دلايل حيات امام عصر عليه السلام
على نصيرى
چكيده
يكى از مباحث ضرورى در حوزه مهدويت شناسى، پديده حيات امام عصر عجل الله تعالى فرجه الشريف است؛ به اين معنا كه چگونه مى توانيم براى مخاطبان منكر يا مردد، حضور آن انسان الهى بر روى اين خاكدان را اثبات كنيم؟ پيدا است كه اثبات چنين امرى كه از موضوعات متافيزيك به شمار مى رود، مى تواند به اثبات ساير آموزه هاى متافيزيك نيز كمك رساند. در اين مقاله، با كمك برخى از آيات وروايات كه از آن ها به عنوان ادله وحيانى ياد كرده ايم ودليل عقل كه بر ضرورت وجود حجت حاضر خداوند در ميان مردم مبتنى است ونيز با استناد به كاركرد اصل تجربه هاى دينى كه امروزه مورد توجه جهانيان است، حيات وحضور امام عصر را مورد تأكيد قرار داده ايم.
مقدمه
از باورهاى مؤكد شيعه كه مى توان آن را از پايه هاى منظومه عقيدتى آنان دانست، افزون بر تأكيد بر اصل مهدويت، باور به حضور وحيات كنونى امام عصر عجل الله تعالى فرجه الشريف است. شيعه در اين باور خود افزون بر آيات وروايات، از قاعده ضرورت استمرار هدايت الهى بهره مى گيرد؛ همان قاعده اى كه تعيين حجت الهى بر مردم را بر موسى عليه السلام در دوره كوتاه ملاقات با خداوند ضرورى كرد. اگر رها كردن مردم تنها در چهل روز، امرى ناروا تلقى مى شود، آيا مى توان درباره خداوند حكيم وآگاه بر نفوس ورفتار آدميان چنين باور داشت كه او آدميان را در اين دوازده سده بدون رهبر وپيشوا رها كرده است؟!
فرهنگ شيعه به دليل چنين باورى از چنان غنا واستوارى برخوردار است كه همه عرفاى مسلمان وپيروان مشرب هاى صوفيه با وجود اشكالاتى كه بر انديشه هاى آنان وارد است، از اين تفكر شيعه دفاع نموده وبا اندكى تفاوت بر حضور حجت خداوند در زمين تأكيد كرده اند. سخن هانرى كربن كه شيعه را از جهت باور به حضور وحيات حجت خداوند در ميان مردم، از همه مذاهب وفرق اسلامى برتر دانسته، بسيار شنيدنى است.
آيا شيعيان از اين غناى فكرى وفرهنگى خود باخبرند ومى دانند كه باور به حضور حجت خداوند ميان مردم، تا چه اندازه مى تواند در تعالى معنوى جهان، مؤثر واقع شود؟
اين بيت حافظ مى تواند بيانگر حال ما باشد:
سال ها دل طلب جام جم از ما مى كرد * * * آنچه خود داشت ز بيگانه تمنا مى كرد
گوهرى كز صدف كون ومكان بيرون بود * * * طلب از گم شدگان لب دريا مى كرد
در اين مقاله با استفاده از سه دليل وحيانى، عقلى وتجربى، حيات كنونى امام عصر عجل الله تعالى فرجه الشريف را مورد تأكيد قرار مى دهيم.
ضرورت اثبات حيات امام عصر عجل الله تعالى فرجه الشريف براى جهانيان
وقتى سخن از حيات امام عصر عجل الله تعالى فرجه الشريف به ميان مى آيد، با توجه به گذشت بيش از هزار ودويست سال از عمر امام، بلافاصله اشكال چگونگى طول عمر امام مطرح شده وپاسخ ها به اين جهت سمت وسو مى يابد كه طولانى شدن عمر انسان ها لزوماً از امور خارق عادت به شمار نمى رود، تا براى اثبات آن، بسان معجزات پيامبران به قدرت بى انتهاى خداوند وعدم خروج امور خارق عادت از قانون علّيت استدلال شود؛ بلكه عموماً گفته مى شود كه اشخاص بسان نوح عليه السلام كه از آن ها به (معمر) ياد مى شود در گستره خاكى بوده اند كه عمرى فراتر از هزار سال داشته اند.(۱)
اما مقصود ما از اثبات حيات امام، مسأله اى فراتر از اين اشكال طول عمر است؛ زيرا بر اساس دكترين مهدويت از نگاه شيعه امام عصر عجل الله تعالى فرجه الشريف اكنون، ميان مردم زندگى مى كند.
امام عصر عجل الله تعالى فرجه الشريف همچون ساير ساكنان زمين، هر روز وشب، خورشيد وستارگان آسمان را نظاره مى كند وكنار حيات طبيعى، از حيات طيبه وسراسر معنوى برخوردار بوده وبسان رسول خدا، حضرت امير وساير امامان عليهم السلام روز وشب به عبادت وبندگى مشغول است.(۲)
او در كنار همه اين برنامه هاى فردى وعبادى، بار سنگين امامت، ولايت وهدايت امّت اسلامى، بلكه نورافشانى به سراسر عالميان را بر عهده دارد؛(۳) زيرا او ميراث بر پيامبرى است كه خداوند، او را رحمت براى جهانيان دانسته است؛ آن جا كه فرموده است:
(وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ) (انبياء: ۱۰۷)
اين انسان كه زندگى آدم، نوح، ابراهيم، شيث، هود، موسى، زكريا، يحيى، عيسى ومحمد صلى الله عليه وآله وسلم در او تجسّد يافته است، در حال حاضر وهمينك كه مى نويسيم، مى خوانيم ومى انديشيم، كنار ما وبا ما است.
آيا چنان نيست كه موسويان در اشتياق لحظه اى ديدار موسى مى سوزند ومسيحيان در آرزوى ديدار سيماى تابناك وزاهدانه عيسى، لحظه شمارى مى كنند؟ آيا چنان نيست كه بسيارى از مسلمانان پيوسته با خود زمزمه مى كنند كاش زمان به عقب برمى گشت تا سيماى دل آراى پيامبر را از نزديك نظاره گر باشند؟
شيعه با ادعاى حضور وحيات امام عصر عجل الله تعالى فرجه الشريف مى تواند به همة دين داران عالم بگويد كه نمونه اى مجسّد از آنچه دنبال آنند، همينك در كنار آنان حى وحاضر است.
