد جدّى وفراگير به مهدويت پژوهى، آينده پژوهى، دكترين مهدويت، انديشه شناسى مهدويت، تاريخ پژوهى مهدوى، استراتژى انتظار، استراتژى انقلاب، دولت پژوهى، آرمان شهر شناسى و... هستيم.
(آموزه ى مهدويت)، داراى ابعاد وزواياى مختلفى است كه هم تاريخ گذشته بشر را به درستى تفسير وتبيين مى كند وهم بر وضعيت فعلى تأثير مى گذارد وزندگى سياسى، اجتماعى واخلاقى انسان را سامان مى بخشد. فراتر از همه برنامه اى روشن براى آينده ى بشريت وترسيم مسير وهدف فرآيند تاريخ است. به همين جهت شامل معارف سر شارى در زمينه هاى سياست، قضاوت، امنيت، فرهنگ، اخلاق، دين، انديشه، تعليم وتربيت، اجتماع، اقتصاد، صنعت، دانش وفنون، هنر، مهارت زندگى، بهداشت جمعى وروانى، مديريت و... است ومى توان راه كار هايى روشن وجامع براى مشكلات وكاستى هاى زندگى بشرى از آن به دست آورد. همچنين خود اين آموزه، داراى موضوعات ومباحث گوناگون تاريخى، كلامى، سياسى، تفسيرى و... است كه مى توان بر اساس آن پژوهش هاى مختلفى را سامان بخشيد.
(آموزه ى مهدويت)، مى تواند يكى از شالوده هاى اساسى نظريه پردازى وتوليد دانش دينى باشد. در واقع مسير درست نوانديشى دينى وغنى ترين منبع توليد نظريات مختلف، مراجعه به انديشه سترگ مهدويت وپژوهش دانشمندانه وفيلسوفانه درباره ى آن است. حداقل، اين ظرفيت وغناى نظرى در (آموزه ى مهدويت) وجود دارد كه بتوان در گستره ى آن، مولّفه هاى بى شمارى در زمينه سياست وحكومت، تاريخ، اجتماع و... به دست آورد وفرضيات ونظام هاى معنايى ارائه نمود. مهدويت پژوهى، بخش مهمى در دين پژوهى وانديشه شناسى است كه مى تواند تأثير به سزايى در رونق نظريه پردازى دينى ايفا كند وچشم اندازى متعالى وبى كران فرا روى پژوهشگران ونظريه پردازان قرار دهد.
علاوه بر اين نكته زيربنايى ورويكرد كلان وتئوريك به انديشه ى مهدويت، امروزه شاهد شكل گيرى تحقيقات گوناگون وموضوع محور در اين زمينه هستيم. يكى از بايستگى هاى اين پژوهش هاى رسمى ونيمه رسمى، طراحى تحقيق وتبيين اصول ساختارى آن (چون مسأله علمى، مفروض، فرضيه، مفهوم، متغيّر، روش و...) است. فرضيه در اين گونه تحقيقات، جايگاهى برجسته ودر عين حال موقعيتى غريب وبيگانه دارد. شناخت اصولى فرضيه واهميت وبايستگى آن ونحوه ى ساخت فرضيه، كمك شايانى به شكل گيرى مطلوب ودرست يك تحقيق دارد؛ آن هم در زمينه اى كه داراى موضوعات ومسائل جديد وناب است (انديشه مهدويت).
آنچه در اين نوشتار در صدد بررسى آن هستيم، گام هاى آغازين توليد دانش دينى (فرضيه سازى) وتبيين جايگاه (فرضيه) در مهدويت پژوهى است. يك پژوهش بايسته ونوآورانه، تحقيقى است كه در آن تمركز خاصّى بر مسائل علمى صورت گيرد وپاسخ يا پاسخ هاى سامان يافته اى به دست دهد. اصولاً هر پژوهشى، روحى دارد وجسمى. جسم آن، قالب وظاهر كلمات وروش هاى نظام مند تحقيق، گردآورى اطلاعات، ارزشيابى وسنجش واستدلال واستنتاج درست است. اما روح وباطن آن، دانش ونظام معنايى است كه در كل تحقيق سريان دارد وهدايت وراهنمايى آن را عهده دار است. آنچه امروز اهميت دارد، همين روح وباطن (دانش سازى ونظريه پردازى) است كه عموماً با فرضيه سازى وفرضيات پژوهش، پيوند خورده است.
يك. چيستى فرضيه (HYPOTHESIS)
فرضيه، پاسخى احتمالى به سؤال اصلى تحقيق است. فرضيه هاى مختلف در يك تحقيق، پاسخ هاى محتمل ورقيب به سؤال اصلى محقّق است(۱). فرضيه، بيانيه اى احتمالى وحساب شده است كه بارعلمى پژوهش را بردوش مى كشد. فرضيه يك جمله خبرى است كه رابطه ى علّى وچگونگى تأثيرپذيرى پديده ها را مشخص مى سازد. فرضيه نشانگر عمق بينش پژوهشگر است ودقّت او را در كشف علّت ومعلول پديده ها وبررسى فعل وانفعالات معرّفى مى كند.
به عبارت روشن تر فرضيه حدس يا گمان انديشمندانه درباره ى ماهيت، چگونگى وروابط بين پديده ها، اشياء ومتغيّرها است كه محقّق را در تشخيص نزديك ترين ومحتمل ترين راه براى كشف مجهول كمك مى كند. بر اين اساس گمانى است موقّتى كه درست بودن يا نبودنش، بايد مورد آزمايش قرار گيرد. فرضيه براساس معلومات كلى وشناخت هاى قبلى يا تجارب پديد مى آيد(۲).
اين شناخت ها، ممكن است براساس تجارب يا مطالعات قبلى باشد، از منابع شفاهى به دست آمده باشد، يا در جريان مطالعه ى ادبيات تحقيق حاصل شده باشد. در هر صورت مجموع اين منابع، مى تواند ذهن محقّق را آماده نمايد تا درباره ى چگونگى متغيّرها وروابط آنها، در تحقيق مورد نظر، حدس بزند وپيش بينى به عمل آورد وحاصل آن را در قالب قضاياى حدسى وخبرى تدوين كند. به نظر ريمون كيوى ولوك وان كامپنهود:
يك فرضيه رابطه اى را ميان دو عبارت برقرار مى كند كه برحسب مورد، ممكن است مفاهيم يا پديده ها باشند. لذا فرضيه يك قضيه موقّتى يا يك گمانه است كه مى بايد مورد رسيدگى قرار گيرد. روى اين اصل فرضيه در مرحله ى بعدى تحقيق با داده هاى مشاهده مقابله داده مى شود. (از منظر ابطال گرايى) براى آنكه فرضيه بتواند مورد بازبينى قرار گيرد، بايد بطلان پذير باشد. در اين معنا كه بايد بتوان آن را به دفعات آزمود. براى اين منظور فرضيه بايد اولاً عموميت داشته باشد وثانياً به گونه اى مطرح شود كه قابليت پذيرفتن گزاره هاى مخالف را ـ كه از لحاظ نظرى قابل بازبينى اند ـ داشته باشد وتنها رعايت اين ضوابط روش شناختى است كه اجازه مى دهد روحيه ى تحقيقى را پرورش داد ويافته هاى موقّتى شناخت را دائماً به زير سؤال برد(۳).
تعاريف مختلف وگاهى متفاوت درباره ى فرضيه ارائه شده است كه در ذيل به برخى از آنها اشاره مى شود:
۱-۱. در دائره ى المعارف تطبيقى علوم اجتماعى آمده است: (فرضيه، پاسخ احتمالى، اما سنجيده وبخردانه به مسأله تحقيق است كه درستى ونادرستى آن، در مراحل بعدى تحقيق مورد آزمايش وبررسى قرار مى گيرد).(۴)
۱-۲. در فرهنگ وبستر آمده است: (فرضيه عبارت است از حالت يا اصلى كه اغلب بدون داشتن اعتقادى نسبت به آن، پذيرفته مى شود تا بتوان از آن، نتايج منطقى استخراج كرد وبدين ترتيب مطابقت آن را با واقعيت هايى كه لزوماً معلوم است يا مى توان آنها را معلوم ساخت، آزمود).(۵)
۱-۳. (فرضيه، حدسى آزمايشى، هوشمندانه يا استنباطى، تعميم آزمايشى وتجربى پيش بينى رويدادها يا پيش بينى نتايج يك بررسى است).(۶)
۱-۴. (فرضيه (فرض تحقيق)، عبارت است از يك تصوّر ذهنى، حدسى يا احتمالى كه محقّق در مورد نتايج ويژه ى تحقيق، پيش از آزمايش وتجربه، پيش بينى مى كند ويا به طور موقّت قبول مى نمايد).(۷)
۱-۵. پاسخ اوليه ومقدماتى به سؤال تحقيق يا راه حل پيشنهادى مسأله را فرضيه مى گويند. (براين اساس) فرضيه حسّ بخردانه اى است كه راه حل هاى احتمالى مسأله را پيشنهاد مى كند ورابطه ى بين متغيرهاى موجود در سؤال تحقيق را پيش بينى مى كند).(۸)
۱-۶. بيكر، فرضيه را حدسى آزمايشى درباره ى چيستى پديده ها، تغيير امور يا نحوه ى متقابل رويدادها مى داند.(۹)
۱-۷. گودس واسكارت، فرضيه را (گمانى هوشمندانه يا استنباطى تعريف مى كنند كه به منظور توضيح واقعيات يا شرايط مشاهده شده وهدايت پژوهش هاى آينده، به طور مشروط تنظيم وپذيرفته مى شود).(۱۰)
۱-۸. مولى، فرضيه را (نوعى تعميم آزمايشى درباره ى مسأله پژوهش وفرض قضيه اى مى داند كه قابل دفاع بودن آن براساس سازگارى مفاهيمش با شواهد علمى وتجربى ودانش، پيش آزمون مى شود).(۱۱)
۱-۹. تاكمن، فرضيه را، پيش بينى رويدادها براساس تعميم روابط مفروض بين دو متغيّر تعريف مى كند.(۱۲)
۱-۱۰. فوكس، فرضيه را ايجاد فرصت وموقعيّتى براى پژوهشگر مى داند تا پيش از گردآورى واقعى داده ها، نتايج بررسى را پيش بينى كند. اين پيش بينى ها را فرضيه پژوهش مى ناميم(۱۳).
در مجموع در منابع معتبر وفرهنگ نامه ها فرضيه چنين تعريف شده است: (فرض عبارت از بيانيّه ظنّى وحدسى، يا يك پيشنهاد آزمايشى واحتمالى درباره ى چگونگى روابط بين دو يا چند متغير است(۱۴)). به عبارت ساده تر مى توان گفت كه تركيب وساختمان يك بيانيه ى فرضى اين گونه است: (اگر چنين وچنان رخ دهد، نتيجه چنين وچنان خواهد شد).
