بازنمایی ابعاد تکامل در تاریخ از نظرگاه آموزه نجات گرایانه مهدویت
مجید کافی - کارشناس ارشد جامعه شناسی
وعضو هیئت علمی پژوهشگاه حوزه ودانشگاه قم
امیر محسن عرفان - کارشناس ارشد تاریخ وتمدن اسلامی
(نویسنده مسئول). (amir.m.erfan۶۲@gmail)
مجله مشرق موعود - زمستان ۱۳۹۰ - سال پنجم
چکیده:
از مهم ترین آموزه های دین مبین اسلام که در واقع جلوه گری غایت مندی تاریخ به شمار می رود، نظریه ی جامع وکامل «نجات گرایانه» دین، یعنی «آموزه ی مهدویت» است. این آموزه، آینه ی تمام نمای پیش گویی وحیانی دین اسلام وآینده ای حتمی، روشن، فراگیر، مطلوب وموعود امم است.
این مقاله با رویکردی توصیفی _ تحلیلی می کوشد تا مبانی نظری وابعاد تکامل را در نظام معنایی اسلام، شناسایی کند. مقاله با فرض گرفتن این نکته که اندیشه ی مهدویت، فرجام متعالی وشکوهمند آینده ی جهان وسرمنزل متعالی ومتکامل تاریخ بشری از دیدگاه اسلام است، به معناشناسی تکامل در اسلام می پردازد. بررسی کارکردهای پیوند مطالعات مهدوی وفلسفه نظری تاریخ، آغازگاهی است که نویسنده برای ارائه ی تصویری روشن از بحث برمی گزیند. بازگرداندن هویت واقعی آموزه ی مهدویت به چارچوب استانداردهای برخاسته از فرهنگ دینی وگذر از رویکرد منفعل به رویکرد فعال در عرصه ی مطالعات مهدوی از مهم ترین فواید این پیوند برشمرده شده است.نگارنده ابتنای بر ربوبیت الهی، غلبه ی حق در فرجام ستیزش تاریخی وتأثیر اراده های انسانی در تکامل تاریخ را مهم ترین انگاره های اسلامی در تبیین اندیشه ی تکامل تاریخ در اسلام برمی شمارد وفضیلت محوری، عقل گرایی، آرمان گرایی، فراگیری، جامعیت و... از جمله یافته های کاوش نویسنده در ویژگی های جامعه ی متکامل عصر ظهور است.
مقدمه
اندیشه ی مهدویت در میان اندیشه های دینی، جایگاهی رفیع دارد؛ اندیشه ای است که رمز هویت شیعه به شمار می رود وبه آینده ی جهان وبشر، نگاهی جدی وعمیق می اندازد. در این آموزه، هدف وغایت تاریخ، مکانیسم ومحرک حرکت تاریخ ومسیر آن به درستی بیان شده است. نظریه ی مهدویت در نزد شیعه دارای عناصر اصلی اعتقاد به وجود یک جریان کلی در نظام طبیعت وجهان، سیر تکاملی تاریخ واعتقاد به پایان وفرجام خوش برای تاریخ است (مطهری، ۱۳۸۶: ۱۳). این آموزه ی متعالی به گونه های مختلف به تصویر کشیده شده است، اما از منظر فلسفه ی تاریخ، کم تر به آن پرداخته شده وپیوند ورابطه این دو در محاق غفلت فرو رفته است. تبیین وارائه ی آموزه ی مهدویت در چارچوب فلسفه ی نظری تاریخ، افق های جدیدی فراروی پژوهش گران واندیشمندان می گشاید. این نوشتار، کوشش فروتنانه ای است در بازترسیم فلسفه ی نظری تاریخ با محوریت آموزه ی مهدویت. مهم ترین ویژگی آموزه ی مهدویت در تبیین حرکت تاریخی وسیر تکاملی آن، نقش اراده های انسانی در حرکت تکاملی تاریخ است. مشکل نظریه های ارائه شده در فلسفه ی نظری تاریخ، جبری بودن آن ها وادعای علمی بودن آن هاست، در حالی که در اندیشه ی قرآنی، حرکت تاریخ جبری نیست. آیات قرآن فرجام خوش وآینده ی روشنی را برای تاریخ بشر به تصویر می کشند. فطرت کمال طلب وحقیقت جوی انسان، او را به سوی تقرب الهی واخلاق ومعنویت سوق می دهد. این رویداد عظیم هنوز رخ نداده است. این انگاره در فلسفه ی متعالی تاریخ ونظریه «دولت جهانی مهدوی» مورد بحث وبررسی قرار گرفته است.
در این نوشتار فرض بر این بوده که فرجام متعالی وشکوهمند آینده ی جهان وسرمنزل متعالی ومتکامل تاریخ بشری از دیدگاه اسلام، اندیشه مهدویت است ودر دین مبین اسلام، مبانی، مؤلفه ها وسازوکارهای آینده روشن وجامعه متکامل بشری به روشنی ترسیم شده است. از این رو برای نشان دادن درستی این استدلال می کوشیم که نشان دهیم:
۱. آیا می توان به دیدگاهی مستقل درباره ی تکامل وپیشرفت در نظام فلسفه تاریخ اسلام پی برد؟
۲. به طور مشخص، حکومت مهدوی که غایت تاریخ وجامعه ی آرمانی تکامل وپیشرفت است، بر چه مبانی ای استوار است؟
۳. ابعاد تکامل در جامعه ی آرمانی عصر ظهور چیست؟
روش شناسی تحقیق
روش پژوهش از نوع توصیفی _ تحلیلی است وبا توجّه به روش پژوهش، در این باره، نمونه گیری انجام نشده وهمه ی منابع ومراجع در دسترس، مورد بررسی وتحلیل واقع شده اند. ابزار گردآوری داده ها، فرم فیش برداری بوده، ونیز از شیوه ی تحلیل کیفی به منظور تحلیل وجمع بندی یافته ها استفاده شده است. مراد از واژه ی تحلیلی در این جا، معنای مصطلح در برابر تألیفی نیست، بلکه مقصود، روشی است که صرفاً با تحلیل منطقی ونه مشاهده وتجربه ی عینی به کاوش می پردازد.
هدف وکاربرد تحقیق
این مقاله درصدد است پژوهش گران عرصه ی مهدویت را به سوی ابعاد وزوایای پنهان ونهفته در آموزه ی مهدویت سوق داده وآنان را متوجه بنیان معرفتی این آموزه سازد. منظور این است که جریان مطالعات مهدوی، چندان جوان وبنیاد تاریخی آن نیز ضعیف نیست. امّا با توجّه به تحولات پرشتاب کنونی وورود متغیرهای متعدد در عرصه ی علمی جهان، ناگزیریم از الگو وروش های سنتی فاصله گرفته ومطالعات مهدوی را با توجه به دانش های نوبنیاد به روزرسانی کنیم. بازکاوی وبازپژوهی آموزه ی مهدویت یک ضرورت عینی است تا جریانی که برای ناب سازی معرفت دینی اتّفاق می افتد، هماره ناب، زلال واصیل بماند. چیستی فلسفه ی نظری تاریخ وچگونگی پیوند آن با مباحث مهدوی، مفهوم وانگاره ای است که اندیشه وتأمّل درباره ی آن، نیازمند کاوش فراوان است.
کارکردهای پیوند مطالعات مهدوی وفلسفه ی نظری تاریخ
بر آن نیستیم تا تمامی مزایا وکارکردهای پیوند مطالعات مهدوی وفلسفه ی نظری تاریخ را بیان کنیم. راه تحلیل این موضوع از پژوهش هایی گسترده وژرف می گذرد. آن چه در این فرصت با اطمینان یادآور می شویم؛ عبارتند از:
۱. بازنمایی فلسفه ی متعالی تاریخ شیعی: تدوین فلسفه ی تاریخ با دو روش متفاوت امکان پذیر است؛ روش نخست، روش عقلی است که تکیه بر خرد واندیشه دارد وتنها از منطق واستدلال عقلی در فرآیند مطالعه وپژوهش استفاده می کند که در غالب کتاب های فلسفه تاریخ این روش را به عنوان روش تحقیق در فلسفه ی تاریخ نام می برند. اگرچه برخی بهره برداری از روش نقلی، استفاده از روش استقرایی ومطالعه تجربی تمدن ها وپدیده های تاریخی را جهت رسیدن به فلسفه ی تاریخ پیشنهاد می دهند (میرباقری، ۱۳۹۰: ۴۶)، اما به نظر می رسد به جهت ویژگی خاص موضوعات ومسائل مطروحه در فلسفه تاریخ واحاطه نداشتن ذهن انسان به وجوه گسترده تاریخ، تنها کسانی می توانند نگاهی جامع به تاریخ وقوانین وسنن حاکم بر آن داشته باشند که خود حاکم بر تاریخ باشند. بر این مبنا تنها منبع راهگشا در تدوین فلسفه تاریخ «دین» است. بر این اساس روشن می گردد که مقید شدن فلسفه ی تاریخ به قید شیعی، هم از نظر روش وهم از نظر مبانی ومبادی حاکم بر فلسفه تاریخ قابل توجیه است. از دیگر سو می توان از مؤلفه های فلسفه ی نظری تاریخ در تحلیل وارزیابی درست بعضی از آموزه های اسلام ودقیق تر آموزه ی مهدویت بهره جست. تبیین روشن وحتمی فرجام تاریخ از مهم ترین کارکردهای این پیوند است.
