صفحه اصلى » مقاله هاى مهدوى » (۲۰۴) زمينه شناسى سياسى انقلاب جهانى مهدوى
مقاله هاى مهدوى

مقاله ها (۲۰۴) زمينه شناسى سياسى انقلاب جهانى مهدوى

بخش بخش: مقاله هاى مهدوى الشخص نویسنده: رحیم کارگر تاريخ تاريخ: ۲ / ۱۰ / ۱۳۹۳ هـ.ش نمایش ها نمایش ها: ۳۴۳۴ نظرات نظرات: ۰

زمينه شناسى سياسى انقلاب جهانى مهدوى

رحيم كارگر

چكيده

انقلاب جهانى حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف، انقلابى فراگير، گسترده وسرنوشت ساز است كه همه بنيان هاى سياسى، اخلاقى، اعتقادى واجتماعى بشر را دستخوش تغيير وتحول مى سازد. مهم ترين انگاره در اين باره (زمينه شناسى) آن است؛ يعنى، شناخت وظايف ومسؤوليت مردم وگروه ها، در جهت زمينه سازى وفراهم ساختن مقدمات وشرايط لازم آن. در پژوهش حاضر انقلاب جهانى حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف ونقش زمينه سازان در آن از منظر روايى وسياسى - فكرى با تأكيد بر ديدگاههاى امام خمينى ره، مورد تحليل قرار گرفته است.
پيش درآمد
يكى از انگاره هاى بنيادين در (انديشه مهدويت) علل وچگونگى شكل گيرى وتحقق انقلاب فراگير وعظيم مهدوى در (فرجامين زمان تاريخ) است. در واقع مهم ترين بحث در اين آموزه، پژوهش درباره مقدمات، زمينه ها، بسترها، شرايط وعوامل تحقق وايجاد نهضت باشكوه صالحان ويكتاپرستان وحق گرايان به رهبرى حضرت مهدى عليه السلام است. اين امر، در چارچوب (ظهور وفرج)، تبيين وتحليل مى شود.
قيام وانقلاب امام زمان عليه السلام، يك انقلاب فراگير در سطح جهان است ومحدود به منطقه يا كشور خاص ويا قوميت ومليت خاصى نيست وانقلابى گسترده براى ريشه كن نمودن تمام ابعاد ظلم وجور در جهان است، از طرفى انقلاب آن حضرت، مثل قيام ونهضت همه پيامبران وصالحان، عمدتاً از طريق اسباب ومجارى طبيعى است. كاربرد معجزه در روند برنامه هاى اصلاحى ايشان به طور محدود بوده وبه ندرت صورت مى گيرد (ر.ك: كارگر، ۱۳۸۷: فصل پنجم). تمركز نوشتار حاضر بر اين سؤال خواهد بود كه زمينه هاى سياسى - اجتماعى شكل گيرى انقلاب مهدوى چيست؟
يك. چيستى مقدمات وزمينه سازى
بسيارى از امور واقدامات، نياز به يك سرى مقدّمات وزمينه ها دارند وبدون آنها، آن امور محقّق نخواهند شد. اين انگاره در پديده هاى سياسى واجتماعى (مثل انقلاب، نهضت و...) جايگاه ويژه اى دارد. (شرايط ظهور)، امورى است كه تحقق قيام وابسته به وجود آنها است وتا آنها محقق نشوند، قيام وظهورى نخواهد بود (كارگر، ۱۳۸۷: ص۳۲). اصطلاحات وعبارات مختلف مطرح در اين زمينه، هرچند به اعتبارى داراى معانى جداگانه وخاص هستند؛ ولى در مجموع به (مقدمات وزمينه هاى) بايسته ومؤثّرى اشاره مى كنند كه به نوعى در انقلاب جهانى مهدوى نقش بارزى دارند. پس اين نهضت داراى يك سرى زمينه ها وبسترهايى است كه در فرهنگ مهدويت به آنها (شرايط ظهور) ودر اصطلاح سياسى (علل وعوامل) انقلاب گفته مى شود. درباره ضرورت وبايستگى اين شرايط برخى از صاحب نظران گفته اند:
بايد شرايط پيش از ظهور جامه عمل به خود بپوشد ودر همان دوره غيبت كبرى (پيش از ظهور) محقق شود وبه تدريج وهماهنگ به وجود آيد تا تكميل شده وظهور محقق شود. هر وقت شرايط كامل شد، ديگر امكان تأخير ظهور نيست؛ زيرا اگر شرايط محقق شود وظهور واقع نگردد، لازمه اش تخلف معلول از علت تامه است (صدر، ۱۳۸۴: ص۴۹۳ و۴۹۴).
شرايط داراى ويژگى ها وابعاد مختلفى است؛ از جمله:
۱. وابستگى ظهور به شرايط يك نحوه وابستگى واقعى است؛ يعنى، نبود بعضى از شرايط موجب عدم ظهور است تا جايى كه اگر آنها موجود نشود، ظهور معقول نخواهد بود ونبود آنها، اصلاً كار ظهور وتحقق اهداف آن را ـ كه گسترش عدالت جهانى باشد ـ مختل مى سازد وخواه ناخواه برنامه ريزى كامل الهى، براى تحقق اين منظور ناتمام مى ماند.
۲. شرايط ظهور، به اعتبار برنامه ريزى طولانى الهى، با ظهور رابطه واقعى داشته وسبب پيدايش آن مى باشند؛ چه ظرف وجود آنها را پيش از ظهور در نظر بگيريم وچه ظرف نتيجه دادن آنها را پس از ظهور.
۳. شرايط بايد با يكديگر مرتبط باشند ودر آخر كار موجب ظهور شوند وبه تدريج ايجاد شده وآنچه كه وجود مى يابد، استمرار داشته واز بين نرود. اين گونه شرايط ـ كه جزئى از برنامه كلى الهى هستند ـ بعد از آن كه موجود شوند، ديگر امكان ندارد كه از بين بروند.
۴. شرايط ظهور، در برنامه ريزى الهى دخيل مى باشند ومى بايست مورد توجه قرار گيرند؛ زيرا فرا رسيدن روز موعود متوقف بر آنها است؛ بلكه انسانيت از نخستين روز پيدايش تا روز ظهور، در يك مسير واحد ودر خط برنامه ريزى شده الهى براى موفقيت ظهور آماده مى شده است.
بر اين اساس شمار كثيرى از نويسندگان، شرايط قيام وظهور امام زمان عليه السلام را در چهار مؤلفه زير مى دانند:
۱. قانون وبرنامه كامل وجامع؛
۲. رهبرى مقتدر وتوانمند؛
۳. ياران ايثارگر ومجريان توانا؛
۴. آمادگى عمومى وبالا رفتن سطح رشد وفهم مردم.
مسلّم است انقلاب جهانى مهدوى، هم داراى رهبرى آگاه وتوانا است وهم برنامه اى جامع وفراگير براى اداره ى جهان دارد وهر دو نيز در حال حاضر موجود است؛ اما در مورد دو زمينه ديگر، نياز به آگاهى وپژوهش است تا باورداران به آموزة مهدويّت، بتوانند وظايف ومسئوليت هاى خود را در اين زمينه دريابند. شهيد صدر مى نويسد:
انقلاب مهدى، از نظر اجرا، همانند همه انقلاب ها به زمينه هاى عينى وخارجى بستگى دارد... براى وجود چنين تحول بزرگى تنها وجود رهبر صالح كافى نيست؛ وگرنه در همان زمان پيامبر صلى الله عليه وآله اين شرط وجود داشت... با اينكه خداى بزرگ توانايى دارد همه مشكلات وسختى ها را براى پيام رسانى هاى آسمانى، هموار وبه وسيله اعجاز، فضاى مناسب ايجاد كند، اين روش را انتخاب نكرده است؛ زيرا امتحان وابتلا ورنجى كه مايه تكامل انسان مى شود، در صورتى تحقق مى يابد كه تحولات طبيعى ومطابق با شرايط خارجى باشد (صدر، ۱۳۸۶: ص۱۰۸).
اين دگرگونى ها وعوامل طبيعى وبيرونى، همان شرايط وبسترهايى است كه انقلاب بزرگ والهى امام مهدى عليه السلام در آنها شكل مى گيرد وبه پيروزى مى رسد.
پس وقتى از شرايط، زمينه ها وعوامل شكل گيرى پديده اى در آينده صحبت مى كنيم، پيش از همه بايد از نقش وجايگاه انسان واثرگذارى وحركت بخشى او بحث نماييم. در واقع مهم ترين بستر وشرط تحقق امور ورويدادها، انسان واراده وخواست او است وساير عوامل مادى وصورى نيز به نوعى از انسان سرچشمه مى گيرد. تغييرات وتحولات آينده نيز در مدار مشيت الهى، بر اساس اراده ها وفعاليت هاى انسان ها صورت مى گيرد واگر خواهان تحقق پديده اى هستيم، بايد آنان را از جنبه هاى مختلف، بسيج وآماده سازيم وبر انديشه واراده آنها تأثير بگذاريم.