بارى؛ شيعه مى تواند به دنيا بگويد كه امام عصر عجل الله تعالى فرجه الشريف خلاصه وعصاره همه پيامبران آسمانى است. بياييد با ديدار او سيراب شويد وهزاران پرسش خود را از او باز پرسيد كه تنها شرط تحقق اين ديدار، برگرفتن غبار گناه وپلشتى از ظاهر وباطن است. چه خوش سرود عطار نيشابورى:
اى دل اگر عاشقى در پى دلدار باش * * * بر در دل روز وشب منتظر يار باش
دلبر تو جاودان بر در دل حاضر است * * * روزن دل برگشا حاضر وهشيار باش
حاصل اين نگاه، آن است كه ديگر لزومى ندارد اثر انسان كامل را تنها در كتاب ها بجوييم يا براى ديدار تار موى موسى عليه السلام به موزه ها رهسپار شويم.
بدين سبب از امام زمان به عنوان (بقيه الله)(۴) ياد شده ودر زيارت، حضرتش را با جمله (السلام عليك يا بقيه الله فى ارضه) (شيخ صدوق، ۱۴۰۵: ص ۳۳۱) يا با جمله (السلام عليك يا بقية الله من الصفوة المنتجبين) (قمى، بى تا: ص ۸۶۷) خطاب مى كنيم.
پيدا است كه شمارى بس اندك از اولياى صالح الهى در گذشته وحال به فيض ديدار آن انسان الهى نايل آمده اند وشمارى فراوان از شيعيان وعلاقه مندان به امام عصر عجل الله تعالى فرجه الشريف در عين محروم ماندن از فيض حضور، ظرف جانشان لبريز ولبالب از يقين وباور به حضور آن حجّت الهى بوده وهر روز در شوق ديدار او مى سوزند.
انواع تعامل با پديده حيات امام عصر عجل الله تعالى فرجه الشريف
با صرف نظر از دو گروه نايل شده به مقام ديدار امام عصر ومنتظران ديدار، ساير گروه ها وانسان ها كه ديدگاه هاى متفاوت وگاه منكرانه به مسأله مهدويت دارند را مى توان به پنج دسته به شرح ذيل تقسيم كرد:
۱. گروهى از شيعيان كه بر اساس پيش بينى برخى از روايات اهل بيت عليهم السلام در اثر طولانى شدن دوران غيبت امام عصر عجل الله تعالى فرجه الشريف دچار ترديد وسرگردانى مى شوند.
۲. مسلمان غير شيعه كه برخلاف باور داشت يقينى به مسأله مهدويت وايمان ظهور منجى اى با نام مهدى، او را شخصى مى دانند كه در دوران آخرالزمان چشم به جهان خواهد گشود.
۳. پيروان ساير اديان آسمانى كه برخلاف اعتقاد به ظهور منجى، اولاً: براى منجى مورد نظر خود هويت وشخصيتى غير از آنچه شيعه معتقد است، قائلند. ثانياً: به حيات كنونى منجى باور ندارند. البته به استثناى مسيحيان كه عيسى را در حال حاضر، زنده مى انگارند.
۴. پيروان اديان غير آسمانى همچون هندويزم وبوديزم كه اصل ظهور منجى به صورتى كمرنگ در آموزه هاى آنان منعكس شده است.
۵. عموم ملحدان ومادى گرايان عالم كه به اساس دين وباورهاى دينى، هيچ اعتقادى ندارند ومنكر تمام آموزه هاى لاهويتى پيامبرانند.
از ميان اين گروه هاى پنج گانه، دو گروه چهارم وپنجم ـ به ويژه گروه پنجم ـ از محل بحث يعنى اثبات حيات امام عصر عجل الله تعالى فرجه الشريف خارجند؛ زيرا مهدويت از مصاديق مستقلات عقلى نيست كه صغرا وكبراى قياس آن، بسان قبح ظلم وحسن عدل بر عقل وبراهين عقلى متكى باشد، تا بتوان در اين باره حتى با منكران وحى وتنها با عقل كه زبان مشترك همه انسان ها است، به گفت وگو پرداخت.
شاهد مدعا آن كه حتى ميان مسلمانان، اهل سنت به ضرورت وجود حجت اذعان ندارند. با اين حال آيا مى توان براى پيروان بودا كه در دين آنان، خدا حضور چندانى ندارد يا براى ملحدان، از ضرورت حجت سخن به ميان آورد؟
بارى؛ با پذيرش برخى پيش انگاره ها همچون حضور ووجود خداوند ونيز اثبات برخى صفات براى او همچون حكمت ورحمت با استناد به قاعده اى همچون قاعده لطف، مى توان از دليل عقل براى اثبات ضرورت وجود حجت سخن گفت؛ زيرا مهم ترين وبنيادى ترين مقوّم دكترين مهدويت يا منجى گرايى، پذيرش خدايى در عالم است كه بنا دارد از رهگذر انسان كامل، هدايت علمى ومعنوى انسان ها را استمرار بخشد (= بر اساس دكترين مهدويت از نگاه شيعه) يا برخلاف تلخ كامى هاى مستمر پيامبران در عدالت گسترى، عالم را با عدالت ونيكى گسترده در سراسر زمين به پايان رساند (= براساس دكترين منجى گرايى).
بنا بر اين، با حذف عنصر خداوند، سخن از مهدويت يا حتى منجى گرايى موهوم خواهد بود. مگر آن كه كسى براساس جبر طبيعى وخودجوش، پايان خوشى را براى عالم باور داشته باشد كه آثار چنين نگرشى با آنچه در دكترين مهدويت يا منجى گرايى مطمح نظر است، تفاوت هاى بسيارى دارد. نظير آنچه در ماركسسيم به عنوان جامعه بى طبقه از آن ياد شده است. يا در برخى رويكردهاى اومانيستى از ظهور قهرمانى براى نجات انسانيت سخن به ميان آمده است.
بنابراين مناسب است از حيات امام عصر عجل الله تعالى فرجه الشريف در خطاب به سه گروه نخست سخن بگوييم.