۲. تقویت آینده نگری: یادآور این نکته است که ما صرفاً در زمان حال زندگی نمی کنیم. گذشته، حال وآینده از هم جدا نیستند. آینده بر مبنای گذشته شکل می گیرد ونقطه ی آغاز آن، شرایط حال است. پیش بینی محتوم وهر نوع غیب گویی مردود وبی معناست. آینده از قبل طراحی نشده، بلکه ما هستیم که آینده را می سازیم. بر این اساس باید گفت تفسیر تاریخ بشری وارتباط مستمر گذشته با حال وآینده،بر عهده ی «فلسفه نظری تاریخ » است (کارگر، ۱۳۸۹ب: ۸۱). بر این اساس، فلسفه نظری تاریخ شاخه ای از تحقیق های فلسفی واجتماعی است که به تاریخ می نگرد ودر پی آن است که از یک سو، منطق حاکم بر تلاش مورخ را دریابد واز دیگرسو، هدف ومعنای سیر کلی تاریخ را کشف کند وچگونگی آینده را توضیح دهد (همو). بررسی نقش وجایگاه آموزه ی مهدویت در تحولات ودگرگونی های آینده ی جهان وایجاد آمادگی جمعی وجهانی برای رودررویی با این تغییرات از کارکردهای این بحث است.
۳. تعیین جهت گیری مناسب: تاریخ عقلی به ما بصیرت وفهم می دهد. این بصیرت کمک می کند تا تشخیص دهیم کدام یک از عوامل در دست یابی به موفقیت مؤثرند وکدام یک بی تأثیرند. بازترسیم آموزه ی مهدویت بر اساس فلسفه ی نظری تاریخ «چشم انداز» خلق می کند.
۴. پیش روی با فرضیه ها: در دنیایی سرشار از اطلاعات گوناگون وبا وجود محدودیت های زمانی برای تحلیل آن ها، قابلیت فرضیه سازی وآزمون فرضیه ها یکی از مهم ترین کارکردهای پیوند مطالعات مهدوی وفلسفه ی نظری تاریخ است. در فرآیند رویکرد به پدیده ها بر اساس فلسفه ی نظری تاریخ با زنجیره ای از عبارات منطقی «چه می شود اگر...؟» و«اگر الف سپس ب» پیوند مؤثری بین فرضیه سازی وابزار تحلیلی (آزمون فرضیه) به وجود می آورد.
۵. بازگرداندن هویت واقعی اندیشه ی مهدویت به چار چوب استاندارد های برخاسته از فرهنگ دینی: به این معنا که بررسی آموزه ی مهدویت بدون توجه به فلسفه ی نظری تاریخ ناقص وناتمام است. اگرچه آموزه ی مهدویت خاستگاهی وحیانی دارد، اما برای قرار گرفتن آن در چارچوب زندگی بشری وبرداشت های عقلانی وفلسفی، نیازمند فلسفه ی نظری تاریخ هستیم (همو: ۱۹).
۶. گذر از رویکرد منفعل به رویکرد فعال در عرصه ی مطالعات مهدوی: آموزه ی مهدویت هدف وسرمنزل تاریخ وآینده ی روشن بشریت است. ارائه نظریه ها وانجام پژوهش های علمی در راستای آینده نیازمند روش های خاص خود است. مهم ترین ورایج ترین چهارچوب نظری برای آینده پژوهی وآینده نگری فلسفه ی نظری تاریخ است واگر آموزه ی مهدویت در این قالب قرار گیرد، زوایای ناپیدای آن، آشکار وابعاد مختلف نظری وعلمی آن برجسته می شود.
مفهوم شناسی
۱. آموزه مهدویت
در اسلام از موعود نجات بخش با عنوان «مهدی» یاد می شود ودر این خصوص تفاوتی میان فرقه های شیعه وسنی وجود ندارد. واژه ی «مهدی» صفت مفعولی از ریشه «هدیْ» به معنای هدایت کردن است ودر لغت بر کسی اطلاق می شود که به رشد ورستگاری هدایت شده واز گمراهی به دور باشد. مهدی، اصطلاحاً، لقب فردی از اهل بیت (علیهم السلام) است که رسول اکرم (ص) بشارت ظهورش را داده است. او جهان را پس از آکنده شدن از ستم، از عدالت سرشار خواهد ساخت.
به اندیشه ی مهدویت با دو رویکرد «گزاره ای» و«آموزه ای»می توان نگریست. مراد از رویکرد گزاره ای یا تک واژه ای، پرداختن به موضوعات، مسائل، روایات، توقیعات ادعیه وداستان های مهدوی یا بخشی از آن ها به صورت موردی وجزئی است. رویکرد آموزه ای به رویکرد جامع وسامان مند در برابر نگاه گزاره ای وموردی می گویند (پورسیدآقایی،۱۳۸۶: ۶).
آموزه ی مهدویت مجموع معارف منسجم ونظام مند درباره ی حضرت مهدی (علیه السلام) است. توضیح بیش تر این آموزه چنین است: اعتقاد به وجود امامی که وارث فرهنگ وحی است؛ جهانیان در انتظار او به سر می برند؛ او در روزگار غیبت خود حرکت جامعه جهانی وبه طور خاص جوامع اسلامی را در رسیدن به جامعه ی آرمانی وپیروزی حق بر باطل، هدایت ومدیریت می کند. در این رویکرد به روایات مهدوی به صورت کلی ومجموعی نگاه نمی شود، بلکه باید با نگرشی خاص به روایات مهدوی، هر آن چه را که می تواند خاستگاهی برای اصول راهبردی باشد استخراج کرد (همو).
برخی از عناصر ومؤلفه های آموزه ی مهدویت عبارتند از: انتظار وویژگی های جامعه ی منتظر پیش از ظهور، جایگاه امامان در عالم هستی، جامعه ی موعود وآرمان شهر مهدوی، نقش ظهور وسقوط تمدن ها در ظهور تمدن مهدوی، بازترسیم فلسفه ی نظری تاریخ با محوریت آموزه ی مهدویت، نقش اراده ی انسانی در تحولات تاریخی، زمینه سازی ظهور و....
از هر یک از این مؤلفه ها یا ترکیب آن ها اصولی راهبردی می توان به دست آورد؛ اصولی که راهنمای عمل ما در عرصه های مختلف حیات جمعی وجهانی باشد. دوری از رهیافت توصیفی وگزارش گونه ونیز نگاه سطحی،عاطفی وحداقلی در آموزه ی مهدویت بسیار مهم است؛ زیرا چنین رویکردی نتوانسته پاسخی جامع وچارچوبی کامل برای تبیین این پدیده ی بزرگ ارائه دهد، باید نقش مهدویت را فراتر از یک گزاره ی دینی هم عرض سایر گزاره ها تبیین کرد.
۲. تکامل در تاریخ
انگاره ی تکامل، یکی از مباحث چالش برانگیز فلسفه ی نظری تاریخ به شمار می رود که مبتنی بر حرکت تاریخی است. فیلسوف تاریخ در فلسفه ی نظری تاریخ۱ درصدد فهم معنا وهدف تاریخ، محرک ومکانیسم حرکت تاریخ، وآغاز وانجام تاریخ است (نوذری، ۱۳۷۹: ۲۴). به تعبیر ویلیام دری۲ فلسفه ی نظری یا جوهری تاریخ درصدد کشف معنا ومفهوم روند کلی پدیده های تاریخی است تا به ماهیت عمومی فرآیند تاریخی دست یابد وفراتر از عقلانیتی است که پژوهش های متداول انجام می دهند (ادواردز، ۱۳۷۵: ۲). فلسفه ی نظری یا جوهری تاریخ، پژوهش فلسفی در باب پدیده ها ووقایع گذشته است وبه دیگر سخن، فیلسوف فلسفه ی جوهری تاریخ درصدد ضابطه بندی وقانون مندی روند کلی وسیر تاریخ است. روشن تر آن که فلسفه ی نظری تاریخ، کوششی است برای کشف معنا، ومفهومی است در سیر روند کلی رویدادها که فراتر از عقلانیتی است که در کار وپژوهش متداول تاریخی یا تاریخ نگاری می تواند به آن دست یابد (استنفورد، ۱۳۸۴: ۲۲).