دو. زمينه سازى در نگاه قرآنى
۲-۱. پيوند حركت بيرونى با حركت درونى

از نگاه قرآنى ميان حركت محتواى درونى انسان ومحتواى بيرونى يا روبناى او، پيوندى بنيادين وجود دارد ولذا بايد فرآيند تغيير در محتواى درونى، دوش به دوش فرآيند تغيير در محتوا وساختار بيرونى حركت كند. شهيد صدر به اين موضوع چنين اشاره كرده است:
بر اساس باور اسلام وقرآن، دو فرآيند بايد دوش به دوش يكديگر حركت كنند: فرآيند پرداختن انسان به ساختن محتواى درونى، دل، انديشه، اراده وآرزوهاى خود (از يك سو) وفرآيند پرداختن او به ساختن محتواى بيرونى يا روبنا (از سوى ديگر). پس بايد اين دو بناى درونى وبيرونى در كنار يكديگر حركت كنند ونمى توان بناى بيرونى را جدا از بناى درونى فرض كرد؛ وگرنه اين بناى بيرونى، بنايى خواهد بود لرزان ودر حال فرو ريختن (صدر، بى تا: ص۱۱۷).
البته دو عنصر ديگر بر اين درونماية انسان تأثير دارد:
۱. غريزه وخواسته هايى كه خداوند آنها را در اندرون انسان به وديعت نهاده ونيز شهوت هايى كه خداوند آنها را در نظر انسان، در اين دنيا آراسته است واين شهوت ها بر نگرش او به اشياء ونيز بر فعاليت وتوانمندى وناتوانى اراده او اثر ويژه اى دارد. قرآن از اين عنصر به عنوان (هوس) ياد مى كند.
۲. فشارهاى بيرونى كه انسان در معرض آن قرار مى گيرد. به ويژه از سوى ستمگران ومستكبران، يا بدعت گذاران گمراه كننده ويا شياطين جنى وانسى كه انسان را در نگرش خود به اشياء فريب مى دهند وگمراهش مى سازند. هرچند انسان در بيشتر اين موارد، اراده خويش را از دست نمى دهد؛ ليكن اين اراده تا اندازه بسيار از اين عوامل اثر مى پذيرد كه بايد آنها را بر شمرد ومورد شناسايى قرار داد (حكيم، ۱۳۸۷: ص۲۴۱).
۲-۲. تغيير وآينده سازى با اراده هاى انسانى
در قلمرو تاريخ واجتماع، تلفيق انديشه واراده است كه آينده ساز آدمى است واساس جنبش تاريخى او را فراهم مى كند. به عبارت ديگر، زيربنا محتواى درونى آدمى ومجموعه پيوندهاى اجتماعى ونظامات زندگانى وتشكيلات بشرى روبناست.
قرآن مى فرمايد: (در حقيقت خداوند حال قومى را تغيير نمى دهد تا آنان حال (درونى) خود را تغيير دهند) (رعد، ۱۱). ظواهر، شئون واحوال يك قوم وقتى تغيير خواهد كرد كه وضع نفسانى آنها تغيير كند. قطعاً تغيير حال روانى يك يا چند تن از افراد جامعه اى، تمام يك قوم را به جنبش وحركت وا نمى دارد؛ بلكه حالت نفسانى همه افراد يك جامعه بايد زير ورو شود تا سرنوشت عمومى آنها عوض گردد.
آيه ياد شده به روشنى نشان مى دهد كه درون مايه انسان، پايه روبنا (وضعيت محيط بيرونى انسان) وحركت تاريخى است؛ چرا كه آيه درباره دو تغيير سخن گفته است:
۱. تغيير قوم (خدا حال قومى را تغيير نمى دهد): مقصود تغيير اوضاع قوم، امور وروبنا واوضاع بيرونى آنان است واين تغيير، تنها در صورتى انجام مى شود كه تغيير ديگرى انجام شود.
۲. تغيير ديگر، تغيير حال درونى قوم است (تا آنان حال خود را تغيير دهند)؛ چرا كه قرآن كريم، از تغيير درونمايه قوم، به تغيير حالت درونى آنان تعبير كرده است.
روشن است كه مقصود از (مَا بِأَنْفُسِهِمْ) تغيير چيزى است كه در درون ودل هاى قوم است؛ به گونه اى كه درونمايه قوم به عنوان يك قوم يا يك ملت متغير باشد؛ وگرنه تغيير يك يا دو ويا سه نفر نمى تواند پايه تغيير همگانى قوم را تشكيل دهد. بنابراين درونمايه امت به عنوان يك امت است كه اساس وپايه دگرگونى ها در روبنا وحركت تاريخى به شمار مى رود.
۲-۳. قانون مندى دگرگونى ها وتحولات بشرى
برخى از آيات قرآنى اشاره مى كند كه ميان دگرگونى هايى گسترده تر واين درون مايه انسان رابطه وجود دارد؛ يعنى، دگرگونى هاى جهانى كه انسان را احاطه كرده است. آيات ياد شده اين رابطه را به عنوان يكى از سنت ها وقواعد تاريخى مى داند؛ به گونه اى كه اين دگرگونى در درون مايه انسان بر دگرگونى در محيط او نيز اثر مى گذارد.
خداوند متعال مى فرمايد: (اگر مردم شهرها ايمان آورده وبه تقوا گراييده بودند، به طور قطع بركاتى از آسمان وزمين برايشان مى گشوديم؛ ولى تكذيب كردند. پس به (كيفر) دستاوردشان (گريبان) آنان را گرفتيم) (اعراف، ۹۶). اين آيه قرآن كريم، ميان ايمان وتقوا كه از امور قلبى است ودر درون انسان وجود دارد وتغييرى كه در كل اوضاع اين مردم پيش مى آيد، ارتباط برقرار كرده است؛ خواه اين تغيير به سمت خوبى ونيكى در زندگى اجتماعى انسان وزندگى جهان پيرامون او باشد وخواه به سمت بدى وتباهى (حكيم، بى تا: ص۴۲۴ و۲۴۳). در واقع همان گونه كه ايمان وتقوا بر دگرگونى جامعه اثر مثبت دارد، بر دگرگونى جهان هستى وطبيعتى كه انسان را احاطه كرده نيز اثر مى گذارد. همچنين دروغ گويى، تبه كارى، نداشتن تقوا وارتكاب گناهان بر جهان هستى وطبيعت اثر منفى مى گذارد (طباطبايى، ۱۳۸۶: ج۲۲، ص۱۹۷و ۱۹۸). قرآن مى فرمايد: (به سبب آنچه دست هاى مردم فراهم آورد، فساد در خشكى ودريا نمودار شده است تا (سزاى) بعضى از آنچه را كه كرده اند، به آنان بچشاند، باشد كه بازگردند) (روم، ۴۱). يعنى، گناهانى كه مردم مى كنند وكارهاى زشتى كه انجام مى دهند، در ايجاد فساد در خشكى ودريا اثر مى گذارند ودر نتيجه عواقب شومى گريبان گير آنها مى شود. شبيه مفاد آيات ياد شده، در آيه اى ديگر از قرآن كريم با ذكر نمونه اى تاريخى، بيان شده است: ((حكم خدا) اين است كه خداوند نعمتى كه به قومى عطا كرد، تغيير نمى دهد تا وقتى كه آن قوم حال خود را تغيير دهند كه خدا شنوا وداناست. همان طور كه خوى فرعونيان وپيش از آنان بر اين شده كه آيات خداى خود را تكذيب كردند وما هم آنان را به كيفر گناهانشان هلاك كرديم وفرعونيان را در دريا غرق كرديم وهمه آنان كه هلاك كرديم، ستمكار بودند) (انفال، ۵۳-۵۴).
۲-۴. زمينه سازى مثبت يا منفى
ايجاد هر نوع تغييرى در احوال جوامع وامت ها، بستگى به تغييرى دارد كه مردم آن جوامع در احوال فردى خويش به وجود مى آورند؛ يعنى، زمينه ايجاد سعادت وشقاوت، نعمت ونقمت، نجات وهلاكت جوامع مختلف، به دست آن مردم است. اين زمينه ها وبسترها، مى تواند مثبت باشد يا منفى. در واقع رفتارهاى ارزش گرا يا ناهنجار انسان ها به هر نحوى در شكل گيرى آينده تأثير مى گذارد وآثار وعواقب آن به خود آنان بر مى گردد. اين نوع زمينه سازى هم مى تواند مستقيم باشد هم غير مستقيم؛ هم ارادى باشد هم ناخواسته؛ هم درونى باشد هم بيرونى؛ هم سياسى باشد، هم اجتماعى؛ هم گسترده باشد، هم محدود و.... علامه طباطبايى مى نويسد:
آيه (ظَهَرَ الْفَسَادُ فِى الْبَرِّ وَالْبَحْرِ...) به ظاهر لفظش عام است ومخصوص به يك زمان ويا به يك مكان ويا واقعه نيست ودر نتيجه مراد از (بر وبحر) همان معناى معروف است كه شامل همه روى زمين مى شود ومراد به فساد در زمين، مصايب وبلاهاى عمومى است كه يكى از منطقه ها را فراگرفته، مردم را نابود مى كند؛ چون زلزله ونيامدن باران، قحطى، مرض هاى مسرى، جنگ ها، غارت ها وسلب امنيت. سخن كوتاه (اينكه) هر بلايى كه نظام آراسته وصالح جارى در عالم را به هم مى زند چه اينكه مستند به اختيار بعضى از مردم باشد ويا نباشد؛ چون همه آنها، فسادى است كه در ترى وخشكى عالم پديد مى آيد وخوشى وطيب عيش انسان ها را از بين مى برد. (بِمَا كَسَبَتْ أَيْدِى النَّاسِ)؛ يعنى، اين فساد ظاهر در زمين به سبب اعمال مردم است؛ به خاطر شركى است كه مى ورزند وگناهانى است كه مى كنند (طباطبايى، همان: ج۳۱، ص۳۱۲و ۳۱۳).