دلايل اثبات حيات امام عصر عجل الله تعالى فرجه الشريف
به نظر مى رسد براى اثبات حيات امام عصر عجل الله تعالى فرجه الشريف دست كم به سه دليل مى توان استناد جست كه عبارتند از: ۱. ادّله وحيانى؛ ۲. دليل عقلى؛ ۳. تجربه ديدار امام عصر عجل الله تعالى فرجه الشريف.
از ادله وحيانى كه به قرآن وسنت متكى است، مى توان براى مجاب ساختن دو گروه نخست يعنى شيعه مردّد يا اهل سنت بهره جست؛ اما از دو دليل ديگر يعنى دليل عقلى وتجربه دينى، مى توان براى اثبات حيات امام عصر براى پيروان ساير اديان آسمانى، استفاده كرد.
اينك به بررسى اين ادله مى پردازيم.
۱. دلايل وحيانى اثبات حيات امام عصر عجل الله تعالى فرجه الشريف
ادله وحيانى اثبات حيات امام عصر عجل الله تعالى فرجه الشريف به دو دو دسته قرآن وسنت قابل تقسيم است. ما براى رعايت اختصار، به يك مورد از آيات قرآن ويك مورد از روايت نبوى اكتفا مى كنيم.
شاهد مورد نظر از قرآن، سوره مبارك قدر ودخان وشاهد مورد نظر از روايت نبوى، روايت (اثنا عشر خليفة) است.
۱ـ۱. سوره هاى قدر ودخان ودلالت بر حيات امام عصر عجل الله تعالى فرجه الشريف
در سوره مبارك قدر، از نزول قرآن در شب قدر كه بر هزار ماه برترى دارد، سخن به ميان آمده ودر تبيين ارزش اين شب آمده است كه فرشتگان وبرترين آن ها يعنى روح، با امر وفرمان الهى براى انجام هر امرى فرود مى آيند وتا سحرگاه، سلام وتحيت به ارمغان مى آورند:
(تَنَزَّلُ الْمَلَائِكةُ وَالرُّوحُ فِيهَا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كلِّ أَمْرٍ سَلَامٌ هِى حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ) (قدر: ۴ – ۵)؛ در سوره دخان نيز تبيين شده است كه آن امر، تفصيل وجداسازى حكيمانة كارها است:
(إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِى لَيْلَةٍ مُبَارَكَةٍ إِنَّا كُنَّا مُنذِرِينَ فِيهَا يُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكِيمٍ) (دخان: ۳ـ۴)؛
پرسش مهم در برخورد با اين آيات آن است كه فرشتگان، به كجا ونزد چه كسى فرود مى آيند وآن امور حكيمى كه در شب قدر جدا شده وتبيين مى گردد، چيست؟ چنين پرسشى به ذهن ياران امامان عليهم السلام رسيده وپاسخ آن را جويا شده اند. ائمه عليهم السلام در پاسخ شيعيان فرمودند: مقدرات سال، در شب قدر مشخص شده وفرشتگان در هر دوره نزد امام معصوم وحجت الهى فرود مى آيند.(۵)
ثقه الاسلام كلينى در كافى در (كتاب الحجة) بابى تحت عنوان (باب فى شأن إنا أنزلناه فى ليلة القدر وتفسيرها) گشوده ودر آن نه روايت آورده است (كلينى، ۱۳۸۸: ج ۱، ص ۲۴۲ـ ۲۵۳).
به استناد اين روايات، شب قدر ميان تمام امت ها وجود داشته وفرشتگان آسمانى بر پيامبر يا وصى او در هر عصرى فرود آمده اند واين سنت، ميان امت اسلامى در هر دورانى براى هر امامى تكرار شده است. در روايت نخست، اين امر تبيين شده كه فرشتگان از آسمان به آسمان فرود نمى آيند؛ بلكه از آسمان به زمين نزول مى كنند.
پس اين پرسش، همچنان منطقى است كه اين جداسازى هر امر حكيمانه ومقدرات هستى در زمين، با چه شخص يا اشخاص در ميان گذاشته مى شود. اگر قرار باشد ملاقات فرشتگان با انسان كامل در زمين جزو برنامه هاى شب قدر فرشتگان نباشد، نزول فرشتگان در اين شب بر روى زمين مفهومى نخواهد داشت (همان، ص ۲۴۲). با پذيرش فرود فرشتگان وملاقات آنان با انسان كامل، ضرورت وجود امام وحجت خداوند در هر دورانى اثبات مى شود. پيدا است در دوران پس از شهادت امام حسن عسكرى عليه السلام تا دوران ما تنها مصداق آن انسان كامل كه فرشتگان وبرترين آن ها يعنى روح، فيض ديدار او را در شب قدر دارند، امام عصر عجل الله تعالى فرجه الشريف است. اين امر، لزوماً به معناى بقا وحيات مستمر آن امام است.
به دليل نقش بسيار كارآمد سوره مباركه قدر در اثبات امامت وولايت واثبات استمرار آن، امام باقر عليه السلام از شيعيان خواسته است با مخالفان با سوره قدر وآيات سوره مبارك دخان احتجاج ومناظره كنند. روايت چنين است:
يا معشر الشيعة! خاصموا بسوره (إنا أنزلناه) تحاجّوا. فوالله إنها لحجة الله تبارك وتعالى على الخلق بعد رسول الله وإنها لسيدة دينكم وانها لغايه علمنا. يا معشر الشيعة! خاصموا به (حم والكتاب المبين إنا انزلناه فى ليلة مباركة إنا كنا منذرين) فإنها لوُلاة الأمر خاصّة بعد رسول الله (همان، ص ۲۴۹).
۲ـ۱. روايت نبوى (اثنا عشر خليفه)
جابربن سمره بن جندب از رسول اكرم صلى الله عليه وآله وسلم اين روايت را نقل كره است:
(لايزال الإسلام عزيزاً إلى اثنى عشر خليفة) ثم قال كلمة لم أفهمها فقلت لأبى: (ما قال؟) فقال: (كلهم من قريش).
در روايت ديگر، چنين آمده است:
لايزال الدين قائماً حتى تقوم الساعة أو يكون عليكم اثناعشر خليفة كلهم من قريش.