امروزه با پیشرفت های علوم طبیعی، الگوی تکامل از طرفداران بی شماری برخوردار است. از قرن هفدهم به بعد بیش تر فیلسوفان تاریخ بر این باور بودند که بشر آگاهانه یا ناآگاهانه از وضع بدتر به وضع بهتر در حرکت است. کندرسه۱ پیشرفت عقلانی واخلاقی انسان را به صعود بی نهایت انسان از پلکان تشبیه می کند. در قرن هجدهم نگرش تکاملی به تاریخ وماهیت، سمت وسویی الهی ودینی داشت، اما از آن پس، رویکردی سکولار وغیردینی پیدا کرد. در رویکرد سکولار به تکامل، همه چیز در قالب ماده وامور ملموس ودنیایی تبیین می گردد. معتقدان به ماتریالیسم تاریخی چون هگل ومارکس نیز تاریخ را دارای حرکت تکاملی می دانند. سیر تکاملی جوامع از نظر هگل ومارکس، به صورت حرکت از جوامع قبیله ای ساده مبتنی بر بردگی وکشاورزی معیشتی به تدوکراسی ها، نظام های سلطنتی واشرافی وفئودالی مختلف ودموکراسی لیبرال نو وسرمایه داری مجهز به موتور تکنولوژی است. ملاک تکامل در نظر معتقدان ماتریالیسم تاریخی، بعد مادی انسان است (مطهری، ۱۳۸۵، ج۱، ۲۵۱). از این تکامل تاریخی اصطلاحاً تحت عنوان دیالکتیک (ابزاری) تاریخ یاد می شود.
در قرن نوزدهم اندیشه ی تکامل تحت تأثیر گرایشات تجربه گرایی قرار گرفت. «تایلر» در انگلستان و«مورگان » در امریکا از جمله پایه گذاران تکامل تجربی بودند.
تکامل گرایان تاریخی در چیستی تکامل نیز اختلاف نظر دارند. معناشناسی تکامل به پیشرفت علوم طبیعی وتسلط انسان بر طبیعت بیش ترین طرفدار را دارد. عده ای دیگر نیز جامعه متکامل را جامعه ای می دانند که در صنعت وفن آوری پیشرفت کرده باشد. در نظریه سوم، پیشرفت به معنای تسلط بر جوامع وانسان های دیگر معنا شده است. در نظریه ی چهارم، تکامل را رفاه مادی در بهداشت وتغذیه می دانند. عده ای دیگر، جامعه متکامل را جامعه ای برمی شمرند که دارای نظم، امنیت، آزادی، عدالت وبرابری وبرادری باشد. به تعبیری دیگر، جامعه ی متکامل جامعه ای است که آرمان های اجتماعی وسیاسی داشته باشد. عده ای اندک نیز تکامل را به پیشرفت در اخلاق ومعنویت ونیز پیشرفت در قابلیت های زیستی _ روانی معنا می کنند.
اگر معتقدان به تکامل، هرمی را تشکیل دهند، قاعده این هرم جایگاه کسانی است که به پیشرفت ممتد دانش وعلوم طبیعی باور دارند ودر رأس آن افرادی هستند که پیش بینی می کنند بهبود در دیگر زمینه ها، در غایت امر به بهبود به قابلیت های جسمی وروحی ودماغی انسان می انجامد (مصباح یزدی، ۱۳۶۸: ۱۶۳).
توجه به این نکته ضروری است که تکامل گرایان، تکامل را به خطی مستقیم وبدون انحراف ووقفه معنا نمی کنند. آنان معتقدند سیر جامعه وحرکت تاریخ اگرچه در نهایت دارای سیر صعودی ورو به بالاست، ولی این سیر، دوره های رکورد وفراز ونشیب های فراوان وچشم گیری دارد (همو: ۱۶۴).
از دیدگاه شهید مطهری، تکامل وپیشرفت به یک معنا نیست. او معتقد است که هر تکاملی پیشرفت است، ولی هر پیشرفتی تکامل نیست؛ زیرا در معنای تکامل، تعالی نهفته است وتکامل به حرکت عمودی می گویند، در حالی که پیشرفت را حرکت افقی یا عمودی یا خصوص حرکت افقی می نامند (مطهری،۱۳۸۳: ج۱۵، ۲۱۵).
شهید مطهری با تقسیم تکامل به تکامل حقیقی ومجازی معتقد است تکامل حقیقی تکاملی است که یک شیء از نقص به سوی کمال حرکت می کند ودر خود او تغییری به وجود می آید، ولی تکامل مجازی آن است که یک شیء ناقص، محو یا نابود شود وشیء کامل جایگزین آن گردد (همو: ۵۱۷).
متفکرانی نیز سیر تکاملی تاریخ را نمی پیذیرند ومعتقدند حرکت تاریخ تا کنون تکاملی بوده است؛ یعنی گذشته ی جوامع جهت تکاملی داشته است، اما نمی توان نتیجه گرفت که آینده ی تاریخ نیز سیر تکاملی دارد. تکامل، به فرض آن که تاکنون تحقق داشته، یک«میل» است به معنای گذشته ی جهت دار یک پدیده ی خاص، نه یک قانون به معنای نظم تکرارپذیر ووتغییرناپذیر در همه ی زمان ها ومکان ها (همو: ۱۶۷).
معناشناسی تکامل در اسلام
قرب الهی وعبودیت کمال نهایی، مراد ومطلوب انسان های کامل ومبدأ ومقصد اعلای حرکت تکاملی بشر واساس تعالیم پیامبران بوده است. از دیدگاه اسلام، حرکت وسیر تاریخ به سوی عبودیت وحاکمیت ارزش هاست واگر غیر از این بود، حرکت تاریخ امری پوچ می نمود. از دیدگاه علّامه طباطبایی این حرکت وتکامل بر اساس قانون هدایت عمومی صورت می گیرد. به موجب قانون هدایت عمومی که در همه ی انواع آفرینش جاری است، نوع انسان به حکم ضرورت به نیرویی (وحی ونبوت) مجهز است که او را به سوی کمال انسانیت وسعادت راهنمایی می کند وبدیهی است که اگر این کمال وسعادت برای انسان اجتماعی امکان وقوع نداشته باشد، اصل تجهیز لغو خواهد بود (طباطبایی، ۱۳۷۴: ۱۴۹).
شهید مطهری از دیدگاهی دیگر به این انگاره می نگرد. در نظرگاه او حرکت تکاملی در فطرت وگوهر تاریخ ولازمه ی ذات آن است وطبیعت تاریخ نه یک طبیعت مادی محض، بلکه شامل تمام ابعاد انسانی است (مطهری، ۱۳۷۴: ۳۶). هدفی که قرآن برای کاروان بشری ترسیم می کند، «عبادت وعبودیت» است.
راه رسیدن به این کمال بنیادین (قرب الهی وعبودیت)، گذر از کمالات گوناگون است؛ یعنی انسان ابتدا به یک سری کمالات فرعی (غیراصلی) نایل می شود، آن گاه از طریق این کمالات واسطه ای (کمال خلقی، کمال عقلی وکمال اجتماعی)، به کمال مطلق دست می یازد. این انسانِ خردورز ومهذّب است که می تواند به عبودیت وقرب الهی نایل شود وخود را در مدار هستی وفرجام تاریخ قرار دهد (کارگر، ۱۳۸۳: ۵۶).
جدول معناشناسی تکامل در اسلام ومتمایزات آن با دیگر تعاریف
انگاره های اسلامی در تبیین سیر تکاملی تاریخ بشر
۱. تبیین وتفسیر سیر تکاملی حرکت تاریخ بر مبنای ربوبیت الهی
خدای متعال انسان را بر اساس هدف مشخصی آفریده است واو را در مسیر تکامل از بستر جامعه به سوی کمال سوق می دهد. در نگاه اسلامی، رویکرد ما به خلقت وانسان، تأثیری مستقیم در تحلیل ما از فلسفه تاریخ دارد (میرباقری، ۱۳۹۰: ۴۶). برخی اندیشه ها جریان حرکت تاریخ را بدون در نظر گرفتن حاکمیت واراده الهی تحلیل می کنند. در اندیشه اسلامی، حرکت تاریخ وسیر تکاملی آن را بر اساس حاکمیت حضرت حق واولیای الهی بر هستی تفسیر می کنند وهمان گونه که پیدایش جهان هستی را برآمده از اراده ومشیت الهی می دانند، آغاز وانجام تاریخ وسیر حرکت تاریخ را نیز سراسر ناشی از اراده ی الهی ومسیر تحقق اراده ی الهی برمی شمرند (همو). در اندیشه ی شیعی، غایت تاریخ یعنی حکومت جهانی حضرت مهدی (علیه السلام) را بدین جهت «دولت خدا» می نامیم که در راستای ربوبیت الهی است.