با توجه به چند آيه ذكر شده، به خوبى اثبات مى شود كه آينده انسان ها، به دست خود آنان رقم مى خورد ورويدادها وحوادث، چيزى جز بازتاب ونتيجه رفتارها، اراده ها وآرمان هاى آنان نيست.
سه. انقلاب، چرايى وزمينه هاى آن
(انقلاب) واقعيتى است كه همواره مورد توجه تاريخ دانان، دانشمندان علوم اجتماعى ومتفكران سياسى بوده است. نخستين بار ارسطو (سرچشمه ها ومنابع حقيقى انقلاب) را مورد مداقه قرار داده است وطى قرون متمادى، انديشمندان زيادى، سؤالات بيشمارى را در باب (چرايى) و(چگونگى) انقلاب مطرح نموده وبه تشريح كم وكيف آن پرداخته اند؛ ليكن ديدگاه ها به گونه چشمگيرى از يكديگر متفاوت بوده ودر نهايت، جمع بندى همه جانبه وواحدى از سرچشمه ها وعوامل (انقلاب) را به دست نداده اند.
به طور كلى هيچ انقلابى فى نفسه يك كليت مستقل را تشكيل نمى دهد؛ بلكه انقلاب در متن رويدادها ومؤلّفه ها وتعاملى آنها است كه تكوين يافته وشكل مى گيرد. به ديگر سخن انقلاب، بخشى از يك مجموعه عظيم تر وگسترده تر مى باشد ووجود انقلاب منوط به وجود آن مجموعه است. انقلاب ها اگرچه با اهداف وانگيزه هاى گوناگونى شكل مى گيرند؛ ليكن تمامى آنها يك سرى مشخصه هاى ثابت ومشخص دارند كه عبارت اند از:
۱. نارضايتى از وضع موجود؛
۲. ايجاد ايدئولوژى هاى جايگزين؛
۳. روحيه انقلابى؛
۴. مشاركت عموم اقشار جامعه در روند انقلاب؛
۵. رهبرى؛
۶. خشونت؛
۷. تغيير ساختارهاى سياسى، اجتماعى، اقتصادى وفرهنگى جامعه.
اريك هافر معتقد است:
اگرچه معمولاً اين تصور وجود دارد كه انقلاب ها براى ايجاد تغييرات شديد در جامعه بروز مى كنند؛ اما در واقع اين گونه تحولات هستند كه زمينه ساز بروز انقلاب مى شوند. به گفته وى فضاى انقلابى، حاصل مشكلات، تمايلات وسرخوردگى هايى است كه در زمان دستيابى به تحولات راديكال ايجاد مى شود (جانسون، ۱۳۶۳: ص۴۶).
تا زمانى كه ارزش هاى يك جامعه وواقعيت هاى محيطى آن با هم سازگار باشند، جامعه از انقلاب مصون است وزمانى كه جامعه در حالت تعادل قرار دارد، به طور مرتب تأثيراتى از اعضاى خود واز خارج مى پذيرد ومجموعه اين دو، جامعه را به هماهنگ ساختن نحوه تقسيم كار با ارزش هاى خود وادار مى سازد. بنابراين تعارض موجود ميان قدرت سياسى وقدرت اجتماعى، منبع اصلى بروز تعارضات انقلابى است.
۳-۱. اعتراض، زمينه ساز انقلاب ها
مهم ترين عاملى كه بروز شرايط انقلابى را تشديد مى كند وتحولات سياسى ـ اجتماعى را اجتناب ناپذير مى نمايد، تضاد ميان ارزش هاى مسلّط بر سيستم سياسى وارزش هاى حاكم بر گروه هاى اجتماعى است كه منجر به اعتراض وناخشنودى مى شود. اين چيزى است كه ويلبر مور، فاصله ميان ايده آل هاى جامعه وواقعيات موجود مى داند؛ زيرا ارزش هاى اجتماعى، در حقيقت همان انگيزه هاى آگاهانه ومشترك افراد يك جامعه است كه نخستين شرط ضرورى دوام واستوارى جامعه مى باشد. ارزش هاى مشترك شامل مسائلى است، از قبيل: عقايد مذهبى واجتماعى، نظام هاى اخلاقى، آداب وسنن ملى، ايده آل ها وبسيارى از اعتقادات ديگر (محمدى، ۱۳۸۰: ص۳۷).
اساساً شكل گيرى پديده انقلاب بر محور (اعتراض) است. البته انقلاب ها بسى فراتر از اعتراض صرف هستند؛ ولى تكوين انقلاب، در اثر انباشت اعتراض ها، نسبت به موضوعات خاصى است كه در نهايت ماهيت آن را شكل خواهند داد. اعتراض زمانى صورت مى گيرد كه همچون (حقى) مورد پذيرش قرار گيرد... هسته حركت هاى (اعتراضى) منتهى به انقلاب را مى توان (آگاهى از وضع موجود) و(بيدارى در خصوص مسائل آن)، به همراه (آرزومندى نسبت به وضعى ديگر) دانست. البته آرزومندى توأم با برنامه ريزى، عمل وحركت است كه ناشى از خويشتن باورى در خصوص توانايى ايجاد تغييرات لازم مى باشد. اوج گرفتن اعتراض ورخ دادن انقلاب در صورت وجود شرايط ذهنى وعينى آن، كاملاً پديده اى محتمل وامكان پذير است وچنين نيست كه انقلاب ها را مختص برخى نظام ها وجوامع قلمداد كنيم.
۳-۲. عوامل شكل گيرى انقلاب
علل وعوامل بروز يك انقلاب را مى توان به دو دسته كلى تقسيم كرد:
الف. علل وعوامل بشرى (عادى وطبيعى)
ب. علل وعوامل فوق بشرى (غير عادى)
شناخت اين مؤلفه ها، ما را در جهت رسيدن به يك نگاه جامع وكامل در مورد (زمينه سازى انقلاب ها) يارى مى رساند.
الف. علل وعوامل بشرى
بدون شك انسان علت اساسى انقلاب ها وتحولات اجتماعى است وبا اختيار واراده خود، خواهان براندازى نظم موجود غير مطلوب وپديد آوردن نظم مطلوب غير موجود مى شود وبه اين منظور دست به انقلاب مى زند. ساير علت هاى اجتماعى ومحيطى زمينه را براى فعاليت فراهم كرده واز كانال اراده واختيار، انسان ها غير مستقيم تأثير خود را بر تحولات اجتماعى مى گذارند. علل انسانى، خود بر دو دسته علل فردى وعلل اجتماعى تقسيم مى شوند. نقش رهبرى در انقلاب، از مهم ترين علل فردى انقلاب است. جامعه نيز، ميدان وبستر اصلى انقلاب است. عدم همخوانى وهماهنگى بين اركان جامعه (فرهنگ، اقتصاد وحكومت) منجر به اعتراض شده ودر نتيجه زمينه سازى دگرگونى مى شود.
ب. علل وعوامل فوق بشرى
ما علاوه بر پذيرش نقش عوامل انسانى معتقديم كه خداوند از طرق ديگرى نيز در تغييرات وتحولات اجتماعى، تأثير مى گذارد. خداوند با اراده تكوينى خود، كل هستى را خلق كرده وبر مدار معينى وبا قانونمندى خاصى در بستر زمان، آن را به جلو مى برد. انسان هم يكى از مخلوقات او است؛ البته با شرايط وتكاليف ويژه... بر اساس آيات قرآنى، خداوند نجات دادن مؤمنان را بر خود فرض مى داند وامدادهاى غيبى خود را بر آنان مى فرستد: (... إِنْ يَنْصُرْكُمُ اللَّهُ فَلا غَالِبَ لَكُمْ وَإِنْ يَخْذُلْكُمْ فَمَنْ ذَا الَّذِى يَنْصُرُكُمْ مِنْ بَعْدِهِ وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ) (آل عمران، ۱۶۰) و(يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ وَيُثَبِّتْ أَقْدَامَكُمْ) (محمد، ۹).