اين روايت با تفاوت اندكى در مضمون آن افزون بر منابع شيعه، در مهم ترين منابع حديثى اهل سنت يعنى مسند احمد بن حنبل (احمد ابن حنبل، ۱۴۱۲: ج ۵، ص ۸۶)، صحيح بخارى (بخارى، ۱۴۰۱: ج ۸، ص ۱۲۶)، صحيح مسلم (حجاج قشيرى، بى تا: ج ۶، ص ۲ ـ ۴، باب (الناس تبع لقريش والخلافه فى قريش)، سنن ابى داود (سجستانى، ۱۴۱۰: ج ۳، ص ۳۰۹ ـ ۳۱۱، باب كتاب المهدى)، سنن ترمذى (ترمذى، ۱۴۰۳: ج۳، ص۳۴۰، باب ماجاء فى الخلفاء)، مستدرك حاكم نيشابورى (حاكم نيشابورى، ۱۴۰۶: ج ۳، ص ۶۱۷) وبرخى ديگر از منابع انعكاس يافته است.
با توجه به دلالت اين روايت بر دوازده جانشين پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم كه همگى از قريش بوده ومايه عزت اسلام خواهند بود وعدم انطباق كامل اين ويژگى ها بر هيچ يك از سه خليفة اول، خلفاى اموى وعباسى(۶)، متكلمان شيعه از اين روايت به عنوان شاهدى زنده وگويا بر حقانيت اعتقاد شيعه مبنى بر امامت وخلافت دوازده امام، استفاده مى كنند.
از اين روايت كه ظاهر آن تسلسل دوازده جانشين پيامبر است، به ضميمه رواياتى كه در جوامع حديثى اهل سنت انعكاس يافته مبنى بر اين كه مهدى از نسل فاطمه است (قزوينى، ۱۴۲۳: ج ۲، ص۱۲۶۸؛ سجستانى، همان: ج ۲، ص ۳۱۰)(۷)، مى توان به ديدگاه شيعه رهنمون شد كه معتقد است مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف فرزند امام حسن عسكرى عليه السلام بوده ودوازدهمين جانشين پيامبر به شمار مى رود. با چنين استنتاجى حيات امام عصر از زمان ولادت تاكنون اثبات خواهد شد؛ زيرا از يك سو در اين روايت، از دوازده خليفه وجانشين سخن به ميان آمده واز سويى ديگر، چنين شمارى با ويژگى هاى پيش گفته تنها بر امامان شيعه عليهم السلام قابل انطباق است.
از سويى ديگر، پذيرش اصل تسلسل در دوازده جانشين، اين نتيجه را به دست مى دهد كه جانشين دوازدهم بايد بلافاصله پس از جانشين يازدهم آمده باشد؛ چنان كه ولادت او به استناد دلايل روايى وتاريخى ديگر نيز قابل اثبات است.
با اين فرض بايد از دو جهت، به حيات كنونى امام عصر عجل الله تعالى فرجه الشريف به عنوان دوازدهمين جانشين تن داد:
اجماع مركب ميان شيعه واهل سنت آن است كه امام زمان عجل الله تعالى فرجه الشريف در دوران ما از دنيا نرفته است. به اين معنا كه شيعه به صراحت بر حيات كنونى آن امام تأكيد دارد واهل سنت نيز چون مدعى است آن امام هنوز به دنيا نيامده، نمى تواند مرگ امام پس از ولادت را بپذيرد؛ زيرا پذيرش مرگ امام، متوقف بر پذيرش ولادت او است. وآنان ولادت امام را در دوران آخر الزمان مى دانند؛ پس يا بايد اصل ولادت در سال ۲۵۵ق را مردود دانست يا بايد از مرگ امام پس از ولادت تا دوران ما سخن نگفت.
ادعاى ولادت امام در سده سوم ومرگ او پس از اين دوره تا روزگار ما بدان معنا است كه خداوند، امت اسلامى وبلكه جهانيان را تا روز قيامت بدون پيشوا رها كرده وبراى استمرار عزت اسلام چاره نيانديشيده است. واين با مدلول روايت (اثنا عشر خليفة) ـ كه در آن، بر وابستگى عزت اسلام ومسلمانان به وجود جانشين تأكيد شده است ـ منافات دارد.
شگفت آن كه ابو داود سجستانى روايت (اثنا عشر خليفة) را در (كتاب المهدى) وكنار رواياتى از پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم آورده است كه در آن ها بر ضرورت ظهور امام عصر كه از نسل پيامبر وفاطمه است، تأكيد شده است (سجستانى، همان: ج ۲، ص ۳۰۹). ابو داود، بى آن كه شايد خود ملتفت شده باشد، از روايت اثناعشر خليفه، انطباق آن بر امام مهدى را برداشت كرده است.
۲. دليل عقلى بر اثبات حيات امام عصر
بنيان دليل عقلى بر اثبات حيات وحضور امام عصر عجل الله تعالى فرجه الشريف، اصل حكمت خداوند است. بارى؛ رخنه اى از نقص وكاستى در افعال وآفرينش خداوند حكيم راه ندارد. اين مدعا به رساترين بيان در آيات نخست سوره تبارك انعكاس يافته است؛ آنجا كه خداوند فرموده است:
(الَّذِى خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ طِبَاقًا مَا تَرَى فِى خَلْقِ الرَّحْمَانِ مِنْ تَفَاوُتٍ فَارْجِعْ الْبَصَرَ هَلْ تَرَى مِنْ فُطُورٍ ثُمَّ ارْجِعْ الْبَصَرَ كَرَّتَيْنِ يَنقَلِبْ إِلَيْكَ الْبَصَرُ خَاسِئًا وَهُوَ حَسِير) (تبارك (ملك): ۴ـ۳)؛
بر اساس اين آيات، ذره اى رخنه ونقص در نظام هستى راه نمى يابد. اگر خداوند، آفرينش انسان را بهترين وبرترين دانسته(۸) وگردش كوه ها را بسان ابرها ودر عين حال، آرام معرفى كرده وآن را صُنع متقن الهى برشمرده(۹) وحتى قرآن را عزيز ومحكم معرفى كرده كه هيچ گاه عيب وخلل در آن راه نمى يابد(۱۰)، همگى جلوه اى از اصل حكمت الهى است.