۲. تکاملی بودن برآیند حرکت تاریخ
بر اساس فلسفه ی تاریخ اسلامی، حرکت جهان به سوی کمال است. اگر باور کنیم حکمت وربوبیت الهی حاکم بر سیر حرکت تاریخ است، باید بپذیریم که این حرکت به سوی کمال است. با دقت در قرآن کریم، روشن می گردد که تکامل تاریخ از دیدگاه اسلام به صورت «تکامل مجموعی» است؛ یعنی حرکت وسیر تاریخ در مجموع، در جهت پیشرفت است. به عبارت دیگر، گرچه جامعه توقف وصعود، وسقوط وزوال دارد، ولی در نهایت سیر متعالی را طی می کند وبه سوی پیشرفت وکمال وسعادت می رود ودر مجموع همیشه از مبدأ خود دور وبه مقصد نهایی نزدیک می شود (مصباح یزدی، ۱۳۶۸: ۱۶۴).
بنابراین هر جامعه دوره ای معین دارد که آن را سپری می کند، اما جامعه ی جهانی اگرچه با رکوردها ووقفه های مقطعی روبه روست وتمدن یا جامعه ای به آخر می رسد، ولی سیر نهایی آن، صعودی وتکاملی است (مقدم، ۱۳۷۸: ۳۸). به دیگر سخن، امت ها به وجود می آیند ودورانی را در حالات مختلف توحید وشرک سپری می کنند وسرانجام آفتاب عمرشان غروب می کند، اما در نهایت جامعه ای لبریز از عدل وبرابری وتأمین کننده ی کمال وبقای انسان ایجاد می شود؛ زیرا از منظر قرآن، جامعه ها، تمدن ها وفرهنگ ها به سوی یگانه شدن ویک شکل شدن سیر می کنند وآینده ی جوامع انسانی، جامعه ی جهانی تکامل یافته است که در آن بشر به کمال حقیقی وسعادت واقعی وانسانیت اصیل خود خواهد رسید (مطهری، ۱۳۶۳: ۳۷۱).
علّامه طباطبایی به موجب قانون که در همه ی انواع آفرینش جاری است، نوع انسان را به حکم ضرورت به نیرویی (وحی ونبوت) مجهز می داند که او را به سوی کمال انسانیت وسعادت نوعی راهنمایی می کند. بدیهی است که اگر این کمال وسعادت برای انسان که زندگی اش اجتماعی است، امکان ووقوع نداشته باشد، اصل تجهیز لغو می شد، در صورتی که لغو در آفرینش وجود ندارد (طباطبایی، ۱۳۷۴: ۲۲۱).
۳. ستیزه جویی های حق وباطل وغلبه حق، فرجام این ستیزش تاریخی
بر مبنای مکتب اسلام، موضع گیری ارادی انسان در برابر دو جریان ولایت حق وباطل قرار دارد. اراده های انسانی هنگامی که یک جامعه را تشکیل می دهند، یا در جهت حق پیش می روند ویا جهت گیری باطل دارند. از این رو، دو قطب ونظام تاریخی حق وباطل، یکی بر محور اولیای الهی وپیامبران ودیگری بر محور فراعین وطواغیت ومستکبران تاریخ شکل می گیرد.
هر یک از دو جبهه ی حق وباطل در حرکت خود به دنبال گسترش توسعه خویش هستند وبه همین دلیل در طول تاریخ درگیرند. اصلی ترین تعارضی که در تاریخ بشریت وجود دارد، تعارض ایمان وکفر وعبودیت واستکبار است. تشدید تضاد وتعارض میان جبهه حق وباطل سبب پیدایش دگرگونی های بنیادی در جامعه وتاریخ است (پایدار، ۱۳۳۶: ۲۰۴). این کشمکش وتعارض با گذشت زمان عمق بیش تری پیدا می کند.
در نبرد دائمی میان حق وباطل، انسان بر اساس مقوله ی تکامل، به نیازهای فطری از جمله حقیقت جویی وحق گرایی پاسخ مثبت می دهد ودر انواع بهتر شدن ها در سیر تکامل گام برمی دارد. از آن جا که کمال گرایی در فطرت انسانی است، اصالت حق وعدم اصالت باطل (انفال: ۸) معنا پیدا می کند. چون انسان بر اساس اختیار خود در جهت باروری وثمررسانی نهال مستعد فطرت گام برمی دارد یا باز بر اساس اختیار واراده ی خود وخطای تطبیق خواسته ی فطرت، از حق دور می شود وبه سمت باطل حرکت می کند، مقوله ی تکامل معنا پیدا می کند (مطهری، ۱۳۷۰: ۱۳۷).
اگر بپذیریم که همواره در طول تاریخ دو جریان حق وباطل وایمان وکفر وجود داشته است وبپذیریم که غلبه در نهایت با جبهه حق است، سرانجام تاریخ نیز ظهور ولایت الهی در سراسر جهان است که از آن به عصر ظهور تعبیر می شود. پیروزی حق بر باطل یکی از سنت های الهی است، چنان که خداوند در آیه ۲۳ سوره ی فتح میفرماید:
سنّت الهی از پیش همین بوده [که حق بر باطل غالب شود] ودر سنّت الهی هرگز تغییری نخواهی یافت.
بدیهی است چنین برداشتی از قرآن به معنای پیشبینی کامل آینده، آن گونه که در فلسفه ی تاریخ آمده است، نیست. قرآن در مورد تاریخ، اعتقادی به تحمیل اراده ی الهی ندارد، بلکه این انسان است که با آزادی کامل، سازنده ی آینده ی جامعه ی انسانی است. با توجه به آیات قرآنی مرتبط با مسئله ی حق وباطل، چند نکته در مورد پیروزی حق بر باطل استفاده میشود:
۱. ضربه ی نهایی بر باطل زمانی شکل میگیرد که آگاهی در میان اقشار مردم راه یافته باشد ونسبت به رسالت خود احساس مسئولیت نمایند.
۲. ایمان کامل به مفاد آیه ی (أَنَّ الْأَرْضَ یرِثُهَا عِبَادِی الصَّالِحُونَ) در لایههای زیرین جامعه رسوخ کرده باشد.
۳. قرآن به هنگام تحلیل سرنوشت اهل باطل، تنها به سرنوشت آن ها در قیامت نمیپردازد، بلکه از تلخی سرنوشت دنیوی آن ها نیز یاد میکند.
۴. عذاب ستم گران تنها از طریق حوادث وبلاهای طبیعی نبوده، بلکه عذاب آنان نیز به دست مردم فراهم میآمده است (صدری، ۱۳۸۴: ۱۰۲).
۴. تأثیر اراده های انسانی در تکامل تاریخ
انسان، موجودی محکوم به جبر نیست، به گونه ای که رفتار او مستند به علتی خارج از اختیار او باشد. اراده ی انسان در حوادث زندگی فردی، اجتماعی وتاریخ او سهم بسزایی دارد. حرکت انسان وتاریخ، رفتاری تخلف ناپذیر نیست، بلکه انسان ها در سرنوشت حرکت اجتماعی ومسیر تاریخی خود تأثیرگذار بوده وایفای نقش می کنند. البته سهم تأثیر این اراده ها یکسان نیست. بعضی از اراده ها، اراده های محوری در طول تاریخ هستند وبر کل حرکت تاریخی اثرگذارند. برای مثال، پیامبران اولوالعزم از یک سو وفراعنه ی تاریخ از سویی دیگر، انسان هایی هستند که اراده ی آنان بر جریان تاریخ اثرگذار است (میرباقری، ۱۳۹۰: ۴۷). آحاد انسانی نیز به نسبت در فرآیند جامعه وتاریخ وسیر تکاملی آن حضور دارند. بر این اساس، می توان اراده های انسانی را از حیث تأثیرگذاری آن ها به سه سطح «فردی، اجتماعی وتاریخی» تقسیم نمود (همو).