اندكى تأمل در تعريف ياد شده، نكاتى چند را به ذهن مى رساند:
الف. فرضيه از نظر ساختار وجمله پردازى، جمله اى بيانى يا خبرى است. به سخن ديگر به لحاظ قواعد دستور زبان، در آخر جمله فرض، (نقطه) قرار دارد.
ب. اين جمله ى خبرى در خصوص چگونگى روابط متغيّرهاى مورد مطالعه، ظنّى وگمانى است. اين ظنّ وگمان، مأخذ ومرجع عقلى واستثنايى دارد ووهمى وپندارى نيست.
ج. اين جمله ى خبرى ظنّى عقلى، اشاره ى مستقيم به توضيح وتبيين چگونگى رابطه ى بين دو يا چند متغير مورد نظر محقّق دارد.
با توجه همه ى اين تعاريف وتوضيحات مى توانيم فرضيه را چنين تعريف كنيم:
(فرضيه، پاسخى حدسى واحتمالى براى كشف مجهول يا بيان رابطه بين پديده ها ومتغير هاى تحقيق است كه به صورت بيانيه موقّتى ومقدماتى ارائه شده وراهنمايى پژوهش را بر عهده دارد).
دو. جايگاه فرضيه در پژوهش
فرضيه سازى، به رغم پندارهاى برخى از منكران ومخالفان آن، گامى مهم در نظريه پردازى است وبدون آن، نظام معنايى جديد به صورت اصولى ودرست شكل نمى گيرد. مشكلى كه در اينجا رخ نموده، نگاه پوزيتيويستى(۱۵) وتجربى گرايانه به (فرضيه) است كه آن را منفى وناموجّه جلوه داده است. اين ابهام ومنفى نگرى، تا حدودى درست است؛ اما فراگير نيست؛ زيرا مى توان بر اساس نيازها وگونه هاى مختلف پژوهشى، فرضيه يا فرضياتى ارائه داد وبه آموزه هاى پوزيتيويستى بى توجه بود. در واقع معادل قرار دادن فرضيه با پوزيتيويسم، اشتباه بزرگى است كه مانع ارائه نظام مند وعلمى دانش ها ومعارف نو است.
پيش از بيان جايگاه (فرضيه) بهتر است بدانيم كه: هر تحقيقى بسته به موضوع خود، مى تواند يك يا بعضى از خصلت هاى زير را در خود منعكس نمايد:
۱. تحليل: جست وجو در اجزاى يك كلّ وتوصيف روابط متقابل آن اجزا با يكديگر؛
۲. مقايسه: بررسى ويژگى هاى مشترك ووجوه شباهت يا افتراق يك موضوع؛
۳. تعريف: به دست دادن تعريفى جامع از طريق توضيحات وبر شمردن مختصّات شيء يا پديده ى مورد نظر؛
۴. توصيف: معرّفى بسط يك امر از طريق بر شمردن ويژگى ها، جوانب وحدود موضوع؛
۵. نقد وداورى: سنجيدن ارزش وعيار يك امر (موضوع) وكوشش به منظور صدور حكم وارزش گذارى درباره ى آن؛
۶. استشهاد: به دست دادن نمونه هاى مشابه براى تأييد واثبات يك موضوع به منظور توضيح هرچه بيشتر؛
۷. اثبات حكم: حكم به درستى يك امراز طريق برهان منطقى واستدلال عقلى.(۱۶)
با توجه به اين خصلت ها، مى توانيم بگوييم كه تحقيق انواع مختلفى دارد؛ از جمله:
الف. تحقيق بنيادى (نظرى)؛ تحقيقى است كه از نظر زمانى ديد بلند مدت داشته باشد، از حالت انتزاعى وقياسى برخوردار باشد ودر صدد گسترش شناخت ودانش بشرى در دراز مدت باشد ونه ارائه راه حل هاى آنى وكوتاه مدت. لذا دامنه اين نوع تحقيقات وسيع وگسترده است وبه مسائل كلى وانتزاعى مى پردازد.
ب. تحقيق علمى (يا كاربردى)؛ تحقيقى است كه از نظر زمانى، ديد محقق يك ديد كوتاه مدت است ومسائل از نوع مسائل مبتلا به جامعه واز حالت عينى واستقرايى ومشاهده اى برخوردار است ودر صدد حل مسائل ومشكلات فعلى وموجود وارائه راه حل ها براى رفع آنها است. بنابراين مسائل آن از مسائل خاص وموردى است وكاربرد آنى وفورى دارند.
ج. تحقيق توسعه اي؛ تحقيقى است كه علم را از ديد توسعه مى نگرد. به سخن ديگر، علم را به صورت فرآيندى مى نگرد كه دائماً بايد در تكاپو وپويايى به سر برد وهيچ گاه در نقطه ى ثابتى توقّف نكند. لذا از اين ديدگاه كشف علمى، گامى است در جهت توسعه بعدى وكشف ديگر. در انواع سه گانه تحقيق (بنيادى، توسعه اى وعملى) ملاك كاربردى بودن مسأله، يعنى، راه حل هاى صاحب نظران ودست اندركاران كاملاً رعايت مى شود.(۱۷)
مهم ترين گام در توليد علمى وپژوهش بايسته ومطلوب ودرك ضرورت (فرضيه)، تعيين مسير ونوع تحقيق است. پس از آنكه پژوهشگر رويكرد پژوهشى خود را انتخاب ومسائل علمى را مشخص كرد، توجّه خود را به بايسته هاى آن ـ به ويژه وجود فرضيه ـ معطوف مى دارد. فرضيه پاسخ حدسى واحتمالى به سؤال اصلى است كه رابطه وتأثيرپذيرى پديده ها را در يك پژوهش به صورت ذهنى بيان مى كند.
در كنكاش مقدّماتى محقق، اين سؤال مطرح است كه: پژوهش وى، نياز به فرضيه دارد يا نه؟ به نظر برخي:
تحقيقات علمى از هر نوعى كه باشند، نياز به تدوين فرضيه دارند؛ زيرا تحقيق علمى، تلاشى است براى معلوم كردن مجهول يا حلّ مسأله ومجهول ممكن است ماهيت يا شيء يا پديده باشد، يا ممكن است وضعيت وحالات آن باشد، يا ممكن است از سنخ رابطه ى بين پديده ها، اشياء ومتغيّرها باشد. همچنين ممكن است اين مجهولات، مربوط به گذشته باشند وممكن است مربوط به حال يا آينده... . در هر حال همه ى آنها روش تحقيق علمى را طلب مى كنند. پس در تحقيقات علمى پژوهشگران ناگزيرند نسبت به ساختمان وپردازش فرضيه اقدام كنند(۱۸).
به عبارت روشن تر، در تحقيقات توصيفى، فرضيه ها مبيّن وجود حالات، شرايط، صفات، ويژگى هاى اشياء واشخاص، موقعيت ها، پديده ها ورخدادهايى هستند كه نسبت وقوع رويدادها، صفات، ويژگى هاى اشياء وپديده ها را توضيح مى دهند. اين ديدگاه هرچند به پاره اى از حقايق وضرورت هاى پژوهش اشاره دارد؛ اما نمى توان به طور مطلق آن را پذيرفت؛ زيرا با اينكه فرضيه يكى از قوى ترين ابزارهاى تحقيق است؛ اما هميشه وجود آن در پژوهش ضرورى نيست وبه رغم آنكه تدوين فرضيات مناسب، كيفيت پژوهش را افزايش مى دهد، در موارد زير نيازى به فرضيه نمى باشد:
الف. در مطالعاتى كه به منظور بررسى وضعيت پديده اى انجام مى گيرد، فرضيه ها ضرورت اساسى ندارند؛ هرچند يك فرضيه ى آزمايشى، مى تواند در هدايت پژوهشگر به قلمرو هايى كه ارزش تحقيق دارند، مفيد واقع شود.
ب. در پژوهش هاى پيمايشى ـ توصيفى كه با هدف بررسى وضعيت انجام مى گيرد (براى توصيف عينى، واقعى ومنظم خصوصيات يك موقعيت يا موضوع)، فرضيه ها ضرورت بنيادى ندارند وبه جاى ساختن فرضيه ها، مى توان با تنظيم سؤال هاى پژوهشى، تحقيق را انجام داد.
ج. در پژوهش هاى ميدانى (تحقيق تجربى درباره ى پديده ى كنونى يا زمان معاصر در چارچوب يا بستر زندگى واقعى) واكتشافى نيز فرضيه ضرورت ندارد وبيان فرضيه هاى رسمى در اين نوع پژوهش ها، مى تواند باعث سوگيرى محقّق مى شود. بنابراين در پژوهش هاى اكتشافى، هر قدر انديشه هايى كه قبلاً پژوهشگر به آنها انديشيده كمتر باشد، پژوهش موفق تر خواهد بود وبهتر است به منظور اجتناب از سوگيرى پژوهشگر، روابط بين متغيرها پيش بينى نشود(۱۹).
به طور كلّى در پژوهش هايى كه به بررسى روابط بين متغيّرها(۲۰) پرداخته مى شود، استفاده از فرضيات استنباطى ضرورى است. فرضيات نقش مهمى در جهت دادن به فرآيند تحقيق بر عهده دارند وبه پژوهشگر در تعيين روش ها، فنون وابزار گردآورى داده ها، نحوه ى تحليل وتفسير نتايج ونهايتاً تدوين ساختار اصلى گزارش تحقيق كمك مى كنند؛ با اين وجود تنظيم وتدوين آن در همه ى تحقيقات ضرورى نيست(۲۱) ومتناسب با نوع پژوهش، بايد به دنبال طرح فرضيه بود. همچنين تدوين فرضيات بر اساس مشاهدات خاص، ممكن است به تحليل ها وتفاسير نادرستى بينجامد. البته ساختن فرضيه هاى اضافى بعد از گردآورى ـ به شرط آنكه فرضيات بر اساس داده هاى جديد آزمون شوند ـ اشكالى ندارد. با اين حال هر پژوهشى با موانع وكاستى هايى روبه رو است كه محقّق بايد با ديد باز، با آنها برخورد كرده وراهكار مناسبى براى حلّ آنها بيابد. يكى از اين مشكلات، بن بست در فرضيه ها است كه از شتاب زدگى در كار تحقيق به وجود مى آيد وآن وقتى است كه محقّق قبل از تدوين فرضيه هاى تحقيق وقبل از آنكه دقيقاً بداند در جست وجوى چيست، شتاب زده به جمع آورى اطلاعات وانتخاب وآماده سازى فنون تحقيق بپردازد!! بارها از زبان پژوهشگران تازه كار شنيده شده كه مى خواهند به بررسى فلان مطلب بپردازند؛ بدون آنكه هنوز فرضيه تحقيق آنها معلوم باشد. به عبارت ديگر، بدون آنكه بدانند دنبال چه هستند، پژوهش را شروع مى كنند؟! تنها وقتى مى توانيم فن يا فنون پرس وجو را انتخاب كنيم كه پيش تر از ماهيت اطلاعاتى كه مى خواهيم جمع آورى كنيم، مطلع باشيم. لذا قبل از هر اقدامى براى جمع آورى اطلاعات، بايد طرح تحقيق را آماده وبراساس آن، فرضيه را تدوين كرد.(۲۲)
برخى فكر مى كنند براى كشف پاسخ هايى كه در جست وجوى آن هستند، همين كافى است كه حداكثر اطلاعات را جمع آورى كرده، آنها را به كمك بعضى از فنون شناخته شده تحقيق، تجزيه وتحليل كنند.