حكمت خداوند، تنها به معناى منش عقلانى استوار نيست؛ بلكه قيد خطا ناپذيرى را نيز بايد بر اين منش عقلانى استوار افزود؛ زيرا چه بسا ممكن است كارى به ظاهر عقلانى وحكيمانه تلقى شود؛ اما در ميانه يا فرجام كار، خطايش آشكار گردد.
خداوند بر اساس اصل حكمت پس از هبوط آدم به زمين اعلام كرد كه كژى ودشمنى وبى عدالتى ميان مردم راه خواهد يافت وخداوند براى هدايت مردم وبازداشتن آنان از كژى، رفع دشمنى ها، برقرارى عدالت واتمام حجت، پيامبران را به سوى آنان گسيل خواهد كرد. قرآن، بارها از اين سنت يعنى سنت ارسال پيامبران به عنوان سنت تخلف ناپذير ياد كرد؛ به گونه اى كه در قرآن تصريح شده است كه به فاصله اى نه چندان زياد، پيامبران به سوى مردم گسيل شدند وهيچ امتى نيست، مگر آن كه پيامبرى هشدار دهنده براى آنان فرستاده شده است:
(وَإِنْ مِنْ أُمَّةٍ إِلَّا خلَا فِيهَا نَذِيرٌ) (فاطر: ۲۴)؛
كتب آسمانى موجود در كنار اذعان به اين سنت الهى، بر اين نكته نيز تصريح دارند كه همواره پيامبران، اوصيا وجانشينانى داشتند كه خلأ وجودى آنان را چه زمان حيات وچه پس از مرگ آنان تا رسيدن پيامبر بعدى پر كنند؛ چنان كه از هارون به عنوان وصى موسى واز آصف بن برخيا به عنوان وصى سليمان ياد مى شود.
بر اساس سنت حكيمانه ارسال پيامبران، نوبت به پيامبر خاتم صلى الله عليه وآله وسلم رسيد كه با آوردن دين ونظام نامه كامل زندگى، كتاب وحى ورسالت براى هميشه بسته شد (احزاب: ۴۰). پيامبر خاتم تنها بيست وسه سال مسؤوليت هدايت مردم را بر عهده داشت.
حال پرسش اين است كه تكليف مردم تا روز قيامت كه ممكن است هزاران سال به طول انجامد، چه خواهد شد؟
منش وانديشه استوار خداوند، اقتضا داشت كه با حضور موسى در كوه طور، هارون را به جانشينى خود ميان مردم منصوب كند وبرخلاف چنين تدبيرى با افزوده شدن ده روز به يك ماه ملاقات موسى با خداوند، بنى اسرائيل به گوساله پرستى روى آوردند (اعراف: ۱۴۲، ۱۴۸، ۱۵۲). نيز چنين منش وانديشه استوار خداوند، اقتضا دارد كه امت اسلامى ـ بلكه همه امت هاى جهان ـ را طى هزاران سال پس از رحلت آخرين پيامبر بدون وجود جانشين زنده اى تا روز رستاخيز رها نكند.
آيا چنان كه برخى پنداشته اند وجود قرآن وسنت پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم براى پاسخ گويى به همه نيازها ورفع همه مخاصمات واستمرار سنت هدايت، كافى است؟(۱۱)
اگر چنين است، چرا امت اسلامى برخلاف وجود اين دو منبع اصيل، دچار اختلاف هاى فاحشى شده اند؟!
بارى، همان گونه كه اهل بيت عليهم السلام بارها تأكيد كرده اند قرآن، كتاب صامت است وبايد برگزيدگان الهى در جايگاه مفسّر وقيم آيات، آن را به نطق آورده وبراى مردم تفسير كند؛(۱۲) چنان كه مردم همواره براى رفع مخاصمات واختلافات فكرى وعقيدنى ومشخص ساختن انديشه هاى صواب از خطاى خود، به امامان وپيشوايان نياز دارند. همان گونه كه در كنار اعضا وجوارح، براى تشخيص وتمييز خطاهاى حسى به شدت به عقل حاجت مندند.(۱۳)
بر همين اساس، شيعه بر ضرورت استمرار وصايت وامامت پس از پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله وسلم تا روزى كه نظام كنونى هستى برقرار است، تأكيد داشته ومعتقد است هيچ گاه زمين خالى از حجت الهى نخواهد بود؛ از اين رو، در روايات معصومان عليهم السلام از اصل وجود حجت خداوند بر زمين به عنوان اصلى حتمى وتخلف ناپذير ياد شده وتأكيد شده كه بدون حجت الهى زمين، اهلش را فرو خواهد برد(۱۴) واگر در زمين تنها دو نفر نفس بكشند، لزوماً يكى از آنان بايد حجت خداوند باشد.(۱۵)
گذشته از آن كه فلاسفه وعرفا هر يك با نگاهى خاص بر اين اصل يعنى ضرورت حضور انسان كامل در زمين صحّه گذاشته اند، اين اصل واين باور، با تمام قواعد وقوانينى كه بشر به استناد عقل وعقلانيت خود بدان ها پايبند است وامروزه دنيا را با همين اصل اداره مى كند، سازگار است.
به اين معنا كه در هيچ كشورى به چشم نمى خورد كه با وجود آيين نامه ومنشور ادارة امور، ادارات ومؤسسات، سازمان ها ونهادهاى كوچك يا بسيار بزرگ حتى يك روز بدون مدير ومسؤل يا قائم مقام او اداره شود.
چگونه مى توان پذيرفت كه شمارى از ما آدميان بر اساس دو اصل حكمت ومصلحت، هدايت وارادة چند كارمند در يك نهاد ادارى را بدون مدير حتى در يك روز نمى پسنديم، اما در حق خداوند بر اين باوريم كه خداوند مديريت دينى ومعنوى جهان را رها كرده است؟
قرآن، اين گونه باورها را به سخريه ياد كرده است؛ آن جا كه در نكوهش مشركانى كه فرشتگان را دختران خداوند مى انگاشتند، فرمود:
(أَلَكُمْ الذَّكَرُ وَلَهُ الْأُنثَى تِلْكَ إِذًا قِسْمَةٌ ضِيزَى) (نجم: ۲۲)؛
با پذيرش اصل حكمت الهى وضرورت حضور حجت الهى در زمين، لزوماً حيات وحضور امام عصر در روزگار ما اثبات خواهد شد.