۳-۳. ضرورت يك انقلاب جهانى
نظامات ناقص بشرى، امورى را بر انسان تحميل مى كند كه در آن، باطل با آشكارترين چهره خود نمودار مى شود. همچنين اين نظام با اصل (جانشينى انسان از سوى خدا) وبا هدف تشكيل جامعه حق وعدالتى كه اين جامعه را جامعه جانشين الهى مى سازد، سازگارى ندارد ونيز، با نظام پرستش وتسبيح گويى جهان هستى براى خدا همخوانى ندارد.
از اينجا ضرورت بازگشت اين جامعه به موقعيت طبيعى وبه يكپارچگى مورد نظر؛ يعنى، به جامعه حق وعدالت واصول فطرى آن نمايان مى شود؛ اصولى كه خداوند اين جامعه را بر آن سرشته است واصولى كه آن را جامعه جانشين الهى وجامعه يكپارچه مورد نظر مى سازد. اين يكپارچگى تنها از طريق عوامل فطرى امكان پذير نيست؛ بلكه بايد يك انقلاب راديكال در اين جامعه رخ دهد كه مستضفعان بلند همت در آن پيروز گردند؛ يعنى، آنان كه با كليت اين اوضاع جديد ومنحرف، مخالفت كردند وعليه مستكبران به پا خاستند وفرياد زدند.... پس انقلاب يك عامل اساسى در تغيير ودگرگونى اوضاع است؛ ولى خود اين پديده تأثير گذار وبنيادين، براساس عوامل وعللى شكل مى گيرد كه پاره اى از آنها، زمينه ها وبسترهاى شكل گيرى انقلاب هستند. پس براى ايجاد يك انقلاب فراگير جهانى، بايد به فكر ايجاد بسترها وعوامل بنيادين وفراگير آنها بود.
۳-۴. آگاهى بخشى زمينه سازى انقلاب جهانى
نكته مهم در زمينه سازى انقلاب ها آگاهى بخشى عمومى است. از بديهى ترين ويژگى ها وزمينه هاى انقلاب، وجود پيوسته (آگاهى) است. وجود آگاهى به مفهوم ادراك وتحليل آن، پى ريزى (حركت هاى مداومى) را فراهم مى آورد كه به تدريج با مراحلى، انقلاب را به وجود مى آورند. (آگاهى) سبب به وجود آمدن قدرت پرسش گرى ومقايسه مى شود. محمدتقى جعفرى از (نعمت عظماى چون وچرا) سخن به ميان آورده كه با استفاده از آن مى توان انقلاب را بيانگر آگاهى به وضع موجود دانست. البته اين وضعيت، مناسب ومطلوب نيست وبايد تغيير كند؛ اما به دلايلى غير قابل قبول، همچنان پا بر جا مانده است. در چنين وضعى (آگاهى) با (قيام) پيوند مى يابد وبراى به وجود آوردن تغييرات مورد نظر، چاره اى جز برخورد وخيزش باقى نمى ماند.
در اين راستا (آموزش انتقادى به عنوان جوهر آگاهى انقلابى)، مورد توجه قرار مى گيرد. ريشه آگاهى وافزايش قدرت مقايسه، به همراه آموزش هاى انتقادى، قدرت حركت به جلو، اعتماد به نفس ونياز به تغييرات بنيادى را به وجود مى آورد (عيوضى، ۱۳۸۷: ص۵۲). اين خودآگاهى جمعى، موتور محرّك انقلاب ها ومهم ترين بستر شكل گيرى يك نظام كامل وجامع است. از اين رو است كه برخى از صاحب نظران معتقدند: تا نوع بشر به حدّ كمال ورشد نرسد وبراى پذيرفتن حكومت حق، آماده نگردد، مهدى موعود ظاهر نخواهد شد. البته رشد فكرى يك حادثه آنى نيست؛ بلكه در طول ايام وبه واسطه پيشامدهاى روزگار پيدا مى شود ورو به كمال مى رود... بايد دانشمندان براى اصلاحات عمومى وسعادت وآسايش انسان ها، آن قدر قانون تدوين كنند وتبصره به آنها بزنند وبعد از مدتى آنها را لغو كنند وقوانين تازه ترى را به جاى آنها بگذارند تا خسته شوند وجهانيان به نقصان وسستى قوانين بشر وافكار كوتاه قانون گذاران پى ببرند واز اصلاحاتى كه به وسيله آن قوانين مى خواهد انجام بگيرد، مأيوس شوند وبدين مطلب اعتراف كنند كه يگانه طريق اصلاح بشر، پيروى از پيامبران واجراى قوانين الهى است. بشر هنوز حاضر نيست در مقابل برنامه هاى خدا تسليم شود... (امينى، ۱۳۸۵: ص۳۴۴ و۳۴۵). در واقع بايد آن قدر حكومت هاى رنگارنگ در جهان تأسيس شود ومرام ها واحزاب فريبنده به وجود آيد وبى لياقتى آنها ثابت شود تا بشر از اصلاحات آنها مأيوس گردد وتشنه اصلاحات خدايى شود وبراى پذيرفتن حكومت توحيد آماده گردد.
هشام بن سالم از حضرت صادق عليه السلام روايت كرده است كه فرمود: (تا همه اصناف مردم به حكومت نرسند، صاحب الامر قيام نمى كند. براى اينكه وقتى حكومتش را تشكيل داد، كسى نگويد: اگر ما هم به حكومت مى رسيديم با عدالت رفتار مى كرديم) (مجلسى، همان: ج۵۲، ص۲۴۴). امام باقر عليه السلام نيز فرمود: (دولت ما آخرين دولت ها است. هر خاندانى كه بتوانند حكومت داشته باشند، قبل از ما به حكومت مى رسند تا وقتى كه حكومت ما تأسيس شد ورفتار آنها را ديدند؛ نگويند ما هم اگر به حكومت مى رسيديم، مانند آل محمد عمل مى كرديم) (همان: ص۳۳۲).
به هر حال براى شكل گيرى يك انقلاب واقعى وراستين ـ به خصوص انقلاب مهدوى ـ بايد شناخت ها وآگاهى هاى زير شكل بگيرد:
۱. شناخت وآگاهى از پايه وزيربناى انقلاب مهدوى (پايه بشرى وپايه دينى) از سوى مستضعفان وانتخاب پايه دينى (ظلم ستيزى، حق گرايى و...) براى مبارزه عليه مستكبران.
۲. آماده سازى وتربيت درست حق طلبان وانقلابيون؛ تا آنان با اراده وخواست خود، اين پايه درست (پايه دينى) را بپذيرند وبه خاطر آن جهاد كنند ونيز خود را از هر گونه احساس بهره كشى، انتقام جويى وعشق به زندگى دنيوى ومادى پاك سازند.
۳. آگاهى وشناخت درست از اصولى كه جامعه موعود بر آن استوار است (مثل عدالت، امنيت، كمال گرايى و...) ؛ اينها امورى است كه در روند دگرگونى، بايد از آن پيروى كرد... اين مؤمنان وصالحان پس از كسب آمادگى وآگاهى با عنايت الهى، در خدمت انقلاب جهانى مهدوى قرار مى گيرند وهم پاى فرشتگان الهى به يارى ايشان مى شتابند. امام صادق عليه السلام در توضيح آيه شريفه (اَتى اَمْرُ اللهِ فَلا تستعجلوهِ) مى فرمايد: (اين (ظهور)، امر ما وامر خداوند است كه در آن نبايد شتاب ورزيد. سه لشكر به صاحب اين امر يارى مى رسانند: فرشتگان ومؤمنان ورعب (ترس). وخروج ايشان همانند خروج رسول خدا صلى الله عليه وآله است وآن عبارت است از فرمايش خداى متعال (همان گونه كه پروردگارت تو را به حق از خانه ات خارج ساخت) (همان: ص۱۳۹). آن حضرت در جاى ديگر مى فرمايد: (چون عذاب بنى اسرائيل طولانى شد، چهل شبانه روز به درگاه الهى ناله سردادند. آن گاه خداوند به موسى وهارون وحى فرمود تا بنى اسرائيل را از دست فرعون نجات دهد... پس امام صادق عليه السلام فرمود: اگر شما نيز چنين مى كرديد، خداوند براى ما گشايش حاصل مى فرمود. اگر چنين نكنيد، اين امر (ظهور) تا منتهاى خود ادامه خواهد يافت) (عياشى، ۱۳۸۰: ج۲، ص۱۵۴).
چهار. زمينه سازى انقلاب جهانى مهدوى
انقلاب جهانى مهدوى، داراى پيش زمينه ها، عوامل وبسترهاى مختلفى است كه از منظر سياسى وفرهنگى مى توانيم آن ها را تبيين وبررسى كنيم:
۴ ـ ۱. عامل انسانى انقلاب جهانى
يكى از شرايط وزمينه هاى ظهور وانقلاب جهانى امام مهدى عليه السلام وجود شمارى كافى از انسان هاى حق طلب است كه آن پيشوا را در اجراى مطلوب مأموريتش يارى دهند. در واقع مهم ترين عامل بشرى در ايجاد انقلاب، نيروهاى انقلابى است كه بايد براى شكل گيرى وآماده سازى آن ها كوشيد. اين شرط داراى دو بُعد است:
۱. تربيت امت اسلام در ساحت فكر وانديشه براى آن كه شايستگى فراگيرى، فهم واجراى قوانين جديدى را كه پس از ظهور اعلان مى شود، پيدا نمايند.