آنان در اين صورت به نتايجى مى رسند كه نه تنها فاقد ارزش علمى است؛ بلكه مايه ى سرخوردگى نيز مى شود. از آنجايى كه پژوهشگران ـ به خصوص در عرصه مهدويت پژوهى ـ عموماً با مباحث جديدى روبه رو هستند ودر ضمن مى خواهند به درستى از فرضيه استفاده كنند؛ بايد ابتدا بينش ونگرش درستى نسبت به اهميت وچيستى آن داشته باشند ودر صورت امكان وضرورت از فرضيات متناسب در پژوهش خود استفاده كنند.
سه. ارجمندى وكاركردهاى فرضيه
فرضيه ـ چه از نظر موافقان آن وچه از نظر مخالفان آن ـ ارزش بسيار مهم وحياتى در تحقيقات علمى دارد وموجب سامان بخشى پژوهش وشكل گيرى انديشه ها وايده هاى نو است.
فرضيه، توجيه وتبيين هاى حدسى معيّنى را درباره ى واقعيّات عرضه مى كند وپژوهشگر را در بررسى اين واقعيات وتجارب كمك وهدايت مى كند. فرضيه يك پيشنهاد توجيهى وبه زبان ديگر راه حل مسأله است كه هم به يافتن نظم وترتيب در بين واقعيات كمك مى كند وهم باعث استنتاج مى شود. يافته هاى علمى دانشمندان، معمولاً در پى يك (فرضيه وحدس وگمان علمى) مقدور شده است. آنها ابتدا به صورت بندى فرضيه اقدام كرده وسپس در مورد آن به تحقيق وجست وجو پرداخته اند(۲۳). فرضيه ها ضمن اينكه براى پيگيرى وانجام دادن امور تحقيق، به طور كلّى به محقق جهت مى دهند؛ باعث مى گردند كه مطالعه ى منابع وادبيات مربوط به موضوع تحقيق جهت دار شود واز مطالعه ى منابعى كه ربطى به پژوهش ندارند، جلوگيرى به عمل آيد. همچنين پژوهشگر را نسبت به جنبه هاى موقعيتى ومعنى دار مسأله پژوهش حساس تر مى نمايند وباعث مى شوند محقّق، مسأله پژوهش را بهتر درك كند وروش هاى جمع آورى اطلاعات را بهتر تعيين نمايد. فرضيه ها، مانع پراكنده كارى، زياده نويسى، خروج از مسير تحقيق ومبهم گزينى هستند.
فرضيه ها يكى از نيرومندترين ابزار تحقيق به شمار مى آيند كه براى (رسيدن به دانش قابل اطمينان) ابداع شده اند. فرضيه ها داراى كاركردهاى متعددى در فرآيند تحقيق اند كه از آن جمله مى توان به موارد زير اشاره كرد:
۳-۱. فرضيه ها پژوهشگر را هدايت مى كنند تا پژوهش به دقت انجام شده وبه نتايج ثمربخش برسد.
۳-۲. فرضيه ها هدف نيستند؛ بلكه بيشتر وسيله هايى هستند كه پژوهشگر را در درك روشن تر مسأله مورد بررسى ومسائل فرعى وابسته يارى مى كنند.
۳-۳. فرضيه ها به پژوهش جهت مى دهند، مانع مرور مطالعات ومتون نامربوط مى شوند وبراى پژوهشگر مشخص مى كنند كه چه مطالبى نامربوط است.
۳-۴. فرضيه ها به پژوهشگر كمك مى كنند روش ها، فنون وابزارهاى گردآورى داده ها را ـ كه بايد در خدمت حل مسائل باشندـ مشخّص نموده وروش ها وفنون وابزارهايى را كه فراهم آورنده داده هاى لازم براى آزمون فرضيه ها نيستند، كنار بگذارد(۲۴).
۳-۵. فرضيه ها امكان گردآورى داده هاى مربوط به پژوهش ومسأله را فراهم كرده، مانع گردآورى داده هاى بى فايده واضافى مى شوند. در واقع تعريفى از داده هاى مربوط ونامربوط به محقّق مى دهند وبديهى است كه واقعيت ها، تنها زمانى معنا ومفهوم مى يابند كه در پرتو فرضيه هاى معقول، مورد توجه وبررسى قرار گيرند.
۳-۶. فرضيه ها، پژوهشگر را يارى مى كنند تا اطلاعاتى را كه با توجه به ميزان ارتباط با موضوع ونظام مند بودن گردآورى شده، رده بندى كند. اطلاعات مربوط به هر فرضيه جداگانه دسته بندى مى شود ودر نتيجه ساختار تحليل آمارى به دست مى آيد(۲۵).
۳-۷. فرضيه ها، امكان تفسير داده هاى گردآورى شده را در پرتو راه حل هاى بالقوه، فراهم مى آورند. همچنين نقش چارچوبى براى بيان منطقى ومعقول نتايج پژوهش دارند وبه عبارتى پاسخى مستقيم به فرضيه هاى آزمون شده اند.
۳-۸. فرضيه ها، ساختار اصلى گزارش بدون تحليل داده ها مى باشند ونتايج احتمالى را فراهم مى كنند وموجب مى شوند خواننده گزارش پژوهش، بداند پيش بينى ها وانتظارات پژوهشگر پيش از آغاز بررسى، چه بوده است.
۳-۹. فرضيه ها، محقق را در شناختن بيش از پيش حقايق وپديده ها وگسترش وافزايش هر چه بيشتر اطلاعات ودانش او نسبت به آنها يارى مى دهند. ردّ يا پذيرش هر فرضيه پس از آزمون، دانش واطلاعات جديدى را براى پژوهشگر به ارمغان مى آورد كه اين اطلاعات تا پيش از آزمون فرضيه مورد نظر، جنبه فرض، حدس وگمان را دارد(۲۶).
به هر حال رابطه ى فرضيه با تحقيق، مثل رابطه ى راه وجاده با مسافرت است. هرچه راه وجاده، هموارتر ومطمئن تر باشد، مسافرت راحت تر وبى خطرتر مى شود. بنابراين در تحقيقى كه فاقد فرضيه باشد، محقّق سرگردان وبلاتكليف است. اما پرسش اين است كه فرضيه يا فرضيات پژوهش چگونه شكل مى گيرند؟!
چهار. مسأله ى علمى (سؤال) وارتباط آن با فرضيه
يكى از انگاره هاى اساسى تحقيق پيش از پردازش فرضيه، شكل گيرى مسأله علمى در آن است. در واقع هر تحقيق وپژوهش علمى، با يك سرى دغدغه ها، ابهام ها وپرسش ها شكل مى گيرد كه به آن (مسأله تحقيق) گفته مى شود.
وظيفه ى محقّق پس از مشخص كردن هدف هاى تحقيق، تبديل يا انتقال هدف ها، به مسائل علمى است. معمولاً در هر جامعه، مسائل ومشكلات مختلف وعديده اى وجود دارند كه هر يك از آنها وعلل وچگونگى آنها، مى تواند هم به بيان وتعبير مردم عامى طرح شود وهم از ديدگاه علمى يك محقّق. براى مثال پدر ومادرى كه در اطراف طلاق فرزند خود صحبت مى كنند، ممكن است علّت جدايى را (وصله ى ناجور بودن) همسر او، تعبير كنند. اين تعبير يك تعبير غير علمى است كه ممكن است پژوهشگر، با ديد وسيع تر وعلمى تر خود آن را با اصطلاح (اختلاف فرهنگى) در زوجين مطرح كند. بنابراين، هر علمى زبان خاص خود را دارد وهر زبان علمى، از تعدادى اصطلاحات، مفاهيم، واژگان، علايم وسمبل ها به وجود مى آيد.
در زمينه (انديشه ى مهدويت) نيز اين بحث به روشنى ديده مى شود ودغدغه ها ومسائل علمى گاهى به زبان غيرعلمى وبه گفتار عاميانه طرح مى شود؛ در حالى كه هر پژوهشگر با دقت وتأمل در مفاهيم وروابط پديده ها، بايد بتواند سؤالات وموضوعات خود را با اصطلاحات علمى وروش مند مطرح كند. براى مثال در بحث آثار (انتظار) ممكن است به طور ساده وابتدايى گفت: انتظار، ايجاد اميد وسرزندگى مى كند؛ اما با نگاه علمى ودرست، مى توان از اصطلاح (تأثير روان شناختى انتظار) استفاده كرد؛ آن گاه معيارها وشاخص هايى براى آن برشمرد. براى رسيدن به اين رويكرد علمى، نيازمنديم كه دغدغه ها، پرسش ها وموضوعات خود را تبديل به (مسأله ى علمى) كنيم.
مسأله علمى، دغدغه وپرسشى است كه در ذهن پژوهشگر درباره ى يك پديده، مشكل يا معضل مطرح مى شود. هدف وى از طرح اين سؤال ذهنى، ريشه يابى علّت يا علل به وجود آمدن آن پديده، مشكل يا معضل است. چه چيزى اين پديده يا مشكل را به وجود آورده است وچرا؟ به سخن ديگر، محقّق با طرح چنين سؤالى، به دنبال راه حل ها وچاره يابى ها است واز اين نظر هر پديده يا مشكلى كه به نحوى ذهن پژوهشگر وتوجّه او را به خود جلب كند، مى تواند موضوع تحقيقش قرار گيرد. منتها لطافت وظرافت كار پژوهنده در آن است كه موضوع تحقيق مورد نظر را ـ كه با تعبيرات عاميانه وغير علمى در سطح جامعه يا يك گروه خاص مطرح است ـ به زبان علمى وتحقيقى تبديل كند. پس از مهم ترين وظايف محقّق است:
(انتخاب يك معضل عمومى با بيان عاميانه، تبديل آن به زبان ومسأله ى علمى، بررسى ومطالعه ى آن با استفاده از روش هاى علمى وتحقيقى، نيل به شناخت علمى در مورد علل وروابط مربوط به مسأله مورد نظر ودر پايان برگرداندن آن از زبان علمى به زبان عاميانه، به منظور ارائه راه حل ها وچاره سازى ها).(۲۷)
پس بيان موضوع تحقيق به زبان علمى، در واقع همان طرح مسأله ى تحقيق در قالبى روشن ودقيق براساس ضوابط علمى است. هرتحقيقى به دنبال طرح مسأله اى آغاز مى شود. اگر اين مسأله در ذهن محقّق از وضوح وروشنى لازم برخوردار نباشد، محقّق اجباراً به كليات مى پردازد وبه اين ترتيب، خود را از علم وروش علمى دور مى سازد. لذا براى جلوگيرى از كلى بافى ونتيجتاً كلّى گويى، لازم است كه پژوهشگر در مورد پديده يا مسأله ى مورد نظر، به تفكّرات بيشترى بپردازد ودر قدم بعدى، از طريق بررسى ادبيات ومنابع مربوط، ذهن خود را در مورد مسأله ى مزبور روشن مى سازد. وپس از آن از مشورت با صاحب نظران وكسب نظرات ديگران دريغ نورزد. پژوهش هاى كاربردى، مسأله محورى دارند؛ بدين معنا كه تمام فرآيند پژوهش از اولين گام هاى آن تا آخرين مراحل استنتاج، مى بايد پيرامون يك يا چند مسأله يا مشكل دور بزند. بنابراين روشن كردن مشكل يا مسأله در اين گونه تحقيقات، يكى از ضرورى ترين واولين گام هاى پژوهش است. همچنين در تحقيقات بنيادى، به لحاظ داشتن ماهيت انتزاعى، تعيين محدوده هاى آن لازم است.