حکومت جهانی حضرت مهدی (علیه السلام) مهم ترین تغییری است که در عالم هستی از ابتدای آفرینش آدم ابوالبشر (علیه السلام) تا پایان حیات انسان بر روی زمین رخ خواهد داد. علّت تامه ی هر تغییری نیز اراده ی خداوند متعال است که بدون خواست او هیچ گونه تغییر وتحولی محقق نخواهد شد. برای این که اراده ی خداوند متعال به تغییرات وتحولات تعلق بگیرد، باید دو مقدمه از سوی انسان جامه ی عمل بپوشد: یکی از جنس ایمان واعتقاد ودیگری رفتار متناسب با تغییر مورد نظر (سبحانی، ۱۳۸۸: ۲۸). به عبارتی تحقق تغییر در امت ها به دست خداوند خواهد بود، اما لوازم ومقدمات آن به دست بشر وتحت اختیار اوست. شهید صدر دخالت انسان در حرکت تاریخ را سنت الهی می داند ومتذکر می شود که سنت ها وقانون های تاریخی هیچ منافاتی با آزادی انسان ندارند، بلکه این خود یک سنت است که تغییر وتکامل در ملت ها واقوام باید به دست خود انسان انجام شود (صدر، بی تا: ۲۶). علّامه طباطبایی نیز در تبیین آیه ی ۹۶ سوره اعراف می نویسد:
پس معلوم می شود حوادثی که در عالم حادث می شود، تا حدی تابع اعمال مردم است. اگر نوع بشر بر طبق رضای خدای متعال عمل کند وراه اطاعت او را پیش گیرد، نزول خیرات وباز شدن درهای برکات را در پی دارند واگر این نوع از راه عبودیت منحرف گشته ضلالت وفساد نیت را دنبال کنند واعمال زشت مرتکب گردند باید منتظر ظهور فساد در خشکی ودریا وهلاکت امت ها وسلب امنیت وشیوع ظلم وبروز جنگ ها وسایر بدبختی ها باشند. (طباطبایی، ۱۴۰۲: ج۲،۱۰۳)
در عرصه ی مطالعات مهدوی از کوشش انسان ها در فراهم سازی مقدمات ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) به «زمینه سازی ظهور» تعبیر می شود. بر اساس روایات مهدوی، جامعه منتظِر قبل از ظهور، جامعه ای است که مهیای ظهور امام عصر (علیه السلام) است ومهم ترین ویژگی جامعه ی منتظِر قبل از ظهور، «بلوغ اجتماعی» است (سهرابی، ۱۳۸۹: ۱۹۵). شاخصه های بلوغ اجتماعی عبارتند از: رغبت اجتماعی به معنای میل، اعتقاد وباور قلبی انسان ها به دولت کریمه ی مهدوی (همو: ۱۹۹)؛ شکایت اجتماعی، یعنی اعتراض وشکایت انسان ها به درگاه الهی به جهت غیبت رهبر وسرپرست آن ها وبه عبارتی دیگر شکایت از وضعیت موجود به درگاه الهی (همو: ۲۰۳) واستعانت اجتماعی، به معنای درخواست گشایش وفتح سریع از خداوند متعال (همو: ۲۱۲). جامعه ی منتظِر قبل از ظهور وضعیت مطلوبی است که بشر اگر به آن برسد حجت الهی را درک خواهد کرد. این جامعه، در بینش، سلوک فردی ورفتاری وارزش های اجتماعی ویژگی هایی دارد که این مختصر، فرصت کاوش درباره ی آن را به ما نمی دهد. اما تحقق ارزش ها ورفتارهای متعالی اسلام در جامعه ی منتظر قبل از ظهور، جامعه را تعالی جو، تحوّل طلب ومهیای ظهور بار می آورد. مجموعه ی آموزه ها واندیشه های اسلامی، انگیزه ی تحول آفرینی قوی وگسترده ای در فرد مسلمان ایجاد می کند واو را به سوی اصلاح عمیق، بنیادی وهمه جانبه ی خود وجامعه سوق می دهد. این ویژگی اسلام است. به تعبیر شهید مطهری (رحمه الله):
اسلام انقلابی است در درون وانقلابی است در بیرون. (مطهری، ۱۳۷۵: ۱۱۰ )
۵. عصر ظهور جامعه ی آرمانی تکامل بشری وسرمنزل تاریخ
از دیدگاه اسلام، حکومت جهانی حضرت مهدی (علیه السلام) فرجام متعالی وشکوهمند آینده ی جهان وسرمنزل متعالی ومتکامل تاریخ بشری است. در دیدگاه متفکرانی چون علّامه طباطبایی وشهید مطهری نیز پیوند کاملی میان کمال نهایی بشر با عصر ظهور مهدوی برقرار شده وشکوفایی ارزش های انسانی مورد تأکید قرار گرفته است. علّامه طباطبایی (رحمه الله) می گوید:
به حکم ضرورت، آینده ی جهان روزی را دربر خواهد داشت که در آن روز، جامعه بشری پر از عدل وداد شده وبا صلح وصفا، هم زیستی نماید وافراد انسانی غرق فضیلت وکمال شوند. البته استقرار چنین وضعی به دست خود انسان خواهد بود ورهبر چنین جامعه ای منجی جهان بشری وبه لسان روایات، مهدی خواهد بود. (طباطبایی، ۱۳۷۴: ۳۰۸)
استاد مطهری نیز می نویسد:
... انسان تدریجاً از لحاظ ارزش های انسانی به مراحل کمال خود، یعنی مرحله ی انسان ایده آل وجامعه ی ایده آل نزدیک تر می شود تا آن جا که در نهایت امر، حکومت عدالت، یعنی حکومت کامل ارزش های انسانی _ که در تعبیرات اسلامی از آن به حکومت مهدی تعبیر شده است _ مستقر خواهد شد واز حکومت نیروهای باطل وحیوان مآبانه وخود خواهانه وخودگرایانه اثری نخواهد بود. (مطهری، ۱۳۷۴: ۴۱)
در روایات به صراحت به این تکامل فراگیر ومطلق بشر (عبودیت وبندگی) اشاره شده است:
المُلک لِلرّحمنِ الیوْمَ وقَبْلَ الیَوْمَ وبَعْدَ الیَوْمِ ولَکنْ إذا قَامَ الْقائِمُ لَمْ یُعْبَد اِلّا الله عَزَّوَجَلّ؛ (استرآبادی، بی تا)
پادشاهی [وحاکمیت] برای خداست، امروز، دیروز وفردا؛ اما زمانی که قائم (علیه السلام) قیام می کند، جز خدا عبادت نمی شود.
أَبشِرُوا بالْمَهْدِی... یمْلَأُ قُلُوبَ عِبَادِهِ عِبَادَةً ویسَعُهُمْ عَدْلُه؛ (طوسی، ۱۴۱۱: ۱۷۹)
بشارت باد به [آمدن] مهدی! او دل های بندگی را با عبادت واطاعت پر می کند وعدالتش همه را فرا می گیرد.
ونیز:
فَلَا یبْقَی فِی الْأَرْضِ مَعْبُودٌ دُونَ الله عزَّ وجَلَّ مِنْ صَنَمٍ ووَثَنٍ وغَیرِهِ إِلَّا وَقَعَتْ فِیهِ نَارٌ فَاحْتَرَقَ؛ (صدوق، ۱۳۹۵: ج۱، ۳۳۱)
جز خداوند بلندمرتبه، هر معبودی که در زمین باشد، اعم از بت های بی جثه باصورت وبی صورت وجز آن، آتش گرفته، می وزد.
شاخصه ها وویژگی های تکامل وپیشرفت در جامعه ی آرمانی مهدوی
عصر ظهور، دوران رویش ونوزایش اخلاقی، فکری، اعتقادی وسیاسی انسان وحاکمیت قانون الهی، نظم اخلاقی، خردورزی فاضله وطهارت نفس وجامعه است. سؤال اساسی این است که ویژگی ها وشاخصه های تکامل بشر در عصر ظهور کدامند؟
شناخت این ویژگی ها والگوها راه های نوینی را برای استفاده از مکانیسم های حضرت در پی ریزی جامعه ی آرمانی می گشاید ودر ضمن در تربیت نسل منتظر وشکل گیری جامعه ی منتظر، نقش اساسی ایفا می کند. مهم ترین ویژگی های تکامل در عصر ظهور عبارتند از:
۱. فضیلت محور ومعنویت گرا بودن جامعه ی آرمانی ظهور
زیربنای تکامل وپیشرفت در عصر ظهور، پرورش ظرفیت ها وتوانایی های روحی ومعنوی انسان ها، برای زندگی سالم وبهینه سازی فعالیت های طبیعی وعقلی است. این دو فعالیت ورویکرد، بدون داشتن رنگ وبوی الهی ومعنوی، عموماً سر از بیراهه درمی آورند وانسان را گرفتار رفتارهای زودگذر، خشک وبی روح، سودانگارانه و... می کنند.
عبودیت در عصر ظهور در همه ی ابعاد حیات اجتماعی ظهور می یابد. آهنگ همه ی حیات بشر در عصر ظهور، آهنگ عبودیت است.
گفتنی است، در تکامل وپیشرفت مهدوی، نگاهی فراگیر وجامع به انسان ها می شود؛ اما شکوفایی بعد اخلاقی ومعنوی او، حیاتی واساسی است وهمه ی فعالیت های تربیتی وفرهنگی، حول محور «کمال اخلاقی» و«زندگی اخلاقی» انسان دور می زند.
یدْعو الناسَ إِلَی کتَابِ اللهِ وسُنَّةِ نَبِیهِ...؛ (مجلسی، ۱۳۶۳: ج۵۲، ۳۴۳)
[مهدی (عليه السلام)] مردم را به سوی کتاب خدا، سنت پیامبر و... دعوت می کند.
ونیز:
یظْهَرُ عَلَی الثَّقَلَینِ ولَا یتْرُک فِی الْأَرْضِ الْأَدْنَین؛ (نعمانی، ۱۳۹۷: ۲۷۵، ح۵۵)
بر ثقلین (انس وجنس) پیروز می شود وریشه ی پستی وانحراف را از روی زمین برمی دارد.