۳. تجربه ديدار امام عصر عجل الله تعالى فرجه الشريف
عارفان، هماره بر اين نكته پاى فشرده اند كه بهترين وآرام بخش ترين راه براى باور اسرار لاهوتى وحقايق متافيزيكى، تجربه درونى، كشف وشهود ونظاره گرى عينى آن اسرار وحقايق است؛ از اين رو، با وجود احترام وارج گذارى به جايگاه عقل وبراهين عقلى، پاى استدلاليان را چوبين وسخت بى تمكين انگاشته اند. آنان براى نيل به آرمان، رياضت وسلوك معنوى را پيشنهاد كردند. گذشته از برخى مناقشات به مبانى نظرى يا عملى عرفان، عشق وشيفتگى بى مثال بسيارى از آنان به خداوند به عنوان حقيقت هستى وبى اعتنايى كامل به هر چه به غير خداوند منسوب است، صداقت ودرستى رأى وانديشه عارفان در كارآمدى كشف وشهود را اثبات كرده است.
البته چنان كه آنان خود اذعان كرده اند، كشف وشهود وباريابى به بارگاه حقيقت، دست كم با دو اشكال اساسى رو به رو است كه عبارتند از:
۱. كشف وشهودهاى صادقانه، گاه با كشف وشهود كاذبانه آميخته مى شود. شهود كاذبانه مى تواند از قوه خيال شخص يا دخالت بيرونى شياطين در انسان پديد آيد وتمييز ميان اين دو دسته از شهودها، كارى بسيار دشوار وپيچيده است.
۲. كشف وشهود، تجربيات شخصى به حساب آمده وقابل استناد واستدلال براى ديگران نيست؛ يعنى نمى توان از ديگران خواست تا بسان شهود صاحب شهود به چنان باورى باورمند باشند.(۱۶)
از سوى ديگر با فروكش كردن گريزپايى از دين وباورهاى دينى كه پس از رنسانس ودوران نوزايى جهان غرب را در بر گرفت، وبا ظهور عصر پست مدرنيته وبازسازى نگاه به دين وباورهاى دينى، (تجربه دينى) از سوى انديش وران وفلاسفه مغرب زمين مورد توجه قرار گرفت وعموم آنان بر اين امر ونقش تجربه هاى دينى در ايجاد باورهاى دينى اذعان كردند؛ به گونه اى كه عموماً تجربه هاى دينى را يكى از ادله كارآمد اثبات خداوند معرفى كرده اند.
از مدافعان تجربه گرايى مى توان به افرادى همچون: شلاير ماخر (۱۷۶۸-۱۸۳۴)م، ويليام جيمز (۱۸۴۲–۱۹۱۰م) ورودولف اتو (۱۸۶۹–۱۹۳۷) وويليام آلستون اشاره كرد.
شلاير ماخر، مبدع وپدر تجربه دينى است. او گوهر اديان را تجربه دينى وباطنى كه امرى شخصى وخصوصى است، دانسته است. از نظر او مبناى دين، نه تعاليم وحيانى است ونه عقل نظرى ونه عقل عملى واخلاق. از نظر او دين، محصول عواطف واحساسات مؤمنان است. ويليام آلستون معرفت شناس برجسته امريكايى، تجربه دينى را آگاهى تجربى شخص به خداوند مى داند.
تجربه دينى كه گاه از آن به (برهان از راه حوادث ووقايع خاص) ياد مى شود، مواردى همچون استجابت دعا، معجزات، كشف وكرامات وخواب هاى راستين را در برمى گيرد.
ديويد هيوم كه او را مى توان پيشواى فلاسفه ملحد ياد كرد، به اذعان خود سى سال براى تخريب باورهاى دينى مردم وتضعيف براهين اثبات صانع، عمر صرف كرد وحاصل تفكر شوم خود را در كتاب (گفتگوهايى درباره دين طبيعى) گرد آورد. او در تحليل برهان تجربه هاى دينى اذعان كرد كه قوى ترين برهان خداشناسى همين برهان است واز آن جا كه مردم گاه با تمام وجود واز اعماق جانشان حقايق واسرار دينى را تجربه مى كنند، به اين سادگى نمى توان اين باورها را تخريب كرد.(۱۷)
افزون بر تجربه هاى دينى، امروزه از علومى با عنوان (علوم فرا روانشناختى) ياد مى شود كه شامل ۴۵ علم است. در سال ۱۸۹۰م انجمنى علمى در لندن به نام (انجمن تحقيقات روحى) براى بررسى اين پديده ها تشكيل شد (ملكيان،۱۳۷۷: ج۲، ص ۱۵۵ ـ ۱۵۸؛ مايكل پيترسون، ۱۳۸۳:ص۱۱).
بسيارى از مردم دنيا نه از راه براهين پر پيچ وخم عقلى، بلكه از رهگذر تجربه هاى دينى وشخصى خود به باورى عميق درباره دين دست يافته اند. يكى از بهترين نمونه هاى آن، درك حضور خداوند هنگام هجوم گرفتارى ها ويأس از كارآمدى هر نوع يارى بشرى است.(۱۸)
اين دست از تجربه ها براى اثبات حيات امام عصر عجل الله تعالى فرجه الشريف به عنوان يكى از آموزه هاى لاهوتى دينى، نيز مى تواند نقش آفرين باشد.
ديدار وملاقات با امام زمان عجل الله تعالى فرجه الشريف در عالى ترين سطح تجربه هاى شهودى قابل ارزيابى است. عالمان وارسته واشخاص صالح ديگر كه به فيض ديدار امام نايد آمده وديدار آنان از زبان بزرگان انديشه ور شيعه ودر منابع اصيل همچون بحارالانوار(۱۹)، النجم الثاقب، منتهى الامال و... نقل شده است سرشار از شواهد صادقى بر تحقق اين ملاقات ها است.