بنا به نوشته ى برخى از نويسندگان، يكى از اصول پژوهش (مسأله ى محورى) است؛ يعنى، تحقيق اساساً با درگيرى محقّق با يك مسأله يا حداقل مواجهه ى او با يك مشكل آغاز مى گردد. پژوهش چيزى جز تلاش روشمند محقّق براى حل مسأله نيست. تفاوت عمده ى اطلاع رسانى يا آموزشى با پژوهش در همين نكته است. پژوهشگر كسى است كه با معضله اى نظرى يا عملى رو به رو مى شود ودر مقام حلّ آن، به پژوهش مى پردازد. همه گام هاى تحقيق ومباحث آن به سوى حل مسأله جهت گيرى مى شود .... مراد از مسأله در تحقيق غير از پرسش در برنامه ى آموزشى است. پرسش لزوماًَ مسبوق به مطالعه ى نظام مند نيست؛ بلكه مواجهه ى دانش اموز يا دانشجو با امر مبهمى است كه قبلاً جواب يافته است والهام صرفاً به مقام يادگيرى متعلق است؛ اما مسأله در گام نخست معضله اى است مسبوق به مطالعه ى نظام مند كه پاسخ به آن، نه به آموزش كه به پژوهش محتاج است. مسأله، بر خلاف پرسش، محفوف به مطالعه هاى نظام مند است...).(۲۸)
بر اين اساس طرح مسأله وآن گاه طرح فرضيه، براى تحقيق، مهم ترين ركن آن محسوب مى شود وبا نگرش به هدف هاى تحقيق، صورت مسأله بايد براى محقّق روشن شود؛ زيرا به عنوان يك اصل اساسى، حلّ مسأله نيازمند شناخت خود مسأله است وبدون شناختن وروشن كردن صورت مسأله، هيچ مسأله اى قابل حلّ نخواهد بود. يكى از مشكلاتى كه در (مهدويت پژوهى) مشاهده مى شود، ابهام در موضوع پژوهش براى خود محقّق است؛ زيرا عرصه مهدويت، عرصه اى حسّاس، ظريف ودقيق بوده وبسيارى از موضوعات ومعارف آن بكر ودست نخورده است. به همين جهت شناخت دقيق مسأله علمى وتبيين درست آن، راه را براى شكل گيرى پژوهشى نظام مند ومتمركز فراهم مى سازد.
پس از انتخاب وتعريف وتبيين مسأله، محقّق بايد تصويرى ذهنى از چگونگى متغيّرها ونحوه ى ارتباط آنها با يكديگر ارائه دهد تا بر اساس آن، تلاش كاوشگرانه ى خود را آغاز كند واز صحّت وسقم آن اطمينان حاصل نمايد. براى اين كار به بيان سؤالات اصلى وفرعى تحقيق مى پردازد. آن گاه وارد مرحله بعدى مى شود واقدام به تدوين فرضيه وتبيين قضاياى فرضى وپيشنهادى در چارچوب مسأله تحقيق خود مى نمايد؛ به نحوى كه چگونگى متغيّر يا پديده ونيز روابط آنها را به يكديگر توضيح دهد.(۲۹)
فرضيه ها به محقّق كمك مى كنند تا از بين طرق فراوان رسيدن به مقصد، تنها چند مورد آن را كه بيش از همه نزديك تر به مقصد به نظر مى رسد، برگزيند وسهل الوصول ترين راه ها ومحتمل ترين جهت ها را براى رسيدن به هدف تحقيق انتخاب كند. اين كار پس از طرح وتبيين دقيق وروشن مسأله ى علمى وسپس طرح سؤالات مختلف صورت مى گيرد.
سؤالات تحقيق
محقق پس از بيان مسأله تحقيق، اهداف ومتغيرهاى تحقيق، به تدوين سؤالات تحقيق اقدام مى كند. بايد سؤالات تحقيق بر اساس اهداف ومتغيير هاى پژوهش به صورت درست تدوين وبيان شوند؛ زيرا به طور طبيعى، روش هاى تحقيق بر اساس سؤالات تحقيق انتخاب مى شوند. وقتى كه يك تحقيق را مطالعه مى كنيم، معمولاً اولين چيزى كه در مورد آن دقت مى كنيم، سؤالات تحقيقى است كه بايد به آن ها پاسخ داده شود. فهم آن دسته از پژوهش هايى كه داراى سؤالات تحقيق مناسب هستند، در مقايسه با پژوهش هاى ديگر، آسان تر است. در بيان سؤالات تحقيق، پژوهشگر بايد به موضوع ومسأله، اهداف كلى واهداف اختصاصى تحقيق توجه كند. تعداد وپيچيدگى سؤالات تحقيق به ماهيت تحقيق، دامنه زمانى ومكانى تحقيق، امكانات ومنابع قابل دسترسى واهداف تحقيق بستگى دارد. يكى از ويژگى هاى يك محقق كاركشته، توانايى او در تدوين سؤالات تحقيق خوب است. بيان سؤالات معنادار وقابل آزمون اغلب مهم ترين مرحله ى يك تحقيق است. آلبرت انيشتين در اين باره مى گويد: (تدوين يك مسأله، اساسى تر از حل آن است؛ چون كه حل يك مسأله صرفاً يك مهارت رياضى وتجربى است. ايجاد سؤالات جديد واحتمالات جديد در مورد مسائل قديمى از يك زاويه جديد، مستلزم تخيل خلاق است ونشانه ى پيشرفت واقعى در علم است).(۳۰)
صاحب نظران مختلف، براى بيان سؤال تحقيق، ملاك هاى زير را معرفى كرده اند:
ـ مسأله بايد رابطه دو يا چند متغير را بيان كند؛
ـ مسأله بايد روشن، بدون ابهام وبه صورت سؤالى بيان شود؛
ـ آزمون پذير باشد (با استفاده از روش هاى موجود)؛
ـ فارغ از قضاوت هاى اخلاقى وقانونى باشد و... .
بر اين اساس مسائل علمى فراوانى در (مهدويت پژوهى) قابل طرح است كه به بعضى از آنها اشاره مى شود:
۱. آيا خانواده، تأثيرى در انتقال فرهنگ مهدوى دارد؟
۲. آيا نظام اقتصادى جهان (در فرآيند جهانى شدن)، تأثيرى در تسريع ظهور دارد؟
۳. وضعيت، ماهيت وبافت سياسى كشورها، با سقوط آنها در عصر ظهور چه ارتباطى دارد؟
۴. اصلاحات مهدوى، به چه صورت وبه نفع كدام طبقات، ساختار قدرت جهانى را تغيير خواهد داد؟
۵. آيا بين عزّت نفس وآمادگى براى ظهور، ارتباط وجود دارد؟
۶. طرز تفكر دانش آموزان مقطع راهنمايى، درباره ى انتظار منجى چگونه است؟
۷. آيا بين عدالت از منظر جان راولز وعدالت در انديشه ى مهدويت تفاوت وجود دارد؟
۸. آيا اميدوارى از تأثيرات روان شناختى انتظار است؟
۹. آيا اختلاف فرهنگى، مى تواند مانع وحدت وانسجام مردم در عصر ظهور باشد و...؟
پژوهشگر پس از تدوين سؤالات تحقيق، بايد براى آن ها پاسخ يا راه حل بيابد؛ پاسخ اوليه ومقدماتى او به سؤال تحقيق، فرضيه است. بر اين اساس استفاده از مسأله وفرضيه در تحقيقات، داراى مزاياى بسيارى است؛ از جمله اينكه مسأله وفرضيه تحقيق، راهنماى محقّق در پيشبرد كار تحقيق است. روابطى كه در مسأله مطرح مى شود، براى پژوهشگر روشن مى كند كه چه كارى انجام دهد ودر واقع، به دنبال چه چيزى يا چه كارى باشد. روابط مزبور در فرضيه، وظيفه ى محقّق را از اين نظر معيّن مى كند كه در تحقيق ودر حين پيشرفت آن، چگونه موضوع مطرح شده در مسأله ى علمى را دنبال كند. پس اگر مسأله، وظيفه ى محقق را روشن مى كند، فرضيه چگونگى انجام آن را بيان مى دارد. اولى مشخص مى كند كه پژوهنده بايد چه كارى انجام دهد ودومى مشخّص مى كند چگونه بايد انجام دهد. يكى (جاى) را نشان مى دهد وديگر (راه) را.
پنج. انواع فرضيات تحقيق
در تحقيقاتى كه پژوهنده عنايت به توضيح وتبيين چگونگى روابط بين متغيّرها را ندارد، اصولاً فرضيه ـ حسب تعريفش ـ مصداق ندارد؛ لذا فرضيه تنها در تحقيقاتى مطرح است كه در آنها محقّق تلاش دارد، چگونگى رابطه يا روابط بين متغيّرها را صراحت بخشد. بيشتر پژوهش هاى مربوط به مهدويت نيز ظرفيت وزمينه استفاده از فرضيه را دارا هستند كه به نمونه هايى از آنها اشاره خواهد شد.
چگونگى روابط متغيرها ـ كه معمولاً مورد بررسى ودستكارى پژوهشگران قرار مى گيرد ـ از حالات زير خارج نيست:
الف. پژوهشگر به دنبال بررسى ومقايسه ى تفاوت وتأثير دو يا چند متغيّر بر يك يا چند متغيّر ديگر است. براى مثال، هنگامى كه مقايسه ومطالعه ى دو روش مختلف ترويج فرهنگ مهدويت (روش اقناعى وروش توجيهى)، مورد توجّه محقّق قرار مى گيرد، محقّق در پى آن است كه تفاوت تأثير اين دو روش را مورد بررسى ومقايسه قرار دهد (ميزان تفاوت).