۲. تربيت شمارى كافى از افراد مخلص وكامل كه براى پياده نمودن برنامه عدالت محور وكامل الهى، آماده فداكارى باشند.
آن دو امر به تدريج ودر دراز مدت تحت شرايطى، پيش از ظهور به وقوع مى پيوندد. به عبارت ديگر با تحقق اين دو امر، روز موعود هم با تمام شرايطش پديدار خواهد شد (صدر، همان: ص۵۳ و۵۴).
عنصر اراده واختيار، در عصر ظهور حضور كامل دارد ونهضت الهى صالحان، با نصرت ويارى انسان هاى مجاهد وايثارگر تحقق مى پذيرد. پس نقش نيروهاى مردمى در تحقق يافتن حكومت امام مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف، بايد هميشه مورد توجه باشد تا آمادگى هاى لازم را فراهم آورد.
از آنجا كه در انقلاب، خواست تغييرات بنيادى مطرح است؛ به ناچار پيش از آن، تحولاتى آغاز شده وپيروى از انقلاب، نقطه عطفى محسوب مى گردد كه هم زمان افراد جامعه وكليت نظام اجتماعى را در بر مى گيرد ومتحوّل مى سازد. از اين رو حضور مردمى بر اساس عمق تحول، در سطوح مختلف خرد، ميانى وكلان جامعه، متفاوت ومتغير است. انقلاب جهانى مهدوى نيز، در راستاى اين تحوّلات ومقدمات شكل گرفته وبا يارى ونصرت مؤمنان وصالحان تقويت وتأييد مى شود؛ چنان كه شيخ طوسى مى گويد:
اجمالاً مى توان گفت كه بر خداى متعال واجب است كه امام عليه السلام را تقويت كند تا آن حد كه قدرت بر قيام وبسط يد كافى براى انجام آن پيدا كند. اين تقويت الهى هم از طريق فرشتگان امكان پذير است وهم توسط بشر. وما از آنجا كه خداوند به وسيله فرشتگان اين كار را نكرده، مى فهميم كه علت، مفسده داشتن آن بوده است. بنابراين بايد تقويت امام توسط بشر انجام شود (طوسى، ۱۴۱۱: ص۹۲).
شيخ مفيد نيز مى گويد:
اگر شيعيان در يك زمان به تعداد اهل بدر جمع شوند، در اين صورت تقيه بر امام زمان عجل الله تعالى فرجه الشريف جايز نيست وظهور بر ايشان واجب است. اما در اين زمان چنين جماعتى نيستند؛ زيرا صفات وشروط مذكور را ندارند. آن جماعت بايد شجاع وصبور باشند وبا خلوص نيّت در جهاد شركت كنند، كسانى باشند كه آخرت را بر دنيا برگزينند وباطنشان از عيوب پاك باشد و... اگر خداوند متعال از چنين افرادى با صفات مذكور سراغ داشت، حتماً امام زمان عجل الله تعالى فرجه الشريف را ظاهر مى كرد وامام از بين شيعيانشان، لحظه اى غايب نمى شد، لكن شيعيان داراى چنين صفاتى نيستند؛ پس غيبت بر امام زمان عجل الله تعالى فرجه الشريف جايز است (شيخ مفيد، بى تا: ص۱۲).
۴ ـ۲. عامل فرهنگى ودينى انقلاب جهانى
خداوند در آيات مختلفى از قرآن كريم، وعده داده است كه مؤمنان را وارثان زمين گرداند واين وعده از جلوه هاى آشكار پيروزى حق بر باطل است. بشارت ووعده اى كه خداوند در مورد تشكيل حكومت جهانى عدل در آينده داده است مشروط به وجود وحضور اثرگذار مومنان وصالحان است؛ يعنى فرهنگ ايمان وعمل صالح در جامعه حاكم باشد وعده اى در اين مسير قرار گيرند، تا وعده الهى محقق شود. بر اين اساس اهل ايمان وكسانى كه داراى عمل صالح وپاكيزه هستند، جانشين گذشتگان خواهند شد. در نهايت زمين از لوث شرك وگناه پاك مى شود وجامعه اى اصلح كه خداى را بندگى كنند وبه وى شرك نورزند، در آن زندگى خواهند كرد وزمين در اختيارشان قرار خواهد گرفت ودينشان در زمين متمكن خواهد شد وامنيت را جايگزين ترسى كه داشتند مى كند. امنيتى كه ديگر از منافقان وكيد آنان واز كفار وناخوشاينديشان بيمى نداشته باشند، خداى را آزاد عبادت كنند وچيزى را شريك او قرار ندهند (طباطبايى، همان: ج۲۸، ص۱۸۵ و۱۸۶).
يكى از سنت هاى الهى (سنت حاكميت صالحان) است؛ به اين معنا كه اگر جامعه اى در خط ايمان، عمل صالح وپاكى قدم گذاشت، خداوند صالحان وپاكان امت را بر آنها حاكم مى سازد تا ضمن رسيدگى به مسائل دنيوى واجتماعى، زمينه اى براى رشد معنوى وانسانى آنها فراهم شود. پس زمانى عامل انسانى ومردمى مى تواند مؤثر وفراگير باشد كه فرهنگ ايمان وعمل صالح وخداگرايى، آن را در مسير درست خود قرار دهد. اين سنت يكى از الطاف الهى بر انسان هايى است كه ايمان توأم با تقوا در وجودشان عجين شده باشد ودر مسير رضاى حق، گام بردارند؛ چنان كه قرآن مى فرمايد: (خدا به كسانى از شما بندگان كه ايمان آورد ونيكوكار گردد، وعده فرموده كه در زمين خلافت دهد وبه جاى كسانى كه پيش از آنان بودند، اقتدار بخشد وعلاوه بر خلافت، دين پسنديده آنان را بر همه اديان تمكن وتسلط دهد وبه همه مؤمنان پس از خوف از دشمنان، ايمنى كامل دهد كه مرا به يگانگى بى هيچ شائبه شرك، پرستش كنند وبعد از آن، هر كس كه كافر شود، به حقيقت همان فاسقان هستند) (نور، ۵۵). همچنين مى فرمايد: (ما بعد از تورات در زبور داود نوشتيم كه بندگان نيكوكار من ملك زمين را وارث ومتصرف خواهند شد) (انبياء، ۱۰۵).
طبق اين آيات حاكميت ووراثت زمين از آن مؤمنان صالح وشايسته است واگر در طول تاريخ، بعضى از زمان ها در جامعه اسلامى، حاكميت از آن صالحان نبوده است، نقص از خود آنان بوده است؛ وگرنه وعده حق، حتمى است وتا تمام شرايط جمع نشود، سنت الهى جارى نمى گردد. البته اين آيات، به روشنى فرجام وسرنوشت تاريخ بشرى را پيروزى ايمان وعمل صالح مى داند ومؤمنان را به آينده نيك اميدوار مى سازد.
قرآن در جاى ديگر مى فرمايد: (زمين از آن خداست؛ وآن را به هر كس از بندگانش كه بخواهد، واگذار مى كند وسرانجام (نيك) براى پرهيزكاران است) (اعراف، ۱۲۸) و.... بر اساس اين آيات، خداوند به دو گروه وعده حاكميت واستخلاف بر روى زمين را مى دهد:
۱. مؤمنان
۲. صالحان
در واقع، شرط وزمينه رسيدن به حكومت جهانى وتحقق آرمان شهر مهدوى، (آگاهى رشد وخيزش جهانى اهل ايمان وعمل صالح) است. اينان هستند كه با قيام ونهضت خود وآگاهى وتوانايى، مى توانند مشمول عنايات ووعده هاى الهى گردند وشايستگى تشكيل حكومت جهانى را به رهبرى آخرين حجت حق به دست آورند. واين نياز به فرهنگ سازى ودين گرايى دارد. در نتيجه اينان هم وظيفه زمينه سازى وآماده سازى جهان را بر عهده دارند، هم آگاهى بخشى عمومى وسامان بخشيدن به اعتراضات جهانى عليه ظلم وبى عدالتى وفساد؛ يعنى، مقدمات انقلاب جهانى مهدوى را بايد فراهم سازند.
۴ ـ۳. عامل نظامى وامنيتى انقلاب جهانى مهدوى
آماده سازى دنيا براى انقلاب امام عصر عجل الله تعالى فرجه الشريف وظيفه اى گسترده، سترگ وپيچيده بوده وبراى رويارويى با ستمگران وطاغوت هاى مستكبر وسردمداران كفر، بايسته است. ستمگران، يك جبهه سياسى وسيع را ـ به رغم تمامى اختلاف هايى كه در ميانشان حاكم است ـ تشكيل مى دهند! اين جبهه اهرم هاى قدرت زيادى در اختيار دارد؛ همچون: ثروت، اقتدار سياسى، نظامى وتبليغاتى، ارتباطات (گسترده) وتشكيلات (پيچيده)، واز اين وسايل براى در هم كوبيدن بيدارى حق طلبان ونابودى آن بهره مى برند. از اين رو بايد عامل انسانى وفرهنگى، با عامل نظامى تقويت وپشتيبانى شود وگروهى كه عهده دار آماده سازى جهان براى ظهور امام عصر عجل الله تعالى فرجه الشريف بوده؛ به ناچار در رويارويى با اين نيروها، بايد از همان تشكيلات جبهه استكبار جهانى برخوردار باشند وحتى با تربيت ايمانى وجهادى وآگاهى سياسى از دشمن پيشى گيرند.