تشرف به حضور امام عصر عجل الله تعالى فرجه الشريف در خواب به شرط آن كه با علايم صدق همراه باشد، برآورده شدن نيازها در پى مداومت بر دعاهاى وارد شده از ناحيه آن حضرت، يا در پى زيارت مكرر اماكن مقدس مرتبط با امام عصر عجل الله تعالى فرجه الشريف نظير سرداب مقدس، مسجد سهله ومسجد جمكران از نمونه هاى ديگر اين دست از تجربه هاى شهود امام عصر عجل الله تعالى فرجه الشريف است.
در اين جا تذكر دو نكته ضرورى به نظر مى رسد:
۱. پرونده تجربه هاى شهود امام عصر عجل الله تعالى فرجه الشريف هيچ گاه مختوم نبوده ونيست وراهى است كه براى طالبان جدى اين راه هماره گشوده است. به عبارت ديگر، با وجود آن كه نمى توان از منكران حضور وحيات امام عصر عجل الله تعالى فرجه الشريف خواست تا گفتار صاحبان تجربه هاى شهود آن امام را باور كنند وحضور امام را بپذيرند، مى توان به آنان اعلام كرد كه راه تشرف به حضور امام براى هركسى باز است. شرط آن، زدودن حجاب ها وموانع است؛(۲۰) به اين معنا كه درك فيض حضور امام براى هركسى به تناسب استعداد روحى او در هر زمان ومكان فراهم شدنى است.
۲. به رغم آن كه اصل ارتباط غيررسمى وديدار با امام عصر عجل الله تعالى فرجه الشريف در روايات اهل بيت مورد انكار قرار نگرفته وميان عالمان شيعه، نام آوران صالح وربانى همچون سيد بحرالعلوم بوده وهستند كه هر از گاهى افتخار تشرف به حضور امام عجل الله تعالى فرجه الشريف را داشته ودارند.(۲۱) با اين حال، همان گونه كه از سيره آنان مبنى بر كتمان اين ملاقات ها وتأكيد بر افشا پس از مرگشان قابل استفاده است، بايد از دعاوى پر سر وصداى برخى مدعيان ملاقات پيوسته با امام عجل الله تعالى فرجه الشريف وادعاى ارتباط مستمر يا وساطت با آن حضرت، اجتناب كرد، چنان كه چنين ادعايى در توقيع امام عصر عجل الله تعالى فرجه الشريف مورد انكار قرار گرفته وبسيارى از عالمان شيعه خطر چنين ادعاهايى را بارها گوشزد كرده اند.
منابع
احمد بن حنبل، مسند احمد بن حنبل، بيروت، دار احياء التراث العربى، ۱۴۱۲ق.
بحر العلوم طباطبايى، محمّد مهدى، رجال سيّد بحر العلوم، تهران، مكتبة الصدوق، ۱۳۶۳ش.
بخارى، محمد بن اسماعيل، الجامع الصحيح (صحيح بخارى)، بيروت، دارالفكر، ۱۴۰۱ق.
ترمذى، محمد بن عيسى، سنن ترمذى، بيروت، دار الفكر، ۱۴۰۳ق.
جوادى، عبد الله، تفسير موضوعى قرآن (معرفت شناسى در قرآن)، قم، مركز نشر اسراء، ۱۳۷۶ش.
حاكم نيشابورى، ابوعبدالله، المستدرك على الصحيحين، بيروت، دارالمعرفه، ۱۴۰۶ق.
حجاج قشيرى، محمد بن مسلم، الجامع الصحيح (صحيح مسلم)، بيروت، دار الفكر، بى تا.
سجستانى، سليمان بن اشعث، سنن ابى داود، بيروت، دار الفكر، ۱۴۱۰ق.
شيخ صدوق، محمد بن على بن بابويه، كمال الدين وتمام النعمة، قم، جامعه مدرسين، ۱۴۰۵ق.
شيخ طوسى، محمد بن حسن، مصباح المتهجد، بيروت، موسسه فقه الشيعه، ۱۴۱۱ق.
صفار قمى، ابن فروخ، بصائر الدرجات، بيروت، مؤسّسة النعمان، ۱۴۱۲ق.
على دخيّل، على محمد، أئمّتنا، بيروت، دار المرتضى، ۱۴۰۲ق.
فعالى، محمد تقى، تجربه دينى ومكاشفه عرفانى، تهران، مؤسسه فرهنگى دانش وانديشه معاصر، ۱۳۸۰ش.
قزوينى، محمد بن يزيد، سنن ابن ماجه، بيروت، دارالكتب العلميه، ۱۴۲۳ق.
قمى، شيخ عباس، مفاتيح الجنان، تهران، انتشارات اسوه، بى تا.
كلينى، محمد بن يعقوب، كافى، تحقيق: على اكبر غفارى، چاپ سوم، تهران، دارالكتب الاسلاميه، ۱۳۸۸ش.
مايكل پترسون وهمكاران، عقل واعتقاد دينى، ترجمه احمد نراقى وابراهيم سلطانى، تهران، طرح نو، چاپ چهارم، ۱۳۸۳ش.
مجلسى، محمد باقر، بحار الانوار، بيروت، مؤسّسه الوفاء، ۱۴۰۳ق.
مشهدى، محمد بن جعفر، المزار الكبير، قم، موسسه نشر اسلامى، ۱۴۱۹ش.
مكارم، ناصر وهمكاران، پيام قرآن، قم، انتشارات نسل جوان، ۱۳۷۳ش.
ملكيان، مصطفى، تاريخ فلسفه غرب، قم، دفتر همكارى حوزه ودانشگاه، ۱۳۷۷ش.
يثربى، سيد يحيى، فلسفه عرفان، قم، دفتر تبليغات اسلامى، ۱۳۷۴ش.
پى نوشت ها:
ــــــــــــــــــــــ
(۱) درباره پديدة معمران، ر.ك: ائمتنا، ج ۲، ص ۳۷۰ ـ ۳۷۵.
(۲) در بخشى از زيارت آل ياسين، خطاب به امام عصر عليهم السلام چنين آمده است: (السلام عيك حين تقرأ وتبين، السلام عليك تعوذ وتسبح، السلام عليك حين تهلل وتكبّر، السلام عليك حين تحمد وتستغفر...) (المزار، ص ۵۶۹).