ب. پژوهشگر در پى مطالعه ميزان رابطه وجهت همبستگى بين دو يا چند متغيّر است. براى مثال در بررسى ميزان رابطه وهمبستگى بين مشكلات مالى وگرايش به مدعى گرايى (ادعاى رابطه وديدار و...) محقّق قصد دارد كه صرفاً درجه وجهت همبستگى اين دو متغيّر را كشف كند؛ نه رابطه ى علّت ومعلولى بين آنها را (ميزان همبستگى).
ج. پژوهشگر در كار كشف وتعيين رابطه ى علّت ـ معلولى دو يا چند متغيّر است. براى مثال محقّق ممكن است قصد آن كند كه در يابد آيا همراهى مردم، علّت پيروزى انقلاب مهدوى است (ميزان اثر).(۳۱)
با توجّه به مطالب ياد شده، فرض ها در تحقيق ممكن است به دو صورت بيان شوند:
۱. آن دسته از فرضيه هايى كه به (احتمال) وجود تفاوت، رابطه يا اثر اشاره كنند.
۲. آن گروه از فرضيه هايى كه به نداشتن تفاوت، رابطه يا اثر اشاره دارند.
فرضيه هاى نوع اوّل را اصطلاحاً فرض تحقيق وفرضيه هاى نوع دوم را فرض پوچ، صفر يا آمارى مى نامند. فرضيه تحقيق از وجود رابطه يا اثر يا تفاوت بين متغير ها خبر مى دهد يا در واقع وجود اين حالات را تأييد نموده، آن را واقعى وحقيقى مى داند. فرضيه تحقيق به نوبه خود به دو نوع جهت دار وبدون جهت تقسيم مى شود. فرضيه صفر ـ كه به فرضيه آمارى يا پوچ نيز موسوم است ـ بر خلاف فرضيه تحقيق، وجود رابطه يا اثر يا تفاوت بين متغيّرها را رد كرده، انكار مى كند واظهار مى دارد كه اين حالات واقعى نيست وحقيقت ندارد وصرفاً ناشى از تصادف واشتباهات آمارى است. در تحقيقات تاريخى وتوصيفى وپس رويدادى فرضيه صفر موضوعيت ندارد.(۳۲)
(فرضيه تحقيق)، جايگاهى مهم در علوم اجتماعى دارد ومى تواند انتظار محقّق در مورد رابطه ى بين متغيرهاى تحقيق را نشان دهد. (فرضيه تحقيق)، به صورت مثبت بيان مى شود واثر متغيّر مستقل را بر متغيّر وابسته بررسى مى كند يا مى گويد بين متغير ها، رابطه يا تفاوت وجود دارد.
تقسيم محتوايى فرضيه ها
فرضيه ها از نظر محتوا نيز به سه نوع فرعى تقسيم پذيرند:(۳۳)
۱. فرضيه هايى كه بر وجود پديده ها دلالت مى كنند؛ مثل:
ـ جامعه شيعه، از انديشه مهدويت بالندگى وحيات مى گيرد.
ـ شخص منتظر، به آينده اميدوار است.
ـ در جوامع تحت ستم، انقلاب اجتناب ناپذير است.
ـ در دولت اخلاقى امام مهدى، مردم به نهايت رشد فكرى واخلاقى مى رسند.
۲. فرضيه هايى كه بر وجود روابط بين پديده ها دلالت مى كنند؛ مثل:
ـ بينش سياسى ـ اجتماعى شيعيان، به مهدويت باورى آنها بستگى دارد.
ـ انتظار مثبت، با اميد افراد رابطه دارد.
ـ وجود ظلم واستبداد در هر جامعه، با وقوع انقلاب در آن جامعه بستگى دارد.
ـ رشد فكرى واخلاق مردم در عصر ظهور، در پرتو دولت اخلاقى امام مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف امكان پذير است.
۳. فرضيه هايى كه، در صدد بيان علّت وجودى وتكوينى پديده ها وروابط بين آنها بر مى آيند؛ مثل:
ـ مهدويت باورى شيعيان، نقش اساسى در بينش سياسى ـ اجتماعى آنان دارد.
ـ اميد به آينده نقش مؤثرى در انتظار مثبت وسازنده دارد.
ـ استبداد حاكمان وثروتمندان، انقلاب مستضعفان را بارور مى سازد.
ـ شكل گيرى دولت اخلاقى امام مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف، براى رشد فكرى واخلاقى مردم در عصر ظهور است.
به دو نوع فرضيه نخست ـ كه بر وجود پديده ها وروابط بين آنها دلالت مى كند ـ فرضيه هاى توصيفى، مى گويند وبه نوع سوّم ـ كه به بيان علّت وجودى پديده ها وروابط فى مابين مى پردازد وجنبه ى عليّت يا علّت يابى دارد ـ فرضيه هاى علّى يا تعليلى وتحليلى مى گويند.
پژوهشگر مباحث مهدوى، بايد شناخت درستى از نوع فرضيه خود داشته باشد ومراحل بعدى تحقيق خود را براساس توصيفى بودن يا تعليلى وتحليلى بودن آن، سامان بخشد. هر مقدار كه به سمت فرضيه هاى تحليلى وتعليلى گام بردارد، به همان اندازه به سمت تحقيق علمى ونظريه پردازى نزديك شده وتوان ارائه ديدگاه هاى نو واثرگذار را دارا خواهد بود. آنچه كه بدان تأكيد مى ورزم، نوآورى، ابتكار واستفاده از كلمات ومفاهيم مناسب واثرگذار در فرضيه است كه ذيل فرضيه سازى قابل بررسى است.
شش. فرضيه سازى
پژوهشگر پس از مطالعه ادبيات تحقيق وتعريف مسأله، اقدام به تدوين فرضيه مى كند. او براى طرح فرضيه، بايد با در نظر داشتن سؤالات ويژه ى تحقيق ونيز متغيّرهاى مورد مطالعه، تعداد فرضيه هاى خود را مشخّص كند. تعداد فرضيه ها بايد به آن اندازه باشد كه نياز تحقيق را پاسخ دهد واز نتايج آزمون فرضيه ها، شناخت واقعى وكاملى از پديده يا روابط بين متغيرها به دست آيد. در عين حال فرضيه هاى متعدد بايد به گونه اى تنظيم شوند كه مجموعاً يك واحد كلّى ويك سيستم را تشكيل دهند وهماهنگ وهمسو باشند. در تحقيقات علمى بسته به ماهيت تحقيق وقلمرو ومقياس آن، تعداد فرضيه ها ممكن است از يك تا چندين مورد باشد. از اين رو تعداد آنها مهم نيست؛ بلكه انسجام، نظام يافتگى وهماهنگ بودن آنها مهم است. گفتنى است كه وقتى مى گوييم (فرضيه ها) عموماً اشاره به فرضيه هاى رقيب نيز داريم؛ يعنى، پژوهشگر با تسلط بر موضوع تحقيق، توان ارائه فرض هاى مختلف را داشته باشد. اين فرضيه ها ممكن است مخالف با ديدگاه وى (وفرضيه منتخب او) باشد؛ اما او موظف است آنها را به دقت بررسى كند ونقاط وقوّت وضعف آن ها را بشناسد ودلايل ومستندات آن ها را مورد ارزيابى وسنجش قرار دهد.
پس از تخمين مقدار فرضيه هاى مورد نياز، محقّق بايد آنها را به صورت ساده، روان وكوتاه به شكلى تدوين كند كه اولاً مبيّن وجود رابطه بين متغيّرها يا چگونگى وضعيت پديده ها واشياء باشد؛ ثانياً آن را به شكل جمله ى خبرى صورت بندى كند؛ ثالثاً مى تواند در آغاز جمله، از عبارت (به نظر مى رسد) استفاده نمايد.
پس از آنكه پژوهنده، فرضيه يا فرضيه هاى تحقيق خود را تدوين وصورت بندى كرد، آن گاه با تشكيل جدولى(۳۴) (وطرح سؤالاتى)، به ارزيابى آنها مى پردازد. نكته ى قابل توجّه اين است كه بايد واژه هاى اختصاصى وتخصّصى فرضيه تعريف شود؛ هر چند تعريف واژه هاى عادى يا متداولى كه در فرضيه به كار مى رود، ضرورتى ندارد. نكته مهم ديگر اين است كه تمامى لغات استفاده شده در يك فرضيه، بايد دقيق باشد. لغات مبهم وشناور يا صفات تفصيلى (برتر)، در فرضيه ها جايز نيست. متاسفانه اين نقيصه در برخى از پژوهش هاى دينى ـ به خصوص در پژوهش هاى مربوط به انديشه مهدويت ـ ديده مى شود. به نمونه هايى از فرضيات مندرج در بعضى از پايان نامه ها توجه نماييد:
۱. مصلح جهانى، يك پديده ى عام وجهان شمول است وكليه انسان هاى دين باور ـ به ويژه دو فرقه شيعه واهل سنّت ـ اعتقاد به چنين حقيقت متعالى دارند.
۲. بين گرايش به مهدويت وسلامت روان، رابطه ى مثبت ومعنى دار وجود دارد.
۳. غيبت امام زمان، كاملاً بدون سابقه است.
۴. قرآن كريم آينده ى جهانى بشريت را روشن معرّفى مى كند وحكومت آينده را از آن صالحين مى داند.
۵. انتظار حقيقى، مشخصاتى ويژه دارد ودر مفهوم آن تحريف معنوى رخ داده است!
۶. رابطه ى معنى دار ومنفى (يا مثبت)، بين انتظار ظهور وافسردگى وجود دارد.
۷. ترديدى نيست كه در عصر حاضر، امكان ملاقات با حضرت امام زمان (البته با شرايط تشرّف) وجود دارد.
۸. جهانى شدن به عنوان ظرف وشرايط تاريخى وفراهم كننده ابعاد فن آورى، زمينه ساز تحقّق حكومت جهانى حضرت مهدى، به عنوان مظروف ومحتواى تاريخى آن مى باشد و... .
بيشتر فرضيات ياد شده، نشانگر عدم شناخت كافى واصولى پژوهشگران از معنا ومفهوم فرضيه وخصوصيات وويژگى هاى آن است. نكات قابل نقد وبررسى در اين فرضيات عبارت است از:
الف. سادگى وغيرعلمى بودن مفاهيم ومتغيرهاى استفاده شده در آنها؛ در واقع هركس به آنها مراجعه كند، مطلب جديد وعلمى به دست نمى آورد وبا يك مسأله مهم وابتكارى روبه رو نيست.
ب. چارچوب نظرى مشخص در اين گونه تحقيقات وجود ندارد؛ يعنى، تكيه گاه تئوريك آنها مشخص نيست وصرفاً بيان يكسرى توصيفات احتمالى درباره ى سؤالات مطرح شده در طول تحقيق است.