آماده سازى براى قيام امام عصر عجل الله تعالى فرجه الشريف ـ كه زمينه سازان تدارك مى بينند ـ داراى دو جنبه خواهد بود:
۱. رشد ايمانى، جهادى وآگاهى سياسى (اين همان چيزى است كه جبهه مقابل فاقد آن است).
۲. (ايجاد) تشكيلات سياسى، نظامى، اقتصادى، ادارى واطلاعاتى كه به ناچار در مانند چنين نبردى بايد موجود باشد (آصفى، ۱۳۸۵: ص۴۱).
بى گمان گروه مبارز وحقّ طلبى كه جهان را براى ظهور امام عصر عجل الله تعالى فرجه الشريف مهيا مى سازند؛ بايد تشكيلات منسجم وامكانات نظامى را فراهم كنند وخود را براى روز موعود آماده سازند. اينان زمينه سازان انقلاب جهانى مهدوى وپرچم داران نهضت حق وعدالت اند. اينان هستند كه زمينه ها وبسترهاى نظامى وامنيتى شكل گيرى حكومت جهانى را با يك تشكيلات منسجم وقوى فراهم مى سازند وبه بسيج توده هاى عمومى مى پردازند.
از پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله نقل شده است: (مردانى از شرق قيام مى كنند وزمينه را براى حكومت مهدى فراهم مى سازند) (اربلى، ۱۳۸۱: ج۱، ص۴۷۷). از اميرمؤمنان على عليه السلام نيز نقل شده است: (پرچمى از خراسان (ايران)، بيرون مى آيد. (حاملان اين پرچم) اصحاب سفيانى را شكست مى دهند تا اينكه به بيت المقدس مى رسد وزمينه حكومت مهدى را فراهم مى سازند) (ابن حماد، ۱۴۲۴: ص۷۲). كلمه (ناس) و(يوطئون) و(رايه) نشان دهنده اين است كه خيزش هاى صورت گرفته بى حساب وكتاب نيست؛ بلكه نظام مند ويكپارچه بوده واز يك تشكيلات قوى وآمادگى نظامى وعملياتى برخوردار است.
در احاديث ائمه طاهرين عليه السلام، به صراحت ذكر شده است كه مهدى عليه السلام، به هنگام ظهور از مردم كمك ويارى مى طلبد واين بدان سبب است كه هم مردمان را به راه سعادت وحق ببرد وبه فيض فداكارى در راه استوار ساختن حق وعدالت نائل بسازد وهم حركت انسانى وقيام جهانى خويش را تا جايى كه ممكن است، با دست خود مردم به ثمر برساند. در حديثى آمده است:
(مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف از مردم يارى مى طلبد. يكى از ياران خود را مى خواهد، به او مى فرمايد: به نزد مردم مكه برو وبگو: اى مكّيان! من فرستاده مهدى ام. مهدى مى گويد: ما خاندان رحمتيم، ما مركز رسالت وخلافتيم. ما ذريه محمد وسُلاله پيامبرانيم. مردمان به ما ستم كردند وبر ما جفا روا داشتند واز هنگام درگذشت پيامبر ـ تا امروز ـ حق ما را از ما به ناروا ستاند. اكنون من از شما يارى مى طلبم، به يارى من بشتابيد...) (مجلسى، همان: ج۵۲، ص۳۰۷).
ونيز: (اى مردمان! ما از خدا يارى مى طلبيم واز هر كس از مردم كه دعوت ما را بپذيرد ودر صف ياران ما در آيد (يا ايها الناس! انا نستَنْصرُ الله ومَنْ اجابَنا من النّاس)) (همان: ص۲۳۸).
بشير نبّال مى گويد: به امام باقر عليه السلام عرض كردم: (مى گويند: همانا مهدى وقتى ظهور كند، كارها برايش خود به خود انجام مى شود وبه اندازه خون حجامت نيز خون نمى ريزد). امام عليه السلام در پاسخ فرمود:
نه چنين نيست: قسم به آن كه جانم درآيد قدرت او است: اگر قرار بود (كارها) براى كسى خود به خود انجام شود، قطعاً براى رسول خدا صلى الله عليه وآله انجام مى شد؛ آن زمانى كه دندان حضرتش خون آلود گشت وصورت ايشان شكافته شد. نه چنين نيست، قسم به آن كه جانم در دست او است! (كارها براى امام زمان انجام نمى شود) تا اينكه ما وشما عرق را همراه با لخته هاى خون (از پيشانى خود) پاك كنيم ـ سپس حضرت دست به پيشانى خود كشيدند (نعمانى، ۱۳۹۷: ۲۵، ۲).
هم چنين ابوخالد كابلى از امام باقر عليه السلام روايت كرده كه فرمود:
گويى مى نگرم مردمى را كه از مشرق (خراسان) در طلب حق قيام مى كنند وبه آنها پاسخى داده نمى شود. پس از مدتى باز قيام مى كنند وبه آنان پاسخى داده نمى شود. چون وضع را چنين مى بينند، به پيكار ومبارزه خونين بر مى خيزند. در اين باره آنچه را مى خواهند به آنان مى دهند؛ اما نمى پذيرند ودست به شورش مى زنند. اينان حكومتى را كه به دست مى آورند، تسليم مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف مى كنند. كشتگان اين قيام همه شهيد محسوب مى شوند. اگر من آن زمان را درك كنم، خود را براى خدمت مهدى نگاه مى دارم (و آماده مى كنم)). اينان قيام كنندگان از مشرق وبخصوص ايران خواهند بود كه خود را براى يارى انقلاب مهدوى آماده مى سازند (مجلسى، همان: ج۵۲، ص۲۴۳).
۴ ـ ۴. عامل سياسى انقلاب جهانى مهدوى
يكى از انگاره هايى كه، به جد وپيوسته درباره انقلاب جهانى امام مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف مطرح است، زمينه سازى ومقدمه چينى سياسى براى آن است. در اين راستا امام خمينى رحمه الله يك ايده ونظريه كاملى ارائه داده اند كه در يك عبارت مى توان آن را چنين بيان كرد: (با تمام امكانات پيش به سوى انقلاب مهدوى). بر اساس اين رويكرد، منتظران وشيعيان واقعى امام زمان عجل الله تعالى فرجه الشريف، نقش ومسئوليت مهم سياسى ـ اجتماعى در ظهور وشكل گيرى حكومت جهان گستر مهدوى دارند وبه همين جهت بايد با تمام توان وامكانات در بسترسازى ومقدمه چينى آن بكوشند.
زمينه سازى؛ آماده كردن خود وجامعه وفراهم ساختن لوازم، عوامل وشرايط يك خيزش عمومى وجهانى وحركت به سمت تشكيل جامعه فاضله اسلامى به رهبرى مصلح كل ومنجى موعود حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف است كه مستلزم كار سياسى قوى وفراگير است وانقلاب اسلامى ايران، مى تواند طليعة مباركى براى اين امر باشد.
امام خمينى رحمه الله مى فرمود: (انقلاب مردم ايران، نقطه شروع انقلاب بزرگ جهانى اسلام، به پرچمدارى حضرت حجت ـ ارواحنا فداه ـ است كه خداوند بر همه مسلمانان وجهانيان منت نهد وظهور وفرجش را در عصر حاضر قرار دهد) (امام خمينى، بى تا: ج۲۱، ص۳۲۷). و(اميدوارم كه اين انقلاب، يك انقلاب جهانى بشود ومقدمه براى ظهور بقية الله ـ ارواحنا له الفداء ـ باشد) (همان: ج۱۶، ص۱۳۱).
احاديث فراوانى، چون روايت امام على عليه السلام (ثم تخرج راية من خراسان يهزمون اصحاب السفيانى حتى ينزل بيت المقدس توطّيء للمهدى سلطانه)(كورانى، ۱۳۷۹: ص۲۳۲)، به روشنى وظيفه زمينه سازان را براى شكل گيرى حكومت جهانى حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف بيان مى كند ومعناى صحيح انتظار را آشكار مى سازد. امام خمينى در اين باره مى گويد: (ما همه انتظار فرج داريم... انتظار فرج، انتظار قدرت اسلام است وما بايد كوشش كنيم تا قدرت اسلام در عالم تحقق پيدا كند ومقدمات ظهور ان شاء الله تهيه بشود) (همان: ص۲۵۵).