(۳) امام عصر عليهم السلام در نامه اى خطاب به على بن مهزيار، خود را بسان خورشيد پنهان دانسته كه از پس پرده، نورافشانى مى كند ونيز خود را امان ساكنان زمين دانسته است. (ر.ك: كمال الدين، ج ۲، ص ۱۶۲) همچنين خطاب به شيخ مفيد فرمود: (إنا غير مهملين لمراعاتكم ولا ناسين لذكركم) (بحارالانوار، ج ۱۳، ص ۲۴۶).
(۴) (بَقِيةُ اللَّهِ خَيرٌ لَكمْ إِنْ كنتُمْ مُؤْمِنِينَ) (هود: ۸۶). در روايتى از امام صادق عليهم السلام آمده است كه مراد از بقية الله در اين آيه، امام عصر است (ر. ك:كافى، ج ۱، ص ۴۱۲). در روايت ديگر از زبان امام امام باقر عليهم السلام چنين آمده است: (فإذا خرج أسند ظهره إلى الكعبة، واجتمع إليه ثلاثمائة وثلاثة عشر رجلا. وأول ما ينطق به هذه الآية (بقية الله خير لكم إن كنتم مؤمنين)) ثم يقول: أنا بقية الله فى أرضه وخليفته وحجته عليكم فلا يسلم عليه مسلم إلا قال: (السلام عليك يا بقية الله فى أرضه) (كمال الدين، ص ۳۳۱).
(۵) ر.ك: بصائر الدرجات، ص ۲۴۱. (باب مايلقى إلى الائمة فى ليلة القدر مما يكون فى تلك السنه ونزول الملائكة عليهم)؛ بحارالانوار، ج ۹۴، ص ۲۳، باب فى أن ليلة القدر فى كل سنة وأنه ينزل فى تلك الليلة امر السنّه.
(۶) براى آگاهى بيتشر در اين زمينه ر.ك: ائمتنا، ج ۱، ص ۱۵ ـ ۲۰.
(۷) قال رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم: (المهدى من ولد فاطمه).
(۸) (لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِى أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ)) (تين: ۴).
(۹)(وَتَرَى الْجِبَالَ تَحْسَبُهَا جَامِدَةً وَهِى تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ صُنْعَ اللَّهِ الَّذِى أَتْقَنَ كُلَّ شَى إِنَّهُ خَبِيرٌ بِمَا تَفْعَلُونَ) (نمل:۸۸).
(۱۰) (وَإِنَّهُ لَكِتَابٌ عَزِيزٌ لَا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ تَنزِيلٌ مِنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ) (فصلت: ۴۱ـ۴۲).
(۱۱) شعار (حسبنا كتاب الله) نخستين بار از زبان عمر شنيده شد (ر. ك: صحيح بخارى، ج ۱، ص ۵۴؛ صحيح مسلم، ج ۳، ص ۱۲۵۸).
(۱۲) (وهذا القرآن انما هو خط مسطور بين الدفتين لاينطق بلسان، ولابد له من ترجمان وانما ينطق عنه الرجال) (نهج البلاغه، خطبه ۱۲۵) در برخى از روايات از ائمه عليهم السلام به عنوان قيم قرآن ياده شده است(ر.ك. كافى، ج ۱، ص ۱۶۹، باب (الاضطرار الى الحجّه) وص ۱۸۹. باب (فرض طاعه الائمه)).
(۱۳) مناظره بسيار خواندنى هشام بن حكم با عمرو بن عبيد (= معتزلى معروف) در مسجد بصره بر همين اساس است (ر. ك: كافى، ج ۱، ص ۱۶۸، باب ۱۱(الاضطرار إلى الحجة)).
(۱۴) ر. ك: كافى، ج ۱، ص ۱۷۸، باب (أن الارض لاتخلو من حجّه. روايت چنين است: (لو بقيت الأرض بغير حجّه لساخت).
(۱۵) ر. ك: همان، ص ۱۷۹، باب أنه لو لم يبق فى إلارض الا رجلان لكان أحدهما الحجة.
(۱۶) براى آگاهى بيشتر در اين باره ر.ك: الرسالة القشريه، ص ۷۵؛ الفتوحات المكية، ج۲، ص ۸۵ وص ۱۳۲؛ پيام قرآن، ج۱، ص ۲۵۲؛ فلسفه عرفان، ص ۵۰۳ـ۵۱۰؛تجربه دينى ومكاشفه عرفانى، ص ۱۳۷ وص ۲۳۰؛ تفسير موضوعى قرآن، ج ۱۳، ص ۱۱۵.
(۱۷) براى تفصيل بيشتر، ر.ك: همان، ج۳، ص ۹۱ ـ ۹۲.
(۱۸) قرآن بارها از اين پديده ياد كرده است؛. همانند آيه (وَإِذَا غَشِيَهُم مَوْجٌ كَالظُّلَلِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ فَمِنْهُم مُّقْتَصِدٌ وَمَا يَجْحَدُ بِآيَاتِنَا إِلَّا كُلُّ خَتَّارٍ كَفُورٍ) (لقمان: ۳۲).
(۱۹) علامه نورى از شاگردان علامه مجلسى در پايان جلد ۵۳ بحار بخشى را افزوده به نام (كتاب جنة المأوى فى ذكر من فاز بلقاء الحجه عجل الله تعالى فرجه الشريف)، ص ۱۹۹ ـ ۳۹۲؛ نيز محدث قمى در پايان منتهى الآمال ونيز در مواردى درمفاتيح الجنان شمارى از ملاقات ها با امام عصر عجل الله تعالى فرجه الشريف را آورده است.
(۲۰) چنان كه درباره خداوند نيز چنين است؛ يعنى بايد گفت كه خداوند در حجاب نيست، بلكه اعمال وگناهان مردم، آنان را در حجاب فرو برده است؛ چنان كه اين مضمون به صورت مكرر در دعا ها آمده است: (وانك لاتحجب من خلقك الا أن تحجبهم الأعمال دونك) (مصباح المتهجّد، ص ۱۶۲).
(۲۱) مرحوم كاشف الغطاء با همه مقام علمى وجلالت قدر، بارها از روى تبرك خاك كفش سيد را به گوشه عمامه خود مى ماليد. (ر.ك: رجال سيد بحرالعلوم، ج۱، ص ۳۴ ـ ۳۸، (مقدمه)).