ج. در برخى از اين فرضيات، بيشتر از آنكه كيفيت ونوع پاسخ ها مدنظر باشد؛ تنها به كلى گويى بسنده شده ونوع رابطه ى متغيّرها، روشن نگشته است و... .
به نظر مى رسد عدم تدوين فرضيه در چنين مواردى، بايسته تر از بيان فرضيات ناقص، نارسا، مغشوش وتكرارى است. اصل در فرضيه ارائه مطالب نو ومفيد ـ آن هم به صورت نظام مند وحساب شده ـ است. حتّى اگر پژوهشگر اشاره اى به فرضيه يا فرضيات خاصّ نداشته باشد؛ اما آن را به عنوان روح كلى تحقيق وراهنماى رسيدن به يك نتيجه ى روشن قرار دهد، پسنديده تر از طرح فرضيات ناقص، ساده، ناگويا وغيرعلمى است. فرضيه هاى تحقيق به طور تلويحى، نظام استخوان بندى وسازماندهى مفهومى فصول يك تحقيق هستند وكليت كار را جمع بندى مى كنند؛ پس بايد در تدوين وارائه آنها كمال دقّت وشناخت را داشت.
در فرضيه سازى بايد به گونه اى نوشت كه جاى جملات را نتوان تغيير داد. عبارات يك فرضيه، بايد روابط علّت ومعلولى وتسلسلى پديده ها را نسبت به يكديگر نشان دهد. درجه بندى در فرضيه سازى بسيار مهم است(۳۵).
استفاده از عباراتى مانند شايد، احتمالاً، مهم تر، بالاتر، پايين تر، يقيناً، اثر دارد، تأثيرپذيرى دارد و... مسأله اى را حل نمى كند وذهن خواننده را در ابهام نگه مى دارد. محقّق به جاى اينكه بنويسد: اثر دارد، بايد بگويد: چگونه اثر دارد. الفاظى مانند بالاتر وپايين تر، شناور هستند وتأثيرى ندارند.
فرضيه سازى از بخش هاى مشكل طرّاحى است وبه پشتوانه هاى مطالعاتى دقيق نيازمند است. محقّق فرضيه را نمى بافد؛ بلكه بايد مبتنى بر مطالعات، مشاهدات وتأملات اوليه به پردازش آن اقدام كند.
۶-۱. منابع فرضيه
فرضيات تحقيق، ريشه در زمينه هايى دارد كه كما بيش مسائل پژوهش را تبيين مى كند وهمان گونه كه گزينش يك مسأله مناسب كار آسانى نيست، كشف يك فرضيه سودمند نيز آسان نمى باشد. منبع اصلى فرضيات عبارت است از:
۶-۱- ۱. تجربيات ودانش محقّق واطلاعاتى كلى وپراكنده او كه در ضمن تحقيق به دست مى آيد.
۶-۱- ۲. تحقيقات انجام شده قبلى.
۶-۱- ۳. نظريه كه نوعى فرضيه وسيع ويا مجموعه اى از فرضيات فرعى است كه مى توان از طريق تعقّل قياسى، به فرضيات مناسب دست يافت.
۶-۱- ۴. پرسش هاى تحقيق (پرسش هاى توصيفى كه چه بود وچه هست را شامل مى شوند وپرسش هاى هنجارى كه يك نياز اطلاعاتى ديگر را مطرح مى كنند) وپرسش هاى همبستگى كه از رابطه ى ميان متغيرها سؤال مى كنند وپرسش هاى علّى كه به منظور كشف اينكه چه چيزى موجب چيز ديگر است، مطرح مى شود.(۳۶)
توضيح آنكه هنگام ساختن فرضيه، ممكن است پژوهشگر خود ابتكار ساختن فرضيه را بر عهده گيرد وبر اساس تفكّرات وانديشه هاى مشخص، در رابطه با پديده هاى مورد نظر، به ساختن فرضيه مبادرت ورزد.
در بعضى مواقع، پژوهشگر ممكن است، تحقيق خود را براساس يكى از تئورى ها (نظريه هاى) صاحب نظران ومتفكّران پايه گذارى كند. در اين صورت چارچوب نظرى كار تحقيقى وى، همان تئورى تئوريسين مورد نظر بوده وقصد محقّق آزمودن آن است.
نظريه يكى از مناسب ترين ودر عين حال منطقى ترين منابع فرضيه است ومى توان آن را نوعى فرضيه وسيع ويا مجموعه اى از فرضيات فرعى دانست كه مى توان از طريق تعقل قياسى به فرضيات مناسب دست يافت. به همين دليل به چنين فرضياتى، فرضيات قياسى گفته مى شود وفرضياتى را كه از مطالعات ومشاهدات پيشين به دست مى آيد، فرضيات استقرايى مى گويند. در واقع اين كار تعيين چارچوب نظرى تحقيق است. محقّقى كه به منظور دست يابى به روابط علت ومعلولى بين متغير هاى موجود يك پديده ى اجتماعى به تحقيق مى پردازد، لازم است علاوه بر اعمال دقت كامل در كار پرسش گرى وعمليات ميدانى وبه طور كلى در انجام جمع آورى دقيق اطلاعات، بتواند واقعيت هاى موجود را با نتايج به دست آمده، با زبان علمى بيان نمايد. در حقيقت تفاوت بين مشاهده گرى كه واقعيت ها را مى بيند واز هرگونه تحليلى درباره ى آن ها عاجز است، با مشاهده گرى كه هر واقعيت اجتماعى را با روشن بينى ونكته سنجى علمى تبيين وتفسير مى كند، آن است كه مشاهده گر اول فاقد اطلاعات نظرى گسترده اى است وهر واقعيت يا پديده را با بيانى علمى تعريف كند وآن را با پديده اى ديگر در رابطه علّى قرار مى دهد.(۳۷)
معمولاً كمك يا الهام گرفتن از تئورى هاى رايج (مثل نظرات علّامه طباطبايى، شهيد مطهرى، علّامه جعفرى و... در حوزه ى پژوهش هاى دينى)، متداول تر از ساختن نظريه يا مدل نظرى توسط خود محقّق است؛ اما در (مهدويت پژوهى) امكان بهره گيرى از چار چوب هاى تئوريك كمتر فراهم است يا با ظرافت ودقّت لازم همراه نمى باشد. متأسفانه در ساحت نظريه پردازى دينى، بيشتر از ساختن نظريه، به پردازش نظرات ديگران توجّه شده وچه بسا به تكرار صرف آنها پرداخته مى شود!!
گاهى هم فرضيه سازى، از طريق فرضيه هاى ديگران انجام مى گيرد؛ يعنى، پژوهنده، ممكن است فرضيه يا فرضيه هايى را بسط دهد، محدود سازد، بعضى عوامل وفاكتورهاى جديد را جايگزين عوامل وفاكتورهايى كند كه در پژوهش هاى ديگران، هنگام آزمون فرضيه ها رد شده اند وعدم تأثيرشان در پديده ى مورد بحث، تأييد شده وبه اثبات رسيده است. پس از پايان عمليات تجزيه وتحليل محقق بايد با تكيه بر نتيجه ى كار، درباره ى فرضيه هاى اوليه ى خود اظهار نظر كند وبا توجه به نتايج حاصله، تأييد يا رد آن ها را اعلام نمايد. در تحقيقات تاريخى توصيفى ونظرى وموردى وتحليلى محتوا، محقق با استفاده از روش استدلال وتحليل عقلانى يا روش هاى آمار نويسى يا آزمون و... به نتيجه گيرى پرداخته، بر اساس نتايج حاصله، فرضيه ها را مورد ارزيابى واظهار نظر قرار مى دهد ونسبت به تأييد يا رد آن ها اقدام مى كند.(۳۸)
۶-۲. طرز ساختن فرضيه
براى ساختن فرضيه ها، دو روش رايج هست:(۳۹) روش توجيهى وروش ميان بر.
۶-۲-۱. روش توجيهى
منظور از روش توجيهى، بيان جنبه هاى مختلف ذهنى وتصوّرى پژوهشگر در ارتباط با پديده ى مورد نظر است. به عنوان مثال، وقتى فرضيه ى (انتظار مثبت شيعى، در شكل گيرى انقلاب اسلامى ايران نقش دارد) مطرح باشد، پژوهشگر بايد توجيهى از اين فرضيه ونحوه ى مؤثر بودن (انتظار فعّال) در شكل گيرى انقلاب به عمل آورد. براى مثال آيا مسأله (انتظار مثبت) به طور كلّى ودر هر ميزان در انقلاب ايران تأثير دارد، يا معنا وشكل خاصّى از اين انتظار، مورد نظر پژوهشگر است. اگر اين چنين است، انتظار مثبت چه شاخصه ها وويژگى هايى دارد وكدام يك نقش مهم ترى در شكل گيرى انقلاب ايفا مى كند. بر اين اساس پژوهشگر به اين نتيجه مى رسد كه در انتظار مثبت، مى توان به گزينه هاى مختلفى چون انتظار فعّال وسازنده، انتظار عاشورايى (دگرگون كننده)، انتظار اميدبخش و... دست يافت.
در قدم بعدى پژوهشگر بايد اين نكته را روشن كند كه منظور او از (انتظار فعّال)، (انتظار عاشورايى)، (انتظار اميدبخش) و... چيست؟ او بايد بكوشد ويژگى ها ومميّزات هر يك از انگاره هاى ياد شده را به طور مشخص بيان كند ومنظور خود را به روشنى از اين تقسيم بندى ارائه دهد. به عنوان مثال (انتظار فعّال)، اگر حالت قيام گونه وايثار گرانه داشته باشد واز حد فعاليت عادى وآمادگى ابتدايى خارج شود، تبديل به (انتظار عاشورايى) مى شود.
۶-۲- ۲. روش ميان بر
منظور از روش ميان بر، عدم استفاده از توجيه فرضيه ـ كه يك امر فكرى وذهنى است ـ ورجحان وبرترى دادن به روش تكنيكى وعملى (مكانيكى) است وآن عبارت است از خارج كردن سؤال ها وپرسش هاى مربوط به مسائل علمى، از حالت استفهامى. در اين روش سؤال از حالت پرسشى خارج شده وبه گزاره تبديل مى شود. اين گزاره ها هستند كه حالت فرضيه به خود گرفته وبه ساده ترين روش، مطلوب پژوهشگر را مى رسانند. مثال:
مسأله علمى: آيا انديشه مهدويت، جايگاه بنيادينى در تفكر سياسى شيعه دارد؟
فرضيه علمى: انديشه مهدويت، جايگاه بنيادينى در تفكر سياسى شيعه دارد.