راه كارها وشرايط وزمينه سازى سياسى براى شكل گيرى حكومت جهانى عبارت است از:
الف. ايجاد تحول جهانى
يكى از بستر هاى مناسب براى رسيدن به جامعة موعود، ايجاد دگرگونى ها وتحوّلات فكرى، اعتقادى وايمانى در همه مردم جهان است. در اين رابطه امام خمينى مى فرمايد:
اميد است وعده الهى (اراده منت بر مستضعفان)، به زودى تحقق يابد ودست قدرتمند حق تعالى هرچه سريع تر از آستين ملت هاى مظلوم بيرون آيد وتحول الهى اى كه در ملت ايران به وجود آمده است، در همه ملل ونحل، به خواست خداوند تعالى تحقق يابد كه دست ستمكاران از جنايت نسبت به مستضعفان جهان كوتاه شود ومظلومان به حقوق از دست رفته خود دست يابند (امام خمينى، همان: ج۱۷، ص۳۱۸).
اين تحول ودگرگونى جهانى، جرقه وبارقه اى الهى است كه از انقلاب اسلامى ايران ناشى شده است: (اميد است كه اين انقلاب، جرقه وبارقه اى الهى باشد كه انفجارى عظيم در توده هاى زير ستم ايجاد نمايد وبه طلوع فجر انقلاب مبارك حضرت بقية الله ـ ارواحنا لمقدمه الفداء ـ منتهى شود) (همان: ج۱۵، ص۶۲).
ب. تشكيل دولت اسلامى با جمهورى هاى آزاد ومستقل
طرح تشكيل دولت اسلامى با حضور همه كشورهاى مسلمان، امرى مهم وتأثيرگذار است؛ چنان كه امام خمينى قدس سره مى فرمايد:
شما اى مستضعفان جهان واى كشورهاى اسلامى ومسلمانان جهان! به پا خيزيد وحق را با چنگ ودندان بگيريد واز هياهوى تبليغاتى ابرقدرت ها وعمّال سر سپرده آنان نترسيد وحكّام جنايتكار را ـ كه دسترنج شما را به دشمنان شما واسلام عزيز تسليم مى كنند ـ از كشور خود برانيد وخود وطبقات خدمت گزار متعهد، زمام امور را به دست گيريد وهمه در زير پرچم پر افتخار اسلام مجتمع وبا دشمنان اسلام ومحرومان جهان به دفاع برخيزيد وبه سوى يك دولت اسلامى با جمهورى هاى آزاد ومستقل به پيش برويد كه با تحقق آن، همة مستكبران جهان را به جاى خود خواهيد نشاند وهمه مستضعفان را به امامت ووراثت ارض خواهيد رساند، به اميد آن روز كه خداوند تعالى وعده فرموده است) (همان: ج۲۱، ص۴۴۸).
بر اساس اين مدل والگو، تلاش جهت جمع بين دولت هاى اسلامى ودولت بزرگ اسلامى، زمينه اى براى رسيدن به حاكميت مستضعفان وصالحان بر روى زمين است. دولت بزرگ اسلامى ـ كه نماينده اقتدارى واحد است ـ در جهان اسلام تشكيل مى شود وجمهورى هاى آزاد ومستقل، زير پرچم اسلام واقتدارى واحد شكل مى گيرند. اين رويكرد منجر به تحقق وعده الهى مبنى بر وراثت صالحان ومستضعفان مى شود.
۳. حفظ وتداوم انقلاب اسلامى ايران
يكى از ابعاد مهم زمينه سازى براى تشكيل حكومت جهانى مهدوى، محافظت از انقلاب اسلامى ودستاوردهاى آن وتلاش در جهت تداوم آن تا عصر ظهور است. امام خمينى قدس سره در اين باره مى گويد:
من با تأييد خداوند متعال وتمسك به مكتب پر افتخار قرآن، به شما فرزندان عزيز اسلام، مژده پيروزى نهايى مى دهم؛ به شرط اينكه نهضت بزرگ اسلامى وملى ادامه يابد وپيوند بين شما جوانان برومند اسلام، ناگسستنى باشد؛ وبه شرط آگاهى از حيله هاى استعمارگران راست وچپ وجنود ابليسى آنان... (همان: ج۲، ص۱۱۲).
من اميدوارم كه اين كشور با همين قدرت كه تا اينجا آمده است وبا همين تعهد وبا همين بيدارى كه از اول قيام كرده است وتا اينجا رسانده است، باقى باشد. اين نهضت واين انقلاب وقيام تا صاحب اصلى ـ ان شاء الله ـ بيايد وما، شما وملت ما، امانت را به او تسليم كنيم (همان: ج۱۵، ص۲۳۰).
۴. خيزش ويكپارچگى مسلمانان ومستضعفان
وحدت، يكپارچگى وخيزش جوامع اسلامى وملّت هاى مستضعف مى تواند، يكى از زمينه ها ومقدمات مناسبى براى شكل گيرى انقلاب جهانى باشد.
استراتژى (وحدت امت اسلامى) و(نزديكى جوامع ستمديده ومستضعف) از ايده هاى بنيادين امام خمينى است كه هم باعث تقويت وتوانمند شدن آنان مى گردد وهم زمينه ساز ومقدمه اى براى انقلاب جهانى امام مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف (همان: ج۱۸، ص۴۶۲). بدون اتحاد ويكپارچگى حق طلبان، خدا باوران وبى بهرگان از قدرت (مستضعفان)، حركت به سمت جامعه موعود الهى، به كندى پيش خواهد رفت ودست قدرتمندان ومستكبران براى استضعاف وبهره كشى از ديگران بازتر خواهد بود.
۵. صدور انقلاب اسلامى
تبيين، ترويج وتبليغ ارزش هاى برآمده از انقلاب اسلامى ايران ودر واقع صدور آن به همه جاى عالم تنها به منزله تثبيت وطرح ارزش هاى انقلابى نيست؛ بلكه ايجاد زمينه وبسترى مناسب وجهانى براى شكل گيرى انقلاب مهدوى است. امام خمينى قدس سره در اين باره مى گويد:
(اميد است كه اين انقلاب، جرقه وبارقه الهى باشد كه انفجارى عظيم در توده هاى زير ستم ايجاد نمايد وبه طلوع فجر انقلاب مبارك حضرت بقية الله ـ ارواحنا لمقدمه الفداء ـ منتهى شود) (همان: ج۱۵، ص۶۲).
... ما با خواست خدا دست تجاوز وستم همه ستمگران را در كشورهاى اسلامى مى شكنيم وبا صدور انقلابمان ـ كه در حقيقت صدور اسلام راستين وبيان احكام محمدى است ـ به سيطره وسلطه وظلم جهانخواران خاتمه مى دهيم وبه يارى خدا راه را براى ظهور منجى، مصلح كل وامامت مطلق حق، امام زمان ـ ارواحنا فداه ـ هموار مى كنيم... خداوندا!... انقلاب اسلامى ما را به انقلاب مصلح كلّ متصل فرما (همان: ج۲۰، ص۳۴۵-۳۴۷).
۶. بالا بردن قدرت اسلام
يكى ديگر از زمينه هاى تشكيل حكومت جهانى حضرت مهدى عليه السلام بالا بردن قدرت اسلام وتلاش در جهت تحقق آموزه هاى متعالى آن در سراسر زمين وتثبيت حاكميت اسلام است. اسلام بايد گسترش يابد وزيبايى هاى آن بر همگان آشكار گردد تا مقدمه اى شود براى پذيرش عمومى وجهانى انقلاب وحكومت مهدوى. از نظر امام خمينى ره: (انتظار فرج، انتظار قدرت اسلام است وما بايد كوشش كنيم تا قدرت اسلام در عالم تحقق پيدا بكند ومقدمات ظهور ان شاء الله تهيه بشود) (همان: ج۸، ص۳۷۴).
۷. جهاد وايثارگرى
رسيدن به جامعة آرمانى وموعود، نياز به كوشش، جهاد ومبارزه فرهنگى، سياسى، نظامى و... دارد وهمه آن ها بايد از سوى باورداران به منجى موعود وزمينه سازان انقلاب جهانى صورت گيرد: (اگر توقع داريد كه در يك شب همه امور بر طبق اسلام واحكام خداوند تعالى متحول شود، يك اشتباه است ودر تمام طول تاريخ بشر، چنين معجزه اى روى نداده است ونخواهد داد وآن روزى كه ـ ان شاء الله تعالى ـ مصلح كل ظهور نمايد، گمان نكنيد كه يك معجزه شود ويك روزه عالم اصلاح شود؛ بلكه با كوشش ها وفداركارى ها، ستمكاران سركوب ومنزوى مى شوند...) (همان: ج۲۱، ص۴۴۷).
در اين راستا امام خمينى قدس سره امت مسلمان ايران را به جهت جهاد، ايثارگرى وفداكاريشان، زمينه سازان ظهور معرفى مى كند: (سلام بر امت بزرگ ايران كه با فداكارى وايثار وشهادت، راه ظهورش را هموار مى كنند...) (همان: ص۳۲۵).