این فرهنگ سازی جامع، همان اصلاح گری اخلاقی والهی است که جامعه وانسان ها را از فساد وانحطاط فرهنگی به دور می سازد:
أَنْ یصْلِحَ أُمَّةً بَعْدَ فَسَادِهَا؛ (اربلی، ۱۳۸۱: ج۲،۴۳۷)
[مهدی (عليه السلام)] مردم را بعد از تباهی شان اصلاح می کند.
۲. عقل گرا وخردورز بودن جامعه ی متکامل عصر ظهور
انسانیت انسان با قوه ی عقلانی آن متقوم است. عقلانیت انسان موجب تفاوت جوهری انسان با سایر مخلوقات از جمله فرشتگان وحیوانات شده است. جامعه ای که مدعی تمدن سازی است باید با عقلانیت هماهنگی داشته باشد وآیین وآموزه های آن بر اساس عقل بوده یا دست کم عقل گریز وعقل ستیز نباشد.
اگر جامعه ای بر خردگرایی مبتنی باشد وبر بستر آزاداندیشی جریان یابد، بی گمان در برابر فرهنگ های دیگر پیروز میدان خواهد بود. یکی از امتیازهای روشن وبرجسته ی جامعه عصر ظهور که از منبع اصیل آن یعنی قرآن وسیره ی رسول خدا (ص) سرچشمه گرفته است، اهمیت دادن واتکا به خِرد است. قرآن از «عقل» جز در مقام تعظیم وتوجه به لزوم عمل بر پایه ی عقل ومراجعه به آن یاد نمی کند واز این رو، تقلید کورکورانه یا از سر ترس را از موانع بزرگ خردگرایی دانسته، بر این باور است که روح خردگرایی در بستر آزاداندیشی رشد می کند وبه حقیقت خود بار می یابد.
زیربنای حکومت مهدوی، بالا بردن توان فکری واندیشه ای انسان وبالندگی وشکوفایی خردورزی وعقل گرایی او وریشه کنی جهل ونادانی وکم خردی است. بر اساس روایت زیبایی، جریان زندگی انسان عبارت است از: پیکار بین جنود عقل وجنود جهل. همه ی فضایل وخوبی ها، سربازان عقل وتمامی رذایل وناراستی ها لشکریان جهل هستند. این پیکار ادامه دارد تا این که در عصر ظهور، جنود عقل بر جنود جهل چیره شده ودانایی وخردورزی انسان او را به قله ی کمال، اخلاق ومعنویت رهنمون می سازد (کارگر، ۱۳۸۹الف: ۱۲۸). تکامل عقلانی در عصر ظهور چند رویکرد وجنبه ی مهم وهمسو دارد:
الف) پرورش قدرت فکر وخردورزی انسان ها؛
ب) عقلانی کردن رفتارها، باورها وگفتارها؛
ج) توضیح عقلانی واندیشه ورانه از محاسن وزیبایی های دین واخلاق؛
د) زدودن ریشه های جهل واوهام وظلمت فکری، از درون انسان ها وجامعه ی بشری؛
ه ) تلاش برای فهم پذیر کردن آموزه های حیاتی وروحیه بخش اسلام؛
و) رفع موانع خردورزی انسان وفراهم ساختن زمینه های تفکّر وتدبّر واقعی در همه چیز (آیات آفاقی وانفسی)؛
ز) تکیه بر اصول وبنیادهای عقلانی وپایبندی به معیارها وملاک های خاص و.... (همو: ۱۳۰)
در روایت بسیاری به این بعد از کمال فکری وعقلی بشر که در عصر ظهور در حد بالایی خواهد بود اشاره شده است. امام باقر (علیه السلام) می فرماید:
إِذَا قَامَ قَائِمُنَا وَضَعَ یدَهُ عَلَی رُءُوسِ الْعِبَادِ فَجَمَعَ بهَا عقُولَهُمْ وکمَلَتْ بِهَا أَحْلَامَهُم؛ (کلینی، ۱۳۶۵: ج۱، ۲۵)
وقتی قائم قیام کند، دست [عنایتش] را بر سر بندگان می نهد وبدین وسیله عقل آن ها زیاد شده وفهمشان بالا می رود (کامل می گردد).
به نظر می رسد این جمله کنایه از تربیت امت اسلامی توسط آن حضرت است. تعبیر از رءوس (سرها) به آن دلیل است که مردم، سر را مرکز خرد واندیشه می دانند ودست بر سر نهادن، کنایه از اقناع وتربیت است. منظور از فزونی عقل ها، به معنای توافق بر عقیده ای واحد وبرنامه ی قانون واحد است (صدر، ۱۳۸۴: ۴۶۰).
در عصر ظهور به دلیل تکامل عقل انسانی مفهوم لذت مفهوم نیاز ومفهوم ابتهاج تغییر می کند وبسترهای آن نیز متفاوت می شود.
۳. هدفمند وآرمان گرا بودن جامعه ی آرمانی عصر ظهور
از مهم ترین ویژگی های جامعه ی متکامل، آن است که برنامه های آن متقن وبا یکدیگر هماهنگ باشد، به گونه ای که اولاً با یکدیگر تعارض وناهمخوانی نداشته واز هرگونه تعارض وضدیت به دور باشد. ثانیاً برنامه های مختلف آن در عرصه های مختلف مانند اعتقادی، اقتصادی، اجتماعی وسیاسی همگی مانند اجزای یک ماشین ودستگاه، نقش خود را برای تحقق یک هدف از پیش تعیین شده ایفا کنند. در آیات متعدد قرآن کریم به اتقان واستحکام این کتاب آسمانی واختلاف نداشتن آن به دلیل نزول از سوی خداوند متعال تأکید شده است. آیین مقدس اسلام غایت وهدف ذاتی از آفرینش انسان ونبوت را تأمین سعادت اخروی می داند وچون این سعادت، بدون تأمین زندگانی مادی در حد اعتدال، نشدنی یا مشکل است، دین به حیات دنیوی انسان نیز پرداخته وگزاره های دینی خود را به گونه ای تنظیم نموده است که این دو هدف قابل دسترسی باشد.
بر این اساس، سیستم های مختلف اسلام مانند نظام عبادی، حقوقی، جزایی، اقتصادی واخلاقی همگی بر محوریت این دو هدف می چرخند. اسلام برای تأمین سعادت اخروی انسان برنامه ها وراهکارهای مختلف نظیر عبادات واحکام کیفری برای گناهکاران اخلاقی ملحوظ داشته است. همچنین متذکر شده است که عبادت نباید به گونه ای باشد که به ترک دنیا ورهبانیت منجر شود.
اندیشه ی متعالی مهدویت تحقّق بخش هدف نهایی وآرمان بزرگ انسان ها ومنشأ وسرچشمه ی اهداف وآرمان های پویا وماندگار است. داشتن هدف بزرگ وروشن در زندگی وکوشش در جهت تحقّق ودست یابی به آن، رویکردی اثرگذار ونظام مند است ومی تواند نقش بسزایی در تکامل وپیشرفت انسان ها ایفا کند. آرمان گرایی وهدف مندی، باعث ایجاد شور واشتیاق وافر برای رسیدن به مقصود وموجب تلاش وکوشش جدّی برای دست یابی به خواسته هاست. آرزوی بالندگی وکمال وشکوفایی، اراده ی انسان را تقویت می کند وتوانایی ویژه ای به او می بخشد تا بتواند به خواسته ی خود برسد. در واقع، امید به آینده ای روشن وپرفروغ، بر اندیشه ی انسان تأثیری مستقیم دارد وبه او جهت وبرنامه می دهد. آن گاه این اندیشه وبرنامه، بر اراده ی او اثر می گذارد واو را وادار می کند تلاشی معنابخش برای رسیدن به آن داشته باشد.
این رویکرد، زیربنای باورهای منجی گرایانه ی ادیان ابراهیمی، به ویژه مکتب پویای تشیع است واین مکتب، حیات وبالندگی خود را مدیون «اندیشه ی مهدویت» می داند وبرای رسیدن به آن عصر موعود، لحظه شماری می کند وشکوفاتر می شود.
حال پیشرفت وتکاملی که بر این اساس شکل می گیرد، اهداف روشن وباشکوهی برای جامعه ترسیم می کند؛ مانند رسیدن به عبودیت ومعرفت خدا _ که هدف آفرینش انسان است _ وتقرّب به او، دست یابی به کمال اخلاقی (معنویت وعمل صالح)، کمال عقلی (رشد فکری ودانایی ) وکمال اجتماعی (عدالت وپیشرفت).