پس در روش ميان بر، صرفاً (آيا وعلامت سؤال) از جمله ى استفهامى حذف ومابقى ساختار جمله حفظ مى گردد وبه اين ترتيب، فرضيه به روش ميان بر ساخته مى شود. حال با اين تعريف كه (فرضيه پاسخ حدسى وفرضى محقّق به سؤال مربوط به مسأله علمى او است)، يك بار مسأله علمى را در حالت استفهامى بخوانيم وبار ديگر، فرضيه علمى را، با حذف علايم استفهامى بخوانيم. با كمى دقت متوجّه مى شويم كه حالت دوم، جواب حالت قبلى است.
بايد دانست كه در ساختن فرضيه، روش توجيهى مقدّم ومرجّح بر روش ميان بر در نظر گرفته شده ومورد استفاده قرار مى گيرد. در صورت استفاده ى پژوهشگر از روش ميان بر، وى بايد نهايت دقّت وژرف انديشى را در ارائه (مسأله ى علمى) داشته باشد؛ يعنى، سؤال را به صورت جامع، نو وعلمى مطرح كند واز ساده نويسى وتكرارگويى بپرهيزد. در همه ى اين مراحل، پژوهشگر مراحلى را طى مى كند كه به آنها مفهوم سازى، ملفوظ سازى ومشهودسازى (علمى سازى) گفته مى شود. همچنين پيوند بين فرضيه ونظريه وارزش وجايگاه تئورى، از مباحث مهمى است كه در اين نوشتار، مجالى براى پرداختن به آنها نيست.
هفت. مهدويت، آموزه اى براى انديشيدن
قرن بيستم، دوران انباشت دانش ها، فنون وانديشه ها وبه عبارتى دوران رونق نظريه پردازى وتوليد علوم ويافتن راه حل هاى جديد وپاسخ هاى نو يا خواسته ها ونيازهاى بشر، بوده است؛ اما به نظر مى رسد قرن بيست ويكم، عصر بن بست در نظريه پردازى ودوران تكرار آرا است وقصور در انديشه به حدّى رسيده كه توان رشد وبالندگى خود را از دست داده وگويا بيشتر مكاتب، افكار وحكومت هاى بشرى بروز وظهور يافته اند ومجال كمى براى آنها باقى مانده است. در اين بن بست شاهد اضطراب فوق العاده ى بشر، ناراستى راه وروش ها، حيرت وسرگردانى هويتى، سياسى، اجتماعى وفكرى، عدم تحقق عدالت وعقلانيت لازم بشرى وپيوند عجيب زندگى با نفسانيات، شهوات، ماديات واوهام هستيم. در واقع مى توانيم بگوييم در پايان تاريخ فكر ودانش وساختارهاى برخاسته از دنياگرايى ومادى گرايى هستيم.
در اينجا است كه بايد به دنبال راه ونظريات جديدى براى زندگى باشيم. شيعه معتقد است: اين راه وروش در (ولايت پذيرى) وسريان ولايت در همه هستى ودر چهارچوب دين اسلام نهفته است؛ يعنى، پاسخ همه دغدغه ها، اضطراب ها، حيرت ها، بن بست ها وكاستى ها را بايد در انديشه (ولايت وامامت) جست وجو كرد. جلوه كامل وتام ولايت، در (آموزه ى متعالى مهدويت) جلوه گر ونمايان است. در واقع (انديشه ى مهدويت) پاسخ وراه كار همه ى نيازها وخواسته هاى بشر وفرجام شكوهمند هستى انسانى است. اين آموزه نه تنها تصوير وطرّاحى يك جامعه ى مطلوب وآرمانى است؛ بلكه آموزه اى زندگى ساز ونظريه خيز است. هم خود نظريه جامع وكامل براى همه ابعاد وزواياى حيات معقول وطيّب بشرى است وهم توانايى فوق العاده وفراگيرى براى توليد دانش ونظريات وفرضيات مختلف دارد. در واقع هم سرآمد وپايان بخش همه نظام ها، حكومت ها، افكار ونظريات است وهم فراگيرترين، كارآمدترين وبنيادى ترين آنها.
در روايتى آمده است:
(اِنَّ دُولَتنا آخّر الدُّول ولَمْ يَبْقَ اهلَ بيتٍ لَهُم دُوَلة اِلّا مَلَكوا قَبلَنا لِئَلّا يَقُولوا اِذا رأوا سيرَتنا اذا ملكِنا سِرنا بِمثْلِ سيرة هؤلاء وهو قول الله تعالى والعاقبة للمتقين)؛(۴۰)
(دولت ما آخرين دولت ها است وهيچ خاندانى كه صاحب دولت اند، باقى نمى ماند مگر اين كه پيش از حكومت ما به قدرت مى رسند تا وقتى شيوه ى ما را ديدند، نگويند: اگر ما نيز به قدرت مى رسيديم، مانند اينان رفتار مى كرديم واين همان سخن خداى تعالى است كه مى فرمايد: عاقيت براى پرهيزكاران است).
ودر روايتى مشابه از امام صادق عليه السلام آمده است:
(دولتُه آخرُ الدول وخيرُ الدولِ، تعقبُ جميعَ المُلوك بحيث لم يبقَ اهل بيتٍ لهم دولة الّا ملكوا قبلَه...)؛(۴۱)
(حكومت او، آخرين وبهترين حكومت ها است. بعد از تمام حاكمان وپادشاهان مى آيد. هر خاندانى كه براى آنها حكومتى مقدر باشد، به حكومت مى رسند تا هنگامى كه حكومت ما برقرار باشد؛ تا نگويند: اگر حكومت به ما مى رسيد، چنين وچنان مى كرديم...).
اين احاديث به روشنى جايگاه متعالى وفراتر (آموزه ى مهدويت) وبرترى وفضيلت حكومت جهانى مهدوى را بيان مى كند ونشانگر اين است كه كامل ترين، كارآمدترين، جامع ترين واثر گذارترين فكر وراه را مى توان در آن مشاهده كرد. بر اين اساس مراجعه به آن نيز خود مى تواند بهترين ومطلوب ترين راه ها ونظريات را ارائه دهد.
(آموزه مهدويت) ميراث گران بهاى دينى است كه آكنده از معارف، مفاهيم، اصول، روش ها، خط مشى ها، قواعد، معيارها، سازوكارها وموضوعات گوناگون وانديشه برانگيز است. گفتمان وپارادايم ونظريه خاصى را مى توان از اين آموزه استخراج كرد ومدل والگو وقانونى براى زندگى سياسى، اجتماعى واقتصادى از آن به دست آورد. آموزه مهدويت، مكتب، ايدئولوژى ونظام جامعى است كه هم شامل بسيارى از معارف دينى است وهم قاعده ورهيافت خاص وويژه اى را ارائه مى دهد؛ يعنى، آموزه هاى دينى، به صورت گسترده، فراگير وعينى در آن عملياتى شده ومجال ظهور وبروز مى يابد. (آموزه ى مهدويت)، شامل مباحث وموضوعات مختلف تاريخى، كلامى، تفسيرى، سياسى، اجتماعى، فلسفى و... است وپژوهش وانديشيدن درباره آنها كارى بايسته، بشكوه واثر بخش است. در اين درياى ژرف دانش ومعرفت، گوهر هاى درخشانى از آينده نگرى، فرجام گرايى، انتظارورزى، راه شناسى، حقيقت گرايى، حق خواهى و... نهفته است كه با غوص عالمانه وخردورزانه در آن، مى توان به اين گوهر هاى ناب دست يافت.
امروزه پرده فراموشى وبى توجهى از چهره ى اين آموزه والا، به كنارى نهاده شده وچشم انداز هاى زيبايى از آن عيان شده است؛ اما هنوز آغاز راه است. رونمايى از اين آموزه در عرصه هاى مختلف، هرچند ثمربخش وقابل توجه است؛ اما كافى نيست ونياز به يك انقلاب علمى وتحقيقى احساس مى شود. مهم ترين مؤلفه اين انقلاب پژوهشى، نگاه روش مند ودانش خيز به آموزه مهدويت است.
پژوهشگران در اين رويكرد علمى وتوليدى، نياز به تحقيقات وكنكاش هاى عميقى دارند كه بتوانند توضيح كامل واقناع كننده اى درباره ى (انديشه ى منجى گرايى) بدهند ومبانى ونظام جامع فكرى ودينى آن را استخراج نمايند. همچنين ابعاد وزواياى مختلف آن را باز كاويده واسرار، حكمت ها وزيبايى هاى آن را (در زمينه تولّد، پنهان زيستى، طول عمر، انتظار، ظهور، قيام، تشكيل حكومت، عدالت گسترى و...) باز شناسانند. مهدويت؛ يعنى، حاكميت، معنويت، عقلانيت وعدالت در جامعه ى بشرى، جهت تحقق عبوديت وبهْ زيستى انسان. اين آموزه مى تواند به نظريه اى جامع وكامل تبديل شود ومتناسب با گفتمان روز وسطح درك وفهم مردم تبيين گردد و... در هر حال اين رويكرد پژوهشى، نياز به روش هاى علمى تحقيق وچهارچوب هاى خاص نظرى دارد كه مهم ترين بعد آن، بهره مندى از (فرضيه) يا (فرضيه هاى تحقيق) است كه در اين پژوهش به آن پرداخته شد.
نتيجه گيرى
فرضيه جايگاه ويژه وهدايت گرايانه اى در تحقيق دارد وپژوهش هايى كه داراى فرضيه يا فرضيات هستند، ارزش علمى بالاترى دارند ودر تحليل وتبيين موضوعات مختلف، نقش مهمى ايفا مى كنند.
فرضيه، بيانيه اى احتمالى وحساب شده است كه بار علمى ومبتكرانه پژوهش را بر دوش مى كشد ورابطه علّى وچگونگى تأثيرپذيرى پديده ها را بيان مى كنند. فرضيه حدس وگمان موقتى وپاسخ اوليه ومقدماتى به سؤال اصلى تحقيق است كه به كشف مجهول كمك مى كند.
آنچه در اين نوشتار مطرح شد، اهميت وجايگاه فرضيه در پژوهش هاى دينى (مهدويت پژوهى) است. به نظر مى رسد، وجود فرضيه در اين گونه تحقيقات، جهت نظم بخشيدن، روشمند كردن، متمركز نمودن، تعميم يا تحليل مناسب، توليد دانش ومعرفت جديد و... پرفايده باشد؛ اما بيان آن در همه پژوهش ها ـ به خصوص در تحقيقات توصيفى ـ ضرورى نيست يا با دشوارى ها وابهاماتى روبه رو است.
گفتيم كه اين ابهامات وكاستى ها ويا نگاه پوزيتيويستى به علوم، نبايد مانع بهره گيرى از فرضيه بشود. فرضيه امرى عجيب وپيچيده وتجربى محض نيست؛ بلكه فرضيه مى تواند در بيشتر پژوهش ها كار هدايت گرى، كشف مجهول وسازماندهى را بر عهده بگيرد؛ به خصوص در (آموزه مهدويت) كه آكنده از موضوعات ومعارف بكر وناب در زمينه هاى مختلف است.