۸. قيام مستضعفان وبى بهرگان از قدرت
يكى از زمينه هاى مهم تشكيل حكومت جهانى مهدوى، قيام وخيزش عمومى مستضعفان، مظلومان وستمديدگان است كه امام خمينى با فريادى رسا، آنان را به اين امر دعوت مى فرمود: (اى مستضعفان جهان! برخيزيد وهم پيمان شويد وستمگران را از صحنه برانيد كه زمين از خداست ووارث آن مستضعفانند) (همان: ج۱۱، ص۳۷۶).
۹. تشكيل حزب فراگير مستضعفان
براى انسجام در صفوف نهضت هاى رهايى بخش جهانى ومقابله با استكبار وبيدادگرى، بايد حزب فراگير مستضعفان وصالحان شكل بگيرد تا همه نيروها يد واحده اى شده ودر برابر دشمنان قرار بگيرند. از نظر امام خمينى قدس سره:
(من اميدوارم كه يك حزب به اسم (حزب مستضعفين) در تمام دنيا به وجود بيايد وهمه مستضعفين با هم در اين حزب شركت كنند ومشكلاتى كه سر راه مستضعفين است، از ميان بردارند وقيام در مقابل مستكبرين وچپاولگران شرق وغرب كنند وديگر اجازه ندهند كه مستكبرين بر مستضعفين عالم ظلم كنند ونداى اسلام را ووعده اسلام را ـ كه حكومت مستضعفين بر مستكبرين است ووراثت ارض براى مستضعفين است ـ محقق كنند. تاكنون مستضعفين متفرق بودند وبا تفرقه كارى انجام نمى گيرد. اكنون كه نمونه اى از پيوند مستضعفين در بلاد مسلمين تحقق پيدا كرد، اين نمونه بايد به يك سطح وسيع ترى، در تمام قشرهاى انسان هاى تاريخ، تحقق پيدا كند به اسم (حزب مستضعفين) كه همان (حزب الله) است وموافق اراده خداى تبارك وتعالى است كه مستضعفين وارث ارض بايد بشوند...) (همان: ج۹، ص۲۸۰ و۲۸۱).
نتيجه
رسيدن به (جامعه موعود الهى) وشكل گيرى انقلاب جهانى مهدوى، مبتنى بر يك سرى عوامل، شرايط وزمينه ها است كه بايد آن ها را هم در جامعه جست وجو كرد، هم در درون افراد. بر اين اساس هم نياز به آگاهى بخشى وآماده سازى درونى افراد است وهم فراهم سازى مقدمات وامكانات واسباب ظاهرى ومادى وهم شكل گيرى اراده ها وتلاش هاى بيرونى افراد:
تغييرات درونى (مقدمات واسباب ظاهرى (تلاش ها واراده هاى بشرى) انقلاب جهانى
البته اين نظام اثرگذار، تحت برنامه كلى ومشيّت قاهر الهى ويك جامعة مطلوب نهايى قرار دارد.
اراده الهى (رهبرى تغييرات) آماده سازى انسان­ها (حركت جمعى) انقلاب جهانى مهدوى
اگر (زمينه ها ومقدّمات) ياد شده را از منظر سياسى ـ اجتماعى، مورد بازكاوى قرار دهيم، به پديدة بنيادين وفراگيرى برمى خوريم كه تحت عنوان (انقلاب) مطرح است؛ يعنى، يكى از شكل هاى مهم تغييرات ودگرگونى هاى سياسى ـ اجتماعى، (انقلاب) است وبر اساس (تئورى هاى مربوطه)، لازمه شكل گيرى هر انقلابى، يك سرى عوامل، مقدمات وزمينه ها است كه عموماً به دست انقلابيون صورت مى گيرد. انقلاب جهانى مهدوى نيز يك قيام وخيزش فراگير وعمومى است كه مى تواند در برگيرنده بسيارى از افراد، گروه ها ونهادها باشد؛ يعنى همه اين ها در شكل گيرى وموفّقيت انقلاب تلاش بكنند وهمة امكانات، ابزار واسباب را در خدمت آن قرار دهند. در واقع وقتى از شرايط ومقدمات انقلاب جهانى مهدوى صحبت مى كنيم، از چندين مؤلفه بحث مى كنيم (رهبرى، برنامه جامع، گروه هاى انقلابى ومردم).
(انقلاب جهانى امام مهدى)، بر اساس يك سرى عوامل ومقدماتى شكل مى گيرد كه بخشى از آن تحت مشيت وارادة قاهر الهى وبراساس رويكردهاى غيبى وامدادهاى فوق بشرى صورت بگيرد وبخشى از آن نيز مربوط به جامعة بشرى ونقش مؤثر وفعال انسان ها ـ به خصوص گروه هاى حق طلب ـ است. اميد آنكه بتوانيم به وظايف ومسؤوليت هاى خود در رابطه با زمينه سازى اين انقلاب شكوهمند عامل باشيم.

منابع

۱. آصفى، مهدى، انتظار پويا، قم، مركز تخصصى مهدويت، ۱۳۸۵ش.
۲. ابن حماد، نعيم، الملاحم والفتن، بيروت، دارالفكر، ۱۴۲۴ق.
۳. ابن فارس، احمد، مقاييس اللغه ومصباح اللغة، قم، مكتبة الاعلام الاسلامى، ۱۴۰۴ق.
۴. اربلى، على بن الحسين، كشف الغمه، تبريز، مكتبة بنى هاشمى، ۱۳۸۱ش.
۵. امينى، ابراهيم، دادگستر جهان، قم، شفق، ۱۳۸۵ش.
۶. بحرانى، هاشم، البرهان، قم، مؤسسه بعثت، ۱۴۱۷ق.
۷. جمعى از نويسندگان، فصلنامه انتظارموعود، قم، مركز تخصصى مهدويت، ش۷.
۸. چالمرز جانسون، تحول انقلابى (بررسى نظرى پديده انقلاب)، ترجمه حميد الياسى، تهران، اميركبير، ۱۳۶۳ش.
۹. حكيم، محمد باقر، جامعه انسانى از ديدگاه قرآن كريم، مشهد، بنياد پژوهش هاى اسلامى، ۱۳۸۷ش.
۱۰. شيخ طوسى، محمد بن الحسن، كتاب الغيبه، قم، معارف اسلامى، ۱۴۱۱ق.
۱۱. شيخ مفيد، محمد بن محمد بن نعمان، الرساله الثالثه فى الغيبه، بى جا،بى تا.
۱۲. صدر، سيد محمد، تاريخ پس از ظهور، تهران، موعود عصر، ۱۳۸۴ش.
۱۳. صدر، محمد باقر، المدرسه القرآنيه، همايش امام صدر، بى تا، بى جا.
۱۴. صدر، محمد باقر، رهبرى بر فراز قرون، تهران، موعود، ۱۳۸۶ش.
۱۵. صدر، محمد، تاريخ غيبت كبرى، تهران، موعود عصر، ۱۳۸۴ش.
۱۶. طباطبايى، محمد حسين، الميزان، تهران، دارالكتب الاسلاميه، ۱۳۸۶ش.
۱۷. طبرسى، احمد بن على، مجمع البيان، تهران، رابطة الثقافة والعلاقات الاسلامية، ۱۴۱۷ق.
۱۸. عياشى، محمد بن مسعود، تفسير عياشى، تهران، چاپخانه علميه، ۱۳۸۰ش.
۱۹. عيوضى، محمد رحيم، انقلاب اسلامى وزمينه ها وريشه هاى آن، تهران، نشر معارف، ۱۳۸۷ش.
۲۰. فراتى، عبدالوهاب، رهيافت هاى نظرى بر انقلاب اسلامى، قم، نشر معارف، ۱۳۷۷ش.
۲۱. قزوينى، محمد بن يزيد، سنن ابن ماجه، بيروت، دارالفكر، بى تا.
۲۲. كارگر، رحيم، مهدويت (پس از ظهور)، قم، نشر معارف، ۱۳۸۷ش.
۲۳. كارگر، رحيم، فروغ حق (مصاف حق وباطل از نهضت حسينى تا انقلاب مهدوى)، قم، مركز تخصصى مهدويت، ۱۳۸۷ش.
۲۴. كورانى، على، عصر ظهور، تهران، شركت چاپ ونشر بين الملل، ۱۳۷۹ش.
۲۵. مجلسى، محمدباقر، بحارالانوار، بيروت، مؤسسه الوفاء، ۱۴۰۴ق.
۲۶. محمدى، منوچهر، انقلاب اسلامى، زمينه ها وپيامدها، قم، نشر معارف، ۱۳۸۰ش.
۲۷. موسوى خمينى، روح الله، صحيفه نور، تهران، دفتر حفظ ونشر آثار امام، بى تا.
۲۸. نعمانى، محمد بن ابراهيم، الغيبة، تهران، صدوق، ۱۳۹۷ق.

رتبه رتبه:
  ۱ / ۱.۰
نظرات
بدون نظرات

نام: *
كشور:
ايميل:
متن: *
بررسی کاربر: *
إعادة التحميل
 
شبكة المحسن عليه السلام لخدمات التصميم