۴. فراگیری وجامعیت تکامل بشری در جامعه ی آرمانی ظهور
بایسته ترین ویژگی یک آموزه ونظریه، فراگیری آن به تمامی طبقه ها ولایه های اجتماع ودرنوردیدن همه ی عرصه های زندگی است. آموزه ی مهدویت، برخلاف بسیاری از نظریه های جهان شمول وفراگیر بوده است ونه تنها هیچ بعدی از ابعاد زندگی مورد غفلت قرار نگرفته است، بلکه شامل همه ی افراد بشر نیز می شود. این آموزه، فراقومی، فرامنطقه ای وفرادینی است ومتضمن رستگاری همه انسان ها به شمار می رود؛ در حالی که در سایر نظریه ها چنین نبوده وتنها طبقه وگروهی خاص مورد نظر بوده است. برای مارکس، طبقه «کارگر وپرولتاریا»، برای هگل «نژاد برتر آلمانی»، برای یهود «قوم برگزیده ی بنی اسرائیل» وبرای فوکومایا «جهان غرب» دارای اهمیت است (کارگر، ۱۳۸۹ب: ۵۳).
زیربنای شکل گیری اجتماع الهی در عصر ظهور، همسانی وبرابری تک تک افراد در لزوم اصلاح رفتارها وافکار است. وجود هر گونه زمینه ناراستی وتباهی، همگان را تحت تأثیر قرار می دهد وموجب انحطاط وفساد دیگران می شود. از این رو، تکامل در جامعه ی مهدوی، هم باید فراگیر وهمگانی باشد وهم تمامی ابعاد وزوایای فکری، اخلاقی، اعتقادی، عملی وحتی عاطفی افراد جامعه را در سطوح مختلف دربر گیرد. دقّت در این نکته ی روشن، ما را به این مسئله رهنمون می شود که وجود مفسدان در مدینه ی فاضله ی منتظَر ویا افکار وباورهای ناشایست وغیرانسانی، مانع بزرگی فراروی رشد وبالندگی آن جامعه است وتنها راهکار برون رفت از این مشکل، لزوم برنامه ریزی جمعی وفراگیر وچندبعدی برای اصلاح عادت ها ورویه های ناسالم وتربیت همگانی وجمعی است.
در این نظام، همه ی آحاد بشر چه کوچک وچه بزرگ، چه دانشمند وچه کم سواد، چه ثروتمند وچه فقیر، چه در شرق وچه در غرب تحت تأثیر برنامه های فرهنگی وتربیتی بوده وهمه ی ابعاد اخلاقی آنان دگرگون خواهد شد. نمی توان در اندیشه ی یک آرمان شهر الهی وفضیلت محور جهانی بود، اما بخش های تأثیرگذار وقدرتمند جامعه را به حال خود رها نمود وچشم بر خطرات وکژتابی های اخلاقی وحتی انحراف گری های آنان بست.
جامعه ی عصر ظهور در عین حال که از یک کلیت واحد برخوردار است ومی تواند برای عموم مردم برنامه های واحد داشته باشد، اما از سلایق، هنجارها، آداب، عادات وویژگی های ویژه ومتفاوتی نیز برخوردار است که باید به آ ن ها توجه کرد وحتی برای ناصالحان وهنجارگریزان، آموزش های جدی تر وکامل تری ارائه نمود ودایره ی تعلیم وتربیت را گسترش داد؛ چنان که امام مجتبی (علیه السلام) درباره ی امام مهدی (علیه السلام) می فرماید:
یدِینُ لَهُ عَرْضُ الْبِلَادِ وطُولُهَا لَا یبْقَی کافِرٌ إِلَّا آمَنَ بِهِ ولَا طَالِحٌ إِلَّا صَلَحَ؛ (طبرسی، ۱۴۰۳: ۲۸۳)
عرض وطول شهرها برایش خاضع می شوند، به طوری که هیچ کافری نمی ماند، مگر این که ایمان می آورد وانسان ناشایستی نمی ماند، مگر این که صالح ونیک کردار می گردد.
اگر می گوییم تکامل وپیشرفت در عصر ظهور، فراگیر وجامع است به معنای فراگیری آن نسبت به همه ی سنین وجنسیت ها، همه ی ابعاد وزوایای انسان ودنیایی واخروی بودن آن است.
۵. قدسی والهی بودن تکامل وپیشرفت در عصر ظهور
بنابر تفکر شیعی، امام حجت خدا بر روی زمین است. بنابر روایات، حجت خدا در عین این که یکی از مخلوقات خداست، احوال واوصافش کاملاً الهی است (کلینی، ۱۳۶۵: ج۱، ۱۶۸). حال اگر این مفهوم از حجت را بپذیریم، این که اندیشه ی شیعی ضروری می داند که موعود آخرالزمان امام حجت باشد، بدین معنا خواهد بود که آن چه در این موعودباوری جوهری تر واساسی تر است، نه صرفاً برقراری رفاه، عدل وامن در زمین است ونه حتی فقط اجرای احکام وحدود الهی است، بلکه ظهور حق در زمین در همه ی ابعاد الهیاتی، کیهانی، معرفتی، جزایی وحقوقی است؛ چیزی که تاکنون هیچ نبی یا امامی به طور کامل وآشکار مجال برپایی وتحققش را نیافته است. به عبارت دیگر، قیام حجت خدا در قالب موعود جهانی، قیام وظهور خداوند در زمین در قالب اوصاف، احوال، گفتار وافعال امام حجت است وتحقق عدل وامن ورفاه وبسامان شدن زمین وآسمان ومانند این کارکردها، تنها بخشی از آثار وبرکت های آن ظهور مقدس به شمار می رود (موحدیان عطار، ۱۳۸۹: ۴۶۷ ).
برنامه ی حکومت مهدوی از مبدأ بی پایان اراده ی الهی سرچشمه می گیرد وهمه ی انسان ها را متوجه آن منبع فیض وخیرات می کند. در نتیجه این تربیت الهی، آنان در مسیر درست وواقعی زندگی قرار می گیرند وعلاوه بر بهره برداری از نعمت های سرشار مادی، از حیات معنوی وقدسی ویژه ای برخوردار می شوند. خداوند در شب معراج به رسول اکرم (ص) فرمود:
ای محمد،... تنها به وسیله ی قائم از شما، زمینم را به تسبیح وتقدیسم وتهلیل وتکبیر وتمجیدم آباد می کنم. تنها به واسطه ی او کلمه ی کسانی را که به من کفر می ورزند، در مرتبه ی پایین قرار می دهم وکلمه ی خود را در مرتبه ی والا.
تنها به واسطه ی او سرزمین ها وبندگانم را به دانشم زنده می سازم. تنها برای او به مشیتم گنج ها واندوخته های [زمین] را آشکار می کنم. او را به اراده ام، بر رازها ونهانی ها چیره می گردانم. او را با فرشتگانم یاری می دهم تا بر تحقّق بخشیدن امرم وآشکار ساختن آیینم یاری اش نمایند. او ولیّ برحق من ومهدی راستین بندگانم است. (صدوق، ۱۳۶۲: ۶۳۲)
۶. عدالت خاستگاه جامعه ی متکامل عصر ظهور
از وجوه بایسته ی یک تئوری وآموزه، تأمین عدالت وارائه ی راهکارهای عملی در این باره است؛ به این معنا که یک جامعه ی متکامل باید تحقق بخش عدالت برای همگان ودر همه ی عرصه ها باشد. عدالت امری جامع وکامل است ومنحصر در قسط ودادگری نیست. از همین رو، در سیاست، حقوق واخلاق جایگاهی ویژه دارد وتأمین فراگیر آن، وجه ممیّزه ی یک نظریه وآموزه ی برتر است.
گسترش عدل وقسط، محور اصلی همه ی روایاتی است که درباره ی تحولات عصر ظهور وارد شده است. حال این پرسش مطرح می شود که گسترش عدالت چه ارتباطی با تحول وتکامل انسان دارد؟
در جواب باید گفت که با تسلط شیطان بر تفکر عالم هستی، تلقی انسان از عدالت نیز عوض شده است، به گونه ای که انسان تحت ولایت شیطان، مناسبات جائرانه را عادلانه ومناسبات عادلانه را جائرانه می بیند. انسان به جایی می رسد که منکر را معروف ومعروف را منکر می پندارد. بزرگ ترین دست آورد حکومت جهانی حضرت مهدی (علیه السلام) این است که تلقی از عدالت را استوار می گرداند (میرباقری، ۱۳۹۰: ۵۸ ). پیداست که آن چه از عدل در عصر ظهور فهمیده می شود حتی در جلوه ی اقتصادی اش هم مثل عدل مادی نیست. تناسبات عادلانه اقتصادی در پایان تاریخ تناسباتی است که همه ی تنعّمات بشر، حتی در عرصه ی حیات اقتصادی بر اساس ولایت ولیّ الله تعریف می شود (همو: ۵۹).
عدالت مهم ترین ویژگی حکومت مهدوی ورکن اساسی آن به شمار می رود.