از طرف ديگر بهره ورى از فرضيه در پژوهش، بايد علمى، ابتكارى ودقيق باشد؛ ولى متأسفانه در بيشتر پژوهش هاى رسمى ونيمه رسمى، به صورت نادرست، سطحى وگذرا به فرضيه پرداخته مى شود ويا فرضيه پردازى، از ويژگى ها وشرايط لازم براى توليد علمى برخوردار نيست. اين نوشتار روشن كرد كه يكى از ضرورت هاى (مهدويت پژوهى) معاصر، شناخت چيستى وچرايى فرضيه وچگونگى فرضيه سازى است تا در سازماندهى مفهومى وجمع بندى كليت كار تحقيق، به درستى عمل گردد وگامى درست واصولى در كشف مجهولات ونظرات وقواعد جديد برداشته شود.
در اين نوشتار تأكيد بر اين بود كه پژوهش هاى بدون فرضيه ى درست ونظام مند، از بار علمى كمترى برخوردار است وقابليت طرح در مجامع علمى ونقد وبررسى را ندارد. يا نبايد به تدوين فرضيه پرداخت ويا آن را بر اساس موازين ومعيارهاى شناخته شده (روش تحقيق) طرح كرد. روش علمى پردازش فرضيه نيز بر اين اساس بود كه ابتدا (مسأله علمى) (سؤال اصلى) به دقت طرح گردد واز طريق فرضيه، به آن پاسخ داده شود. در فرضيه سازى نيز مى توان از راه هاى مختلف (روش توجيهى، روش ميان بر و...) عمل كرد؛ ولى بايد از مفاهيم واصطلاحات دقيق وروشن وبدون ابهام وچند گانگى معنايى بهره گرفت.
انگاره هاى دينى (در آموزه مهدويت)، به صورت گسترده وفراگير مطرح شده است؛ اما براى پردازش وارائه آن به جامعه ى علمى، بايد در بعضى از سطوح وابعاد، روشمند واصولى رفتار كرد وكاوش هاى علمى خود را، مبتنى بر روش ها وچهارچوب هاى نظرى خاص قرار داد.
پى نوشت ها:
ــــــــــــــــــــــ
(۱) محمود سريع القلم، روش تحقيق در علوم سياسى وروابط بين الملل، تهران، فرزان،۱۳۸۴ش، ص۱۱۰.
(۲) محمدرضا حافظ نيا، مقدمه اى بر روش تحقيق در علوم انسانى تهران، سمت، چاپ يازدهم، ۱۳۸۴ش، ص۱۱۰.
(۳) ريمون كيوى ولوك وان كامپنهود، روش تحقيق در علوم اجتماعى، ترجمه عبد الحسين نيك گهر، تهران، توتيا، چاپ دوم،۱۳۸۶ش، ص۱۵۶.
(۴) عليرضا شايان مهر، دائرة المعارف تطبيقى علوم اجتماعى، تهران، كيهان، ۱۳۷۷ش، ج۱، ص۳۹۷.
(۵) به نقل از: مصطفى ازكيا وعليرضا دربان آستانه، روش هاى كاربردى تحقيق، تهران، كيهان، ۱۳۸۲ش، ج۱، ص۱۷۱.
(۶) همان.
(۷) عزت الله نادرى ومريم سيف نراقى، روش هاى تحقيق در علوم انسانى، تهران، بدر، چاپ بيست وششم، ۱۳۸۴ش، ص۳۷.
(۸) رمضان حسن زاده، روش هاى تحقيق در علوم رفتارى، تهران، ساوالان، چاپ ششم، ۱۳۸۷ش، ص۵۹.
(۹) به نقل از: مصطفى ازكيا وعليرضا دربان آستانه، پيشين، ص۱۷۱.
(۱۰) همان.
(۱۱) همان.
(۱۲) همان.
(۱۳) همان.
(۱۴) به نقل از: عزت الله نادرى ومريم سيف نراقى، پيشين، ص ۳۵.
(۱۵) پوزيتيويسم يا اثبات گرايى، اصطلاحى فلسفى است كه به آن مكتب تحقّقى يا اثباتى نيز گفته اند. اين مكتب تنها تجربه را منبع واقعى معرفت مى داند!! در قرن ۱۸ توسط فيلسوف وجامعه شناس فرانسوى اگوست كنت، ساخته وبه كار رفته شد. كنت بر اين باور بود كه جبرى تاريخى، بشريت را به سمتى خواهد برد كه نگرش دينى وفلسفى از بين رفته وتنها شكلى از انديشه كه باقى مى ماند، متعلق به انديشه قطعى وتجربى علم است!! در واقع به نظر پوزيتيويست ها، تنها روش علمى، اثبات گرايى تجربى است.
پوزيتيويسم داراى شاخه هاى گوناگون است كه مهم ترين آن پوزيتيويسم منطقى است. اين رويكرد در سال ۱۹۲۹ به صورت رسمى از سوى حلقه وين به جهانيان اعلام شد. پوزيتيويسم مورد نقد بسيارى از دانشمندان ومتفكران قرار گرفت وبعد از مدتى شالوده هاى آن فرو ريخت. جان پاسمور، مورخ تاريخ فلسفه معاصر در سال ۱۹۷۲ در مقاله اى پوزيتيويسم منطقى را مكتبى مرده اعلام كرد. استاد مصباح يزدى در مورد اين مكتب مى گويد: (يك مكتب افراطى به نام پوزيتيويسم (اثباتى، تحصلى، تحققى) كه اساس آن را اكتفا به داده هايى بى واسطه حواس تشكيل مى داد واز يك نظر، نقطه مقابل ايده آليسم به شمار مى رفت. كنت حتى مفاهيم انتزاعى علوم را كه از مشاهده مستقيم به دست نمى آيد، متافيزيكى وغير علمى مى شمرد وكار به جايى رسيد كه اصولاً قضاياى متافيزيكى، الفاظى پوچ وبى معنا به حساب مى آمد (آموزش فلسفه، ج۱، ص۵۰). در مجموع مى توان پوزيتيويسم را چنين تعريف كرد: (فلسفه اى است كه چون معرفت واقعى را معرفتى مبتنى بر تجربه حسى مى داند كه فقط با آزمايش ومشاهده مسير است، هرگونه مساعى نظرى را براى كسب معرفت با عقل محصل، بدون مداخله ى تجربه، خطا مى داند. (آرن نائس، كارناپ، ترجمه ى منوچهر بزرگ مهر، تهران، انتشارات خوارزمى،۱۳۵۲ش) ص۲۱. ويژگى هاى پوزيتيويسم را مى توان اين گونه بيان كرد:
۱. منكر وجود هر نوع دريافت اشراقى يا ادراك عقلانى كلّى است؛ ۲. به اصالت ذرّه وجزئى نگرى معتقد است؛ ۳. تنها روش ادراك امور را روش تجربى ـ آزمايشگاهى مى داند؛ ۴. هر نوع قضيه معرفت شناسانه را كه از طريق روش حسّى ـ تجربى قابل مطالعه نباشد، مهمل يا غير علمى مى نامد!!؛ ۵. اساس رويكرد علوم جديد پوزيتيويستى است!!.
(۱۶) محمد جعفر ياحقى ومحمدمهدى ناصح، راهنماى نگارش وويرايش، مشهد، به نشر، چاپ پنجم، ۱۳۸۶ش، ص۱۰۴.
(۱۷) مهدى ساده، روش هاى تحقيق با تأكيد بر جنبه هاى كاربردى، تهران، مؤلف، ۱۳۷۵ش، ص۳۰.
(۱۸) حيدر على هومن، پايه هاى پژوهش در علوم رفتارى، تهران، بى جا، چاپ سوّم، ۱۳۸۰، ص۴۳.
(۱۹) كومار، كريشان، روش هاى پژوهش در كتابدارى واطلاع رسانى، ترجمه فاطمه دوست، تهران، انتشارات كتابخانه ملّى ايران، ۱۳۷۴ش، ص۲۵ و۳۴.
(۲۰) متغيّر به ويژگى يا صفتى يا عاملى اطلاق مى شود كه بين افراد جامعه مشترك بوده، مى تواند مفاد كمّى وارزش هاى متفاوتى داشته باشد.
(۲۱) مصطفى ازكيا وعليرضا دربان آستانه، پيشين، ص۱۶۷.
(۲۲) ريمون كيوى ولوك وان كامپنهود، پيشين، ص۹و۱۰.
(۲۳) محمدرضا حافظ نيا، مقدمه اى بر روش تحقيق در علوم انسانى، تهران، سمت، چاپ يازدهم، ۱۳۸۴ش، ص۱۱۱.
(۲۴) ر.ك: كومار كريشان، پيشين، ص۵۴.
(۲۵) مصطفى ازكيا وعليرضا دربان آستانه، پيشين، ص۱۷۲و۱۷۳.
(۲۶) مهدى ساده، پيشين، ص۳۷.
(۲۷) همان، ص۲۶.
(۲۸) ر.ك: احد فرامرز قرا ملكى، اصول وفنون پژوهش در گستره دين پژوهى، قم، انتشارات مركز مديريت حوزه علميه، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش، ص۷۰ و۷۱.
(۲۹) محمد رضا حافظ نيا، پيشين، ص۱۹.
(۳۰) ر.ك: رمضان حسن زاده، روش هاى تحقيق در علوم رفتارى، تهران، ساوالان، چاپ ششم، ۱۳۷۸ش، ص۵۴ و۵۵.
(۳۱) عزت الله نادرى ومريم سيف نراقى، پيشين، ص۳۶ و۳۷.
(۳۲) جهان بخش ثواقب، روش تحقيق با تأكيد بر تاريخ، شيراز، نويد شيراز، ۱۳۸۵ش، ص۸۳.
(۳۳) ر.ك: مهدى ساده، پيشين، ص۴۰.
(۳۴) ر.ك: محمدرضا حافظ نيا، پيشين، ص۱۱۷.
(۳۵) محمود سريع القلم، پيشين، ص۱۱۲.
(۳۶) ر.ك: مصطفى ازكيا وعليرضا دربان آستانه، پيشين، ص۱۸۹.
(۳۷) مصطفى ازكيا وعليرضا دربان آستانه، پيشين، ص۱۸۷.
(۳۸) ر.ك: جهانبخش ثواقب، پيشين، ص۱۰۹.
(۳۹) ر.ك: مهدى ساده، صص۳۱-۳۴.
(۴۰) شيخ طوسى، محمد بن حسن، كتاب الغيبة، ص۴۷۳؛ شيخ مفيد محمد بن نعمان، الارشاد، ج۲، ص۳۸۵.
(۴۱) شيخ مفيد محمد بن نعمان، پيشين، ص۳۴۴؛ صافى گلپايگانى، منتخب الاثر، ص۳۰۸.