در روایات آمده است:
امام مهدی زمین را از عدل وداد آکنده می سازد، چنان که از ظلم وستم مالامال شده است. (کلینی،۱۳۶۵: ج۱، ۳۳۸)
چون قیام کند، به عدالت داوری می کند ودر زمان او ستم ریشه کن می شود و.... (اربلی، ۱۳۸۱: ج۲، ۴۶۵)
نتیجه
با اندیشه در آن چه گذشت به ویژه با پرسش هایی که در پیوند با هر یک، ذهن را درگیر می کند به مهم ترین نتایج به دست آمده از بحث اشاره می کنم:
۱. تنها منبع راهگشا در تبیین وتحلیل فلسفه ی تاریخ، «دین» است وویژگی منحصربه فرد فرجام شناسی اسلام وبه معنای دقیق تر، شیعه، اتکای به وحی وغیب به شمار می رود. حاصل چنین تفسیری پیش بینی حتمی وقطعی آینده است.
۲. در دین مبین اسلام، حرکت تاریخ بر اساس ربوبیت الهی وهدف خلقت تفسیر وتبیین می شود. از دیدگاه اسلام حرکت تاریخ خطی وتکاملی است.
۳. در نگاه دینی، مراحل تکامل تاریخ بشری بر اساس قرب به خدای متعال سنجیده می شود. در این دیدگاه، کامل ترین مرحله ی تاریخ، مرحله ای است که در آن، جامعه ی بشری بیش از مراحل قبل به عبودیت الهی نزدیک شده باشد.
۴. اگرچه اراده ی الهی علت تامه ی تحقق هر امری است، ولی خواست الهی بر این قرار گرفته است که اختیار واراده ی انسان در حرکت تاریخ وسیر تکاملی آن دخیل باشد. از این رو در اسلام هر گونه جبرگرایی در تحلیل تاریخ مردود دانسته شده است.
۵. حرکت تاریخ باید به سمت تحقق هدف وغایت آفرینش که تحقق عبودیت وبندگی انسان وتقرب به خداوند متعال است، باشد.
۶. در طول تاریخ، اراده ی رحمانی واراده ی شیطانی در نزاع ودرگیری هستند. اراده های شیطانی بزرگ ترین موانع انسان در رسیدن به کمال هستند.
۷. در نگاه شیعی، تقرّب به خدای متعال که کمال انسانی است، تنها از طریق تشکیل حکومت جهانی حضرت مهدی (علیه السلام) ممکن است وهر چه جامعه ی جهانی قابلیت بیش تری برای پذیرش ولایت الهی وجریان ولایت اهل بیت (علیهم السلام) داشته باشد به کمال خود نزدیک تر خواهد شد.
۸. اگرچه در عصر ظهور، نعمت های مادی در دنیا گسترش می یابد، ولی اصلی ترین مسئله این است که در روزگار ظهور همه چیز بر اساس میل به قرب وعبودیت تغییر می کند.
۹. قدسی والهی، فراگیر وبنیادی، هدفمند وآرمانی، عقل گرا وخردورز بودن از مهم ترین ویژگی های جامعه ی آرمانی عصر ظهور است.
۱۰. مکانیسم ها وسازوکارهای حضرت مهدی (علیه السلام) در تشکیل این جامعه متکامل عبارتند از: شکوفاسازی عقول انسانی، حاکمیت اندیشه ی قرآنی، رفع نیازهای مادی وتعدیل خواسته ها، بازسازی هویت ومنزلت انسانی، پالایش ناپاکی های درونی، مفاسدزدایی از جامعه، به سازی اخلاق کارگزاران، ایجاد غنای واقعی در بشر، فرهنگ سازی جامع، تقویت باورهای اعتقادی وایمانی، ارشاد ونصیحت گری، تعلیم حکمت ودانش قدسی و....
به هر روی، نوشتار حاضر این نوید را به مخاطبان پرسش گر خود می دهد که عرصه ی پژوهش وتحقیق در حوزه ی پرقدر آموزه ی مهدویت، همچنان به همت بلند محققان امینی چشم دوخته است که در بازنمایی این روند پر رمز وفریب، صادقانه می کوشند.
منابع
۱. ادواردز، پل، فلسفه تاریخ (مجموعه مقالات)، ترجمه: بهزاد سالکی، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی ومطالعات فرهنگی، ۱۳۷۵ش.
۲. اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمّة فی معرفة الائمة، تبریز، مکتبه ی بنی هاشمی، چاپ اول، ۱۳۸۱ش.
۳. استرآبادی نجفی، شرف الدین، تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة، بی جا، بی نا، بی تا.
۴. استنفورد، مایکل، درآمدی بر فلسفه تاریخ، ترجمه: احمد گل محمدی، تهران، نشر نی، ۱۳۸۴ش.
۵. پایدار، حبیب الله، برداشت هایی درباره ی فلسفه تاریخ از دیدگاه قرآن، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۳۶ ش.
۶. پورسیدآقایی، سیدمسعود، «مهدویت ورویکردها»، فصل نامه مشرق موعود، سال اول، ش۴، زمستان ۱۳۸۶ش.
۷. حامدمقدم، احمد، سنت های اجتماعی در قرآن، مشهد، بنیاد پژوهش های اسلامی آستان قدس رضوی، ۱۳۷۸ش.
۸. سهرابی، فرامرز، مهدویت وفلسفه تاریخ، قم، مؤسسه آینده روشن، ۱۳۸۹ش.
۹. سبحانی، محمدتقی، «نظریه ی تغییر وتأثیر آن در زمینه سازی ظهور»، فصل نامه مشرق موعود، سال سوم، ش۱۱، پاییز ۱۳۸۸ش.
۱۰. صدر، سیدمحمد، تاریخ پس از ظهور، تهران، موعود عصر، ۱۳۸۴ش.
۱۱. صدر، محمدباقر، سنت های تاریخ در قرآن، قم، انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین، بی تا.
۱۲. صدری، جمشید، «انجام وغایت تاریخ در قرآن»، مجله مسکویه، پیش شماره اول، زمستان ۱۳۸۴ش.
۱۳. صدوق، محمد بن علی بن حسین بن بابویه، کمال الدین وتمام النعمة، قم، دارالکتب الاسلامیة، چاپ دوم، ۱۳۹۵ق.
۱۴. ...، الامالی، تهران، دارالکتب الاسلامیة، چاپ چهارم، ۱۳۶۲ ش.
۱۵. طباطبایی، محمدحسین، شیعه در اسلام، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۳۷۴ش.
۱۶. ...، المیزان، قم، مؤسسه نشر اسلامی جامعه مدرسین، ۱۴۰۲ق.
۱۷. طبرسی، ابومنصور احمد بن علی، الاحتجاج، مشهد، نشر مرتضی، ۱۴۰۳ ق.
۱۸. طوسی، محمد بن حسن، کتاب الغیبة، قم، مؤسسه معارف اسلامی، چاپ اول، ۱۴۱۱ ق.
۱۹. کارگر، رحیم، تعلیم وتربیت در عصر ظهور، قم، مرکز تخصصی مهدویت، ۱۳۸۹ش (الف ).
۲۰. ...، جستارهایی در مهدویت، قم، مرکز تخصصی مهدویت، ۱۳۸۹ش (ب).
۲۱. ...، آینده ی جهان (دولت وسیاست در اندیشه ی مهدویت )، قم، مرکز تخصصی مهدویت، ۱۳۸۳ش.
۲۲. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، دارالکتب الاسلامیة، چاپ چهارم، ۱۳۶۵ش.
۲۳. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، تهران، انتشارات اسلامیه، ۱۳۶۳ش.
۲۴. مصباح یزدی، محمدتقی، جامعه وتاریخ از دیدگاه قرآن، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، ۱۳۶۸ش.
۲۵. مطهری، مرتضی، قیام وانقلاب مهدی (علیه السلام) (از دیدگاه فلسفه تاریخ)، قم، انتشارات صدرا، چاپ پانزدهم، ۱۳۷۴ش.
۲۶. ...، پیرامون انقلاب اسلامی، قم، انتشارات صدرا، ۱۳۷۵ش.
۲۷. ...، نقدی بر مارکسیسم، قم، انتشارات صدرا، ۱۳۶۳ش.
۲۸. ...، تکامل اجتماعی انسان، قم، انتشارات صدرا، ۱۳۶۷ش.
۲۹. ...، مجموعه آثار، جلد ۱۵، قم، انتشارات صدرا، ۱۳۸۳ش.
۳۰. ...، فطرت، تهران، انتشارات صدرا، ۱۳۷۰ش.
۳۱. ...، فلسفه تاریخ، تهران، انتشارات صدرا، ۱۳۸۵ش.
۳۲. میرباقری، سیدمحمدمهدی، «درآمدی برفلسفه تاریخ شیعه»، ماه نامه فرهنگ عمومی، سال اول، ش۴، خرداد وتیر ۱۳۹۰ش.
۳۳. موحدیان عطار، علی ودیگران، گونه شناسی اندیشه ی منجی موعود در ادیان، قم، دانشگاه ادیان ومذاهب اسلامی، ۱۳۸۹ش.
۳۴. نوذری، حسین علی، فلسفه تاریخ، تهران، طرح نو، ۱۳۷۹ ش.
پایان مقاله